چهار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240571/چهار
پنج شنبه 9 فروردین 1403
چاپ شده
3
چَهار، از اعداد نمادین در باورهای مردم. نمونۀ بارز عدد 4، شکل چهارطاقی است که یکی از سازههای مهم در معماری ایرانی محسوب میگردد، و عبارت است از اتاقی مربعشکل، غالباً گنبددار، با 4 ورودی طاقدار. چهارطاقیهای پیش از اسلام بیشتر محلی برای استقرار آتش و برگزاری مراسم دینی بودهاند، اما بعد از اسلام، این سبک معماری افزون بر مساجد، در بناهای غیرمذهبی، مانند آرامگاهها، کوشکها و شاهنشین کاخها نیز استفاده شدهاست (دانشنامه ... ، 12 / 195-197).چهارباغ نیز ازجمله طرحهای معماری ایرانی است. در این طرح، باغ با خیابانهایی متقاطع، به 4 بخش مساوی تقسیم میشود و معمولاً در محل تقاطع این 4 راه، حوض یا آبنمایی ساخته میشود؛ مهمترین ویژگی چهارباغ «تقارن» است. بهاحتمال، باغ سلطنتی کورش در پاسارگاد را نخستین شیوۀ ساخت چهارباغ میتوان دانست. همچنین مقبرۀ کورش و آتشکدهها نیز در مرکز یک چهارباغ قرار داشتهاند. این شیوۀ معماری بعد از اسلام نیز ادامه یافت و به جامعترین و معمولترین طرح در ساخت باغهای ایرانی تبدیل شد (همان، 12 / 174-175، نیز نک : 102، 111-112؛ استروناخ، 155، 158). شاید ساخت خانهها و حمامهای قدیمی به شکل 4 صفه در اطراف، و باغچه یا حوضی در میان حیاط یا صحن نیز برداشتی از همین طرح بودهاست. در متون باستانی ایران، نمونههای بسیاری از کاربرد عدد 4 وجود دارد. برای نمونه، گردونۀ ایزدانی مانند سروش، اَردویسور اناهیتا و مهر را 4 اسب سفید روشن مینوی میکشند (یسنا، یسن 57: 11؛ یشتها، آبانیشت: 28، 30؛ مهریشت: 31). نخستین کسانی که افشرۀ گیاه هوم را تهیه کردند نیز 4 نفر بودند که در «هومیشت» نام آنان آمدهاست (یسنا، یسن 9: 3-13) و براساس همین بخش از یسنا، زردشت برای نخستینبار، 4 بار دعای یتااَهو (اهونور) را در ایرانویچ سرود، تا دیوان و نیروهای شر که همانند مردمان در زمین میگشتند، پنهان شوند (همان، 14-15). این دعا مشتمل بر 4 پیشۀ آذربان، رزمی، برزیگر گلهپرور و صنعتگر، و همچنین کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک است (یسنا، یسن 19: 16-17). 4 سوی گیتی یا 4 جهت اصلی، یکی از نمادهای طبیعی عدد 4 در نوشتههای ایران باستان است؛ در این 4 جهت، 4 ستاره باعنوان «سپاهبدان» (پاسداران اختران و ستارگان آسمان) قرار دارند: در شرق تیشتر، در غرب ونند، در نیمروز یا جنوب سدویس، و در شمال هفتورنگ ( بندهش، 44). در وزیدگیهای زادسپرم، 4 اخلاط به 4 پیشه یا طبقۀ مردمان شبیه شدهاند: «آموزگار، آسرون (روحانی)؛ زننده، ارتشتار؛ پرورشدهنده، کشاورز؛ پرستار، پیشهور است» (ص 81). جز سرشتهای چهارگانه، 4 جهت اصلی و 4 طبقۀ مردم، عدد 4 در نوشتههای فارسی میانه به 4 عنصر و 4 منجی نیز اشاره دارد. 4 عنصر در وزیدگیهای زادسپرم، چهار مادر نامیده شده است (ص 74)؛ یعنی همان نامی که در ادبیات فارسی بهصورت امهات اربعه و چهار ماما و چهار مادر آمدهاست؛ همچنین منظور از 4 منجی در متون فارسی میانه، زردشت و 3 نجاتبخش دین زردشتی (اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانس) است که بهروایت وزیدگیهای زادسپرم، دین در زمان این 4 منجی، 4 بار به اوج میرسد (ص 67).مردم به پیروی از دین اسلام، 4 ماه از 12 ماه سال را حرام میدانند (توبه / 9 / 36)؛ مردان به شرط رعایت عدل و انصاف، میتوانند تا 4 همسر اختیار کنند (نساء / 4 / 3)؛ کسانی که به زنان پاکدامن تهمت زنا میزنند، باید برای اثبات ادعایشان 4 شاهد عادل بیاورند، وگرنه دروغگویاند و خود باید مجازات شوند (نور / 24 / 4، 13؛ نساء / 4 / 15)؛ هر کدام از نمازهای ظهر، عصر، عشاء و نیز نافلۀ نماز مغرب را در 4 رکعت میخوانند (اراکی، 125، 132)؛ خواندن تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم نماز را از واجبات میدانند (همو، 168)؛ اگر کسی نتواند قبله را پیدا کند، باید نماز را به 4 طرف بخواند (همو، 135)؛ نماز آیات به 4 چیز واجب میشود، خورشیدگرفتگی، ماهگرفتگی، زلزله، و رعدوبرق و بادهای سرخ و سیاه (همو، 248)؛ و در تیمم نیز 4 چیز واجب است (همو، 120).در ادبیات فارسی، مهمترین اشاره به عدد 4 مربوط به 4 عنصر آب، آتش، باد و خاک است؛ در فرهنگ و ادب ایرانزمین، اصطلاحات و ترکیبات کنایی بسیاری برای 4 عنصر به کار رفتهاست. اقلیم چهارم بهجز فلک چهارم، برای اشاره به کشور چهارم از 7 کشور نیز به کار رفته است، که ایرانشهر است (شمالی، 358-360). به جز 4 عنصر، چهارگانههای دیگری نیز در فرهنگ ایرانی مشهور است، مانند چهارطبع یا طبایع اربعه: حرارت، برودت، رطوبت و یبوست، یا به عبارت دیگر، گرمی، سردی، تری و خشکی، که در ادب فارسی با اصطلاحاتی گوناگون مانند چهارسرشت، چهاراضداد و چهارمفرد آمدهاست. این 4 طبع با 4 اخلاط یا سرشت چهارگانۀ آدمی، صفرا، سودا، بلغم و خون، که چهارزنجیر یا چهاررنگآمیز نیـز نامیده شدهاند، مرتبطانـد (نک : سنایی، 291؛ نیز شمالی، 294، 297، 306، جم ). به عقیدۀ قدما، این 4 طبع در تمام عالم جاریاند و از 4 ستارۀ زحل، مشتری، مریخ و زهره تأثیر پذیرفتهاند (بیرونی، 355-356). در زبان محاورۀ مردم، اصطلاحاتی چون «چهارمیخ» و «چهارچشم» (شمالی، 285-360) وجود دارد که همین اصطلاح در ضربالمثلها، کنایه از مراقبت شدید و بهدقت پاییدن است؛ مثلاً «مثل سگ چهارچشم میماند»، «مثل سگ چهارچشم همهجا را میپاید»، و «مثل سگ چهارسو» (ذوالفقاری، 2 / 1620). «چهارتکبیر» کنایه از ترک دنیا و پشت پا زدن به دنیا ست (شمالی، 295). همین اصطلاح در ضربالمثل «چهارتکبیر به عالم زده است» وجود دارد (ذوالفقاری، 1 / 804)؛ «چهارتو» بهمعنی چهارلا و چهارتا، کنایه از زیاد و کثیر است (شمالی، 296)؛ «چهارشاخ شدن» کنایه از درماندن در کار و بازماندن از حرکت (همو، 309) است؛ «چهار گز زمین» کنایه از قبر (همو، 319) و «شکم چهارسو کردن» کنایه از شکم پر کردن و بهافراط خوردن است (همو، 348)؛ «چهارپهلو» کنایه از تنومند و فربه، «چهارپهلو شدن / کردن» کنایه از بسیار خوردن و به پشت خوابیدن (همو، 294، 342)، و «خواب چهارپهلو» کنایه از خواب غفلت است (همو، 294)؛ «چهارضرب زدن» کنایه از تراشیدن موی و ریش و سبیل و ابرو و مژگان، که آیین برخی قلندران است (همو، 350)؛ و «چهارابرو شدن» کنایه از دمیدن موی بر پشت لب است (همو، 286).در ضربالمثلها نیز برای عدد 4 نمونههایی وجود دارد، مانند: آدم که گدا میشه، شکمش هم چهارتا میشه (ذوالفقاری، 1 / 203)؛ از دوپنج یا دوشش چهاری نیامد (همو، 1 / 295)؛ چشمش را چهارتا کن (همو، 1 / 777)؛ چهار تا چشمه جاری شود، رودخانه جاری میشود؛ چهاراسبه میتازد؛ چهارپا را با چهار چشم باید پایید و دوپا را با دو چشم؛ چهار تا کف زدن و دو تا کِل کشیدن؛ چهار تا کوزه هم در یک جا باشند، صدایشان در میآید؛ چهار جا هست که دارد از جهنم ریشه / فردوس و طبس و سهقلعه و سربیشه؛ چهارچشم که به هم نگاه میکنند، دو تا را شرم میآید؛ چهار درز بدنش ماندهاست و آستینهای کولش (همو، 1 / 804)؛ چهار ساعت است تنباکو میسوزد، میگوید چه بویی میآید؛ چهار شاهش به چهار آس خورد؛ چهارطرفت قبله؛ چهار کس از خدا نداره مراد، تَربُر، سربُر، تختهگر و صیاد؛ چهارنعل نتاز تا سکندری نخوری؛ چهارم، چهاردهم و بیستوچهارم، رو به قبله مرا نبر، ستاره دارم (همو، 1 / 805)؛ چهل از چهار میگوید؛ چهل را بکشم چهار را نمیتوانم بکِشم (همو، 1 / 812)؛ چیزی که به سود نشود، به چهار هم نمیشود (همو، 1 / 816)؛ خدا کند چهار چشم روشن بروی به رختخواب (همو، 1 / 872).چهارشنبه در ضربالمثلها و اصطلاحات فراوان دیده میشود: گفتند چهارشنبه نحس است، گفتند از کس تا کس است (همو، 2 / 1520)؛ یکی چهارشنبه پول پیدا کرده بود، میگفت چهارشنبه خوب روزی است و دیگری پول گم کرده بود، میگفت چهارشنبه بد روزی است (همو، 2 / 2001)؛ چهارشنبۀ آخر ماه اگر برای یکی سازگار باشد، برای دیگری ناسازگار خواهد بود (همو، 1 / 805). همچنین نزد مردم مشهور است که صرع و دیوانگی شب چهارشنبه آدم را میگیرد (شمالی، 310). در میان مردم ضربالمثلها و اصطلاحاتی دربارۀ چهارشنبه رایج است: سیدها شبهای چهارشنبه یک تختهشان کم است (ذوالفقاری، 1 / 1226)؛ شبهای چهارشنبه هم غش میکند (همو، 1 / 1242)؛ مثل جن شب چهارشنبه (همو، 2 / 1609).در باور مردم، یکی از دلالتهای عدد 4، کمال و تمامیت هر چیز است؛ مثلاً سمنانیها باور دارند حاجی ملاعلی حکیم الٰهی، در زیر زمین 4 نقطۀ اطراف سمنان، 4 دعا دفن کرده است تا این شهر و مردمش از آفات ارضی و سماوی محفوظ بمانند (احمدپناهی، 290). شدیدترین درد زائو که به دنیاآمدن بچه منجر میشود، «چهاردرد» نام دارد. گیلانیها به زن زائو میگویند: «باید چهاردرد بکشی تا بزایی» (پاینده، 20). در خراسان، برای اینکه درد زائو در شکم او میخکوب شود و به چهاردرد برسد، یک میخ به چهارچوب در اتاق میکوبند (شکورزاده، 132). برای بچههای نظرخورده، قدری پنیر، کمی نمک، چند حبه قند، مقداری زغال، یک عدد پیاز و یک سکۀ رایج کشور را روی یک گردۀ نان، در دستمالی میپیچند و زیر سر بچه میگذارند؛ سپس 4 شمع در 4 گوشۀ خشتی روشن میکنند و قدری اسفند، یک حبه قند و یک تکه زغال را در میان شمعها روی خشت میگذارند تا شمعها کامل بسوزد و بعد آن را به کوچه میاندازند. روز بعد دستمال زیر سر بچه را بهعنوان صدقه به فقیر میدهند یا کنار دیوار بر زمین میگذارند و بیآنکه پشت سر خود را نگاه کنند، به خانه باز میگردند (همو، 274).در خراسان، «چهارفرق» اصطلاحی است برای نوزادی که بیش از اندازه گریه میکند و در هنگام گریه، سرش را مرتب به جلو و عقب میبرد. به باور مردم، این نوزادان در زیر پوست سرشان، 4 خط یا شیار خفیف دارند که از ملاج به 4 طرف سر کشیده شده است. در گذشته، درمان این کودکان این بوده است که عقیق یمنی را روی آتش داغ میکردند و به 4 طرف سر نوزاد میچسباندند و به اصطلاح چهارفرق بچه را میترساندند (همو، 155-156).«چوارچوار» یا «چارچار» که در نقاط مختلف ایران شناخته میشود، نام 4 روز آخر چلۀ بزرگ و 4 روز اول چلۀ کوچک (ششم تا چهاردهم بهمن) است. مردم معتقدند چوارچوار برابر است با وقتی که زمین «نفسدزده» میکشد (سلیمی، 65). مردم بروجرد معتقدند در این 8 روز هوا بسیار سرد میشود، و اگر کسی در این روزها از سرمای هوا شکایت کند، به او میگویند: «ای بابا مگر نمیدانی چارچار است». قصۀ مردم بروجرد برای سرمای چارچار چنین است: سالی از سالها، در چارچار زمستان، 14 نفر از مردم روستا به کوه رفتند تا هیزم جمع کنند؛ اما از شدت سرما 10 نفر از آنها یخ زدند و مردند و فقط 4 نفرشان سالم به ده بازگشتند. آنان این بیت را به مناسبت همین قصه میخواندند: چارده رفتیم، چار وُریَشتیم (برگشتیم) / اَلحَم وِ خیر وُریشتیم (کرزبر، 252).برخی از اعتقادات مربوط به عدد 4، به چهارشنبه، بهویژه چهارشنبۀ آخر سال (نک : ه د، چهارشنبهسوری) و چهارشنبۀ آخر صفر (ه م) بازمیگردد. گیلانیها باور دارند اگر کسی شب چهارشنبه بمیرد، کسان دیگر را هم با خود میبرد (پاینده، 87) و به همین سبب، برای رفع قضاوبلا در چهارشنبه، رسمهای گوناگونی وجود دارد، مثل آبتنی کردن، کوزه شکستن و پختن و خیرات آش. برای نمونه، در سروستان مرسوم است که در آخرین چهارشنبۀ ماه صفر، آش ابودردا (ه م) بپزند (همایونی، 374). در آیینهایی که در روزهای چهارشنبه انجام میشود، گاه بهطور نمادین، عدد 4 به کار رفتهاست؛ مثلاً اهالی متمکن خراسان در شب چهـارشنبهسوری، 4رنگپلـو ــ رشتـهپلـو، عـدسپلـو، زرشکپلو و ماشپلو ــ درست میکنند. رسم دیگر در این شب این است که اگر کسی در خانه مریض دارد، چادری به سر میکند و به نیت شفای بیمار خود، ملاقهای به دست میگیرد و بیآنکه سخن بگوید، 4 بار به در خانۀ همسایه میکوبد و همسایه در ملاقۀ او مقداری خوراکی میریزد تا برای شفای مریض خود ببرد. همچنین، یکی از رایجترین مراسم برای بختگشایی، این است که دختر قفل بستهای به گردن خود میآویزد و سر چهارراه مینشیند تا اولین مردی که از آن راه میگذرد، قفل را باز کند (شکورزاده، 82 -86). نقش چهارراه در قصههای ایرانی نیز دیده میشود؛ مثل یکی از گونههای قصۀ شاه پریان که شاه دو پسر دارد و روزی آنان برای انتخاب راه زندگی خود به راه میافتند؛ به چهارراهی میرسند که مجبورند از هم جدا شوند و هرکدام یکی از راهها را انتخاب کنند (تعدادی، 253). بسیاری از تفألها نیز در چهارراهها زده میشود و بسیاری از نذرها بر سر چهارراهها به جای آورده میشود؛ برای نمونه، در تهران رسم بوده است که در شب چهارشنبهسوری، گوشۀ چادر دختری را که ازدواج نکرده بود، سوراخ میکردند و قفلی از آن رد میکردند و قفل را میبستند؛ سپس دختر همراه یکی از اقوام خود سر چهارراهی میایستاد تا مردی که نامش محمد یا علی است، پیدا شود و قفل را باز کند (مونسالدوله، 112).
احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ اراکی، محمدعلی، رسالۀ توضیح المسائل، تهران، 1372 ش؛ استروناخ، د. ، پاسارگاد، ترجمۀ حمید خطیب شهیدی، تهران، 1379 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1316- 1318 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تعدادی سنگسری، فاطمه، ادبیات عامیانۀ سنگسر، تهران، 1381 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1387 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ مردم کرد، تهران، 1381 ش؛ سنایی، مثنویها، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1348 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمالی، محمد، مضامین و ترکیبات اعداد در ادب فارسی، تهران، 1387 ش؛ قرآن کریم؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ وزیدگیهای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1385 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1380 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش.
فرزانه گشتاسب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید