زالو، زالواندازی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 خرداد 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/269214/زالو،-زالواندازی
سه شنبه 11 مهر 1402
چاپ نشده
زالو، زالو اندازی، نام عمومی گونههای گوناگونی از کرمهای حلقوی دوجنسی دارای لقاح درونی از ردۀ زالوئیان که در آبهای شیرین و شور یا زمینهای مرطوب زندگی میکنند و در دو سر بدن خود اندامهایی مکنده دارند. از این میان گونه موسوم به زالویِ درمانی در پزشکی کهن برای بیرون کشیدن خون فاسد به کار میرفته است و اصطلاحاًَ به این بهرهگیری زالو اندازی گفته میشود.زالویِ درمانی (از این پس به اختصار: زالو) به درازای 10 سانتی متر و بیشتر از آن و در حدود 1 سانتی متر پهنا با نقوش طولی قرمز و سبز بر پشت و نوار زرد میانی و شکمی قهوهای یا زیتونی در انواع آبهای شیرین یافت میشود. زالو میتواند تا 7 برابر وزن خود خون بمکد. این خون اصولا از ماهیها و دوزیستان و گهگاه از پستانداران تامین میشود. این کار با ایجاد یک برش سه پره توسط آروارهها بر روی پوست و ایجاد مکش به کمک عضلات مکنده صورت میپذیرد. عضلات مکنده دیگر در انتهای بدن جانور برای چسبیدن به بدن شکار است (گریزمیک ، II/57-58). در قسمت سر زالو آنزیم مهمی به نام هیالورونینداز وجود دارد که این آنزیم خاص در بیضۀ پستانداران از جمله انسان و محیط کشت برخی باکتریها به عنوان مواد حاصله از متابولیسم آنها و زهر مارها نیز وجود دارد. هیالورونینداز آنزیمی است مولکولیتیک و قادر به دیپلمریزه کردن و کاتالیزه کردن اسید هیالورونیک و سایر هگزوز آمینهای مشابه موجود در ملکول پلیساکاریدها میباشد که به علت اثری که این آنزیم بر روی اسید هیالورونیک دارد سبب افزایش سرعت نفوذ و تسریع در جذب مواد از زیر پوست میگردد (آئینه چی، 655-656). واژه شناسیدر زبان سنسکریت واژۀ جلکا जलिका jalikā و در هندی واژههای جلو जलू jalū و جوک जोक jok به معنی زالو و جونک जोंक joṅk به معنی زالو و زالو اندازی به کار رفته است (پلاتس ، 387, 397, 399).زالو در اوستایی dužaka (گری ،139) در پارتی مانویdēwag (دور کین- میسترنست ، 153) و در فارسی میانۀ زرتشتی dēwōk ،zalūg (مکنزی ، 26, 97) و نیز dēvag i andar āb (بهار، 213) و همچنین zalūk، dēvōk، dēvak، deva I andar āp (فرهوشی، 277) و به خوارزمی dywčyk (بنزینگ ، 247) گفته میشده است. در فارسی میانه زرتشتی از vahumēz xrafstar dāngvidār «خرفستر خون مکنده» یاد شده است (بهار، 358) که نوعی خرفستر xrafstra است که در متون اوستایی به معنای جانور اهریمنی است (بارتولومی ، 538) و نیز (باغ بیدی، 135، 140). در عهد عتیق واژه زالو یک بار به معنای فرد طماع به کار رفتهاست (عهد عتیق، امثال سلیمان، 15 : 30). در فرهنگها برای این جانور نامها و ضبطهای گوناگونی ثبت شده است: دیوچه، دیوجه، دستی، جلو، خرسته، خونجو، زالو، زرو، زروک، زلگ، زلو، زولو، شلک، شلکا، شلوک، علق، فنک/ فنگ، مکل و مای. (نک: زوزنی؛ زمخشری؛ نیز دیباج الاسما؛ ابن معروف؛ زنجی سجزی؛ برهان؛ سروری؛ نفیسی؛ دهخدا، ذیل همین مواد) بیرونی در الصیدنه به یادکرد اسامی مختلف این حیوان بسنده میکند:«علق: بالرومیة افنوس و بالسریانیة علقثا و بالفارسیة دیوجه.» (بیرونی، 437) اما کاسانی در تحریر فارسی صیدنه چنین آورده است: علق حیوانی است که به لغت رومی او را اینوس گویند و معنی او آکل باشد یعنی خورنده و بعضی گفتهاند او را به لغت رومی اقدیله (صحیح: افدیله) گویند و به لغت سریانی علقتا گویند و پارسیان دیوچه گویند و به هندی جوک گویند و در بعضی از بلاد فرغانه او را زروک گویند و آنچه از بلاد خوقند آرند آن را عظیم اعتبار کنند (کاسانی، 491). جرجانی نام خراسانی زروی بزرگ را دیوجه میداند (جرجانی،اغراض الطبیة و مباحث العلائیة، 1/278). اما به گفته حاجی زینالعطار علق را به شیرازی ورن خوانند و به اصفهانی دیوچه و به لفظی دیگر لوزی و زلوی (حاجی زینالعطار، 306). علق، به فتح عین لام و قاف لغت عربی است به فارسی زلو... و به ترکی سلوک و به هندی جونک نامند (عقیلی، 616). ملا فتحاللّه بن فخرالدین شیرازى از پزشکان فارسی نگار شبه قاره و مترجم قانون به فارسی به نام ورن که برخی حکمای هند آن را از بهترین نوع زالو میدانند اشاره کردهاست (ابنسینا، کلیات قانون، 1/240). به نظر میرسد منظور از نام این جانور به گویشهایی چون شیرازی آن است که مردم آن مناطق آن را بدین نام میخوانند و نه این که این واژهها الزاما گویشی باشد و مقصود از نام ترکی، هندی و جز آن نیز آن است که در مناطق ترکزبان و جز آن این نامها رایج است و نه این که نام الزاما ترکی، هندی یا جز آن باشد.زالو در متون کهن دوره اسلامیدر متون کهن عربی و فارسی دوره اسلامی، از آثار پزشکی، جانورشناسی، عجایبنامهها و متون طبیعیات و حتی متون ادبی، درباره زالو طیفی گسترده و رنگارنگ از مطالب، از نامهای مختلف این جانور و کاربردهای درمانی آن گرفته تا باورهای عامیانه و از مباحث فقهی گرفته تا مباحث ادبی به چشم میخورد که البته بیشتر آنها به کاربردهای درمانی زالو مربوط میشود. زالو در متون پزشکی اسلامیدر بیشتر آثار پزشکی و داروشناسی دورۀ اسلامی اختصاصاً و با شرح جزئیات به این جانور پرداخته شده است، گستردگی استفاده از زالو در روشهای درمانی و نیز مخاطرات دائمی این جانور به دلیل وجود آن در آبهای مورد استفادۀ انسان سبب شده است که پزشکان و داروشناسان از یک سو ناگزیر از شناسایی نوع مرغوب آن باشند و همواره از آن در روشهای درمانی خود خصوصاً به عنوان روشی آسانیاب و کمهزینه استفاده کنند و از سوی دیگر برای دفع خطرات ناشی از بلع یا چسبیدن آن به بدن و یا خونریزیهای بعد از عمل زالو اندازی به چارهجویی بر اساس ادویۀ مفرده و داروهای مرکب بپردازند (نک سراسر مقاله و منابع).تقریباً همۀ منابع دورﮤ اسلامی قوت زالو را در چسبندگی و جذب خون فاسد اعضا دانستهاند و بر برتری زالو اندازی در شرایطی که فصد و حجامت برای بیمار ضرر دارد اتفاق نظر دارند. در مورد بهترین نوع آن چه به لحاظ ظاهر جانور، چه نوع آبی که بهترین زالو در آن متولد میشود و پرورش مییابد گزارشها کمابیش شبیه هم است (برای نمونه: ابنسینا، قانون، 1/213-214؛ جرجانی، ذخیرۀ خوارزمشاهی، 2/248-249؛ عقیلی، 616-617؛ حکیم مؤمن، 607) اما بر سر طبیعت آن اختلاف نظر وجود دارد. علایی مغربی آن را سرد و خشک میداند و تفلیسی طبیعت سرد و تر برای آن قایل است و انطاکی طبع آن را سرد و مرطوب از درجه دوم گزارش کرده است (علایی، 258؛ تفلیسی، 2/298؛ انطاکی، 1/335).افکندن زالو/ زالو اندازیدربسیاری از کتابهای تخصصی چشم پزشکی چون عشر مقالات فی العین، تذکرة الکحالین و نور العیون از «ارسال»/ طرح علق (زالو انداختن) برای تقویت قوای بینایی و درمان علل عارض بر آن استفاده شده است: برای مثال جهت افزایش حدت بصر و درمان آبآوردگی (حنین بن اسحاق، 189؛ زرین دست، 609، 612) و نیز جهت درمان انواع سردرد از جمله سردردی که از گرفتن مسام باشد (علی بن عیسی کحال،304-305، 334-336 ؛ زرین دست، 397) و «دوربینی» و « پیر چشمی»و تاریکی و سده توصیه به افکندن زالو بر پلکها و یا شقیقه شده است (زرین دست، 609-612). نیز زالو در درمان رمد و عارضههایی که در پلک چشم حادث میشود بهکاررفته است (حموى، 278، 583). تقریباً در همۀ کناشها و کتابهای طبی عمومی و مرجع از زالو اندازی به عنوان یک روش درمانی یاد شده است که در آن بیماریهایی که زالو در درمان آنها به کار میرفته است یا به صورت یکجا ذیل فصول علق یا ارسال علق یا افکندن دیوچه/ زالو...و یا عناوین مشابه برشمرده شدهاند یا در فصولی که به بیماریها اختصاص داده شده است ذیل بیماریهای مختلف پس از شناسایی نشانههای بیماری و اقسام و سببهای آن، هنگام شرح روشهای درمانی، زالو اندازی همراه جزئیاتی در مورد چگونگی انجام و نیز اقدامهای لازم قبل از آغاز به کار و رسیدگیهای مورد نیاز بیمار بعد از زالو اندازی شرح داده شده است، در برخی منابع در قسمت مفردات، در ذیل داروها هنگام برشمردن منافع آنها از روش به کارگیری آن دارو برای کندن زالو و یا قطع خونریزی ناشی از زالو و یا ترمیم محل چسبیدن زالو توسط داروی مذکور به صورت مفرد و یا مرکب (در ترکیب با دیگر داروها) شرح داده شده است. در برخی دیگر هنگام شرح فصد و حجامت به زالو اندازی نیز پرداخته شده است. معمولاً در همین بخش بسته به شرایط سنی، جنسیت، و قوّت جسمی بیمار برای انتخاب هر کدام از روشهای خونگیری توصیههایی شده است و مزایای هر روش نیز گفته شده است. در پارهای از آثار در فصلی که به انواع آب و یا تدابیر مخصوص سفر اختصاص دارد بخشی به آبهایی که زالو دارند و مخاطرات آنها و روش شناسایی و تهیه آب مناسب و روشهای اورژانسی درمان بلعیدن زالو پرداخته شده است.عمدتاً از زالو برای بیماریها و بثورات پوستی و مشکلات موی سر و ناخن ها نظیر: قوبا، تقشر، قروح بلخیه (نار فارسی)، آتشک (سیفلیس، آبلۀ افرنگ)، جرب، حکه، سعفه، دمل، شیرینه، برش، نمش، آبله، خون مردگی، برص، بثور لبنیه، نمله، تنفط (آبله برآوردن دست از کار زیاد)، تباهی رنگ پوست، کلف، زخم های خورنده غیر متعفن، زخم های متعفن و کریه، زخم هایی که سخت بهبود می یابند و داء الحیه و داءالثعلب (دو نوع ریزش موی سر)، بیماریهای مربوط به چشم مانند: چشمدرد، رمد، ضعف قوۀ بینایی، توثه، وردینج، ریزش مواد در قرنیه، سرطان چشم و بیماریهای مربوط به سر و اعصاب و روان مانند خیلان (توهم و خیال پردازی)، سکته، فلج، خدر (سستی اندام، به خواب رفتن اعضا)، اِسترخا (سستی و رخوت)، رعشه، عسر الحس (بیحسی)، اختلاج (جستن یا لرزش نابهخواست اندام)، مالیخولیا، سردرد، دردهای اعصاب، دردهای مفصلی، عرق النسا (درد عصب کمر تا پا/ سیاتیک)و درد عصب مَدیَن و یا بیماریهای عمومی نظیر نقرس، رینه، بادشنام (سرخ باد، حمره)، رویش موی زاید در ناحیه گردن، یا بیماری در سایر اعضا مثل بواسیر، خارش و سوزش در آلت مرد و عاقونا (اعوجاج آلت مرد)، گوشت اضافی روییده در لثه و گزیدگی افعیها و مارها استفاده میشده است. برای کاربردهای مختلف درمانی زالو نک: زالو اندازی برای معالجه وحشت و ترس (ابن ربن، 148)، جهت درمان امراض چشم (همان، 165-166)، بر طرف کردن انواع عارضههای پوستی ناشی ازخونمردگی و سوختگی غیره (اهوازی، 2/137، 209) و نیز فواید و روش استفاده از زالو جهت افزایش میل و قدرت و لذت جنسی یاد شده است (همان، 422؛ ابن ربن، 440؛ رازی، الحاوی، 10/310، 338؛ علایی، 259؛ بغدادی، 4/56؛ انطاکی، 3/198)، درمان درد مفاصل و ورک (اهوازی، 2/444)، در باب عروق فصد شده و خواص فصد و حجامت و زالو اندازی (همان، 460-461)، درمان قروح پوستی معروف به رینه (زهراوی، 280-281)، سعفه سرخ (همان، 455)، قروح عارض بر لبها (همان، 461-462)، درد دندان (همان،464)، اختلاج (همان، 820-821)، حمره (همان، 980-990)، قروح بلخیه (همان، 993)، قروح خبیثه موسوم به طواعین و قرصات (همان، 999-1000)، دبیله (همان، 1009-1010)، قوبا (همان، 1099)، برای تفضیل و موارد بیشتر زالو اندازی به منابع زیر رجوع کنید: درمان امراض سر (رازی، الحاوی، 1/43، 53، 251-254)، امراض چشم (همان، 2/67، 70، 155، 158، 174، 211، 217، 238)، درمان لوزه در خناقها (همان، 3/262)، امراض طحال (همان، 7/ 310)، قولنج (همان، 8/117)، عسرالبول (همان، 10/179)، جهت نیکو کردن پوست، زالو اندازی هم در توصیههای درمانی هم در مراقبتهای زیبایی آورده شدهاست (همان، 23 : 2/8، 13، 77، 87؛ اخوینی، 582؛ ابومنصور موفق هروی،235-236). جالب است که از منابعی که ذکر آن رفت و نیز سایر منابع دورۀ اسلامی بر میآید که پزشکان در برخی موارد با توجه به علت بیماری و نه فقط بر اساس نشانۀ آن، روش درمانی خود را بیان میکنند، چنانچه ابنسینا برای درمان سردردی (صداع) که ناشی از ضعف قوا در سر باشد فصد و حجامت و یا زالو اندازی را پیشنهاد نمیکند ولی برای سردردی که از تبهای شدید باشد توصیه به زالو اندازی میکند (ابنسینا، قانون،2/39)، در مقابل، برای مواردی چون انواع رمد و ریختن مواد در چشم، زالو اندازی را توصیه میکنند (نک همان، 2/115-116). زالو اندازی مصارف دیگری چون سقط جنین نیز داشتهاست (پولاک، 153). در درمانها هنگامیکه زالو در دسترس نبودهاست از خراطین به عنوان بدل زالو یاد شده است (علایی، 259) و گاه علق نوعی از خراطین به شمار آمده است (انطاکی، 1/195).درمان گزیده شدن با زالو / افتادن(چسبیدن) زالو بر بدن: برای تشخیص بلعیده شدن زالو و درمان آن روشهایی بسته به شرایط بیمار و در دسترس بودن داروها به کار میرفته است.اگر در سرفه و عطسه فردی خون کمرنگ یا چرک دیده میشد و وی به تازگی آب غیر صاف و پاکیزه نوشیده بود احتمال بلعیدن زالو وجود داشت پس باید در نور خورشید گلوی وی معاینه میشد و در صورت مشاهده زالوی چسبیده به حلق از روشها و درمانهای دارویی که به صورت مفرد و مرکب در کتب طبی آوردهشده است بسته به در دسترس بودن آنها استفاده میشده است.همچنین قی کردن خون تازه ممکن است نشان از وجود زالو و یا انواع کرم در معده باشد که در هر صورت عموما در ابتدا از استحمام با آب داغ و بخور دادن و خوابیدن در حمام و نوشیدن یخ و آب یخ و غرغره کردن با انواع متنوعی از معجونها و عصارهها و دم نوشهاو گذاشتن اسفنج در دهان و فشردن آن به حلق برای جذب و کشیدن زالو و در صورت لزوم از داروهایی قیآور استفاده میشده است. (برای دستورهای درمان فوری بلع زالو در سفر و نیز درمان نفث الدم ناشی از بلع زالو نک: فردوس الحکمه (ابن ربن،111، 236، 309) ؛ برای شناخت آبها و خطر بلع زالو در سفر و شناسایی انواع زالو سمی از نوع بی خطر آن نک: قانون (ابنسینا، 1/186، 239، 2/197-198) و نیز شناخت علایم تنگی نفس و گرفتگی صدا ناشی از چسبیدن زالو بر حلق نک: کامل الصناعة الطبیة (اهوازی، 1/351) . برای اقدامات لازم جهت مداوای زخم ناشی از چسبیدن زالو نک: کناش فی الطب (کشکری، 234-235) نیز در همین مورد نک: التصریف لمن عجز عن التالیف (زهراوی، 234، 311، 413، 499-500، 525) برای اقدامات لازم جهت بند آمدن خون و مترشحات بعد از افتادن زالو با استفاده از انواع ضمادها برای التیام زخم داده نک: الحاوی (رازی، 3/202-206) و نیز برای درمان خونریزی بعد از انداختن زالو نک: المنصوری (همو، 409) . در اکثر منابع از اسفنج و نمک و سرکه در عملیات کندن زالو از حلق سودبرده شده است، علاوه بر این سه، ابن بیطار هنگام گزارش منفعت در مفرداتی که در پی میآیند، آنها را برای رفع/ کندن زالو و یا درمان زخم برجا مانده و یا بند آمدن خونریزی پس از کندن زالو مفید میداند: اترج، آناغالیس، ایل، باقالی، بلسان، بلختی، بورق، ترابشارده، ثلج و جلید، ثوم. نک: الجامع (ابن بیطار، 1/10، 63، 73، 77، 109، 112، 126، 137، 151، 153) حلتیت و خل (همان، 2/ 28، 66) وغرب و فسفاس( همان، 3/ 150، 162) و نوشادر( همان، 4/ 185) . دیگر منابع بر این فهرست کاسته و افزوده هایی دارند مثلا انجذان (رازی، حاوی، 20/90) و باذروج (اسرائیلی، 375) و زاج و زفت و طحلب(انطاکی، 1/243، 252، 324) و ثیاذریطوس الکبیر و ورق الغرب (ابن جزله، 251، 834) و نیز در اختیاراتی که در ذیل گندنا آورده شده در خواص سذاب آن را برای دیوچه مفید دانسته اند(ابن بطلان،ترجمه، 41).زالو در ادب، طبیعیات، جغرافیا و جانور شناسی و عجایب نامه نگاری اسلامیدر برخی از آثار منظوم اشارهای کوتاه به قدرت مکندگی زالو در بیتی شده است: و قد كان یروى سیفه و سنانه/ من العلق الدامى لدى المحجر التالى (کلبی 113) همچنین: سگ نهای بر استخوان چون عاشقی/ دیوچهوار از چه بر خون عاشقی (مولوی، دفتر دوم، 273) و نیز: آمد بجوش خون عدوش و بسر نرفت/ گفتی که موی او چو زرو خونش برمکید (ابن یمین، 69).در برخی آثار منثور به صورت مفصّل از آن یاد شده است (نک ادامه) از این جمله آثار می توان به روضة العقول- مشابه کلیله و دمنه که روایتها و تمثیلها در آن از زبان جانوران است- اشاره کرد که در آن از وصف « زرو» (80): «همچون زرو که بدان رفق و لیانت از آدمی چندان خون میمکد که مار را با آن هیبت سیاست، عُشرِ آن نتواند مکید ...» پیداست که این واژه گونهای از واژه زالو است. پس از این وصف، در ضمن حکایات، اندرزهای فراوانی از زبان زرو در نقش «خردمند داستان» آورده شده است (263-303)، در نزهت نامه علایی ذیل علق روش ستردن دائمی مو با استفاده از زالو و نیز چاره حیوانی که با آب زالو بلعیده باشد و همچنین خاصیت شبه جادویی آن در کور کردن تنور آبگینه گری آورده شده است (1/203) این اعتقاد عوامانه با اندکی افزوده در گزارش قزوینی نیز آمده است:«... چون آبگینه را در بالای کوره بنهند تا سخت شود اگر علق را در اندرون کوره اندازند چون دود به آبگینه رسد جمله شکسته شود واگر در تنور خبازی اندازند جمله نان در تنور افتد و اگرخانه را به او دود کنند هر آنچه در آنجا باشد از بق و بعوض هلاک شوند و یا بگریزند» (245). در آثار جانورشناسی چون حیاة الحیوان الکبری (دمییری، 1/407، 2/208-209) و منافع الحیوان (مراغی، 14، 79، 99، 180، 181) مباحثی بیشتر در مصارف پزشکی آمده است و همچنین موارد غیر پزشکی چون تعبیر دیدن زالو در خواب به فرزند آوری یا از دست دادن فرزند یا داشتن دشمن و نیز حکم شرعی خرید و فروش زالو جهت مصارف پزشکی و غیر پزشکی و نجس و پاکی آن ذیل فواید زالو در این دست آثار آورده شده است (دمییری، 2/208-209). اما پرداختن به این جانور در همه کتب جانور شناسی یکسان نیست، مثلا جاحظ در الحیوان خود به علق نپرداخته و در طبائع الحیوان مروزی نیز اشارهای به آن یافت نشده است. در آثار ادبی چون فرخ نامه (118) ، نوادر التبادر (245)، مفاتیح الارزاق (2/255) اشاراتی کوتاه به منافع زالو و یا روشی جهت برگرفتن آن از حلق آمدهاست. در برخی از کتب جغرافیا چون احسن التقاسیم از آب برخی مناطق از جمله قهستان گزارش شده که کُشنده زالو است (594) و در مسالک الأبصار فی ممالک الأمصار (183، 186، 188، 346) هنگام پرداختن به ویژگی آبها از نشانههای آبهای آلوده و برطرف کردن خطرات آن سخن به میان آمده است. در طبیعیات دورۀ اسلامی چه آثار علمی که ترجمۀ آثار یونانی بودهاند نظیر فیکونالحیوان (ارسطو،23b6, 57a31, 29b32, 41b31, 33a30 ) و طباع الحیوان (همو، I/5, 489 b 8, not,13, 16, II/15, 506 a26, V/17, 549 a 18, 19, 550 b 26, 551 a 16, 28, 30, 551 b 2, 9, 11, 16, 18, 552 a 9, 16, 19, 20, 21, 25, 27, 31,552 b 2, 4, 7, 8, 13, 24, 20,553 a 1, 4, 22, 554 a 19, 23, 27, 554 b 1, 555 a 23; …) به طور کلی به انواع کرمها پرداخته شده و در مورد توالد و تناسل آنها سخن آورده شده است، هر چند پارهای موارد از ترجمه یحیی بن بطریق افتاده است یا ناشی از اشتباه وی بوده است. اما به طور ویژه به زالو در اجزاء الحیوان (همو، 09 a30) اشاره شده است. اخوان الصفا در یک مورد از زالو در محلی که آرای حکمای هند را در موضوع نُهبَهرات/ نوبهرات (اصطلاح نجومی) میآورند، یاد کرده اند و زالو را را بر نوبهر هفتم از سنبله منطبق کرده اند(4/350). در شفا نیز، قسمت طبیعیات، در یک موضع که معاء الارض را نوعی علق می داند در مورد تولد آن از آب راکد سخن گفته شدهاست (3/88).
کاربردهای نوین زالو در پزشکی و غیر از آنبا تسلط پزشکی نوین بر سرزمینهای اسلامی، دانش پزشکی اسلامی به حاشیه رانده شد و به حیات خود در قالب عامیانه ادامه داد، طی این سالها در موارد پر شماری از زالو به صورت غیر علمی در درمان امراض استفاده میشد (پولاک, 401، 420، 427، 464) و شوربختانه همچنان توسط افراد فاقد صلاحیت علمی و مجوز از مراجع رسمی استفاده میشود. اما در سالهای اخیر با تصحیح و پژوهشهای بیشتر در آثار دورۀ اسلامی، طب اسلامی که بر مبنای خوانش جالینوسی از سنت بقراطی شکل گرفته بود با نامهای طب مکمل، اسلامی، ایرانی تجدید حیات کرده است و با تکیه بر متون علمی دورۀ اسلامی، زالو درمانی را در موارد خاص به کار میبرد (برای اطلاعات بیشتر در مورد این نظام پزشکی به پایگاههای اینترنتی معاونتهای طب سنتی ایرانی-اسلامی و دانشکده های طب سنتی در دانشگاههای علوم پزشکی کشور و دفتری با همین عنوان در وزارت بهداشت و درمان و منابع منتشر شده توسط این نهادها مراجعه کنید).علاوه بر طب مکمل، امروزه کاربرد زالو در دنیای پزشکی مدرن نیز با اقبال روبرو شده است و برای درمان بیماریهای قلبی و نیز سرطانها مورد مطالعه است. از خاصیت ضد انعقادی بزاق آن در درمان لختههای داخلی خون (هماتوم ) در پارهای از جراحیهای میکروسکوپی استفاده میشود .همچنین در تشخیص آلودگی آبها ناشی از فلزات سنگین و نیز کاهش اکسیژن محلول در آب به کارمیرود. (گریزمیک، II/78) مآخذآئینهچی، یعقوب، مفردات پزشکی و گیاهان داروئی ایران، تهران، 1370 ش؛ ابن الاکفانی، شمس الدین ابو عبد الله محمد بن ابراهیم بن ساعد الانصاری السنجاری ثم المصری، غنیة اللبیب عند غیبة الطبیب، بغداد، 1410 ق؛ ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الأدویة و الاغذیة، بولاق، ۱۲۹۱ ق؛ ابن حمدوش، عبدالرزاق بن محمد، کشف الرموز فی بیان الأعشاب، بیروت، 1977 م؛ ابن خلف تبریزى، محمد حسین، فرهنگ فارسى برهان قاطع، تهران، 1380 ش؛ ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸ م؛ ابن زهر، عبدالملک، التیسیر فی المداواة و التدبیر، به کوشش میشل خوری، دمشق، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ ابن سرابیون، الکناش الصغیر، دستنوشتههای شم ۶۶۸‘۹ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و شم ۹۸۹۱‘۱ کتابخانۀ سلطنتی بروکسل؛ ابنسینا، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ ق؛ همو، کلیات قانون ابنسینا، ترجمۀ ملا فتح الله شیرازی، به کوشش محمد حسین هوشیاری، تهران، 1386 ش؛ همو، قانون در طب، ترجمهی عبد الرحمن شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابن قف، ابوالفرج، جامع الغرض فی حفظ الصحة و دفع المرض، به کوشش سامی خلف حمارنه، اردن، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م؛ ابن نفیس، علی بن ابوالحزم، الشامل فی الصناعة الطبیة، تهران، 1387 ش؛ همو، ۲۰۰۸، شرح فصول ابقراط، به کوشش یوسف زیدان و عبد القاهر ماهر،مصر،2008 م؛ ابن معروف، محمد بن عبد الخالق، فرهنگ کنز اللغات، به کوشش رضا علوی نصر، تهران، بی تا؛ ابن یمین فریومدی، به کوشش حسینعلی باستانی راد ، دیوان اشعار، تهران، بی تا ؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ اخوان الصفا. رسائل إخوان الصفاء، بیروت، ق۱۴۱۲–۱۹۹۲م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ ش؛ ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمۀ عربی یحیی بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، ۱۹۷۸ م؛ همو، طباع الحیوان، ترجمۀ عربی یحیی بن بطریق، کویت، 1977م؛ همو، فی کون الحیوان، ترجمۀ عربی یحیی بن بطریق، لیدن، 1971 م؛ اقسرائى، جمال الدین، شرح أقسرائی، تهران، 1387 ش؛ انطاکی، داود عمر، تذکرة أولی الألباب- الجامع للعجب العجاب، قاهره،1294 ق؛ همو، بغیة المحتاج فی المجرب من العلاج، بیروت، 1995م؛ همو، ثلاث رسائل طبیة لداود الأنطاکی، ویراسته احمد فرید، بیروت، 1424 ق؛ اهوازی، علی، کامل الصناعة، قاهره، ۱۲۹۴ ق؛ بغدادی، علی بن هبل، المختارات فی الطب، حیدرآباد، 1362 ق؛ برهان، محمدحسین بن خلف، فرهنگ فارسی برهان قاطع، تهران، ۱۳۸۰؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنـة، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ ترکمانی، یوسف بن عمر بن علی، المعتمد فی الأدویة المفردة، ویراسته محمود عمر الدمیاطى، بیروت،1421 ق؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۹۶۹ م؛ بهار، مهرداد، واژه نامه بندهش، تهران، 1385 ش؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ همو،خُفى علائى( خُفّ علائى یا الخفیة العلائیة) ، ویراستهی محمود نجم آبادى و علی اکبر ولایتی،تهران، 1369 ش؛ جمالی یزدی، مطهر بن محمد، فرخنامه، به کوشش افشار،تهران، بی تا؛ حبیش تفلیسی، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة، تهران، ۱۴۰۲ ق؛ بهاء الدوله، بهاء الدین بن میر قوام الدین، خلاصة التجارب، ویراستهی محمد رضا اردکانی، عبد العلى محقق زاده، پویا فریدی، و زهره ابو الحسن زاده، تهران، بی تا؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامهء پولاک: ایران، سرزمین و مردم آن، ترجمهی کیکاووس جهان دارى، 1368 ش؛ تهانوی، محمداعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، بیروت،1996 م؛ چغمینی، محمود بن محمد، قانونچه فی الطب ، ترجمه محمد تقی میر، تهران،1350 ش؛ همو، مفرح القلوب( شرح قانونچه) ، ترجمه محمد اکبر بن محمد شاهارزانی، ویراسته علی رضا رحیمی ثابت، لاهور، بی تا؛ حاجی زینالعطار، علی بن حسین، اختیارات بدیعی، ویراستهی محمد تقی میر، 1371 ش؛ حموی، صلاح الدین یوسف کحال،نور العیون و جامع الفنون، ریاض،1987 م؛ حکیم میسرى، دانشنامه در علم پزشکى، ویراسته برات زنجانی، تهران،1373 ش؛ حلبى، صالح بن نصرالله بن سلوم، غایة الإتقان فی تدبیر بدن الإنسان، تهران، 1388 ش؛ حنین بن اسحاق، عشرة مقالات فی العین، قاهره، 1928 م؛ دمییری، کمال الدین، حیاة الحیوان الکبری، بیروت، 1415 ق/ 1994 م؛ دنیسری، شمس الدین محمد، به کوشش محمد دانش پژوه و ایرج افشارف تهران، 1350 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ ق / ۱۹۵۵-۱۹۷۰ م؛ همو، المنصوری فی الطب، به کوشش حازم بکری صدیقی، کویت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۷ م؛ همو، من لا یحضره الطبیب، ترجمه محمد امین الضناوی، قاهره،1419 ق؛ همو، برء الساعة (بهبود آنى) ، ترجمه احمد شریف تنکابنى، اصفهان،1333 ش؛ رضایی باغ بیدی، حسن، واژه نامه موضوعی زبانهای باستانی ایران، تهران، 1395؛ زهراوی، خلف، التصریف لمن عجز من التألیف، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1986 م؛ زمخشری، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۸۶ش؛ زنجی سجزی، محمود بن عمر، مهذبالاسماء فی مرتبالحروف والاشیاء، ویراسته محمد حسین مصطفوی، تهران، 1364؛ زوزنی، حسین بن احمد، کتاب المصادر، ویراسته تقی بینش، تهران، 1339-1345 ش؛ دهخدا، علیاکبر، لغت نامه دهخدا؛ سروری، محمد قاسم بن حاجى محمد، فرهنگ مجمع الفرس، تهران،1338 ش؛ سیوطى، عبدالرحمن بن ابىبکر، الرحمة فی الطب و الحکمة، بیروت، ۱۴۲۸ق؛ شاه ارزانی، محمد اکبر بن محمد، طب أکبرى، قم، ۱۳۸۷ش؛ همو، میزان الطب، ویراستهی هادی نصیری، قم،1380 ش؛ شریف، محمد مهدى بن علینقى، زاد المسافرین، قم ،1387 ش؛ شعرانى، عبد الوهاب بن احمد، مختصر تذکرة الإمام السویدی فی الطب، بیروت،1419 ق؛ شیرازى، محمد تقى، شرح و نگارش نو و روان از تسهیل العلاج و رساله حافظ الصحة، قم، ۱۳۸۷ش؛ شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامه علایی، ویراسته فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ عطار هارونی، داوود، منهاج الدکان و دستور الاعیان، به کوشش حسن عاصی، بیروت، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م؛ عقیلی علوی شیرازی، قراباذین کبیر، چ سنگی، ۱۲۶۵ ق؛ همو، خلاصة الحکمة، قم، 1385 ش؛ همو، مخزن الادویه، کلکته، 1844 م؛ علی ابن عیسی کحال، تذکرة الکحالین، حیدر آباد، 1383 ق؛ عمری، ابن فضل الله، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ابو ظبی،1423 ق؛ غافقی، احمد بن محمد، منتخب کتاب جامع المفردات, ابن عبری، غریغوریوس بن هارون، ترجمه ماکس مایرهوف و جرجی صبحی، قاهره،1291 ق؛ فرهوشی، بهرام، فرهنگ فارسی به پهلوی، چ2، تهران، 1358. فوزی عامر، هنا، کتاب الأطباء القوصونیون، تهران،1388 ش؛ قلیوبى، احمد بن احمد بن سلامه ابو العباس شهاب الدین، تذکرة فی الطب و الحکمة و کتاب الرحمة، تهران،1382 ش؛ قرشی عدوی عمری، أحمد بن یحیى بن شهاب؛ قوصونی مصری، مدین، قاموس الاطباء و ناموس الالباء، چ تصویری، دمشق، ۱۳۹۹ ق / ۱۹۷۹ م؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ کشکری، یعقوب،کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ ق / ۱۹۹۴ م؛ گیلانی،علی بن کمال الدین محمد، مجربات، ویراسته علیرضا مسعودی، تهران،1387 ش؛ مراغی،عبدالهادی بن محمدبن محمودبن ابراهیم، منافع الحیوان،به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ مروزی، شرف الزمان الطاهر، طبائع الحیوان، ویراسته هادی یوسف، تهران، 1399 ش؛ مقدسی، محمد بن احمد، أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ترجمه علی نقی منزوی، تهران، 1361ش؛ میر حیدر، حسین، معارف گیاهى، تهران، 1385 ش؛ ملطیوی، محمد غازی، روضه العقول، به کوشش محمد روشن و ابو القاسم جلیلپور، تهران، 1383؛ نائینى اصفهانى، حکیم ابو القاسم بن محمد جعفر، التحفة الناصریة، محمد مهدی اصفهانی، 1387 ش؛ مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی، تصحیح محمد استعلامی، تهران، 1369؛ ناظم جهان، محمد اعظم خان چشتی، أسماء الأدویة، محمد مهدی اصفهانی، تهران، بی تا؛ همو، اکسیر اعظم، تهران، 1387 ش؛ نفیسی، میرزا على اکبر، فرهنگ نفیسى، تهران: خیام، بی تا؛ وزیر الغسانی، قاسم بن محمد، حدیقة الأزهار فی ماهیة العشب و العقار، ویراسته محمد عربی خطابی، بیروت،1985 م؛ نوری، محمد یوسف، مفاتیح الارزاق، تهران، 1381 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن آراى ناصرى، تهران، 1338 ش؛ هروی، محمد بن یوسف، بحر الجواهر (معجم الطب الطبیعی) ، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ همو و عماد الدین شیرازی، عین الحیاة- رسالة آطریلال، ویراسته محمد حسین هوشیارى، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ همو، طب یوسفى( جامع الفوائد) ، تهران، 1382 ش.نیز:
Aristotle, Parts of Animals, tr. A. L. Peck, Cambridge / London, 1961;Grzimek’s Animal Life Encyclopedia.canada.1972; Barthololomae, Chiristian, Altiranisches wörterbuch, Strassbuurg, 1904; Benzing, Johannes, Chwaresmischer Wortindex, Wiesbaden,1983; Durkin- Meisterenst, Dictionary of Manichaean Middle Pershan and Parthian (= Dictionary of Manichaean Texts, vol.III, PART 1), Turnhout,2004; Gray, Louis.H, Indo-Iranian Phonology, New York, 1965; Platts, John T. (John Thompson), A Dictionary of Urdu, Classical Hindi, and English Dictionary, London, 1884; Mackenzie, David Neil, A Concise Pahlavi Dictionary,London, 1971
هدی اویارحسین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید