زردشت، کمیته
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 24 آذر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/274237/زردشت،-کمیته
سه شنبه 25 دی 1403
چاپ نشده
26
زَرْدُشْت، کُمیته، انجمنی کردی در شهر سلیمانیه که خواستار برقراری اتحاد میان کردان و پیوستن کردستان پس از فروپاشی عثمانی به ایران بود.دهۀ دوم سدۀ 14 ش/ 20 م یکی از مهمترین دورههای فعالیت انجمنهای فرهنگی و احزاب سیاسی در کردستان عراق بود. شکست قیامها و ناکامی مبارزات نظامی، انکار هویت قومی، و سرکوب زبان و فرهنگ کردی توسط حکومت تازهتأسیس کمالیستی ترکیه بیش از پیش روشنفکران کرد را به سوی مبارزات سیاسی، و ایجاد انجمنهای سیاسی و فرهنگی کشاند (کوچرا، 115). افزونبرآن، تشدید سیاستهای سختگیرانه نسبت به کردها در ترکیه سبب شد تا کانون جنبشها و فعالیتهای کردی از نواحی شمالی کردستـان به قسمتهای جنوبی آن در عراق، بهویژه سلیمانیه منتقل شود. کمیتۀ زردشت نیز یکی از جمعیتهایی بود که توسط جمعی از روشنفکران کرد ساکن سلیمانیه تأسیس شد (صالح، 145).
در مورد سبب نامگذاری کمیتۀ زردشت در منابع دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. پارهای از اسناد، نامیدهشدن کمیتۀ یادشده «به اسم حضرت زردشت» را به این سبب دانستهاند که عدهای از «جوانان و اشخاص منورالفکر» در راستای رهانیدن افراد طوایف خود «از خرافات و موهومات مختلفه»، و کاهش نفوذ شیوخ در میان آنها به فکر ترویج مذهب زردشت «که قبل از اسلام مذهب عمومی اکراد بود» افتاده، و «افراد طوایف اکراد را به مذهب مزبور دعوت کرده» تا آنها را «تحت لوای آنْ باهم متحد و متفق سازند». در ادامۀ سند آمده است که در همین راستا اعضای کمیتۀ زردشت ضمن ایجاد ارتباط با «مجمع ایران و زردشتیان هندوستان»، کتابهایی را که آن مجمع چاپ کرده بود، «مورد مطالعه و مداقه قرار داده، و حتێ در مدارس خود هم منتشر» نمودهاند (استادوخ، کارتن 1/ 13، پوشۀ 82/ 16، سند شم 17). در سندی دیگر، برخلاف سند قبلی تأکید شده است که اعضای کمیتۀ زردشت «دارای مذهب تسنن و شافعیمذهب میباشند» و انتخاب نام زردشت برای آن کمیته «ابداً ارتباطی به موضوع ترویج مذهب زردشت بین اکراد ندارد» (همان، سند شم 13). به نظر میرسد سبب اصلی انتخاب نام «زردشت» برای این کمیته، تأکید بر اشتراکات فرهنگی و تاریخی کردها و ایران، و کسب حمایت دولت پهلوی بود که بر باستانگرایی تأکید داشت.
در مورد زمان تأسیس این کمیته اختلاف نظر وجود دارد. به روایت صائب، این کمیته بهصورت زیرزمینی توسط چند جوان در سال 1926 م/ 1305 ش در سلیمانیه تأسیس شد (آرام، 8؛ شوانی، 228). در اسناد وزارت خارجۀ ایران هم این سال بهعنوان زمان تـأسیس کمیته ذکر شده است (نک : استـادوخ، کـارتن 1/ 13، پوشۀ 82/ 16، سند شم 13). برخـی بـانیـان کمیتۀ زردشت در ابتدا عضو حزب «خُوْیبون» (استقلال) بودند که در 1927 م در لبنان تشکیل شده بود، سپس از آن جدا شدند (شریف، 63-64)؛ به همین سبب تأسیس کمیتۀ زردشت در 1926 م محل تأمل است؛ مگر اینکه آنان پس از تأسیس این کمیته در این سال به حزب خویبون پیوسته، و سپس بهسبب تفاوت دیدگاه در اواخر سال 1927 م از آن جدا شده باشند (مظهر، 302). از سوی دیگر، شیخ سلام یکی از بنیانگذاران این کمیته در مقدمۀ دیوان اشعارش، تاریخ 1928 م/ 1307 ش را سال تأسیس کمیته آورده است (ص 38). در گزارشهای افسران نیروی هوایی انگلیس از اوضاع سیاسی کردستان عراق نیز این زمان تأیید شده است (مظهر، 298). ازآنجاکه براساس اسناد و مدارک موجود، تمامی نامهنگاریها و فعالیتهای این انجمن مربوط به سالهای 1928 و 1929 م است، سال 1928 م بهعنوان سال تأسیس آن پذیرفتنیتر است (رسولی، 195). با وجود این، شوانی با استناد به پژوهشهای سندی و روایات شفاهی مردم سلیمانیه، سال 1926 م را درستتر میداند (ص 225). این احتمال میرود که اعضای کمیته پس از تثبیت وضعیت داخلی خود و جذب اعضا، با ایران ارتباط گرفتهاند و به همین سبب، در اسناد ایرانی با تأخیر در این باره بحث شده است. بیشتر اعضای کمیتۀ زردشت را «اکابر، منوران» و «ضابطانی» تشکیل میدادند که در ادارات دولتی عراق صاحبمنصب بودند (استادوخ، کارتن 49، پوشۀ 6، سند شم 58، نیز کارتن 1/ 13، پوشۀ 82/ 16، سند شم 14). گفته شده است که یکی از معروفترین اعضای انجمن محمد امین زکی بیگ، وزیر اقتصاد حکومت عراق و تاریخنگار مشهور کرد بود (همان، پوشۀ 16، سند شم 15، 16، 17)، اما وی در آثار مختلفش اشارهای به عضویت خود در این کمیته نکرده است؛ از دیگر اعضای آن میتوان به اسماعیل حقی شاویس (رئیس انجمن و افسر سابق ارتش عثمانی)، مصطفێ صائب (رئیس شاخۀ سلیمانیه، مهندس)، شیخ سلام (معتمد شاخۀ سلیمانیه)، فؤاد مستی (منشی ارتش)، عثمان فایق (افسر حکومتی)، کریم سعید (نایبرئیس انجمن فرهنگی زانستی در شهر سلیمانیه)، کریم شالوم (سرگرد سابق ارتش عثمانی)، شوکت عزمی بیگ بابان (افسر حکومتی)، عبدالواحد نوری (معلم مدرسه)، احمد عزیز آغا (کارمند شهرداری) و کامل حاج حسن (افسر سابق ارتش عثمانی و عضو هیئت مؤسس انجمن خویبون) اشاره کرد (سردشتی، 123-124؛ مظهر، 292-296؛ صالح، 169-174). سران این انجمن که همزمان در سلیمانیه و بغداد فعالیت میکردند، برای جلب اعضای بیشتر و همچنین اعتباربخشی به خود، شیخ محمود برزنجی را به سمت رهبری افتخاری برگزیدند (همو، 164-165؛ مظهر، 302، 308). همچنین این انجمن اعضا و هوادارانی در سایر مناطق کردنشین، ازجمله کردستان ایران داشت. کمیته نامههایی را به برخی از رؤسای عشایر ایران، مانند محمود خان کانیسانانی نوشت و از آنان درخواست همکاری کرد (شوانی، 225؛ استادوخ، کارتن 49، پوشۀ 6، سند شم 62). افزونبراین، بهمنظور تبلیغات و گسترش فعالیتهای خویش در کردستان ترکیه، در 1928 م، تلاش کرد تا شعبهای را در شهر رواندز تأسیس نماید (مظهر، 305-306).
اساسنامۀ این حزب دارای ۱۶ بند بود. در بند اول آن بر ضرورت و اهمیت رابطه با کشور ایران تأکید شده بود. در بندهای دیگر به چگونگی ادارۀ این انجمن، شرایط عضوشدن، وظایف اعضا، چگونگی تعیین رهبر حزب و منابع درآمد و مخارج انجمن اشاره شده است. همچنین براساس بند 15، تمامی اعضا میبایست یک برگ سفیدامضا را تحویل انجمن دهند تا در آینده نتوانند برخلاف مصالح انجمن حرکت نمایند (برای آگاهی کامل از اساسنامۀ این انجمن، نک : همو، 303-304؛ استادوخ، همانجا، سند شم 59). انجمن زردشت هدف اصلی خود را تلاش در راستای نشر و تعمیم تفکر پانایرانیزم، و کوشش در راه اتحاد و اتفاق ایران و کرد ذکر کرده است (همانجا). گویا روشنفکران کرد پس از ناکامی در ترکیه و شکست شیخ محمود از انگلیس تصمیم گرفتند تا کانون مبارزه را به ایران انتقال دهند. این مسئله سبب میشد تا کردها توان و قدرت بیشتری برای رویارویی با انگلستان و عراق داشته باشند. بااینهمه، گرایشهای ضد ترکی اعضای انجمن در اتخاذ این تصمیم را هم نباید نادیده گرفت (شوانی، 226-227). در یکی از نامههای انجمن زردشت به شیخ محمود، ضمن تشکر از او بابت موافقتش با اتحاد کردها و ایران، به وی اطمینان داده شده که آرزوی اصلی بانیان انجمن، سعادت و خوشبختی و رهایی کرد و کردستان است (صالح، 150). یکی دیگر از اعضای این انجمنْ هدف آن را کسب خودمختاری، همچنین جذب جوانان و دانشآموزان و تشویق آنها برای خدمت به وطن ذکر کرده است (آرام، 8). در برخی از گزارشهای مأموران ایرانی مقیم در عراق نیز، هدف اصلی بانیان انجمن تلاش در راستای استقلال کردستان عراق ذکر شده است (استادوخ، کارتن 1/ 130، پوشۀ 16، سند شم 32، 82).با وجود این، به نظر میرسد انتخاب نام زردشت برای کمیته و همزمانی تأسیس آن با آغاز سلطنت رضا شاه اقدامی هدفمند برای پیوستن به ایران بوده است. شیخ سلام یکی از اعضای فعال انجمن زردشت در گفتوگو با نمایندۀ سیاسی ایران در عراق اظهار میدارد: «انگلیسیها وعده میدادند برای تحصیل کردستان مستقل اقدامات خواهند نمود و همیشه اکراد را امیدوار مینمودند، ولی پس از اینکه موصل ضمیمۀ عراق، و قرارداد مذاکره با ترکیه منعقد شد و از طرف دیگرْ دولت انگلیس تصدیق نمود که کردستان جنوبی جزء لاینفک خاک عراق است، دیگر امیدی باقی نمانده، و یگانه علاج رهایی از تعدیات حکومت عراق، همان الحاق عراق کردستان جنوبی به ایران و تصمیم جمعیت در این باب قطعی است» (همـان، سند شم 63). او در ادامه میگوید: «یگـانه مقصد جمعیت زردشتی تسلیمکردن کردستان عراق به ایران و رستگارکردن کردهای عراقی از زیر رقبۀ اسارت عرب و نجاتدادن اکراد خاک عراق از ظلم و ستمکاری حکومت عراق است، چون جمعیت زردشت بهنحوی تشخیص داد که کلیۀ اکراد از هر حیث ایرانیاند و نهایت جدیت را دارد که کردستان جنوبی را به کردستان ایران منضم نموده، و در تحت لوای شیر و خورشید به آسودگی و آزادگی زندگی نمایند» (همان، سند شم 64). به نظر میرسد انگلیس در آغـاز هم چندان به این موضوع بیمیل نبود. از گزارش نمایندۀ ایران در قاهره در ژانویۀ 1919 پیدا ست که یکی از صاحبمنصبان انگلیسی آگاه به اوضاع کردها، معتقد بود که چون کردها آرین بوده، و رابطۀ جنسیت و مذهبی و زبانی با ایرانیها دارند، بهترین شکل حل مسئلۀ آنانْ الحاق قسمتهای کردنشین عثمانی به مملکت ایران است (کوهستانینژاد، 53). دولت ایران حتێ پیش از ظهور رضا شاه هم دنبال این کار بود. در حاشیۀ برگزاری کنفرانس صلح ورسای در فرانسه، شریف پاشا، نمایندۀ اعزامی کردها به این کنفرانس در دیدار با هیئت ایرانی اعلام کرد با الحاق کردستان به ایران موافق است. او به نامۀ خود به نامق بیگ، یکی از رؤسای کرد موصل، اشاره کرده است که در آن نوشته بود: «وضع آتیۀ کردستان خیلی ناگوار است. حتماً از دولت عثمانی تجزیه خواهد شد. میخواهند کردستان جزو ارمنستان و یا ضمیمۀ عربستان شود. من و رؤسای کردستان مثل شیخ عبدالقادر افندی و مصطفێ پاشا و سایرین عقیده داریم کردستان عثمانی در تحت سلطنت ایران باشد که دین و ملیت ما محفوظ بمـاند» (نک : آذری، 197). وجود احسـاسات ایرانخواهی در میـان اهالی سلیمانیه، سبب شد تا کاپیتان هولت، کمیسر عالی انگلستان در عراق، در 1928 م/ 1307 ش با تقاضای ایران برای تأسیس کنسولگری در آن شهر ــ از ترس اینکه اهالی سلیمانیه گرد مأمور ایران جمع شده، تقـاضای الحـاق به ایران نمـایند ــ مخـالفت کند ( کلیاتی ... ، 9). انجمن زردشت نیز برای جلب حمایت ایران همواره بر اشتراکات فرهنگی کردها و ایرانیان تأکید میکرد و از کشور ایران بهعنوان سرزمین مادری کردها یاد میکرد. یکی از اعضای انجمن زردشت در گفتوگو با سرکنسول ایران در بصره با تأکید بر نژاد آریایی کردها و اشتراک زبانی آنها با ایرانیان از تنفر کردها از ترکیه بهواسطۀ سوء سیاست آن کشور و از بیزاری آنها از اعراب، بهسبب اختلافات نژادی و زبانی سخن به میان آورده، و گفته است که ما کردها هیچوقت حاضر نیستیم به حکومت بینالنهرین، که خودش تحتالوصایه است، منضم شویم. او در ادامه اشاره کرده است در شرایطی که انگلستان کردها را بازیچۀ منافع خویش قرار داده، متفکران اکراد به ایران متمایل شده، عقیده دارند اسلم شقوق (بهترین راهکار) برای اکراد این است که به وطن اصلی خود، ایران، منضم شوند؛ زیرا از حیث نژاد، اخلاق و زبان چندان مباینتی با ایران ندارند. او در ادامه خواستار تعقیب سیاستی حکیمانه دربارۀ کردها از طرف دولت ایران شده، و توصیه کرده است که دولت ایران افزونبر افزایش مدارس دولتی در مناطق عشایرنشین کردستان نسبت به انتشار مقالاتی دربارۀ کردها ــ که در آنها از «روی ادلۀ تاریخی» ثابت شود که کردها آریایینژاد بوده، و همیشه جزو ایران بودهاند ــ اهتمام ورزد (استادوخ، کارتن 49، پوشۀ 6، سند شم 17). در یکی از نامههای انجمن زردشت آمده است: «امروز به اعتبار عموم مورخین نو و قدیم مانند سایکس، فریزر، ریچ و فول هارتمان، آلمان و انگلیس و سایرین به قرار قطعی اثبات کردهاند ایران و کردها از یک عائله و از یک خانوادهاند و از یک خون هستند و به هیچ صورت، هیچکس نتوانسته و نمیتواند انکار این حقیقت بکند. جداکردن کرد از ایران در توانایی هیچکس از مورخین و سایر نیست و در بین این دو برادرْ تفریق ممکن نیست. بنابر تاریخْ ثابت و هویدا ست که ایران و کرد تا حین ظهور اسلامیت در زیر ادارۀ یک درفشْ محترم و متحداً زیستهاند. بعد از سقوط دین زردشت به حسب دیانت و تأثیر زبان عربی باعث تفریق این دو همگهواره شده است» (همان، سند شم 60). در ادامۀ این سند از سیاستهای سلاطین عثمانی بهعنوان یکی دیگر از عوامل جدایی زبانهای کردی و فارسی یاد شده است: «مقتضای اوقات و عصور و انقلابات ازمنه و دهور تفرقۀ زبان بین این دو برادر انداخت و از یکدیگر جدا شدند. بهخصوص به دسایس و سیاست امحاکارانۀ سلاطین عثمانی، مانند یاووز سلیم و بالأخره به دسایس و سیاست شیطنتکارانۀ کومیته (اتحاد و ترقی و ژون ترک) فوقالحد دوئیت و تفرقه به میان این دو جزء لاینفک افتاد. مشخص است مادام زبان متبدل و جدا باشد، عائله هم از یکدیگر جداشدنشان طبیعی است»، سپس به این مسئله اشاره شده است که بهرغم جدایی زبانهای کردی و فارسی «محقق است که به اِتنوغرافی، یعنی علم اقوام و مورالیته یعنی اخلاق و طبیعت و افکار و حسیات، و فیزیونومی، یعنی علم تشکیلات و جسم و فیلولوژی، یعنی علم لسان و لهجه و ادبیات و حیات دو برادر همگهواره از یکدیگر جدا نیستند و نمیشوند و دائماً حرکات و رفتارشان از یک غایت به یک هدف است» (همانجا). از دیدگاه این انجمن، جهد و کوشش و فداکاری در راه اتحاد و اتفاق این دو برادر در زیر درفش همایون دولت محروسه و در سایۀ شوکت حضرت اقدس اعلیحضرت پهلوی همچون زمان داریوش (دارای اعظم) و کیخسرو و انوشیروان و کیقباد که این دو برادرْ مقابل شرق و غرب از شوکت و عظمت ایران دفاع کردهاند، از جملۀ واجبات بود. آنها آرزومند بودند تا در سایۀ امید و عمل بسیار، آن دور سعادت و عظمت، چنانچه به گوش شنیدهاند، از کوشش به چشم نیز ببینند. در پایان این نامه، بر این نکته نیز تأکید شده است که کردهای کردستان عراق با آگاهی از پیشینۀ تاریخی خود نسبت به ایران و دولت محروسۀ پهلوی احساس محبت و صمیمیت زیادی دارند (همان، سند شم 61).انجمن زردشت برای اثبات حسن نیت خویش، و همچنین جلب نظر دولت ایران تلاشهای گستردهای را برای متحدساختن عشایر کرد با دولت ایران به کار بست. در بندهای 6، 7، 8 و 9 پروگرام انجمن زردشتْ به اهمیت این امر اشاره شده است. در بند 8 پروگرام مذکور تأکید شده است که: «جمعیت، متمادی باید سعی کند که هیچ عشایر و قبایل کرد مقابل دولت ایران حرب و قیام نکند» (همـان، سند شم 59). همچنین این انجمن در نامهای به محمود خان کانیسانان از سران عشایر کردستان ایران در 1928 م با اشاره به اینکه کشور انگلستان بهرغم دادن وعدههای مکرر، هیچ گام مثبتی برای استقلال کردستان برنداشته است، از او و همۀ رؤسای عشایر و بزرگان کرد میخواهد تا تسلیم دسایس شیطنتآمیز انگلیس و عرب نشوند و خودشان را به تلۀ وعدۀ سیاستهای دروغآمیز و امحاکارانۀ آن حکومت دشمن و ظالم نیندازند و به آنها توصیه میکند تا «همیشه با حکومت علّیۀ ایراندوستْ متحد و متفق بمانند و دائماً با آن ملت و حکومت مسلمان و برادر بزرگ پیمان یگانگی ببندند و در صورت تحقق این امر مردم بزرگ کرد یکدست و متحد شده، و میتوانند در برابر ظلم و استبداد بیگانه مقاومت کرده، و نائل به سعادت و اقبال حقیقی شوند» (همان، سند شم 54). انجمن زردشت در نامهای به شیخ محمود برزنجی در دسامبر 1928/ دی 1307 با تأکید بر سیاستهای شیطنتآمیز انگلیس در تحریک عشایر و رؤسای پشدری برای جنگ با ایران، این سیاست را بسیار مهلک و ضربهای سنگین به آمال و آرزوهای انجمن زردشت و باعث ایجاد تفرقه بین کردها دانسته، و از شیخ محمود خواسته است تا با دعوت از عباس محمود آقا، یکی از رؤسای پشدری، نتایج زیانبار این امر را به او گوشزد کند و از او برای اتحاد و عدم دشمنی با ایرانْ تعهد و اطمینان بگیرد. آنها در پایان، خواستار اقدام سریع شیخ محمود شدهاند و اشاره میکنند که طرف ایرانی نیز بهشدت منتظر نتیجۀ این گفتوگو ست (صالح، 158).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید