مراسم عزاداری در ایران به دلایل تاریخی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی دارای ویژگیهای خاصی است. این مراسم از آیین و رسوم خاصی تبعیت میکنند و بعضی از آنها چنان باشکوه برگزار میشوند که به نوعی هویت ملی را تقویت میکنند، یکی از این مراسم و البته باشکوهترین آنها عزاداری برای امامحسین(ع) است. عزاداری برای این امام شیعیان از همان اولین روزهای محرم آغاز میشود و در روز دهم آن به اوج خود میرسد و در اربعین، یعنی چهلمین روز شهادت این امام یکی دیگر از نقاط عطف این عزاداری رقم میخورد. از قدیم رسم بر این بوده که شیعیان در این روز خود را به حرم امامحسین(ع) برسانند
درباره برخی بزرگان هر قدر هم آمار و ارقام بیاوریم که پیرامون آنها و آثارشان، کارهایی انجام شده، باز هم تمام این تلاش ها به نظر کم می رسد. باید تلاش کرد و همگان را از داشتههایی که به واسطه این بزرگان و به پشتوانه تاریخ و تمدنی چند هزار ساله نصیبمان شده، باخبر کرد. دیوان اشعار حافظ نیز یکی از همین شاهکارهای بیبدیل است که به واسطه معرفی هر چه بیشتر و بهتر آن، می توانیم مدعی باشیم که بیشتر با زوایای پنهان آن آشنا شده ایم.
مهدی گلشنی استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف میگوید: امروز آنقدر غرب همه فضای جهان را تسخیر کرده که دغدغه تولید علم و کتاب برای جهان اسلام تضعیف شده است. به گفته وی عدم حمایت از مولفان و معیارهای نامناسب ارزیابی استادان موجب شده که تولید علم واقعی صورت نگیرد.
منیره پنج تنی: جناب آقای دکتر فکوهی، هنگامی که می خواهیم دربارۀ شاخه های جدید دانش بشری صحبت کنیم شاید بهتر باشد ابتدا به ترسیم جایگاه آن رشته در درخت دانش بشری بپردازیم. پس پرسش نخست من از شما این است که جایگاه انسان شناسی هنر در این منظومه کجاست و زیر مجموعۀ چه دانش هایی قرار می گیرد؟ اگر خواسته باشیم از یک «رشته» به معنایی که در دانشگاه و زبان آکادمیک به این مفهوم داده می شود، مثلا «جامعه شناسی» ، «انسان شناسی» و غیره صحبت بکنیم، هنوز بسیار زود است که از «شاخه جدید»ی از علم و رشته تازه ای به نام «انسان شناسی هنر» نام ببریم. این در حالی است که امروز ما می توانیم از رشته «مطالعات هنر» یا «تاریخ هنر» و همچنین شاید از «جامعه شناسی هنر» به عنوان رشته هایی با ادبیات نسبتا گسترده و تاریخی، نظریه پردازان بی شمار، ساختارهای علمی مشخص و روش شناسی هایی که بر سر آنها کمابیش اجماعی حداقلی وجود دارد، اسم ببریم.
«زبان فارسی و سرگذشت آن...» جدیدترین کتاب دکتر محسن ابوالقاسمی است که هفته گذشته از سوی انتشارات طهوری چاپ و منتشر شد. محسن ابوالقاسمی متولد 1315 ملایر است و مقیم تهران. دانش آموخته زبان فارسی نو و باستان از دانشکده مطالعات مشرق زمین و آفریقا در لندن و از شاگردان استادان بنامی چون والتر برونو هنینگ و مری بویس بوده است و اکنون استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران است و در کارنامهاش دوازده عنوان کتاب منتشر شده پیرامون زبان فارسی دارد که کتاب «تاریخ زبان فارسی» و «دستور تاریخی زبان فارسی» به قلم او به ترتیب به چاپ دوازدهم و نهم رسیده است. دین و کیشهای ایرانی، مانی به روایت ابن ندیم و شعر در ایران پیش از اسلام عناوین برخی دیگر از آثار منتشر شده اوست.
«علی دولتآبادی» زاده سال١٣٣٢ خورشیدی است. ١٣سال از بازنشستگی او در سازمان آتشنشانی و خدماتایمنی میگذرد. او از سال ١٣٥٤ به سازمان آتشنشانی وارد شده و سلسلهمراتب را گذرانده است تا به ریاست دایره عملیات برسد. خدمت او در سازمان آتشنشانی بهویژه ایستگاهیک آتشنشانی که در میدان حسنآباد جای گرفته، از خاطرهها و حرفهایی شنیدنی سرشار است. علی دولتآبادی در دوره و زمانهای به آتشنشانی وارد شده که کمتر کسی با آن آشنا بودهاست. همسرش فاطمه خانم میگوید: «وقتی ایشان در سال ١٣٥٦ به خواستگاری من آمد، ما نمیدانستیم ادارهای بهنام آتشنشانی وجود دارد و شغلی بهنام آتشنشان هست و کسانی وجود دارند که برای خاموشکردن آتش، حقوق دریافت میکنند.
تقریباً تا پیش از دوران صفویه ساز کمانچه جایگاه چندانی در فضای موسیقی نداشت؛سازی که به گفته زنده یاد روح الله خالقی تکامل یافته رباب است و به یقین باید گفت بعد از تار مهمترین ساز موسیقی ایرانی محسوب میشود بهطوری که توانسته در موسیقی دستگاهی و بلکه در موسیقی مقامی کاربرد فراوانی داشته باشد. در واقع تحول بنیادین کمانچه را میتوان از دوران علی اصغر بهاری به بعد تعریف کرد. او تنها کسی بود که با تشویق خالقی باردیگر صدای کمانچه را به شیوه موسیقی دستگاهی به گوش مردم رساند و بعد از او با تربیت شاگردان زبدهای چون داوود گنجه ای، محمد مقدسی، علی اکبر شکارچی، مهدی آذرسینا، درویش رضا منظمی، هادی منتظری، سعید فرجپوری، اردشیر کامکار و کیهان کلهر هنرکمانچه نوازی ادامه پیدا کرد.
فیلیپ ژوزف سالازار استاد علم بلاغت در کیپتاون (آفریقای جنوبی)، گفتارهای «حکومت اسلامی» را پژوهیده است؛ به باور وی، خلافت اسلامی، کلام را چون سلاحی به خدمت گرفته است و برای درک آن ناگزیر باید مؤانست مفهومی برقرار کرد. متن زیر گفتوگوی الکساندر لاکروا سردبیر نشریهی فلسفی فرانسه با فیلیپ ژوزف سالازار در شماره ۹۴ همان نشریه است که بهار آزادی آن را ترجمه کرده و به لطف جناب رضا بهشتی معز در اختیار فرهنگ امروز قرار گرفته است.
کتاب «فلسفه ارتباطات»، گردآوری مجموعه مقالاتی است که در اولین همایش تخصصی فلسفه ارتباطات در آتنِ یونان توسط اندیشمندان این حوزه ارائه شده است. این کتاب دوجلدی است و به گفتهی مترجمان آن، جلد دوم آن با ۲۲ مقاله قرار است برای نمایشگاه کتاب سال ۹۵ آماده شود. گردآورندگان این مقالات، «کنستانتین بودوریس» و «جان پولاکاس» و مترجمان آن «غلامرضا آذری» و «حسین کیانی» است. به بهانهی این کتاب که در واقع اولین متن درسی در حوزهی فلسفهی ارتباطات است به سراغ یکی از مترجمان (آذری) که محقق و پژوهشگر در حوزهی علوم ارتباطات و عضو هیئت علمی این رشته است، رفتیم و دربارهی کتاب با او به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میآید.
بی تردید آن هنگام که امیرحسین افراسیابی در سال های آغاز قرن، در کوههای بختیاری متولد شد، سرزمینش هیچ آگاه از آینده پر فراز و فرود این فرزندش نبود. فرزندی که عمری شاعرانه زندگی کرد. حتی آنگاه که در هیبت معماری زندگی می گذراند. سرنوشت افراسیابی شاعر، یک عمر به مانند مردمش، کوچ کردن بود. در مسیر کوچ تنها و تنها یک صداست که سختی ها را مرتفع می کند و آن ندای امید است. افراسیابی هم به امید آرام گرفتن جان پر خروشش، تمام عمر را در سفر بود. هرچند آبشخور آثار ارزشمندش یک سر برآمده از خاصیت های گوناگون مردم سرزمینش بود. گویی مردم سرزمین افراسیابی غم و شادی شان در هیچ کجایی جهان مشابهی ندارد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید