میراث فرهنگی ناملموس یا به تعبیری میراث معنوی، بنا بهتعریف کنوانسیون پاسداشت از میراث فرهنگی ناملموس، رفتارها، نمادها و آيینهایی است که یک اجتماع آنها را بخشی از میراث فرهنگی خود میشناسد. دانستن تعریف میراث ناملموس برای بازشناختن این میراث در اجتماعی که در آن زندگی میکنیم و شیوههای نگهداری از آن بسیار است، اهمیت دارد. از اینرو با آتوسا مومنی، مدیر کل دفتر مطالعات علميو همکاریهای بینالملل بنیاد ایرانشناسی که دکترای باستانشناسی دارد و اکنون عضو شوراي حكام مركز منطقهاي حفاظت از ميراث ناملموس آسياي ميانه و غربي در يونسكو است به گفتوگو نشستیم.
«رادیو اول از همه در اختیار پدر خانواده بود، یعنی اگر در خانهای پدر حضور داشت، دیگر کسی جرأت چرخاندن پیچ رادیو را نمییافت. پس از او، بچههای بزرگتر چنین اختیاری داشتند.
عملكرد نهادهای صنفی در حوزههای مختلف هنری یكی از پرمناقشهترین موضوعاتی است كه در حوزه فرهنگی قابلطرح است. پرداختن به نحوه كاركرد این نهادها كه دستكم روی كاغذ درصدد ارایه خدمات مقدور به هنرمندانی هستند كه زیرمجموعه صنف مورد نظر قرار میگیرند، ازجمله بحثهایی كه تا امروز بهواسطه جنجالهای رسانهای موافقان و مخالفان، كمتر توجهی به آن صورت گرفته است. خانه موسیقی بهعنوان تنها نهاد فعال در حوزه موسیقی كشور نیز از این قاعده مستثنی نیست.
داشتن تنها یک ارکستر سمفونیک ایده مناسبی برای کشوری مثل ایران با اینهمه تنوع سلیقه نیست؛ ایدهای که نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر نامآشنای ایرانی، به آن قائل است و در صحبتهایش توجه به سلیقههای متفاوت در موسیقی را اولویت میداند. مشایخی در آثارش همواره بهدنبال ایدههایی برای ارائه آثار موسیقی ایرانی در بیرون از مرزها بهگونهای است که برای مخاطبان جهانیاش قابل درک و فهم باشد. شاید به این دلیل است که در تازهترین فعالیت هنریاش به سراغ نوحه و مرثیه دوره قاجار رفته است تا اجرائی متفاوت از آن داشته باشد. با نادر مشایخی درباره شرایط حالحاضر ارکستر سمفونیک تهران و توجه دولت به این بخش صحبت کردیم:
ترجمههای گنگ و نارسای کتابهای حوزه علومانسانی، نداشتن تسلط کافی برخی مترجمان بر زبانهای مبدأ و مقصد و نبود نهادی برای نظارت بر آثار ترجمهای، از مواردی است که به آشفتگی بازار ترجمه کتب علومانسانی در ایران دامن میزند. از این رو، با پروفسور گارنیک آساطوریان، ایرانشناس ارمنستانی و سردبیر مجله بینالمللی «ایران و قفقاز» (Iran and the Caucasus) که توسط انتشارات بریل در هلند منتشر میشود، به گفتوگو نشستیم تا نظر ایشان را درباره مشکلات این حوزه جویا شویم. گارنیک آساطوریان در هفتم مارس 1953 میلادی در تهران به دنیا آمد.
آقای میرعباسی از کودکی مینویسد و از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه میکند و بیش از چهل کتاب در کارنامهاش دارد. حقوق و سینما خوانده و فرد نامآشنای حوزه ادبیات است؛ اما آخرین اثر او ترجمه سهگانه دانته است که شاید به جرأت بتوان گفت غیر از ادیبان، طرفداران پر و پا قرصی از حوزههای دیگر هم دارد. به سراغشان رفتیم تا درباره این اثر گرانسنگ که قشرهای مختلفی از ادیبان تا خطیبان، از متألهان و فیلسوفان تا هنرمندان و تاریخدانان را به خود جلب کرده، با او گفتگو کنیم. میرعباسی ترجمهاش از «کمدی الهی» را خلاقانهترین کارش میداند. گفتگو با او بر سه محور اصلی متمرکز است: درباره کتاب، جایگاه و تأثیرش در حوزههای مختلف و همین طور ترجمه. کتاب «کمدی الهی» دانته را «کارگاه فیلم و گرافیک سپاس» در سال ۱۳۹۴ منتشر کرده است. این مطلب پیشتر در ماهنامه «اطلاعات حکمت و معرفت» (شماره ۱۱۵) به چاپ رسیده است.
کارلوس فرانکل مدرس دپارتمانهای فلسفه و مطالعات یهود در دانشگاه مکگیل در مونترال است. او از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ م استاد دین و فلسفه تطبیقی در دانشگاه آکسفورد و یکی از اعضای لیدی مارگارت هال بود. وی نویسندۀ «آموزش افلاطون در فلسطین: فلسفه در جهانی تقسیمشده» و «ادیان فلسفی از افلاطون تا اسپینوزا» است و در «نیویورک تایمز»، «نیشن»، «مرور کتابِ لندن» و «ضمیمۀ ادبی تایمز» مقالاتی مینویسد. فرانکل در این مصاحبه استدلال میکند که پاسخ واقعی فلسفه به نزاع، ایجاد یک فرهنگ مباحثه است که در آن هر فردی با هر پسزمینهای میتواند آزادانه راجع به حقیقت بحث کنند.
معمولاً کار شما را به اقدام مهمی پیوند میدهند که مکتب فرانکفورت در دهۀ ۱۹۳۰ آغاز کرد: بسط نظریهای انتقادی دربارۀ جامعه که بتواند در جهانی که «سرمایهداریِ فنسالارانه۱» شکل داده است، پروژۀ رهایی را احیا کند. زمانی که تحصیلات دانشگاهیتان را پس از جنگ جهانی دوم آغاز کردید، تصویری متفاوت از فلسفه در آلمان رایج بود: تصویری کمتر قهرمانانه از فلسفهای ناتوان که در معرض خطر ناسیونال سوسیالیسم قرار داشت
در میزگردی که در دانشگاه تهران به مناسبت روز جهانی فلسفه برگزار شد، ابتدا از اساتید خواسته شد که نکات کلیدی که مدنظرشان است را مطرح نمایند. ساختار این میزگرد بهصورت یک برنامهی چهاربخشی در نظر گرفته شده بود؛ بخش اول آن اختصاص به رویهها و سازوبرگهای پژوهش فلسفی در ایران داشت، بخش دوم به رسالت پژوهش فلسفی، موضوعات و حوزههای آن و زمان پژوهش فلسفی پرداخت، و در بخش سوم ارزیابی پژوهشها و مسئلهی جامعهی فلسفی در ایران مطرح گشت، بخش پایانی نیز شامل پرسش و پاسخ بود. در زیر بخش نخست از این میزگرد آورده می شود.
سروش دباغ گفتوگو را با نوع مواجهه روشنفکران دینی در قبل و بعدانقلاب با علوم انسانی اسلامی آغاز میکندو معتقدبه «پاردایمشیفت» یا تغییر نظرگاه روشنفکران دینی در قبل و بعداز انقلاب اسلامی است؛ به اینصورت که اگر شریعتی و جلال در پیش از انقلاب با رویکردبدبینانه به علوم انسانی مدرن به دنبال بومیسازی آن بودند، پس از انقلاب سروش و مجتهدشبستری با روی گشادهتری با این علوم برخوردمیکردند. اما بومیسازی علوم انسانی حیات خودرا پس از انقلاب نه در گفتمان روشنفکران که در گفتمان قدرت ادامه میدهد. دباغ معتقداست که تئوریسینهای گفتمان اخیر تنها بر ممکن بودن ایجادعلوم انسانی اسلامی تأکیدمیکننددرحالیکه تأییدفلسفی این امر به معنای وجودعلوم انسانی اسلامی نیست و هرگونه تأییدو تکذیب این علم را بایدبه بعداز تدوین و انتشار محتوای آن سپرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید