فلسفه سیاسی لئو اشتراوس در گفت‌وگو با شروین مقیمی

1394/12/11 ۰۸:۲۱

فلسفه سیاسی لئو اشتراوس در گفت‌وگو با شروین مقیمی

لئو اشتراوس از آن دست فیلسوفانی است که در تاریخ اندیشه و فلسفه مغرب زمین جایگاه ویژه‌ای دارد. از یک سو او را به‌عنوان یک فیلسوف شناخته‌اند و از سوی دیگر بحق می‌توان اشتراوس را مورخ فلسفه سیاسی نامید.



سجاد صداقت: لئو اشتراوس از آن دست فیلسوفانی است که در تاریخ اندیشه و فلسفه مغرب زمین جایگاه ویژه‌ای دارد. از یک سو او را به‌عنوان یک فیلسوف شناخته‌اند و از سوی دیگر بحق می‌توان اشتراوس را مورخ فلسفه سیاسی نامید. شاید به دلیل همین سویه دوم باشد که می‌توانیم درباب اندیشه اشتراوس پیرامون فلسفه سیاسی اسلام نیز صحبت کنیم؛ چراکه او به‌عنوان یک مورخ فلسفه سیاسی، نظرگاه‌هایی نیز درباره فلسفه سیاسی در اسلام داشته است. شروین مقیمی، مترجم آثار لئو اشتراوس در گفت‌وگوی پیش رو با «فرهیختگان» ضمن تبیین نگاه اشتراوس، از نسبت او با فلسفه و فلاسفه اسلامی سخن می‌گوید.

یکی از ویژگی‌های خاصی که می‌توان به لئو اشتراوس نسبت داد، این است که او را به‌عنوان کسی می‌شناسند که از یک سو فیلسوف سیاسی و از سوی دیگر مورخ فلسفه سیاسی بود. از جنبه دیگر اشتراوس به فلسفه اسلامی هم تسلط دارد. نگاه او درباره فلسفه سیاسی در اسلام  چگونه تبیین می‌شود؟
نکته مهم درباره اشتراوس این است که او از مجرای خواندن آثار ابن‌ میمون و فارابی به سراغ افلاطون آمد نه بالعکس. او با خواندن دقیق و طاقت‌فرسای کتاب «دلاله الحائرین» ابن ‌میمون که یکی از شاهکارهای فلسفی است، با فارابی و ابن‌ سینا آشنا می‌شود و افلاطون را از مجرای ایشان مورد مطالعه قرار می‌دهد. خوانش اشتراوس از آثار افلاطون، خوانشی مبتنی‌بر آثار ابن‌ میمون است. نگاه اشتراوس به فارابی و ابن میمون در همان چارچوب نگاه او به افلاطون، ارسطو و گزنوفون و... است. به نظر من برای فهم اشتراوس باید مفروضات تاریخی‌گرایانه را کنار گذاشت تا متوجه شویم او چه می‌گوید. اشتراوس به هیچ‌وجه قائل به این نیست که فلاسفه‌ای چون ابن میمون، فارابی، افلاطون، ارسطو و حتی ماکیاولی، روسو، نیچه و اسپینوزا، فیگورهایی هستند که شرایط و زمینه تاریخی می‌تواند ذهن و تفکر آنان را محدود کند و مانع آنان شود. او معتقد است فیلسوف، کسی است که در هر دوره تاریخی و با هر شرایطی حضور داشته باشد، می‌تواند از زمینه خود فراتر رود؛ این نکته یکی از ویژگی‌های فیلسوف از دیدگاه اشتراوس است. فیلسوف از این منظر، تحقق تام و تمام انسان‌بودن به معنای گشودگی در برابر امر کلی است. به همین دلیل هم است که او مانند شارحان و مکاتب دیگر فکری قبول نمی‌کند که فلسفه سیاسی اسلامی یا فارابی و ابن میمون رونوشتی از فلسفه یونانی است.

با تبیینی که از دیدگاه اشتراوس داشته‌اید، نگاه او به فلسفه را براساس چه مبنایی می‌توان تعریف کرد؟
او فلسفه را، به معنایی که در نظر داریم، یونانی و غیر‌یونانی نمی‌کند. او می‌گوید فارابی و ابن‌‌میمون، افلاطونی به معنای دقیق کلمه هستند، یعنی در مقام فیلسوف توانسته‌اند فلسفه را با توجه به شرایط تاریخی‌ای که در آن قرار داشته‌اند، بسط و تداوم ببخشند. این شرایط تاریخی ربطی به مضمون فلسفه‌ ایشان که مشترک است ندارد، بلکه تنها در نحوه‌ ارائه‌ آن تغییر ایجاد می‌کند. او تاکید می‌کند که فارابی، افلاطون، گزنوفون، ارسطو، نیچه و... همه عضو قبیله فلاسفه هستند و در طول تاریخ با هر زمینه‌ای توانسته‌اند با یکدیگر دیالوگ کنند. البته نکته‌ای که به‌طور مشخص درباره ابن میمون و فارابی نزد اشتراوس وجود دارد، این است که او بحث «تعقیب و آزار» و «پنهان‌نگاری» را مطرح می‌کند و از طریق چنین خوانشی است که به سراغ افلاطون می‌رود. به بیان اشتراوس، زمینه‌ تمدن اسلامی و تقابل میان عقل و شرع موجب شد نحوه ارائه آرای فلسفی نزد ابن میمون و فارابی متفاوت از شکلی باشد که افلاطون فلسفه‌اش را ارائه می‌کرد. اما در هر دو مورد، فلسفه به‌عنوان حوزه‌ای اساسا متخاصم با شهر و ارزش‌های آن، در خطر تعقیب و آزار بوده و همواره این خطر وجود داشته است که نحوه‌ ارائه‌ آن را تعیین کنند. جالب آنکه اشتراوس در تعابیری کاملا نیچه‌ای، نیهیلیسم متجددانه را نتیجه‌ از میان رفتن تخاصم میان شهر و فلسفه تفسیر می‌کند و شاید بخشی از کوشش او را بتوان تلاش در راستای احیای این دشمنی تفسیر کرد.

اگر امکان دارد در مورد پروژه‌هایی که هم‌اکنون درباره آثار اشتراوس در دست دارید، توضیح دهید.
هم‌اکنون به همراه یکی از دوستان سه کتاب را در دست ترجمه داریم. کتاب اول «درباره جباریت» نام دارد که شرح اشتراوس بر یکی از آثار گزنوفون است. این شرح توسط اشتراوس نوشته شده و الکساندر کوژو - فیلسوف هگلی معروف قرن بیستم - به او پاسخی داده و پس از آن اشتراوس پاسخ دیگری داده و در پایان کتاب هم نامه‌نگاری‌هایی بین آنان آمده است. این کتاب هم‌اکنون توسط من و یاشار جیرانی در حال ترجمه است. جیرانی کتابی هم از گزنوفون با نام «درباره تدبیر منزل» ترجمه کرده است که به‌زودی منتشر خواهد شد؛ اثری از گزنفون که مورد توجه اشتراوس قرار داشته است. اما کتاب مهمی که از یک سال پیش با تیمی 7 یا 8 نفره ترجمه آن را آغاز کرده‌ایم و من و جیرانی سرویراستاری آن را برعهده داریم، «تاریخ فلسفه سیاسی» است که اشتراوس با همکاری جوزف کراپسی ویراستاری کرده و افراد بزرگی که عمدتا از شاگردان اشتراوس بوده‌اند، مقالات آن را نوشته‌اند. این کتاب 38 مقاله دارد همراه با یک موخره به قلم تامس پنگل در باب اشتراوس و نگاه او به تاریخ فلسفه سیاسی که از افلاطون و ارسطو شروع می‌شود و تا فیلسوفان مدرن را بررسی می‌کند.


منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: