دبا: به تازگی کتاب یادداشت های سفر پروفسور محمد حسن گنجی به کوشش غلامرضا سحاب و با همکاری مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی چاپ و منتشر شده است . آنچه در زیر از نظر خوانندگان می گذرد یادداشت کاظم موسوی بجنوردی – رئیس دائرةالمعارف بزرگ اسلامی – در این کتاب است که به مناسبت سالروز درگذشت دکتر محمد حسن گنجی تقدیم می گردد.
برخی از پیروان مزدیسنا آیین خود را دینی میشمارند كه همچون مسیحیت و اسلام از طرف خدا وحی شده است، و از این رو نباید آن را در شمار نظامهای فلسفی درآورد. اما هیچ دین آسمانی نمیتواند به جلب اعتقاد و ارادت مردم خردمند و روشنفكر امیدوار باشد، مگر اینكه تعلیماتش بتوانند در برابر محك عقل بایستند. از این جهت دین زرتشت را نیز كه مانند سایر ادیان جنبهی فوق طبیعی دارد، میتوان از لحاظ فلسفی مورد داوری قرار داد.
گرچه غزل و بیت مفرد قالب مسلط شعر در این دوره به شمار میرود، اما مثنویهای عشقی، عرفانی و اخلاقی نیز در این عصر بسیار است. داستانسرایی در قالب مثنوی در قرون دهم و یازدهمق رواج بسیار داشت. «خمسه نظامی»، «مثنویهای امیرخسرو دهلوی» و «هفتاورنگ جامی» سرمشق شاعران این دوره بود. نظیرهسازان وزن و سبک مثنویهای پیشین را تتبع و تقلید میکردند. در مثنویهای «اهلی شیرازی»، «عرفی شیرازی»، «واعظ قزوینی»، «فیضی فیاضی» و «زلالی خوانساری»، ویژگیهای سبکی رایج در غزل هم کمابیش دیده میشود. گرچه قصیده ارزش غزل را نداشت، اما شاعرانی مثل «وحشی بافقی»، «محتشم کاشانی»، «عرفی شیرازی»، «نظیری نیشابوری»، «طالب آملی»، «کلیم کاشانی» قصایدی نیز به شیوه انوری و خاقانی در مدح ائمه و سلاطین سرودهاند و در کار برخی از آنها تازگیهایی دیده میشود.
دکتر سید صادق سجادی، معاون پژوهشی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در یادداشتی که به مناسبت 28 تیرماه سالروز تولد زندهیاد دکتر منوچهر ستوده در اختیار ایبنا قرار داده، نوشته است: کشور ایران، سرزمینی دانشخیز و دانشپرور است و دکتر ستوده نیز با آثاری که از خود به جای گذاشت راه را برای تعلیم و تربیت محققان و مورخان نسلهای آینده باز کرد.
زمانی که در دهه نخست قرن هشتم هجری، سلطان محمد خدا بنده به تشیع گروید، یکی از کسانی که به ایران و مرکز حکومت آن یعنی سلطانیه سفر کرده و بیشترین نقش را در تشیع سلطان داشت، علامه حلی بود. این مطلبی است که در جای دیگری به تفصیل بدان پرداخته ایم.
یکی از ادله ای که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و عنوان آن ظاهرأ برای اولین بار توسط بوعلی به کاربرده شده ‘ برهان صدیقین است . استدلال بوعلی امروزه تحت عنوان برهان امکان و وجوب شناخته می شود. اما چند قرن پس از وی ‘ فیلسوف نامدار دیگر ‘ ملاصدرای شیرازی ‘ با تأسیس مبادی تازه فلسفی ‘ صورت دیگری از برهان صدیقین ارائه کرد .
سرزمین کهن خراسان از سپیده دم تاریخ ایران تا عصر حاضر، فراز و نشیب های بسیار به خود دیده است. اما به گونه ای شگفت در برابر رویدادهای سهمگین بر پای ایستاده و بالیده است.در اعصار گذشته آبادیهای کوچک و بزرگ این سرزمین بستر زایش و رویش اسطوره ها بوده اند و آثار برجای مانده در جای جای این سرزمین پهناور از تاریخ و فرهنگ مردم و سرزمینی سخن می گوید که سهمی عظیم در تمدن جهانی داشته اند.
در میان ادلۀ اثبات وجود خدا در فلسفۀ اسلامی، برهان های غیرمشهوری هم هستند که در عین صحت و اتقان کمتر مورد عنایت فیلسوفان قرار گرفته اند. یکی از این برهان ها برهان نفس بر اثبات خدا است. در این برهان، با استفاده از نفس انسانی و برخی اوصاف و عوارض آن بر وجود خداوند سبحان استدلال می شود. صدرالمتالیهن (ره) در برخی از آثار خود به صراحت این برهان را یکی از براهین مستقل اثبات واجب الوجود دانسته است. ملاصدرا و برخی از پیروانش چهار تقریر از این برهان ارائه کرده اند: با استفاده از علت حرکت نفس، حدوث نفس، علت غایی حرکت نفس و حرکت نفوس فلکی. این برهان به نحو مستقل در حکمت مشاء مطرح نبوده است؛ برخی اشراقیان به بعضی تقریرهای آن اشاره کرده اند؛ ملاصدرا با بهره گیری از اشارات پیشینیان و همچنین مبانی فلسفی خود در مسئلۀ نفس، حرکت جوهری، نحوۀ ارتباط حادث با محدث و... چنین برهانی را بیان کرده است.
نظریه انحطاط اندیشه سیاسی در ایران از سوی سید جواد طباطبایی به جهت اهمیت آن در بحث چالش های پیش روی توسعه و ابعادش در ایران قابل تامل است.این دیدگاه یکی از برجسته ترین نظریات در بین اندیشه های روشنفکران معاصر ایران است و مورد توجه بسیاری از کسانی است که دغدغه اعتلا و گذار ایران از چالشهای موجود بین سنت و مدرنیته را دارند. از جمله تالیفات مورد نظر در این مطالعه "" زوال اندیشه سیاسی در ایران ( 1373) ، در آمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ( 1377) ، "" دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران ( 1380) می باشد در راستا ی اهمیت مطالعاتی که موضوع دارد، این مقاله با عناوین مطالعاتی زیر به نگارش درآمده است
تاب حدایق الدقایق نسخه منحصر به فردی است که ابوالحسن وحیدالدین ابن زینالدین حاجز بن اسفرغابادی نگاشتهاست. تاریخ دقیق تألیف کتاب مشخص نیست اما آنچه مسلم است، میرجان آن را در نیمه اول قرن دهم تألیف کرده است. میرجان در حدایق به شرح سخنان شیخ جلال الدین محمد، پیر و مراد خود پرداخته است. مؤلف از بزرگان سلسله نقشبندیه بوده، به ناصرالدین عبیدالله، از خواجگان نقشبندیه نیز ارادت داشته است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید