صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی / بیدهندی /

فهرست مطالب

بیدهندی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 18 مهر 1403 تاریخچه مقاله

بیدهندی / bidhendi/ ، از گروه گویشهای مرکزی ایران، متعلق به زیرگروه شمال شرقی، یعنی منطقۀ نطنز و کاشان، که در روستای «بیدهند» رواج دارد. 
بیدهند با 147 خانوار و 227 تن جمعیت (نک‍ : «درگاه ... »، بش‍‌ )، در فاصلۀ حدوداً 40کیلومتری غرب شهر نطنز، در شمال کوه کرکس واقع است و جزو دهستان «چیمه‌رود» از بخش مرکزی شهرستان نطنز به شمار می‌رود (نک‍ : «درگاه ... تقسیمات ... »، بش‍‌ ). در 5 روستای دیگر این دهستان (فَریزَند، تکیه‌سادات، چیمه، وُلوگِرد و هَنجَن) نیز گونه‌هایی گویشی متعلق به گویشهای مرکزی رواج دارند. این وضعیت در روستاهای دهستان «بَرزرود» (ابیانه، طَره، کُمجان و یارَند) در شمال و شمال غرب دهستان چیمه‌رود نیز دیده می‌شود. 

سبب نام‌گذاری

وجه‌تسمیۀ این روستا که در گویش بیدهندی به آن وهند [vehend] (در «طَره‌ای»، [vehand]؛ در «فَریزَندی»، [viyand]؛ در «هَنجَنی»، [viyend]) می‌گویند، به‌طور دقیق مشخص نیست؛ اما شاید با درختِ «بید» (در بیدهندی، vid؛ در ابیانه‌ای، vey) ارتباط داشته باشد. واژۀ بید به احتمال بسیار در نام دو مکان دیگر منطقه، یعنی «ابیانه» (به ابیانه‌ای، [viyunâ]) و «بیدگُل» (به طره‌ای، [vegöl]) نیز وجود دارد. لازم به یادآوری است که دو روستای دیگر با نام بیدهند در ایران وجود دارد: یکی در شمال شهر خوانسار در استان اصفهان؛ دیگری، روستایی از توابع بخشِ «کَهَک» در استان قم (تحقیقات ... ). 

پیشینۀ پژوهش

دربارۀ گویش بیدهند‌ی، تاکنون یک پژوهش با عنوان نظام آوایی گویش بیدهندی در چهارچوب واج‌شناسی چامسکی و هله، 1968 (پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد گروه زبان‌شناسی همگانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1389 ش) توسط سارا نوری بیدهندی صورت گرفته است. همچنین در مقالۀ کوتاهی دربارۀ ساخت کُنایی، تألیف احمد تفضلی، با عنوان «اثرپذیر غیرصریح در پهلوی و یک گویش مرکزی ایران» (ص 483-487) چند جمله از گویش بیدهندی ارائه شده است. 

ویژگیهای آوایی

بیدهندی 22 همخوان دارد: / p,؛b,؛t,؛d,؛k,؛g,؛ɢ,؛ʔ,؛f,؛v,؛s,؛z,؛š,؛x,؛h,؛č,؛ǰ,؛m,؛n,؛r,؛l,؛y/ . آوای [ž] فاقد نقش واجی است و بسامد بسیار کمی دارد: eždehâr «اژدها»؛ nižg/ niǰg «عدس»؛ heždetâ «هجده». همخوان / r/ در مقایسه با دیگر گویشهای منطقه، در بافتهای بیشتری به‌صورت لرزشی تلفظ می‌شود. خیشومی / n/ ، مانند دیگر گویشهای نطنز و کاشان، در پایان واژه، بیشتر خفیف تلفظ می‌شود یا اصلاً حذف می‌گردد، در این موارد احتمال خیشومی‌شدگی واکۀ پیش از آن نیز وجود دارد: [men/ me/ mẽ] «من»؛ درصورت وجود واکه، خیشومی / n/ دوباره ظاهر می‌شود: mâl men-a «مال من است». چاکنایی کم‌بسامد / ʔ/ جز از نقش آوای میانجی، در چند واژۀ عربی مثل raʔyat «رعیت» نیز دیده می‌شود؛ اما در بیشتر موارد دچار تغییر آوایی (سایشی‌شدگی یا حذف و درنتیجه، کشش جبرانی واکۀ پیش از خود) می‌گردد: tâlehvin «طالع‌بین»، ahvi «افعی»، ɢahla «قلعه»، nâl «نعل». انفجاریهای بدنه‌ای / k/ و / g/ نرم‌کامی‌اند. همخوان / v/ در برخی موارد با گرفتگی کمتری تلفظ می‌شود و امکان تضعیف‌شدن (تغییر به [w] یا حذف) وجود دارد: bevâ «بگویی/ بگوید»، awǰe؛(< avâǰe*) «می‌گویی/ می‌گوید»، newǰâ/neɥǰâ؛(< nevâǰâ*) «نگو»، bi-š-â «بهش بگو»، biš-uǰ-ime(n) «بهش می‌گوییم». نیم‌واکۀ [w] افزون‌بر نقش آوای میانجی، در واکه‌های مرکب آوایی [ow] و [aw] نیز دیده می‌شود: owsa «آستین»، owšun «آویشن»، hawz «حوض»، hawsela «حوصله». واکۀ مرکب [ew]، نتیجۀ تضعیف تاریخی توالیِ آوایی [ab/af]، در برخی جاها دارای گونۀ آزاد [eɥ] است: šew/šeɥ «شب». نیم‌واکۀ [w] در صورت وجود واکۀ پس از آن به /v/ بدل می‌گردد: sow «سیب»، sovâ «سیبها» (تحقیقات).
واکه‌های بیدهندی عبارت‌اند از: / â, a, [ö], o, e, u, ü, i/ . واکۀ پیشین / ü/ که تقریباً در بیشتر گویشهای مرکزی و به‌ویژه در منطقۀ نطنز (مثل ابیانه‌ای و طره‌ای) بسامد بالایی دارد، در بیدهندی رخداد و وقوع کمتری دارد؛ همچنین از میان واکه‌های هم‌ارتفاعش، بیشتر با قرینۀ پسین خود، یعنی / u/ ، و کمتر با قرینۀ غیرگرد خود، یعنی / i/ ، تقابل نشان می‌دهد: pür «پسر» و pir «پیر»، gü «گُه» و gu «گوی <توپ>»، xün «خون» و xun- «خوان‌ـ <بن مضارع>». واکۀ نیم‌بسته و گرد [ö] به‌مراتب رخداد محدودتری دارد و می‌توان آن را واجگونۀ / o/ به شمار آورد: ɢörüt «قره‌قروت». 
الگوی ساخت هجا، (cc)؛v؛(c) است؛ بااین‌حال در گفتار سریع، به‌دلیل حذف واکه، احتمال ظهور خوشۀ همخوانی آغازی وجود دارد و بیشتر در مواردی رخ می‌دهد که عضو اول خوشه، آوای بدنه‌ای و عضو دوم، روان باشد: ɢ(e)lâ «کلاغ»، k(e)lâ «کلاه»، g(e)lâ «شد»، g(e)râz «گراز»، š(e)ma «شما»، n(â)hâ/ n(o)hâ «آنها». در ساختمان جمله نیز حذف واکه از هجاهای بی‌تکیه به‌فراوانی رخ می‌دهد، مانند: nin kiya hama de amune «این در خانۀ ما می‌ماند»، با این تقطیع هجایی: [ni.ki.yah.ma.da.mu.ne]. 

آوا‌شناسی تاریخی

ویژگیهای آوایی بیدهندی بیشتر مشابه ویژگیهای زبانها و گویشهای ایرانی نو غربی شمالی است و برخی از مهم‌ترین آنها به این شرح است (تحقیقات؛ نیز نک‍ : ویندفوهر، 246-245؛ استیلو، 95-106): 
1. [v] شمالی از [-w*] ایرانی آغازین (قس: [b] یا [g] جنوبی): vihi «بزغاله» (قس: فارسی میانه، wahīg و فارسی قدیم، «بَهی»)، verra «برّه»، varg «گرگ»، valg «برگ»، vid «بید»، vây «باد»، vafr «برف»، vârun «باران»، vačča «بچه»، vašša «گشنه»، vovi «بافه»، vehtar «بهتر»، vad «بَد»، viss «بیست»، vin- «بین‌ـ <بن مضارع>»؛ -vi(ye)r-/ viyašt «گذرـ / گذشت‌ـ »؛ اما، gol «گُل» از جنوبی. 
2. [y] شمالی از [-y*] ایرانی آغازین (قس: [ǰ] جنوبی): ya «جو»، yuma «پارچۀ کرباسی» (قس: «جامه»)، yâd «جاری <زنِ برادرشوهر>»، yâ(gâ) «جا»، yušâ- «جوشیدـ »؛ yošt- «جُست‌ـ » (قس: viz- «جوی‌ـ »)؛ اما، ǰevun «جوان» از جنوبی. 
3. [ǰ] (به‌ندرت [č]) شمالی از [ǰ/ *č*] ایرانی آغازین (قس: [z] جنوبی): ǰe(n) «زن»، -ǰin-/ ǰi «زن‌ـ / زدـ »، ǰer «زیر»، ǰey «صمغ» (قس: فارسی، «ژَد»)، ruǰa «روزه» (اما ru «روز»)؛ vâǰ «صدا/ آواز <در فعل مرکب صداکردن>»؛ doliǰ «دالان» (قس: «دهلیز»)، rengraǰ «رنگرز»، gešniǰ «گشنیز»، -viǰ «بیزـ »، -riǰ «ریزـ »، -suǰ «سوزـ »، -sâǰ «سازـ »، -oviǰ «آویزـ »، -ve-ǰendiyâ «زنده‌شدن» (قس: اصفهانی، vâzandide šodan)، -peč «پَزـ ». اما مثالهایی از [z] جنوبی نیز دیده می‌شود: arzun «ارزان»، zenda «زنده». 
4. [z] شمالی از [ʣ*] ایرانی آغازین (قس: [d] جنوبی): zumây «داماد»، -zun «دان‌ـ <دانستن>»، hezze «دیروز»؛ اما، bâhü «بازو»، del «دل» و dass «دست» از جنوبی. 
5. [r] شمالی از [θr*] ایرانی آغازین (قس: [s] جنوبی): âr «آسیاب»، pür «پسر»، ovira «آبستن»، dori «داس»؛ اما، se «سه» از جنوبی. 
6. [b] شمالی از [dʷ*] ایرانی آغازین (قس: [d] جنوبی): bar «دَر»، ebi «دیگر».
7. وجود خوشۀ [št] شمالی (قس: [st] جنوبی): râšt «راست»، -xâšt «زن‌گرفتن <قس: خواستن>»، -šöšt «شُست‌ـ »، -yošt «جُست‌ـ ».
تضعیف همخوانهای گرفته از دیگر تحولات آوایی در این گویش است که در نتیجۀ آن، گرفته‌ها بدل به ناسوده شده‌اند (معمولاً در جایگاه لبی و تاج‌زبانی) یا اصلاً حذف شده‌اند (بیشتر در جایگاه ملازی) و مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از (تحقیقات؛ نیز نک‍ : استیلو، همانجا):
1. تضعیف لبیهای [f] و [b] پس‌واکه‌ای به [h] و büh :[w/ v] «بوف <جغد>»، oloh «عقاب»، sohra «سُفره»، sohla «سُرفه»، sohus «سبوس»، -hšâr-/ hešârd «فشرـ / فشرد‌ـ » (behšâr «بفشار»)، hovi «بافه» (نیز vovi)، u «آب»، sow «سیب»، xow «خواب»، oxdow «آفتاب»، šew «شب»، lew «لب»، ewr(ü) «ابر<و>»، zewr «زِبر»، ɢewɢ «کبک»، kewš «کفش»، derewš «درفش»، tewriz «تبریز»، awsâr «افسار»، ɢuwâ «قبا»، laviyâ «لوبیا». 
2. تضعیف دندانی [d] پس‌واکه‌ای: esbe «سفید»، zü «زود»، omrü «اَمرود»، naxo «نخود»، kel «کلید»، vây «باد»، mâya «ماده»، kâya «بازی» (قس: kādag فارسی میانه)، kiya «خانه» (قس: «کَده» فارسی)، kuwa «سگ»، ruwa «روده»، vâyom «بادام»، kom «کدام»، nevayi «نمدی»، kuyi «کود»، puyi «پود»، kargelun «مُرغدانی <در لفظ: کَرگ‌دان>»، bema «آمد»، beššo «رفت» (قس: «شد»)؛ -vi(ye)r-/ viyašt «گذرـ/ گذشت‌ـ»؛ اما، küdü «کدو»، düd «دود». 
3. تضعیف غیرصفیریهای بی‌واک f/ θ/ x در خوشه‌هایی که جزء دوم آنها تیغه‌ای r/ t است؛ یعنی تضعیف خوشه‌های [-fr-/ *ft*]، [θr-*] و [xr/ *-xt*] ایرانی آغازین به [h(v)r]، [h] و [r]: huru «آغوز» (قس: فروشه)، hiyâ «فردا»، pehyâ «پس‌فردا»، -hruš-/ h(e)rut «فروش‌ـ / فروخت‌ـ »، -hresnâ «فرستادـ »، -hâ «هاـ» (پیشوند اشتقاقی فعل، قس: فارسی میانۀ -fra)؛ âr «آسیاب»، pür «پسر»، hrin-/ h(e)ri(nd-) «خرـ / خریدـ » (قس: -xrīn-/ xrīd فارسی میانه)، tahal «تلخ»؛ اما، sorx «سرخ»)، dot «دختر»، -dot «دوخت‌ـ <دوشیدن>»، -rot «رُفت‌ـ »، -rit «ریخت‌ـ »، -vit «بیخت‌ـ »، -vot «خُفت‌ـ »، -sot «سوخت‌ـ »، -sât «ساخت‌ـ »، -ovit «آویخت‌ـ »، -het «هخت‌ـ <آبیاری‌کردن>»، -hmot «آموخت‌ـ ». 
4. تضعیف [x] (معمولاً از [-x*] ایرانی): heryuš «خرگوش»، harbiza «خربزه»، hešt «خشت»، hiš «خیش»، hürd «خُرد»، hüša «خوشه»، ormâ «خرما»، hâla «خاله»، hâlu «خالو <منسوخ‌شده>»، mela «ملخ»، kulu «کلوخ»؛ اما [x] (معمولاً از [-xʷ*] ایرانی میانه) ابقا شده است: xow «خواب»، xun-/ xund- «خوان‌ـ / خواندـ »، xâsrü «خُسوره <مادرزن>». 
5. تضعیف [ɢ] (یا حتى [g]) پس‌واکه‌ای: du «دوغ»، ti «تیغ»، ri «ریق»، doru «دروغ»، ɢelâ «کلاغ»، čerâ «چراغ»، roven «روغن»، teras «تگرگ» (قس: ابیانه‌ای، tagârsa). 
از مهم‌ترین تغییرات واکه‌ای، پیشین‌شدگی / u/ به / ü/ را می‌توان نام برد: mü «مو»، tüt «توت»، düd «دود»، pül «پول»، xün «خون»، pahlü «پهلو»، zâlü «زالو»، âhü «آهو»، olü «آلو»، engür «انگور». 

ویژگیهای صرفی

اسم، جنس ندارد. جمع با وند [â؛(h)-] ساخته می‌شود: bozâ «بُزها»، kiyahâ «خانه‌ها»؛ در ǰenoʔâ «زنها»، / o/ بازماندۀ وند [u(n)-] است که در برخی از گویشهای منطقه به کار می‌رود. [e-] نشانۀ معرفه و عدد ya «یک» و واژه‌بست [i-] نشانه‌های نکره هستند: ni(n) merd-e «این مَرده»، ya merd-i «یک مردی». 
صفت بیانی پس از اسم هسته می‌آید (نشانۀ اضافه اغلب حذف می‌شود): âdem(-e) doruvâǰen «آدم دروغگو». صفتهای تفضیلی و عالی با تکواژ tar(in)- ساخته می‌شوند: kaslatar «کوچک‌تر»، gor(d)tarin «بزرگ‌ترین». عدد ترتیبی با em- ساخته می‌شود: dehem(-e) maharrem «دهم محرم»، haštem «هشتم». 
ضمیرهای شخصی عبارت‌اند از: me(n) «من»، to «تو»، no(n) «او»، hama «ما»، šema «شما»، nâhâ/ nohâ «آنها». ضمیرهای اشاره عبارت‌اند از: no(n) «آن»، ni(n) «این»، nâhâ «آنها»، niyâ/ nihâ «اینها». ضمیرهای واژه‌بستی (واژه‌بستهای ضمیری) عبارت‌اند از: مفرد، m؛(e)- (اول‌شخص)، d؛(e)- (دوم شخص)، š؛(e)- (سوم‌شخص)؛ جمع، mi(n)؛(e)- (اول‌شخص)، di(n)؛(e)- (دوم‌شخص)، ši(n)؛(e)- (سوم‌شخص)؛ مانند pür-ed «پسرت»، âɢâ-m «برادرم»، kiya-ši(n) «خانه‌شان». ضمیرهای واژه‌بستی افزون‌بر نقشهای مضافٌ‌الیهی و مفعولی (مستقیم و غیرمستقیم)، نقش فاعلی هم دارند، به این معنا که در صرف ماضی افعال متعدی، نقش شناسۀ فعلی را بازی می‌کنند (ساخت کُنایی یا اِرگاتیو). ضمیر مشترک -xo(yla) «خود» همیشه با ضمیرهای واژه‌بستی به کار می‌رود: xo(yla)m «خودم». 
پرسش‌واژه‌ها عبارت‌اند از: ki «کی/ چه‌کسی؟»، či(či) «چی؟»، key «کِی / چه‌وقت؟)»، kâ «کجا؟»، ko «کو؟»، čeɢad «چقدر؟»، čeǰuri «چطوری؟»، čerâ «چرا؟»، kom «کدام؟»، čentâ «چندتا؟». برخی از قیدهای پرکاربرد اینها هستند: nehma/ neɢda «این‌همه/ اینقدر»، nâni «اینجا»، nevâ «آنجا»، iru «امروز»، išew/ išeɥ «امشب»، hečew/ hečeɥ «دیشب»، bar «بیرون»، ru «تو»، homun «هنوز»، hat «حالا»، ezeni «همچین»، dorâyi/ doreyi «دوباره»، yarza «کمی/ یک ذره»، ǰaldi «زود»، xâška «کاشکی». 
حرفهای اضافه عبارت‌اند از: پیش‌اضافه‌های be «به» و bi «به» (با واژه‌بست به کار می‌رود: bim «بِهِم»)، de «به» (de men de «به من بده»)، der «به» (با واژه‌بست به کار می‌رود: deriš mâlâ «بهش مالید»)، berây-e ... râ «برایِ» (berây-e me râ «برای من»)، xo «با» (xo yâ «باهم»)، fet «پِی، دنبالِ»، bâ «با/ همراهِ»، ǰer «زیرِ»، dim «رویِ»، ru «تویِ»، tâ «تا»، ve «بی»؛ تنها یک پس‌اضافۀ de «در، از» (kiya de ha «در خانه است»، kâ de «از کجا»)، که با پیش‌اضافه‌ها همراه می‌شود و پیرااضافه‌های متعددی را تشکیل می‌دهد: kenâr kala de «کنار دیوار»، ru raz de «توی باغ». مفعول مستقیم فاقد نشانه است. 
حرفهای ربط عبارت‌اند از: o- «و»، ke «که»، ammâ «اما»، yâ «یا»، ǰi- «هم/ نیز». 
فعل مانند دیگر گویشهای ایرانی دو بن مضارع و ماضی دارد. بنهای ماضی را می‌توان به دو دستۀ اصلی واکه‌ای (باقاعده) و همخوانی (بی‌قاعده) تقسیم کرد. دستۀ اول با افزودن پسوند ماضی‌ساز [â-] به بن مضارع ساخته می‌شوند و چون هیچ‌گونه تغییر آوایی در بن مضارع آنها رخ نمی‌دهد، همیشه باقاعده‌اند: -vuškâ «خشکیدـ » (بن مضارعِ -vušk «خشک‌ـ»)، -vrombâ «گریست‌ـ » (قس: -vromb «گِری‌ـ »)، -ku[w]â «کوبیدـ » (قس: -ku «کوب‌ـ»)، -tarsâ «ترسیدـ ». فعلهای دستۀ دوم که با افزودن پسوند ماضی‌ساز [t/ -d-] ساخته می‌شوند، به‌سبب به‌وجودآمدن تغییرات آوایی در بن مضارع‌شان، اغلب رابطۀ صرفی قاعده‌مندی با بن مضارع خود ندارند: -h(e)râst «بافت‌ـ » (قس: بن مضارع -hrân «باف‌ـ »)، -vašt «دویدـ » (قس: بن مضارع -vez «دوـ »)، -vot «خُفت‌ـ » (بن مضارع -vos-/ vus «خُسب‌ـ »)، -h(e)mard «شکست‌ـ » (بن مضارع -hmar «شکن‌ـ »). 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: