کدو مطبخ قلندری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 2 تیر 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/273251/کدو-مطبخ-قلندری
پنج شنبه 18 بهمن 1403
چاپ شده
7
کَدو مَطْبَخِ قَلَنْدَری، کتابی به نثر آمیخته به نظم از ادهم خلخالی (د 1052 ق/ 1642 م). این کتاب مشتمل بر حکایات، قصهها و لطایف پندآمیز است که به قول مؤلف، «جهت ترتیب دماغ رندان قلندرصفت و تزیین مجلس درویشان ابدالسیرت» (ص 4)، مانند کشکول شیخ بهایی تألیف شده است (نک : ه د، کشکول، کتابها). کتاب را احمد مجاهد تصحیح، و با تعلیقات مفصل در 1370 ش منتشر کرده است. نویسندۀ کتاب ادهم خلخالی متخلص به عزلتی و مشهور به واعظ از دانشمندان، عارفان، واعظان و شاعران سدههای 10-11 ق است (تربیت، 273-274؛ خیامپور، 2/ 631). او در جوانی، به اصفهان میرود و در حوزۀ علمیۀ آنجا، به تحصیل مشغول میشود. یکی از استادان وی شیخ بهایی (د 1036 ق/ 1626 م) بوده است (نورانی، 4). آنگونه که ولیقلی شاملو، معاصر وی، در قصص الخاقانی نوشته است، پس از تحصیل بسیار، مسئولیت تدریس در مدرسهای در اردبیل به او تفویض میشود. پس از مدتی با پیری ملاقات میکند که سبب انقلاب روحی در او میشود: «شور عظیم به هم رسانیده، ترک رسوم و عادات ظاهری میکند» و به عبادت مشغول میشود و بسیاری از مردم «دست ارادت بدو داده، مرید اطوار او میگردند» (2/ 75-76). براساس مندرجات کدو مطبخ قلندری، ادهم خلخالی صوفیِ صاحبخانقاه بوده است؛ اما از صوفیانی کمادعا و خاکسارمسلک، بهگونهای که خود وی میگوید: خانقاهی که مرشد کاملش او باشد «عنکبوتش به زوایا همه زُنار تنند» (ص 81). یکی از ویژگیهای اخلاقی ادهم خلخالی این است که مدح هیچ پادشاه یا حاکمی را نگفته است. او در مقدمۀ یکی از کتابهای خود، «رسالۀ فقریۀ فخریه»، مدح شاهان را مذموم، و آن را نتیجۀ «فرط جهل و ضلالت» و دنیاپرستی میداند (رسائل ... ، 1/ 495). ازاینرو، بهرغم معاصربودن با شاه عباس صفوی، برخلاف نویسندگان و شاعران عصر، او را مدح نکرده است. ادهم خلخالی در آثار خود توجهی ویژه به فرهنگ مردم و بهویژه ادبیات شفاهی دارد که ازجمله میتوان به انتخاب عنوان کتاب، کدو مطبخ قلندری اشاره کرد. در آنندراج، لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معین ذیل کدو مطبخ چنین آمده است: ظرفی که گدایان و درویشان در آن غذا طبخ کنند؛ اما مصحح کتاب براساس تحقیقات خود، به نقل از «سالمندانی که به چشم خود کدو مطبخ را دیدهاند»، مینویسد: «این شیء عبارت بوده است از کدویی که داخل آن را خالی میکردهاند و پس از خشکشدن، انواع ادویه در آن میریختهاند» (مجاهد، 18). ولیقلی شاملو هم نوشته است که ادهم خلخالی کدو مطبخ قلندری را به تأسی از کشکول استادش، شیخ بهایی، تألیف کرده است (2/ 75)؛ شاید بتوان گفت «کدو مطبخ» چیزی شبیه کشکول درویشان بوده است (نک : ه د، کدو).
نویسنده از منابع فراوانی، اعم از فارسی و عربی، استفاده کرده است که اهم آنها عبارتاند از: مثنوی معنوی، آثار عطار، بوستان و گلستان سعدی، آثار شیخ بهایی، سلسلة الذهب جامی، رسالۀ دلگشای عبید زاکانی، گلشن راز شبستری، جوامع الحکایات عوفی، محاضرات الادباء راغب اصفهانی، ثمار القلوب ثعالبی، مجمع الامثال میدانی و عیون الاخبار ابنقتیبـه. مؤلف در مواضعی از کتاب به بعضی از این منابع اشاره میکند. از برخی لطایف کتاب در منابع پیش از مؤلف نشانی وجود ندارد؛ ازاینرو میتوان گفت که آنها را از زبان مردم گرفته باشد؛ مانند حکایتهای محتسب زمان شاه طهماسب (ص 6)، چینیبندزن (ص 31-32)، سر داشت یا نه (ص 17)، شمارش پیغمبران (ص 29) و جوال گندم بر دوش گرفتن و سوار خر شدن (ص 37). این لطایف در منابع پس از کدو مطبخ، مانند زهر الربیع (ه م) نعمتالله جزایری و ریـاض الحکایات (ه م) حبیبالله کاشانی نقل شدهاند.آنچه لطایف و قصههای کتاب را دلنشین کرده، بازنویسی آنها به نثری ساده و روان است که در بسیاری قسمتها، منطبق با زبان گفتاری وعاظ و اهل منبر میشود؛ همان زبانی که در آثار مولوی نیز به چشم میخورد و زرینکوب از آن با عنوان «شیوههای بلاغت منبری» یاد کرده است (1/ 121-170). در قسمتهایی میتوان نمونههایی از گفتار و زبان نقالان را نیز در کتاب مشاهده کرد، مانند: «کمند چینچین را از سر باز کرد و به درون چاه دراز کرد» (ص 77). در مواضعی نیز اسامی خاص را با تلفظ عامیانه ثبت کرده است، مانند بیجن و منیجه (بیژن و منیژه؛ ص 76). در کنار این ویژگیها، باید از کاربرد سجع نیز در کتاب یاد کرد. نویسنده از سجع، بهویژه در هنگام شرح احوال عارف، استفاده میکند که یادآور نثر عطار در تذکرة الاولیاء است؛ مانند: «آن مفتاح باب حَرَج، پدر درویشان، بابا فرخ» (ص 32)؛ «یکی از معتقدان مجذوب عالمافروز، درویش محمد پالاندوز» (ص 48)؛ «شیخ ارجمند، کمال خُجند» (ص 70). از دیگر ویژگیهای کتاب استفاده از روش «داستان در داستان» یعنی نقل یک داستان در ضمن داستان دیگر است (ص 24، 40، 41، 51). انواع ادبی موجود در کتاب عبارتاند از: لطیفه، خاطره، افسانههای خندهآور و مثل. نویسنده ضمن هریک از لطایف و خاطرات، ابیاتی از خود یا شاعران دیگر برای تقسیم و تکمیل معنی نقل میکند. در بعضی بخشها، نیز با استفاده از آیات قرآن، احادیث نبوی و امثال عربی به تفسیر و تأویل موارد نقلشده میپردازد. مضامین کتاب و بهویژه لطایف آن مشتمل بر مسائل اجتماعی است. اقشار متفاوت جامعه مانند خلیفۀ بغداد (ص 7)، ملایان (ص 11، 17، 59)، درویشان (ص 21)، محتسبان (ص 6، 7)، واعظان (ص 56، 59، 60)، صوفیان (ص 27)، قاضیان (ص 31)، وزیران (ص 14)، زاهدان (ص 45)، کاسبان (ص 38)، حکیمان (ص 36، 69) و طباخان (ص 18) نقد شدهاند. او بهویژه استفاده از دین را برای بهرهبرداری شخصی و دنیایی و بهکارگیری حیلههای شرعی از سوی رباخواران و گروههای دیگر را با ذکر نمونههایی نقد میکند (ص 13، 15). افزونبر اقشار یادشده، از اصناف دیگری مانند آهنگری، غسالی، خرفروشی، قنادی، شیربرنجفروشی، قصابی، کرباسفروشی، شیرفروشی، ملاحی و حتى فروشندگان دورهگرد نیز یاد شده، که از این حیث باتوجهبه حجم اندک کتاب، بسیار ممتاز است و ازاینرو، بهمنزلۀ منبعی برای پژوهش تاریخ اجتماعی آن دوران میتوان به آن استناد کرد. وجود روایتهایی از امثال، لطایف و افسانههای کتاب میان مردم، یکی دیگر از وجوه اهمیت کتاب است که به برخی از آنها اشاره میشود:
عذر بدتر از گناه (ص 72)؛ این مثل و داستـان آن به کریم شیرهای (ه م) و ناصرالدین شاه نیز منسوب شده است (نوربخش، 75-77)؛ روایت دیگری از آن را امیرقلی امینی ثبت و آن را به «کاکایی و اربابش» منصوب کرده است (ص 477). شخصی را گفتند در همسایگی شما عروسی است؛ گفت به من چه! گفتند شما هم دعوتید؛ گفت به شما چه! (ص 58)؛ این مثل افزونبر جاریبودن در زبان مردم، در مقالات شمس تبریزی هم آمده است (ص 121). به کیشی آمد و به فیشی رفت (ص 48)؛ داستان این مثل را با اختلافاتی جزئی به بهلول (گروسین، 179)، مرتاض صاحبکرامات (بهمنیار، 100-101) و بایزید بسطامی (حسینی، 640-641) نیز منسوب کردهاند. میبینی و نمیخوری (ص 35)؛ ادهم داستان این مثل را به «کُردی بازارندیده» منسوب کرده است که آن را دربارۀ سایر اقوام نیز نقل میکنند (جعفری، تحقیقات ... ). از کوزه همان برون تراود که در او ست (ص 72)؛ در مجمع الامثال هبلهرودی داستانی دربارۀ آن نقل شده است (ص 216). کس نگوید دوغ من ترش است (ص 82) که مثلی سایر است. سرم را به طرف قبله برگرداندهام (ص 17)؛ داستان این مثل بسیار مشهور است و میان اعراب نیز رایج است (زلزله، 80).
مگر او سر هم داشته است (ص 17- 18)، که این افسـانه، بـا کد 1225 در طبقهبندی آرنه ـ تـامپسون مشخص (مارتسلف، طبقهبندی ... ، 198)، و روایتی شفاهی در کرمان (لاریمر، 148-149) و روایتی نیز در اهواز ثبت شده است (جعفری، تحقیقات). «3 دزد مرد سادهلوح را غارت میکنند» (ص 25)؛ این افسـانه بـا کد 1525D در تقسیمبندی آرنه ـ تـامپسون مشخـص (مارتسلف، همان، 220)، و روایتهایی شفاهی از آن در فارس (انجوی، 1/ 35- 38)، اراک (نادری، 292-293) و خراسان (خزاعی، 1/ 146) ثبت شده است. در جوامع الحکایات عوفی (3(1)/ 125-127) و دفتر ششم مثنوی (مولوی، 804) نیز روایتهایی از آن وجود دارد. «دو سطل در چاه» (ص 55)؛ کد آن در فهرست آرنه ـ تامپسون 32 است (مارتسلف، همان، 55) و روایتهایی از آن در کاشان (الولساتن، 114-116)، کرمانشاه و اصفهان (مارتسلف، همانجا) و میان مردم ترکمن (دیهجی، 85) ثبت شده است. در مجمع الامثال میدانی (2/ 145) و الٰهینامۀ فریدالدین عطار (ص 295) نیز روایتهایی از آن وجود دارد. «حکایت روستایی که در عمر خود هندوانه ندیده بود» (ص 62)؛ این لطیفه در فهرست آرنه ـ تامپسون با کد 1319 و عنوان «فروش خربزه به جای تخم خر» مشخص شده است (مارتسلف، همان، 202)؛ روایتهایی از آن را الولساتن در همدان (همانجا) و نگارنده در کرمان و شهرکرد ضبط کردهاند (جعفری، تحقیقات: در روایتهای شفاهی به جای هندوانه، خربزه آمده است). عبدالقادر بیدل دهلوی نیز روایتی از آن را ضبط کرده؛ اما بهجای هندوانه و خرگوش، کدو و طوطی آورده است (ص 439-440). «حفظ تعادل خورجین روی خر» (ص 61)؛ کد آن در فهرست آرنه ـ تامپسون 1242A و عنوان آن «حفظ تعادل خورجین بلغور» است (آرنه، 636). دو روایت شفاهی از آن در گلپایگان و اصفهان ثبت شده است (جعفری، قصهها ... ، 237-242). اسکار مان نیز روایت تـاجیکی آن را در سالهـای 1908 و 1909 م ثبت کرده است (نک : مارتسلف، «قصهها ... »، 70). روایتی از آن را مولوی در مثنوی نقل کرده (دفتر 2/ 264-265) که به گفتۀ فروزانفر، مأخذ آن عیون الاخبار ابنقتیبه بوده است (ص 234-235). «دیوانهای که در شب تار دیوار سرای مالداری را میکند» (ص 37)؛ روایت شفاهی از آن در ملایر (وکیلیان، 143) و دفتر سوم مثنوی ثبت شده است (مولوی، دفتر 3/ 392). در روایتهای اخیر، نقش «دیوانه» را دزد ایفا میکند. «مردی دومویه که دو زن داشت» (ص 55)؛ روایتی شفاهی از آن در خوزستان ثبت شده است (جعفری، تحقیقات). روایتهای کتبی آن نیز در زهر الربیع (جزایری، 209-210) و انوار سهیلی (کاشفی، 535- 538) آمده است. «مسافرت فرد مسلمان با جهود و ارمنی» (ص 22)؛ روایتهای شفاهی از آن در ایزدخواست (رنجبر، 427) و نیز میان کردها (رودنکو، 56-57) ثبت شده است. «مردی که میخواست اسب بخرد و انشاءالله نگفته بود» (ص 24)؛ این لطیفه در افواه مردم بسیار رایج و به ملا نصرالدین منسوب است (رمضانی، 2/ 133). روایتهای کتبی آن نیز در محاظرات الادبا (راغب، 2/ 212) و رسالۀ دلگشای عبید زاکانی (ص 286) آمده است.
از کدو مطبخ 6 نسخه شناسایی شده است که عبارتاند از: 1. نسخۀ متعلق به احمد مجاهد که تاریخ تألیف آن 1059 ق است. این نسخه نزدیکترین نسخه به زمان مؤلف است (مجاهد، 20)؛ 2. نسخۀ موجود در کتابخانۀ ملی تبریز به شمارۀ 780‘2 که در 1231 ق تحریر شده است؛ 3. نسخۀ کتابخانۀ شهابالدین مرعشی نجفی به شمارۀ 528‘3 که در تاریخ 1234 ق نوشته شده است. احتمالاً از روی نسخۀ تبریز نوشته شده است، با اینکه هر دو از یک نسخه بازنویسی شدهاند؛ 4. نسخۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به شمارۀ 1/ 1101 به تاریخ 1263 ق؛ 5. نسخۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به شمارۀ 1023 که بیتاریخ است (همو، 20-21)؛ 6. نسخۀ کتابخانۀ تاشکند ازبکستان به شمارۀ 6964 (منزوی، 6/ 559-560). مصحح، نسخۀ اول را اساس کار خود قرار داده، و از 4 نسخۀ دیگر بهجای بدل استفاده کرده است.
ادهم خلخالی آثار بسیاری از خود بر جای گذاشته است. ویژگی زبانی آثار وی سادهبودن آنها و ویژگی محتوایی آنها پندآمیزبودنشان است. خود وی در بهارستان یا دیوان اشعار خود، ضمن تصریح به فراوانی تألیفاتش، به ویژگی محتوایی آنها اشاره کرده است: نوشتم بسی نسخههای نکو/ همه هادی و رهنمای نکو (نک : مجاهد، 16). آثار مهم وی عبارتاند از: اربعین، در 40 فصل که در آغاز هر فصل، آیتی از قرآن و سپس سخنانی از پیامبر و امامان آورده است (منزوی، 6/ 315)؛ سفینة الملوک، حاوی پند و مواعظ است به نثر آمیخته به نظم، تألیفشده در 1036 ق، در 114 فصل، که به شمارۀ سورههای قرآن، تألیف شده است و در آغاز هر فصل، سورهای از قرآن آورده است (همو، 6/ 496)؛ صحایف الوداد و مکاتیب الاتحاد، مجموعۀ نامههای عرفانی او به دوستانش و مشتمل بر پند و اندرز به نثر آمیخته به نظم است و برخی از آنها دربرگیرندۀ نکتههای تاریخی است (همو، 6/ 514)؛ معیار العمر والعمل، «در محاسبه و مخاطبۀ نفس و محافظت اوقات ایام حیات بر سبیل موعظه و تذکیر، مدلل به آیات و روایات و مکاشفات» است و همچون سایر آثار مؤلف آمیخته با شعر است (همو، 6/ 618). بهارستان یا دیوان اشعار که عبدالله قدیری در 1379 ش آن را تصحیح و منتشر کرده است. این کتاب به گفتۀ سراینده، به سبک و تقلید بوستان سروده شده، و مضمون آن پند و اندرز است. آثار دیگر او عبارتاند از: رسالهای منظوم به نام «چرب و شیرین» که در برابر «نان و حلوای» شیخ بهایی سروده شده است؛ «شیر و شکر» در 000‘2 بیت، «فقریه فخریه» (دربارۀ فقر و ستایش آن) و «قنبرنامه» یا «هشتبهشت» (رسائل، سراسر اثر؛ مجاهد، 17).
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ادهم خلخالی، رسائل فارسی، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، 1381 ش؛ همو، کدو مطبخ قلندری، به کوشش احمد مجاهد، تهران، 1370 ش؛ الولساتن، ل. پ.، توپوزقلی میرزا، به کوشش احمد وکیلیان و دیگران، تهران، 1386 ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، به کوشش منیژه امینی، تهران، 1388 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1352 ش؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ بیدل دهلوی، عبدالقادر، کلیات، به کوشش محمدارشد قریشی، اسلامآباد، 1398 ق/ 1978 م؛ تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، 1314 ش؛ جزایری، نعمتالله، زهر الربیع، ترجمۀ نورالدین محمد جزایری، به کوشش احمد کتابچی و محمود موسوی زرندی، تهران، 1333 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، تحقیقات میدانی؛ همو، قصهها و افسانههایی از گوشهوکنار ایران، تهران، 1386 ش؛ حسینی، علیاکبر، نامۀ داستان یا امثال و حکم، به کوشش رحیم چاوش اکبری، تهران، 1378 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانههای خراسان، مشهد، 1378 ش؛ خیامپور، عبدالرسول، فرهنگ سخنوران، تهران، 1372 ش؛ دیهجی، عبدالرحمان، افسانههای ترکمن، تهران، 1375 ش؛ راغب اصفهانی، حسین، محاضرات الادباء، به کوشش عمر طباع، بیروت، 1420 ق/ 1999 م؛ رمضانی، محمد، ملا نصرالدین، تهران، 1339 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، اهواز، 1373 ش؛ رودنکو، م. ب.، افسانههای کردی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1356 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، سر نی، تهران، 1386 ش؛ زلزله، محمدصادق، مجتمع الامثال العامیة البغدادیه وقصصها، کویت، 1396 ق/ 1976 م؛ شاملو، ولیقلی، قصص الخاقانی، به کوشش حسن ساداتناصری، تهران، 1374 ش؛ شمس تبریزی، مقالات، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، 1385 ش؛ عبید زاکانی، کلیات، به کوشش عباس اقبال و پرویز اتابکی، تهران، 1336 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1387 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران، 1386 ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، احادیث و قصص مثنوی، به کوشش حسین داودی، تهران، 1381 ش؛ کاشفی، حسین، انوار سهیلی، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ گروسین، هادی، واژهنامۀ همدانی، همدان، 1370 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ همو، «قصههای عامیانه در مثنوی مولوی»، ترجمۀ مسعود صـادقی، فرهنگ مردم، تهـران، 1381 ش، شم 3-4؛ مجـاهد، احمـد، مقدمه بر کدو مطبخ قلندری (نک : هم ، ادهم خلخالی)؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ منزوی، فهرستواره؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ میدانی، احمد، مجمع الامثال، مشهد، 1366 ش؛ نادری، افشین و سعید موحدی، شوقات، تهران، 1380 ش؛ نورانی، عبدالله، مقدمه بر لطایف المواقف ادهم خلخالی، به کوشش همو، تهران، 1359 ش؛ نوربخش، حسین، کریم شیرهای، دلقک مشهور ناصرالدین شاه، تهران، 1378 ش؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1387 ش؛ هبلهرودی، محمدعلی، مجمع الامثال، به کوشش صادق کیا، تهران، 1344 ش؛ نیز:
Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki, 2004; Lorimer, D. L. R. and E. O. Lorimer, Persian Tales, London, 1919.محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید