صفحه اصلی / مقالات / بادرودی /

فهرست مطالب

بادرودی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 27 آبان 1403 تاریخچه مقاله

باد(رود)ی / bɒd(rud)i/ ، از گویشهای فلات مرکزی ایران، که در شهر باد(رود) در استان اصفهان رواج دارد. 
بادرود با جمعیت 723‘14 تن («درگاه ... »، بش‍) در فاصلۀ حدود 25کیلومتری شمال شهر نطنز، با مختصات ˚33 و  ´69 عرض شمالی و ˚52 و ´2 طول شرقی در کنارۀ منطقۀ کویر مرکزی قرار دارد. 

سبب نام‌گذاری

علت نام بادرود که در گویش بادرودی به آن «دِ» / de/  و در گویش طَره‌ای و ابیانه‌ای، / 'bɔja/  نیز می‌گویند به‌طور دقیق مشخص نیست. در اَریسمان (به گویش محلی: eressũ)، روستایی با جمعیت 018‘2 تن (همانجا) واقع در 5کیلومتری جنوب بادرود (با مختصات ˚33 و ´40 عرض شمالی و ˚52 و صفر دقیقۀ طول شرقی) نیز گونه‌ای گویشی بسیار شبیه به گویش بادی رایج است. در 4 منطقه واقع در شمال غرب بادرود، یعنی خالد‌آباد (نام محلی: χoltevɒ)، دِه‌آباد (نام محلی: dijɒvɒ و به گویش بادی: dibɒt)، فَمی (نام محلی: pami) و مَتین‌آباد نیز گونه‌هایی گویشی متعلق به گویشهای مرکزی، ولی متفاوت‌تر از بادرودی، وجود دارد (تحقیقات ... ).

پیشینۀ پژوهش

ذبیح‌الله اختری‌زاده، بادرود: گوهر درخشان و نگین سبز کویر (تهران، 1386 ش)؛ حسین نقدی بادی، یادمان کویر: بادرود (قم، 1390 ش)؛ سامیه گلیان، بررسی توصیفی فعل در گویش بادرودی (بادی) (پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد آموزش زبان فارسی، دانشگاه پیام نور تهران جنوب، دانشکدۀ علوم انسانی، 1392 ش). 

ویژگیهای آوایی

بادرود‌ی 21 همخوان دارد که عبارت‌اند از: / p, b, t, d, k, ɡ, ɢ, f, v, s, z, ʃ, χ, h, ʧ, ʤ, m, n, r, l, j/ . در بادرود‌ی، [ʒ] تقریباً دیده نمی‌شود و معادل انسایشی آن کاربرد دارد، مانند: meʤu «مُژه»، doʤval «دُشبل»، ɡorɒʤ «گاراژ». همخوان / d/  در اثر تضعیف گاهی به‌صورت نوک‌زبانیِ [d̺] یا ناسودۀ ضعیفِ [ð̞] تلفظ می‌شود، مانند: dɒð̞ɒد/ dɒd̺ɒ «مادر»، bamd̺ũد/ bamð̞ũ «آمدم». چاکناییهای [ʔ] و / h/  از بسیاری از واژه‌های عربی حذف شده است، مانند: malim «معلوم»، nɒl «نعل»، fala «فَعله»، sarɒ «صحرا»، afumma «می‌فهمد»، lɒti «قیف» (قس: اصفهانی rɒhati)، fɒʃu «فاحشه». غلتهای / j/  و [w] واکه‌های مرکب را می‌سازند، مانند: awr «ابر»، sow «سیب»، ajr «کهیر»، χɒjb «خوب» (تحقیقات). 
واکه‌ها عبارت‌اند از: / i, y, u, e, o, [ø], [ɛ], a, ɒ/ . واکۀ افراشتۀ پیشین گرد / y/  بسامد بالایی دارد، مانند: χyn «خون»، my «مو»، myʃ «موش»، dym «صورت»، zyra «زیارتگاه»؛ این جفت کمینه تقابل / y/  را با واکه‌های هم‌ارتفاعش نشان می‌دهد: tyra «توبره»، tura «شغال»، tira «نشانه‌گیری». واکۀ [ø] نیز با وجود بسامد بالا (به‌ویژه در اریسمانی)، به‌سبب نبود جفت کمینه، وضعیت واجیِ نامشخصی دارد و درظاهر، واجگونه‌ای از / o/  است، زیرا برخی واژه‌ها با هر دو تلفظ شنیده می‌شوند، مانند: ʧømʧa/ ʧomʧa «قاشق»، baʃø/ baʃo «رَفت»، ɡandøm/ ɡandom «گندم». واکۀ / ɒ/  در برخی بافتها تلفظی افراشته‌تر از واکۀ / o/  دارد، مانند kɒw/ kow «بازی» (تحقیقات).
خیشومی‌شدگی واکه دراثر حذف خیشومی پایانی واژه دیده می‌شود، مانند: ɒ̃jʃĩ/ ɒ̃j̃ʃĩ «بنشین»، bamd̺ĩ «آمدیم»، bamd̺ẽ «آمدند». تمایزدهندگی خیشومی‌شدگی در این جفتهای کمینه‌ مشخص است: [baʃdĩ] «رفتیم» دربرابر [baʃdi] «رفتی»، [bũ] «باشم» دربرابر [bu] «باشد»، [bĩ] «باشیم» دربرابر [bi] «باشید»، [bẽ] «باشند» دربرابر [be] «باشی». درصورت وجود واکه پس از واکۀ خیشومی‌شده، خیشومی حذف‌شده دوباره ظاهر می‌شود: dũ «دهان»، dun-eʃ «دهانش». ساخت هجا نیز v(c)(c)د(c) است. حذف واکه از هجاهای بی‌تکیه به‌فراوانی رخ می‌دهد: vir-edˈ «یادت»، قس: vir-d aja (تقطیع هجایی: [vir.da.ja]) «یادت می‌آید» (تحقیقات). 

ویژگیهای تاریخی

بیشتر ویژگیهای آوایی بادرود‌ی مشابه زبانهای ایرانی شمال غربی است که برخی از مهم‌ترین آنها از این قرار است: 1. وجود / ʤ/  یا / ʧ/  شمالی دربرابر / z/  جنوبی (از /*ʤد،-ʧ-*/  ایرانی باستان): ruʤ(a) «روز<ه>»، ʤẽ/ ʤe(n) «زن»، -ʤin-/ ʤed «زن ـ/ زد ـ »، ʤir(u) «زیر<ه>»، vɒʤ «صدا» (قس: «آواز» فارسی)، -wʤor-/ wʤord «گزاردن» (در فعل مرکب نمازگزاردن)، -viʤ «بیز ـ »، -riʤ «ریز ـ »، -vriʤ «گُریز»، -suʤ «سوز ـ / ساز ـ »، -piʧ «پَز ـ »؛ اما مثالهایی از / z/  جنوبی نیز دیده می‌شود: arzun «ارزان»، zanda «زنده»، -rez «ارز ـ ». 2. وجود / z/  شمالی دربرابر / d/  جنوبی (از / *ʣ/  ایرانی باستان): zumɒ «داماد»، -zunɒ «دانست ـ »، ezze «دیروز». 3. وجود / b/  شمالی دربرابر / d/  جنوبی (از / dʷ*/  ایرانی باستان): bar «دَر»، abi «دیگر». 4. وجود / r/  شمالی دربرابر / s/  جنوبی (از / θr*/  ایرانی باستان): pyr «پسر»، ɒviru «آبستن»، tires «تیرس <واحد وزن معادل 4/ 3 من تبریز>» (قس: «تیرست» فارسی، tīrēst فارسی میانۀ ترفانی)؛ اما ɒsijow «آسیاب» و se «سه» از جنوبی‌اند. 5. وجود / j/  شمالی دربرابر / ʤ/  جنوبی (از / *j-/  ایرانی باستان): ja «جو»، jadɒ «جدا»، jɒd «جاری» (زنِ برادرشوهر)، -jiʃɒ «جوشید ـ »، -joz-/ jøʃt «جوی-/ جُست-»، jɒ «جا». 6. وجود / v/  شمالی دربرابر / b/  یا / ɡ/  جنوبی (از / *w-/  ایرانی باستان): vɒd «باد»، vaʧʧa «بچه»، -vrit «گریخت ـ »، (a)veʃ «گشنه»، viɢ «بیوه»، vid «بید»، vad «بَد»، viss «بیست»، visi «گُسی/ گسیل»، -vin «بین ـ »، vetar «بهتر»، همچنین با تبدیل / v/  به /fد/ : -fesanʤ-/ fesat «گسل ـ / گسست ـ »، fijuma «بهانه»؛ اما ɡorɡ «گرگ»، ɡol «گُل»، bafr «برف»، bɒrum «باران» از جنوبی‌اند (تحقیقات).
تضعیف همخوانهای گرفته از دیگر تحولات آوایی این گویش است، ازجمله: 1. حذف غیرصفیریهای بی‌واک از خوشه‌های /دfr*/د،/θr*/د،/χr*د/ ایرانی باستان: rɒʃav «فرداشب»، perɒ «پس‌فردا» (اما sabɒ «فردا»)، roʃa «آغوز» (قس: فروشه)، -ruʃ-/ rut «فروش ـ / فروخت ـ »، pyr «پسر»، rus «خروس»، -rin-/ rijɒ «خر ـ / خرید ـ » (قس: -χrīn-/ χrīd فارسی میانه)، syr «سرخ»، tel «تلخ». 2. تضعیف /χد/: døt/ dot «دختر»، -vit «بیخت ـ »، -sot «ساخت ـ  و سوخت ـ »، -rit «ریخت ـ »، -et «هیخت ـ » (آبیاری‌کردن)، -s-/(o)t «خُسب ـ / خُفت ـ »، awriʃ «خرگوش»، eʃt «خشت»، uʃa «خوشه»، yrd «خُرد»، arbeza «خربزه»، oʃk «خشک»، amir «خمیر»، ɒk «خاک»، melu «ملخ»، farɒ «فراخ». در چند نمونه نیز تبدیل / χ/  به / f/  رخ داده است: -fis-/ fist «انداز ـ /  انداخت ـ » (قس: χʷāh-/ -دχʷast فارسی میانه)، -fis-/ fisɒ «خیس ـ / خیسید ـ »، koluf «کلوخ». 3. تضعیف / h/  آغازی: andyna «هندوانه»، owla «حوله»، alvɒ «حلوا»، alɒl «حلال»، awz «حوض»، ajvun «حیوان»، annɒ «حنا»، ɒʃɒ «حاشا»، asyd «حسود»، asir «حصیر»، ab «حَبۀ قند»، -al «هِل ـ <هِشتن> (اما -laʃt «هِشت ـ » با اضافه‌شدن / l/  غیراشتقاقی). 4. تضعیف / ɢد/: ti «تیغ»، doru «دروغ»، ɢalɒ «کلاغ»، ʧarɒ «چراغ»، (n)ryjã «روغن»، ʧyndar «چغندر». 5. تضعیف / dد/: pe «پدر»، mɒ(la)/ mu «مادر»، osbi «سفید»، kow «بازی» (قس: kādaɡ فارسی میانه)، kuwa «سگ»، zy «زود»، amru «اَمرود»، sanʤar «سنجد»، laɢar «لگد»، konʤil «کنجد». تضعیف / d/  در بادرودی در قیاس با دیگر گویشهای مرکزی مثالهای کمتری دارد، مانند: kad̺a «خانه/ کده» (قس: ابیانه‌ای، kajɒ؛ طاری، kija؛ گزی، kije)، bamd̺ũ «آمدم» (قس: ابیانه‌ای، bammajɔn؛ گزی، bumejɒn). 6. تضعیف لبیهای پس‌واکه‌ای: ɡawr «ختنه‌نشده» (قس: گَبر)؛ χawr «خَفر» (روستایی نزدیک بادرود)، kawʃ «کفش»، hawde «هفده». از پربسامدترین تحولات واکه‌ای، پیشین‌شدگی / u/  است: ʤi «جوی»، awri «ابرو»، pali «پهلو»، zali «زالو»، ʤɒdi «جادو»، pina «پونه»، ɢabil «قبول»، fozil «فضول»، dyr «دور»، tym «تخم»، pyl «پول»، tyd «توت» (تحقیقات).

ویژگیهای صرفی

اسم فاقد جنس است؛ بااین‌حال، دو نشانۀ معرفۀ a- (مذکر) و u- (مؤنث) وجود دارد: hasena «حسَنه»، zahrɒ[ʔ]u «زهرائه»؛ در مواردی، ظاهراً فقط به‌عنوان یک وند واژه‌ساز عمل می‌کنند: ozũ-ʤiʤʤa «زبان کوچک» (گفتاری: زبون‌کوچیکه)؛ barɒd-ʤiʤʤa «برادر کوچک» (گفتاری: برادرکوچیکه)؛ χu-ʤiʤʤu «خواهر کوچک» (گفتاری: خواهرکوچیکه)، barɒd-ʤena «برادرزن»، anɡur syra «انگور سرخ». نشانۀ نکره، عدد i «یک» و واژه‌بست -i است: i mira «یک مرد»، i døt «یک دختر»، i ruʤ-i «یک روزی». 
نشانۀ جمع نیز مانند نشانۀ معرفۀ مؤنث، وند u- است که فقط با واژه‌های مختوم به a- می‌آید و جانشین آن می‌شود: vaʧʧa «بچه» ← vaʧʧu «بچه‌ها»، tura «شغال» ← turu «شغالها»، kad̺u «خانه‌ها»، ku[ʔ]u «سگها». این وند کاربرد بسیار محدودی دارد (شاید به‌علت شباهت آن با وند معرفه) و غالباً از شیوه‌های دیگر، ازجمله جمع‌بستن فعل استفاده می‌شود: miru baʃtẽ «مردان رفتند»، ʤẽ baʃtẽ «زنان رفتند» (قس: ʤenu baʃta «زنه <معرفه> رفت)، døt ba-ʃũ-vĩ «دختران را ببین‌شان»، døtu ba-ʃ-vĩ «دختره <معرفه> را ببینش»، zunɡ-em dard ak(e)ra «زانویم درد می‌کند»، zunɡ-em dard ak(e)rẽ «زانوهایم درد می‌کنند». برخی از واژه‌ها همواره با این وند به کار می‌روند و صورت جمع و مفردشان یکی است، مثل esseru «ستاره<ها>»، barru «بره<ها>»، paʃu «پشه<ها>». دو تکواژ  ũ(n)- و hɒ- نیز در چند مورد دیده می‌شوند: pe[ʔ]ũ(n) «پدران»، mɒ[ʔ]ũ(n) «مادران»، ruʤũ(n) «روزها»، amahɒ «ماها»، indehɒ «اینجاها». نشانۀ جمع بادرودی را یارشاطر،  e- (ص 384) و لُکوک، hā- (ص 278) دانسته‌‌اند. نشانۀ اضافه مانند فارسی معیار، e- است که گاهی حذف می‌شود (تحقیقات).
صفت بیانی پس از اسم می‌آید: paran-e naʧʧ-ed «پیراهن قشنگت». وند صفت تفضیلی و عالی مانند فارسی است: ʤiʤ-tar «کوچک‌تر»؛ ɡør(d)-tarin «بزرگ‌ترین». عدد ترتیبی با  am- ساخته می‌شود: duzzi-[j]am «دوازدهم» (قس: duzze «دوازده»). ممیز ɢune «گانه» نیز کاربرد دارد: do ɢune ʧam-eʃ «دوتا چشمش». ضمیرهای شخصی فقط در اول‌شخص و دوم‌شخص مفرد دارای تمایزِ حالت فاعلی و غیرفاعلی‌اند: aχo «من» (فاعلی)، mĩ(n) «من» (غیرفاعلی)؛ tø/ to «تو» (فاعلی)، ta «تو» (غیرفاعلی)؛ nü̃(n)/ nõ(n) «او»؛ ama «ما»؛ ʃøma «شما»؛ nuwe «آنها» (اریسمانی: nyme). ضمیرهای واژه‌بستی عبارت‌اند از: mد(e)- « ـَـ م»، (e)- « ـَـ ت»، ʃد(e)- « ـَـ ش»؛ mũ(n)د(e)-  « ـ مان»، dũ(n)د(e)- « ـ تان»، ʃũ(n)د(e)- « ـ شان»؛ واکۀ آغازی این ضمیرها به‌طور معمول حذف می‌شود: pyr-em «پسرم»، mali-m «گربه‌ام»، kɒr-mũ «کارِمان». با اسامی اعضای خانواده (به‌استثنای فرزند)، فقط صورتهای جمع ضمیرهای پی‌بستی به کار می‌رود: barɒd-mũ «برادرم، برادرمان» (و نه دbarɒd-em*). 
ضمیر مشترک χo(d) می‌تواند با ضمیرهای واژه‌بستی نیز به کار رود: χo baʃvo(t) «خودش گفت»؛ χod-e mĩ(n) «خودِ من»؛ ولی حالت مفعولی آن، -χor (اریسمانی: -χɒrχɒ)، همواره با ضمیرهای واژه‌بستی به کار می‌رود: χor-eʃ «خودش را» (اریسمانی: χɒrχɒ-ʃ). 
ضمیرهای اشاره و مبهم عبارت‌اند از: nü̃(n)/ nõ(n) «آن»؛ nĩ(n) «این»؛ nyme «آنها» (پیش از واژه‌بست، nymin ũ nymin-a: «مالِ آنها ست»)؛ nime «اینها»؛ eʃkĩ(n) «هیشکی» (هیچ‌کس)؛ harkĩ(n) «هرکی» (هرکس) (تحقیقات).
پرسش‌واژه‌ها عبارت‌اند از: ki «کی» (چه‌کسی)، ʧiʧi «چه»، kaj «کِی» (چه‌وقت)، kijɒ «کجا»، ʧaɢde «چقدر»، ʧeta «چطور»، ʧerɒ «چرا»، kod̺um «کدام»، ʧand «چند». 
برخی از قیدهای پرکاربردتر: χajle «خیلی»، ande «اینجا»، nijɒ/ nyjɒ «آنجا»، bar «بیرون»، ru «تو»، eten «حالا، الان»، ani «هنوز»، nezan «همچین»، nozan «همچون»، naɢde «اینقدر»، kopkopa «کم‌کم». 
حرفهای اضافه عبارت‌اند از پیش‌اضافه‌های be «به»، de «به، از»: de mĩ bavo/ baʔo «به من بگو»، de mĩ atørsa «از من می‌ترسد»؛ dar «به، از»: dar-em bavo «به من بگو»، dar-em atørsa «ازم می‌ترسد»؛ ɒr «به، رویِ»: ɒr mĩ de «به من بده»؛ paj «پِی، دنبالِ»؛ bɒ «همراهِ»؛ ʤir «زیرِ»؛ dym «رویِ»؛ ru «تویِ»؛ tɒ «تا»؛ peʧ «پَس، عقب»؛ ve «بی». بادرودی یک پس‌اضافۀ de «از، در» هم دارد: kijɒ de «از کجا»، ande de «در اینجا»؛ این پس‌اضافه با پیش‌اضافه‌ها همراه می‌شود و پیرااضافه‌های متعددی را تشکیل می‌دهد: baɢal ʧina de «بغل دیوار»، ru bɒɢ de «توی باغ»، ɒr χar de ɒχa «بَر (رویِ) خر نشسته است». مفعول مستقیم نشانه ندارد. 
حرفهای ربط شامل اینها ست: ø/-o- «و»، ke «که»، ammɒ «اما»، jɒ «یا»، em- «هم، نیز» (تحقیقات).
فعل، دو مادۀ مضارع و ماضی دارد. ماده‌های ماضی به دو گروه اصلی واکه‌ای و همخوانی تقسیم می‌شوند. گروه اول با افزودن وند / ɒ-/  به مادۀ مضارع ساخته می‌شوند و همیشه باقاعده‌اند، مانند -vi-/ vi[j]ɒ «باف ـ / بافت ـ »، -mols-/ molsɒ «پژمر ـ / پژمرد ـ ». به قیاس با ماده‌های ماضی این گروه، ماده‌های ماضی برخی افعال نیز با این وند به کار می‌روند، مانند -di[j]ɒ «دید ـ »، -ri[j]ɒ «خرید ـ »، ʧi[j]ɒ- «چید ـ ». گروه دوم همواره به یکی از همخوانهای تیغه‌ای ختم می‌شوند و بیشتر آنها رابطۀ صرفی قاعده‌مندی با مادۀ مضارع خود ندارند: -kin-/ kast «کَن ـ / کَند ـ »، -kod-/ kost «کوب ـ / کوفت ـ »، vez-/ vaʃt «دو ـ / دوید ـ ». 3 فعل پربسامد «آمدن»، «رفتن» و «بودن»، دو مادۀ ماضی بی‌قاعده دارند؛ اولی در میان واژه ظاهر می‌شود (-md «آمد ـ »، -ʃt «رَفت ـ »، -bd «بود ـ ») و دیگری فقط در پایان واژه می‌آید (-me «آمد ـ »، -ʃø «رَفت ـ »، -bø «بود ـ »)، مانند bamdi/ baʃti/ bedi «آمدی/ رفتی/ بودی» (قس: bame/ baʃø/ bø «آمد/  رفت/  بود»). 
وند صفت مفعولی 3 تکواژگونه دارد: a- در 5 صیغۀ اول ماضی نقلی لازم، مانند bamda[ʔ]ĩ «آمده‌ایم» و u- فقط در صیغۀ سوم‌شخص جمع ماضی نقلی لازم، مانند bamdu[w]ẽ «آمده‌اند»؛ e- در صیغه‌های ماضی بعید و التزامی، مانند bamdeb(e)dĩ «آمده‌بودیم»، bamdeb(e)di «آمده‌بودید»، bamdeb(e)dẽ «آمده‌بودند». پسوند مادۀ ماضی‌ساز / ɒ-/  پیش از وند صفت مفعولی / a-/  به / o-/  بدل می‌شود: -دdijɒ «دید-» -dijo[w]a «دیده ـ ». وند صفت مفعولی / a-/  در ساختهای ماضی بعید و التزامی حذف می‌شود: baʃdijowbø «دیده بود» (قس: baʃdijo[w]a «دیده است») (تحقیقات).
تکواژهای تصریفی فعل عبارت‌اند از: 1. شناسه‌ها: مفرد:  [ũ(n)-]، اول‌شخص؛ [∅-/دe/-i-]، دوم‌شخص؛ [∅-/a/-u-]، سوم‌شخص؛ جمع: [ĩ(n)-]، اول‌شخص؛ [i-]، دوم‌شخص؛ [ẽ(n)-]، سوم‌شخص. شناسۀ دوم‌شخص مفرد 3 تکواژگونه دارد: e-، فقط در مضارع (aʃe «می‌روی»)؛ i-، در ماضی افعال لازم (baʃti «رفتی»)؛ ∅-، فقط در امر (bas «بخواب»). شناسۀ سوم‌شخص مفرد نیز 3 تکواژگونه دارد: a-، در مضارع (assa «می‌خوابد»)؛ ∅-، در زمانهای ماضی افعال لازم (bat «خوابید»)؛ u-، فقط در مضارع اخباری و التزامی دو فعل «رفتن» و «بودن» (aʃu «می‌رود» و abu «می‌شود»). 2. پیشوند نمود ناقص / -a/  و پیش‌فعل / -ba/ . 
فعل 3 زمان مضارع، ماضی و آینده، 3 وجه اخباری، التزامی و امری و دو نمود ناقص و کامل دارد. در ساختهای مضارع تفاوتی میان تصریف فعلهای لازم و متعدی نیست: / a-j-ũ, ba-j-ũ/  «می‌آیم، بیایم»، /a-/ruʃ-a, ba-ruʃ-a/ «می‌فروشد، بفروشد»؛ ولی تصریف ماضی افعال لازم و متعدی متفاوت است، به این صورت که در افعال متعدی به‌جای شناسه از ضمیرهای پی‌بستی به‌عنوان فاعل استفاده می‌شود (ساخت کُنایی): ba-t «خوابید»،  a-t «می‌خوابید»، ba-tt-a «خوابیده است»، ba-tt-e-bo «خوابیده بود»، ba-tt-e-bu «خوابیده باشد»؛ قس: ba-ʃ-rut «فروخت»، a-ʃ-rut «می‌فروخت»، ba-ʃ-rutt-a «فروخته است»، ba-ʃ-rutt-e-bo «فروخته بود»، ba-ʃ-rutt-e-bu «فروخته باشد ». آینده با فعل کمکی -kom و مصدر مرخم فعل واژگانی ساخته می‌شود: kom-ũ ʃo «خواهم رفت» (تحقیقات). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: