1395/4/1 ۰۸:۳۵
ابومحمد حسن بن علی(ع) امام دوم از ائمه اثنی عشر(ع)، فرزند نخست علی بن ابیطالب(ع) از حضرت فاطمه(س) است. تولد آن حضرت بنا به قول بیشتر مورخان در مدینه و روز سهشنبه ۱۵ رمضان سال دوم هجری اتفاق افتاده است.
فضایل
امام حسن(ع) یکی از پنج تن آل عبا از اهل بیت رسول گرامی(ص) بود که آیه تطهیر: «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا»(۳۳، احزاب) در شأن ایشان نازل گردیده است. به روایت عایشه، رسول اکرم(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین را زیر کسای خود جمع آورد و آیه تطهیر را تلاوت فرمود که اینها اهل بیت منند. در حدیثی دیگر فرمود: «این چهار تن آل محمدند، با هر کس در جنگ باشند، من هم با او میجنگم و با هر که در آشتی باشند، من نیز در آشتی هستم.»
نام حسن و نام حسین را خود حضرت رسول(ص) تعیین فرمود و در گوش ایشان اذان گفت و برای ایشان عقیقه کرد. ظاهراً نامهای حسن و حسین در عرب سابقه نداشت و انتخاب این دو نام به ابتکار خود حضرت رسول(ص) بود. روایاتی هست که به موجب آن امام حسن(ع) شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) بود و روایاتی زیاد است که حضرت رسول(ص) این دو سبط خود را زیاد دوست میداشت و «پاره تن خود» و «دو گل خوشبوی خویش» مینامید، آنها را بر شانههای خود سوار میکرد و بر زمین خم میشد تا بر او سوار شوند. در سجده اجازه میداد به پشت او بپرند و بازی کنند و به خاطر آن دو خطبه را قطع میکرد و از منبر به زیر میآمد. حسنین محبوبترین اهل بیت بودند. رسول اکرم(ص) ایشان را «دو پسر خود» و «سید جوانان بهشت» و «زینت آن» و «دو گوشواره عرش» خواند و نسل خود را از پشت آن دو معرفی کرد و در مباهله با نصارای نجران، علی و فاطمه و حسنین را با خود برد و به حکم قرآن(۶۱، آل عمران) حسنین را «جان خود» و «پسران خود» نامید.
این گونه بود
ذهبی در وصف حضرت گوید: این امام(یعنی امام حسن) بزرگمنش و زیباروی و عاقل و متین و سخی و نیکوکار و متدین و متقی و با حشمت و از هرکس فاضلتر و پارساتر و فداکارتر بود. هرگز سخن دلآزار بر زبان نیاورد، به اتفاق همه مورخان کسی جز سخن راست از او نشیند و بلاغت و تبحر او در قرآن و حدیث و کلام عرب و روانی طبع او تا جایی بود که معاویه شامیان و طرفداران خود را از بحث و احتجاج با آن حضرت برحذر میداشت. در حلم و اغماض وارث برحق پدر بود. (سیر اعلام النبلاء،۳ر۲۵۳)
نیز در وصف آن حضرت گفتهاند که پانزده بار حج کرد و بیشتر آن را از مدینه تا مکه با پای پیاده طی کرد. درباره سخاوت آن حضرت نیز روایاتی آمده است؛ از جمله روایت محمد بن حبیب در امالی است که به موجب آن حضرت امام حسن(ع) دو بار هرچه داشت، به فقرا داد و سه بار مال خود را با خدا و به دو نیم کرد و نیمی را در راه او انفاق نمود.
خلافت کوتاهمدت
پس از شهادت حضرت امیر(ع)، مردم کوفه با امام حسن(ع) بیعت کردند. از مجموع روایاتی که در طبری و کتب دیگر هست، چنین برمیآید که امام حسن(ع) از همان آغاز از موافقت جدی و اطاعت لازم مردم کوفه مأیوس بود و طالب جنگ با معاویه نبود؛ مردم نیز از همان آغاز متوجه این نکته بودند؛ چنان که در روایتی در طبری از زهری آمده است که امام حسن(ع) هنگام بیعت اهل کوفه به ایشان گوشزد فرمود که: «شما باید فرمان من گوش دهید و مطیع باشید و با آن که صلح کنم، صلح کنید و با آن که بجنگم، بجنگید.» چون حضرت این شرط را فرمود، مردم در شک افتادند و گفتند: «این آن کسی نیست که شما میخواهید؛ زیرا او جنگ نمیخواهد.» مردمی که چنین گفتند، البته همه مردم نبودند؛ زیرا اکثریت یاران او از همان زمان حضرت امیر(ع) در جنگ با معاویه سستی میکردند و دلشان با امام نبود. این مردم که این سخن را گفتند، خوارج بودند که به امید جنگ با معاویه، در سپاه امام حسن بودند و چون این سخن را از او شنیدند، آن سخن را بر زبان آوردند.
امام حسن(ع) در زمان حیات پدر بزرگوار خود، یعنی از جنگ صفین و قضیه حکمین به این طرف، سستی و تزلزل رأی بیشتر مردم کوفه را در جنگ با معاویه بهخوبی درک کرده بود و میدانست که مردم کوفه از سختگیری علی(ع) در تقسیم بیتالمال و از رفتار سخت او حتی با خانواده و خویشان خود در مورد اموال عمومی ناراحت هستند و با حسرت طالب معاویه هستند که در بذل بیتالمال مرزی شرعی و قانونی نمیشناسد و اصحاب خود را غرق مال و نعمت میکند و بزرگان را که در اطراف علی(ع) هستند، با اموال گزاف میفریبد و از راه در میبرد.
عده کسانی که صرفاً اهل تقوا بودند و آرزوی به جز اجرای دقیق احکام الهی نداشتند، در میان اصحاب حضرت امیر(ع) کم بودند و بهتدریج کمتر میشدند. معاویه از سستی و تزلزل یاران علی(ع) جرأت و جسارت بیشتری به دست آورد و اطراف بصره و کوفه را به باد غارت گرفت و هرچند امیرالمؤمنین(ع) اصحاب خود را به جهاد و مقابله با دشمن ترغیب کرد، چیزی جز سستی از ایشان ندید!
شرایط صلح
شهادت حضرت علی(ع) به دست متعصبی قشری که بر اثر گرفتاری به تعصب کورکورانه، بهترین فرد روی زمین را شهید کرد، بر دلسردی و نومیدی امام حسن(ع) افزود و او از اینکه بتواند در چنین محیط آلودهای با سپاهیان منظم و مصمم معاویه بجنگد، مأیوس شد. امام تصمیم خود را گرفت و خلافت را تحت شرایطی به معاویه بازگذاشت.
شرایط صلح را به گونههای مختلف نوشتهاند و مفصلتر از همه، روایتی است که صدوق نقل کرده و مجلسی در بحارالانوار آورده است. به موجب این روایت، امام حسن(ع) با معاویه بیعت کرد به این شرط که: او را امیرالمؤمنین نخواند و پیش او شهادتی ندهد و معاویه، شیعه علی را تعقیب نکند و ایشان را امان دهد و بدی به ایشان نرساند و هرکه از ایشان صاحب حقی باشد، آن حق را به او بازگرداند و یک میلیون درهم به فرزندان کسانی که در جنگهای صفین و جمل در رکاب علی(ع) کشته شدهاند، از خراج دارابگرد بدهد؛ ولی معاویه به هیچ یک از این شروط وفا نکرد.
در فصول المهمه ابن الصباغ مالکی، صلحنامه چنین آمده است: حسن بن علی با معاویه صلح کرد به این شرط که ولایت مسلمانان را به او بسپارد و معاویه با مسلمانان به موجب کتاب خدا و سنت رسول(ص) عمل کند و معاویه کسی را پس از خود ولیعهد نکند و مردم در همهجا در امان باشند و اصحاب و شیعه علی بر جان و مال و زن و فرزند خود در امان باشند و معاویه عهد میبندد که در نهان و آشکار با حسن و برادرش حسین و اهل بیت رسول(ص) بد نیندیشد و کسی از ایشان را در جهان نترساند.
میگویند معاویه پس از موافقت امام، روی به کوفه نهاد و در نخیله خطبهای برای مردم کوفه ایراد کرد و گفت: «من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج کنید و زکات بدهید. این کارها را شما میکردید؛ من با شما برای آن جنگیدم که بر شما حکومت کنم و خداوند این را با آنکه شما نمیخواستید، به من عطا فرمود و هرچه به حسن بن علی دادهام (یعنی وعده کردهام)، زیر دو پایم میگذارم و به آن وفا نمیکنم!»
مصلحتدید امام
از لحاظ اعتقادات شیعه امام حسن(ع) امام معصوم برحق مفترضالطاعه است و همه کارهای او از روی دستورهای الهی و مصالح عالیه دینی است. امام از اسرار غیب و پشت پرده آگاه است و هرچه کند، درست همان است. روایتی در احتجاج طبرسی هست که چون امام با معاویه آشتی فرمود، بعضی از مردم او را بر این کار سرزنش کردند. امام فرمود: «به خدا نمیدانید که من چه کردم. آنچه من کردم، برای شیعه من از همه آنچه آفتاب بر آن طلوع کند یا غروب کند، بهتر است. آیا نمیدانید که من امام شما و مفترضالطاعه هستم و یکی از دو سید شباب اهل الجنه به نص رسول خدا هستم؟» گفتند: بلی. بعد حضرت اشاره به قصه موسی و خضر که در قرآن آمده است، فرمود و گفت: «آیا نمیدانید که چون خضر آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را باز جایش آورد و آن کودک را کشت، موسی(ع) در خشم آمد؟ زیرا موسی(ع) علت و حکمت این کارها را نمیدانست؛ ولی این کارهای خضر همه از روی حکمت و عین صواب بود.»
سید مرتضی در تنزیه الانبیاء میگوید: امام خود را از امامت خلع نکرد؛ نیز امر خلافت را به معاویه تسلیم نفرمود، بلکه متارکه جنگ کرد و این به جهت نبودن یاور مساعد بود. اما بیعت او به معاویه به معنی رضایت ظاهری و خودداری از نزاع بود؛ همچنان که حضرت امیر(ع) نیز با خلفای سهگانه بیعت کرد؛ ولی این بیعت به معنای رضایت باطنی و طیب نفس نبود، چنان که رفتار و گفتار او بعدها شاهد این مدعاست.
* دایرهالمعارف تشیع (با تلخیص بسیار)
رباعی عطار در ستایش امام حسن(ع)
ای ماه ز حُسن خُلق تو یافته بهر
پر مشک ز عطر خُلق تو جمله دهر
وز هر دو جهان کجا توان برد این قهر
کان آب حیات را بکشتند به زهر
(مختارنامه)
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید