بغداد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 30 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/259740/بغداد
یکشنبه 17 اسفند 1399
چاپ شده
12
هولاكوخان چون از كار تسخیر بغداد و براندازی خلافت عباسی بپرداخت، ابنعلقمی (ه م)، وزیر مستعصم را كه به گفتۀ وصاف (ص 16-17)، مغولان را به تصرف بغداد برانگیخته بود (نیز نکـ: منهاج، 193؛ مقریزی، 1(2) / 412؛ هامر پورگشتال،185-184)، به وزارت، فخرالدین دامغانی را به صاحب دیوانی، و علی بهادر را به شحنگی آنجا برگزید (جوینی، 3 / 292؛ رشیدالدین، 2 / 1019؛ ابن خلدون، 5(5) / 1150؛ هاورث،.(III / 131بغداد بر اثر یورش مغولان آسیبهای فراوان دید و پس از آن رو به انحطاط نهاد و تا روزگاری دراز روی آرامش ندید. بناهای بسیاری ویران شد و گروه بیشماری كه برخی منابع شمار آنان را تا دو میلیون رساندهاند، به قتل آمدند. عفونت اجساد مقتولان سبب شیوع وبا در بغداد و دیگر شهرها شد و خود جان بسیاری دیگر را گرفت. به گفته برخی، شدیدترین و جبران ناپذیرترین خسارت این تهاجم، نابودی كتابخانهها و صدها هزار جلد كتاب بود كه در شعلههای آتش سوخت (ابن كثیر، 13 / 203؛ مقریزی، 1(2) / 409-410؛ رشیدوو، 96-97؛ هاورث،.(III / 127در 657ق / 1259م علاءالدین عطاملك جوینی به نیابت از سونجاق نویان (سوغنجاق)، طلایهدار بایجو (هـ م) به حكومت بغداد و بینالنهرین منصوب شد و این منصب را تا اندكی پس از آغاز سلطنت احمد تگودار (هـ م) برعهده داشت. وی در آبادانی بغداد و سرزمین بینالنهرین و بازسازی ویرانیهای ناشی از تهاجم مغولان تلاش بسیار كرد و با حفر نهرها امور كشاورزی را سر و سامان بخشید (ابن فوطی، 163؛ وصاف، 33-34؛ عزاوی، 1 / 263-267؛ كوك، .(156-157 در این دوره نیز بسیاری از ایرانیان رشتۀ كارها را در دست داشتند و در نتیجۀ تلاش آنان بغداد تا اندازهای رو به پیشرفت نهاد (هاورث، .(III / 131-132به روزگار اباقاخان، جوینی همچنان به رغم توطئه قرابوغا، شحنه بغداد بر حكومت آنجا ابقا شد، ولی خان مغول كه روزگار را در جنگ با اردوی زرین، خاندان جغتای و ممالیك مصر سپری میكرد، توجه چندانی به بغداد نداشت (رشیدالدین، 2 / 1059، 1061- 1095، 1101، 1117- 1118؛ وصاف، 70-76؛ اقبال، 1 / 200-201؛ نیز نکـ: هـ د، اباقاخان). به روزگار فرمانروایی ارغونخان (683-690ق / 1284-1291م)، بر مردم بغداد مالیاتهای سنگین بستند و یهودیان را به جای مسلمانان شغلهای بزرگ دادند. به همینسبب، پس از مرگ ایلخان، مردم به محلات یهودینشین شهر هجوم بردند و بسیاری از یهودیان را قتل عام كردند (وصاف، 142، 145، 148؛ ابن فوطی، 216؛ اقبال، 238-239؛ اشپولر،136 ؛ كوك،160, 161).در 694ق بایدو، نواده هولاكو كه در زمان ارغون امارت بغداد یافته بود، به یاری گروهی از امرای مغول بر گیخاتو، جانشین ارغون در بغداد شورید و او را از میان برداشت و خود بر تخت ایلخانی نشست (ابن فوطی، 220-221؛ رشیدالدین، 2 / 1155، 1197-1201؛ حافظ ابرو، 2 / 69؛ هاورث، .(III / 377-378 در این دوره و نیز در زمان حكومت غازان خان (694-703ق / 1295-1304م) ایرانیان بار دیگر در بغداد قدرت یافتند و به امور حكومتی گماشته شدند و در عمران و آبادانی بغداد و شهرهای اطراف آن كوشیدند (نکـ: اقبال، 256-257؛ هاورث، III / 395-396)؛ چنانکه ابنبطوطه طی دیدار از بغداد در 727ق، از بسیاری از مساجد، مدارس، بازارها و گرمابهها یاد كرده است (2 / 242- 245). در پی درگذشت ابوسعید بهادرخان و ایجاد اختلاف میان نوادگان هولاكو بر سر تاج و تخت، شیخ حسن جلایری در 738ق بر بغداد چیره شد و با پایان دادن به حكومت ایلخانیان، سلسلۀ جلایریان را در این شهر بنیاد نهاد كه تا 813ق دوام یافت. شیخ حسن در بغداد و نجف آبادانی بسیار كرد. در زمان فرزند و جانشین وی شیخ اویس (حكـ 757ق776ق / 1356-1374م) نیز كه خود مردی مدبر و طرفدار آبادانی و اصلاحات بود، چندین مدرسه و بیمارستان در بغداد ساخته شد. اویس جلایر به هنگام لشكركشی به آذربایجان یكی از غلامان خود به نام مرجان را به نیابت حكومت بغداد برگماشت؛ اما وی عصیان كرد و خود را مستقل خواند. شیخ اویس بیدرنگ بازگشت و بغداد را گرفت. در 776ق، در اواخر سلطنت شیخ اویس، سیل در بغداد ویرانی و خسارت بسیار به بار آورد. در ایام حكومت سلطان حسین جلایری، قراقویونلوها بر موصل و سپس بر بغداد نیز چیره شدند، ولی اختلاف میان آنان سبب شد تا سلطان حسین دوباره آنجا را تسخیر كند. احمد، برادر سلطان مدتی نایبالحكومۀ بغداد شد، اما به زودی شورید و پس از كشتن سلطان حسین در 784ق، و به روایتی 785ق، خود را حاكم بغداد خواند (غیاثی، 88، 90-91؛ حافظ ابرو، 2 / 70-71؛ درویش، 210؛ ورد، 97). منابع از ستمگریهای احمد جلایر و تباهی و فسادی كه به بار آورد، بسیار سخن گفتهاند و آوردهاند كه به این سبب اهالی بغداد تیمور را به تسخیر بغداد فراخواندند (مثلاً نکـ: ابن عربشاه، 123-124؛ ابن فرات، 9(2) / 344؛ ابن حجر، 3 / 156-157؛ ابن تغری بردی، 1 / 249). تیمور پس از فتح فارس و عراق عجم، در شوال 795 / اوت 1393 بدون جنگ بر بغداد دست یافت، اماشهر از تاراج و غارت در امان نماند (شرفالدین، 1 / 449-452؛ منتخب التواریخ، 356-357؛ ابن فرات، همانجا؛ حافظ ابرو، 2 / 71-72؛ افراسیابی، 573؛ هوكهم،.(149در 796ق احمد جلایر به یاری برقوق، سلطان مملوك مصر از دمشق روانه بغداد شد و خواجه مسعود خراسانی، نایب تیمور را از آنجا راند و بار دیگر بر شهر دست یافت و خطبه و سكه به نام سلطان برقوق كرد (ابن فرات، 9(2) / 383؛ ابن دقماق، 2 / 291-292؛ ابن قاضی شهبه، 3 / 516 -517؛ حافظ ابرو، 2 / 71؛ خواندمیر، 3 / 462؛ درویش، همانجا). اما تیمور همچنان در پی استیلای بر بغداد بود؛ زیرا این شهر علاوه بر اهمیت بازرگانی و راههای ارتباطی، میتوانست به پایگاهی برضد متحدان وی در آناتولی و سوریه تبدیل شود (رومر،66-65)؛ از اینرو، در 801ق فرزند خود میرانشاه را به بغداد روانه كرد، اما چون اوضاع آذربایجان رو به پریشانی نهاد، ناچار از تصمیم خود منصرف شد (غیاثی، 118-119). همچنین كوشش امیرزاده رستم كه به فرمان تیمور از شیراز رو به بغداد نهاده بود، با وجود تصرف برخی از نواحی قلمرو احمد جلایر در عراق عرب، سودی در برنداشت (میرخواند، 6 / 340). در 803ق / 1401م تیمور خود به بغداد لشكر كشید و به قتل عام پرداخت و بجز مساجد، مدارس و خانقاهها همه بناها را ویران كرد (نظامالدین، 239-242؛ شرفالدین، 799-807؛ ابن تغری بردی، 1 / 255؛ افراسیابی، همانجا؛ كوك، .(179با اینهمه، باز هم بغداد چند بار میان جلایریان، تیموریان و قراقویونلوها دست به دست شد (نظامالدین، 245-246؛ شرفالدین، 815 -817؛ غیاثی، 131؛ حافظ ابرو، 2 / 72؛ میرخواند، 6 / 580 -583؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ رومر، .(60در روزگار حکومت قراقویونلوها بر بغداد از 814ق، به خصوص در زمان محمدشاه و امیر اسپان، بغداد به دست حاكمانی كه تقریباً مستقل بودند، اداره میشد و از 850ق به بعد تابع حکومت مركزی شد (عزاوی، 3 / 197). در 872ق / 1467م اوزون حسن آق قویونلو بغداد را به محاصره كشید (غفاری، 252؛ عزاوی، 3 / 231)، ولی چون همسر جهان شاه، فرمانروای قراقویونلو از دژ النجق نامهای به او نوشت و او را به تبریز فراخواند تا قلعه و خزاین آن را تسلیم او كند، محاصره بغداد را رها كرد و روانه تبریز شد (غیاثی، 379-380). اوزون حسن در 874ق فرزند خود مقصودبیك را به تصرف بغداد فرستاد و شهر به دست آققویونلوها افتاد (عزاوی، 3 / 200، 239). بغداد در این دوره بر اثر بیكفایتی تركمنها آسیب فراوان دید و از لحاظ اقتصادی و سیاسی بسیار تنزل كرد. به گفتهای بیشتر محلات، مساجد و بازارهای بغداد ویران شد و نهرهای آن خشكید (عزاوی، 3 / 79-80؛ كوك، .(182در اواخر ایام تركمانان و آغاز ظهور صفویان، بغداد در قلمرو امپراتوران عثمانی قرار داشت. در 914ق / 1508م شاه اسماعیل صفوی پس از تصرف دیار بكر و بخش علیای فرات، یكی از فرماندهان سپاه خود به نام لاله حسین را مأمور تصرف بغداد كرد. وی حاكم عثمانی بغداد را گریزاند و شهر را گرفت و خطبه به نام شاه اسماعیل كرد. شاه اسماعیل آنگاه خود به بغداد رفت و پس از سر و سامان بخشیدن به امور، خادم بیك را به ولایت آنجا گماشت. شاه اسماعیل به اماكن مقدس شیعیان بهویژه مرقد امام موسی كاظم(ع) توجه خاص نشان داد، اما با اهل سنت بنای بدرفتاری گذاشت و اماكن و مقابر مشایخ آنان را ویران كرد (خواندمیر، 4 / 485-490؛ روملو، 12 / 136- 137؛ عزاوی، 3 / 314-316، 338-340؛ كوك،187؛ نیز نکـ: هـ د، اسماعیل اول). از این پس كشمكش بر سر تسلط بر بغداد میان صفویان و عثمانیان آغاز شد. در آغاز سلطنت شاه طهماسب یكی از امیران قبیله موصلّو سر به شورش نهاد و ابراهیم خان حاكم بغداد را كه عموی او نیز بود، به قتل رساند و بر بغداد دست یافت و سكه و خطبه به نام سلیمان قانونی، سلطان عثمانی كرد. شاه طهماسب در 936ق / 1530م با سپاهی به سوی بغداد شتافت و پس از تصرف آنجا، محمدخان تكلّو را به حکومت گماشت و خود به قزوین بازگشت (اسكندربیك، 1 / 94-95؛ عالم آرا...، 164- 165؛ ورد، 136، 137؛ عزاوی، 3 / 362-364). در 941ق / 1534م سلطان سلیمان قانونی بغداد را از دست صفویان به در آورد و پس از این تا 1031ق حکام بغداد از سوی عثمانیان تعیین میشدند (فرید، 90-91؛ عزاوی، 4 / 18، 28؛ ورد، 137؛ كلوت، 93؛ درویش، 214؛ برجاوی، 112-113). در 1032ق / 1623م یكی از امرای عثمانی موسوم به بكر آغا در بغداد دعوی استقلال كرد و از شاه عباس صفوی مدد خواست. شاه عباس سپاهی به یاری او فرستاد، ولی میان بكر آغا و فرمانروای عثمانی صلح شد. بكر آغا توافق كرد كه شهر را تسلیم كند، مشروط بر اینکه حکومت بغداد در دست او باقی بماند. چون این خبر به شاه عباس كه از این صلح برآشفته شده بود، رسید، روانه بغداد شد و آنجا را پس از 3 ماه محاصره گرفت و صفیقلی را بر بغداد گماشت و بازگشت (عزاوی، 4 / 172-176، 184؛ برجاوی، 154؛ فرید، 125؛ درویش، 214- 215). در 16 سال پس از آن، بغداد آماج حملات پی در پی عثمانیها قرار گرفت كه به رغم محاصرههای شدیدكاری از پیش نبردند، اما سرانجام در 1048ق / 1638م خسرو پاشا با سپاهی مجهز روانه بغداد شد و بر آنجا استیلا یافت و حسن پاشا كوچك را به حکومت آنجا گماشت (درویش، 215؛ ورد، 183؛ برجاوی، 157- 158؛ فرید، 128-129؛ عزاوی، 4 / 185؛ كوك،.(210خسروپاشا نظام اداری بغداد را سر و سامان بخشید و مساجد، بازارها و حصار شهر را بازسازی كرد و زمینه را برای بازگشت مهاجران فراهم آورد (عزاوی، 5 / 14، 24؛ ورد، همانجا؛ كوك،.(210-211پس از آن تا 1116ق / 1704م مجموعاً 38 پاشا بر بغداد حکومت كردند كه همه به سبب بروز اختلاف با حکومت مركزی، یا شورش و اعلام استقلال، دوران حکومت كوتاهی داشتند و جز مرمت چند مسجد و بازسازی حصار شهر، گام مهمی در جهت آبادانی بغداد برنداشتند (عزاوی، 5 / 11-12؛ ورد، 177-179؛ جواد، 229-230). چنانکه در این دوره تاورنیه جهانگرد فرانسوی كه از بغداد بازدید میكرد، بازرگانی آنجا را بیرونق، و عمارتها را نه چندان زیبا وصف كرده است (ص.(210قدرت بیحد و حصر ینی چریها و تسلط آنان بر شهر و مداخله سران عشایر و طوایف عرب كه نواحی اطراف بغداد را زیر سلطه داشتند، از عوامل نابسامانی اوضاع در این دوره بود. امنیت بازرگانی از میان رفته، و هرج و مرج همه جا را فرا گرفته بود. به علاوه طغیان رودخانهها، قحطی و طاعون، بر مصیبتها و گرفتاریهای مردم میافزود. بههرروی، اوضاع بغداد سخت آشفته بود و همچنان رو به انحطاط داشت (جواد، همانجا؛ عزاوی، 5 / 51، 62 -63؛ نوار، 18-19؛ EI2).در زمان حکومت حسن پاشا (1116-1136ق / 1704-1724م) و فرزندش احمد پاشا اوضاع بغداد تا اندازهای سر و سامان یافت، نظم و امنیت برقرار شد، ینی چریها و عشایر عرب به اطاعت درآمدند و مملوكان به نظارت بر امور گماشته شدند. آنان به تعمیر و بازسازی برخی بناها همت گماشتند، مالیاتهای سنگین را برداشتند و دست غارتگران را تا حدودی كوتاه كردند. در این دوره، اساس حکومت مملوكان كه تا 1247ق ادامه یافت، پیریزی شد (عزاوی، 5 / 13، 160؛ ورد، 217، 218؛ نوار، 19، 23-24؛ كوك، .(220-221در این میان،نادرشاه افشار بغداد را بهمحاصره درآورد (1146ق)، اما پس از 7 ماه به سببـ شورش محمدخان بلوچ به ناچار آنجا را رها كرد و به ایران بازگشت. در نتیجه این حمله، اگرچه بغداد از تصرف در امان ماند، اما متحمل خسارتهای فراوان شد و به ویژه به سببـ قحطی و بیماری، بسیاری از مردم جان باختند (كركوكلی، 29-31، 34؛ عزاوی، 5 / 243؛ كوك، .(222حکومت مملوكان در عراق رسماً از 1163ق با روی كار آمدن سلیمان پاشا (حکـ 1162- 1175ق / 1749-1761م) آغاز شد. وی مدارس و مراكز علمی و سپاهی را برای تعلیم مملوكان و فرزندان بزرگان كه در زمان حسن پاشا تأسیس شده بود، توسعه داد؛ در برقراری نظم و امنیت بغداد كوشید و امور بازرگانی را تا اندازهای رونق بخشید (نوار، 24- 25، 28؛ ورد، 223). اما در زمان جانشینان وی، علی پاشا (حکــ 1176- 1177ق) و عمرپاشا (حکـ 1177-1189ق) اگرچه آرامش و امنیت تا اندازهای بر بغداد حکمفرما بود، اما فعالیتهای بازرگانی در بغداد و دیگر شهرهای عراق، به خصوص پس از سقوط بصره به دست كریمخان زند (1182ق / 1768م)، از رونق افتاد؛ میان مردم و ینیچریها كه دوباره قدرت یافته، و همچنان در كار چپاول و غارت اموال مردم بودند، درگیریهای خونبار به وقوع پیوست و اوضاع بغداد رو به آشفتگی نهاد؛ به ویژه طاعون نیز در 1186ق / 1772م جان بسیاری از اهالی بغداد را گرفت و برآشفتگی اوضاع افزود. در منابع اوضاع بغداد در اواخر حکومت پاشاها سخت آشفته وصف شده است (همو، 224- 225؛ نوار، 30-31، 33؛ درویش، 216). در روزگار حکومت سلیمان پاشای كبیر (حک 1194-1217ق / 1780-1802م)، بغداد اندكی روی آرامش و آبادانی به خود دید. وی در برقراری امنیت و سركوب شورشیانی چون شیخ خزعل كوشید. حصار بغداد را بازسازی كرد و در كرخ (غرب بغداد) خندقی ساخت و با كشیدن حصاری گرد آن، شهر را ایمن ساخت. مدرسه و قلعهها و پلهای بسیار بنا نهاد (نوار، 34- 38؛ ورد، 231). اما پس از درگذشت وی بغداد دوباره دستخوش آشوب شد و میان مدعیان حکومت كه همه از خویشان و نزدیكان سلیمان پاشا بودند، كشمكش درگرفت؛ ینیچریها برای تسلط بر امور از هیچ توطئهای رویگردان نبودند. وهابیان و عشایر شورشی بر ناامنی در بغداد و دیگر شهرهای عراق میافزودند و در چنین شرایطی علی پاشا (1217-1222ق) كه پس از سلیمان پاشا و با حمایت بریتانیا به حکومت بغداد رسیده بود، نتوانست بر هیچیك از مشكلات فائق آید. وی در اقدامی شتابزده به جنگ با ایران برخاست، اما جز شكستی سهمگین نصیبی نبرد (همو، 232؛ نوار، 43- 45). دیگر جانشینان سلیمان پاشا از جمله سلیمان پاشای كوچك (حکـ 1222- 1225ق) و سعید پاشا (1228-1232ق) نیز نتوانستند برای بهبود نابسامانیهای سیاسی و مشكلات اقتصادی بغداد اقدام كنند. سرانجام داوود پاشا (حکـ 1232-1247ق)، از صاحب منصبان بغداد كه به سلیمانیه گریخته بود، با تلاش بسیار توانست در 1232ق / 1817م حکومت بغداد را از آن خود كند (ورد، 233-236؛ نوار، 71 ببـ). داوود پاشا به عمران و آبادانی شهر همت گماشت. نهرها را بازسازی كرد. عشایر شورشی را به فرمان خود آورد، مدارس و مراكز علمی بسیاری بنا كرد و دانشمندان را در آنجا گرد آورد. در زمینه بازرگانی، كشتیرانی و كشاورزی نیز گامهای مؤثر برداشت. ینیچریها را سركوب، و بغداد را از وجود آنان پاكسازی كرد. مساجد و بازارهای سرپوشیدهای كه داوود پاشا در بغداد بنا كرد، تاكنون پابرجاست (درویش، همانجا؛ نوار، 98-101، جمـ). از مهمترین وقایع این دوره حمله محمدعلی میرزای قاجار در اوایل سال 1237ق / 1821م به بغداد را میتوان نام برد. ایرانیان كه بغداد را به محاصره گرفته بودند، با مقاومت نیروهای داوود پاشا روبهرو شدند و سرانجام، تن به صلح دادند (نوار، 179-182). در 1246ق / 1830م داوود پاشا اعلام استقلال كرد. محمود دوم، سلطان عثمانی سپاهی به فرماندهی علیرضا پاشا روانه بغداد كرد و شهر را به محاصره گرفت. داوود پاشا كه مقاومت را بیهوده دید، تسلیم شد و بغداد دوباره به تصرف عثمانیها درآمد و بدینسان، فرمانروایی مملوكان بر بغداد منقرض شد (ورد، 236، 237؛ نوار، 246-280). پس از آن حکومت به دست والیان عثمانی افتاد كه نیمهمستقل بودند. از آن میان محمدنجیب پاشا (1258- 1265ق)، محمد نامق پاشا (1267- 1268ق) كه اصلاحاتی در امور دیوانی و مالی صورت داد و محمد رشید پاشا (1268-1273ق) را میتوان نام برد. محمد رشید پاشا امور بازرگانی را رونق داد و آبادانیها كرد و نخستینبار كشتیهای تجارتی را برای حمل كالا میان بغداد و بصره به كار گرفت (ورد، 237-243؛ درویش، همانجا). جهانگردانی كه در این دوره از بغداد دیدن كردهاند، شهر را همچنان بیرونق،خیابانها را باریك و بدونسنگفرش و دارای بناهای نه چندان مستحکم یافتهاند (باكینگم،380-378،374-373؛ ولستد،.(I / 265در 1285ق / 1868م مدحت پاشا كه از رجال سرشناس عثمانی بود، حکومت عراق را به دست گرفت. وی با تأسیس چندین مدرسه علمی و نظامی به اصلاحاتی دست زد و نخستینبار با راهاندازی چاپخانه الولایه، صنعت چاپ را به بغداد آورد و نخستین روزنامه با عنوان الزوراء را منتشر كرد (درویش، 217). در 1326ق / 1908م همزمان با اعلام مشروطیت در ممالك عثمانی، در بغداد نیز جنبشهایی پدید آمد و مراكز و جمعیتها خواستار حکومت مشروطه شدند. سرانجام، در همان سال با اعلان مشروطیت، تشكیل مجلس، آزادی مطبوعات و اصلاحات اساسی در زمینههای مختلف، عراق و به تبع آن بغداد وارد دوره جدیدی از حیات سیاسی و اجتماعی خود شد (همو، 217- 218؛ عزاوی، 8 / 160 ببـ).
ابنبطوطه، رحلة، به كوشش علی منتصر كتانی، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن تغری بردی، یوسف، المنهل الصافی، به كوشش محمد محمدامین و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، 1984م؛ ابن حجر، احمد، انباء الغمر، حیدرآباد دكن، 1387ق/ 1967م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن دقماق، ابراهیم، الجوهر الثمین، به كوشش محمد كمالالدین عزالدین علی، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، به كوشش احمد فایز حمصی، بیروت، 1407ق/1986م؛ ابن فرات، محمد، تاریخ، به كوشش قسطنطین زریق و نجلا عزالدین، بیروت، 1938م؛ ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، بیروت، 1407ق/1987م؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكر، تاریخ، به كوشش عدنان درویش، دمشق، 1977م؛ ابن كثیر، البدایة؛ اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ افراسیابی، بهرام، ثمر تلخ سمرقند، تهران، 1370ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، 1347ش؛ برجاوی، سعید احمد، الامبراطوریة العثمانیة، بیروت، 1993م؛ جواد، مصطفی و احمد سوسه، دلیل خارطة بغداد المفصل، بغداد، 1378ق/1958م؛ جوینی، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329ق/1911م؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به كوشش صادق سجادی، تهران، 1378ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362ش؛ درویش، محمود فهمی و دیگران، دلیل الجمهوریة العراقیة، بغداد، 1380ق/1961م؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران، 1373ش؛ رشیدوو، پ. ن.، سقوط بغداد و حکمروایی مغولان در عراق، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد، 1368ش؛ روملو، حسن، احسنالتواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش محمد عباسی، تهران، 1336ش؛ عالم آرای شاه طهماسب، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1370ش؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، 1353-1373ق/1935- 1954م؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، 1343ش؛ غیاثی، عبدالله، التاریخ، به كوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، 1975م؛ فرید، محمد، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، بیروت، 1397ق/1977م؛ كركوكلی، رسول، دوحة الوزراء، ترجمه موسی كاظم نورس، قم، 1413ق/1372ش؛ مقریزی، احمد، السلوك، به كوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1376ق/1957م؛ منتخب التواریخ معینی، منسوب به معینالدین نطنزی، به كوشش ژان اُبن، تهران، 1336ش؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به كوشش عباس زریاب، تهران، 1373ش؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه، به كوشش پناهی سمنانی، تهران، 1363ش؛ نوار، عبدالعزیز سلیمان، داودباشا والی بغداد، قاهره، 1387ق/1967م؛ ورد، باقرامین، بغداد، خلفاؤها، ولاتها، ...، بغداد، دارالتربیه؛ وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346ش؛ نیز:
Buckingham, J.S., Travels in Mesopotamia, London, 1827; Clot, A., Suleiman the Magnificent, London, 1992; Coke, R., Baghdad the City of Peace, London, 1935; EI² ; Hammer-Purgstall, J., The History of the Assassins, tr.O. Ch. Wood, New York, Burt Franklin; Hookham, H., Tamburlaine the Conqueror, London, 1962; Howorth, H. H., History of the Mongols, New York, 1965; Roemer, H.R., «Timur in Iran» , The Cambridge History of Iran, vol. VI, ed. P. Jackson and L.Lockhart, Cambridge, 1986; Spuler, B., History of the Mongols, tr. Helga and S. Drummond, London, 1972; Tavernier, J.B. Voyages, Paris, 1676-1677; Wellsted, J.R., Travels to the City of the Caliphs, London, 1840.
عنایتالله فاتحینژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید