پیامد حمله مغول / ایلیا پاولویچ پتروشفسکی - ترجمه حسن انوشه

در سده‌های میانه، تهاجمات جهانگشایان صحرا گرد به نواحی آباد و متمدن، معمولا باعث خرابی و ویرانی این نواحی می‌گردید. فتح ایران به دست سلجوقیان خصوصا با غارت و تخریب همراه بود.

 

 

در سده‌های میانه، تهاجمات جهانگشایان صحرا گرد به نواحی آباد و متمدن، معمولا باعث خرابی و ویرانی این نواحی می‌گردید. فتح ایران به دست سلجوقیان خصوصا با غارت و تخریب همراه بود.۱ سرشت ویرانگرانه تهاجم غُزان به خراسان در سالهای پنجاه سده ششم هجریر دوازدهم میلادی مشهور و انگشت‌نماست؛۲ اما فتح ایران به دست مغولان در این کشور نیز مانند سرزمین‌های دیگر، آن‌چنان خرابی و انحطاطی را به بار آورد که قابل مقایسه با ویرانی‌های حاصل از تاخت و تازهای غزان نیست. این ویرانی بر اثر فتوح چنگیزخان که بیشتر اقوام مغول صحراگردان آسیای میانه را تحت فرمانروایی خویش متحد ساخته بود، پیش آمد و نه چندان با قساوت و سبعیت ارتجالی، که با امحای منظم جمعیت غیر نظامی در مجموعه‌ای از شهر‌ها (بلخ، مرو، نیشابور، هرات، توس، ری، قزوین،همدان، مراغه، اردبیل و غیره) و بایر و ویران کردن کلیه نواحی همراه بود. این کشتار عام، به ابتکار و دستور فرماندهان به اجرا گذاشته شد و هدفش از میان بردن از پیش اندیشیده آن عناصر جمعیت که می‌توانستند در برابر مهاجمان در ایستند، ترساندن بقیه و گه‌گاه، تهیه مراتع برای صحراگردان بود.

ابن اثیر هجوم مغول را فاجعه جهانی عظیمی می‌داند.۳ حتی جوینی که تاریخ‌نگار طرفدار مغولان است، درباره قتل‌عامهایی که بر دست سرداران چنگیز خان صورت گرفته، بدین نتیجه می‌رسد که: «… هر کجا که صد هزار خلق بود.. صد کس نماند!»۴ بیش از یک قرن پس از تهاجم مغول، یعنی در سال ۷۴۰قر ۴۰ ـ ۱۳۳۹م حمدالله مستوفی، تاریخ‌نگار و جغرافیانویس، «خرابی (زمان کنونی) را نتیجة ظهور دولت مغول و قتل‌عامی که در آن زمان رفت» می‌داند و می‌افزاید که: «شک نیست که اگر تا هزار سال دیگر هیچ حادثه واقع نشدی، هنوز تدارک‌پذیر نبودی و جهان با آن حال اول نرفتی که پیش از آن واقع بود!»۵ چنین است گواهی معاصران ایام تهاجم مغول.

بدین ترتیب در مورد زوال و انحطاط اقتصادی و فرهنگی ایران و نیز سرزمین‌های مجاور تردیدی نمی‌توان کرد؛ اما تنها در صورتی می‌توانیم تصویر گویایی از این انحطاط به دست آوریم که اطلاعات پراکنده و مختلفی را که تاریخ‌نگاران و جغرافیانویسان سده هفتم وهشتم هجریر سیزدهم و چهاردهم میلادی به دست داده‌اند، گردآوری کنیم و در کنار هم بگذاریم و آنها را با آگاهی‌هایی که از دوره پیش از مغول داریم، مقایسه کنیم.

نتیجه اولین تهاجم مغول، سقوط جمعیت عمدتا شهری و روستایی به واسطه قتل‌عام و برده و اسیرگرفتن مردم، فرار بقایای جمعیت، و ترک مناطقی بود که در گذشته از جمعیت موج می‌زدند. منابع عرب و ایرانی هنگامی که از کشتار عامی که در مجموعه‌ای از شهرها و نواحی صورت گرفته یاد می‌کنند، ارقامی گیج‌کننده به دست می‌دهند؛ مثلا گویند که در تصرف نیشابور در سال ۶۱۷قر ۱۲۲۰م تنها یک میلیون و ۷۴۷ هزار مرد قتل‌عام شدند.۶ به روایت ابن اثیر، در تسخیر مرو ۷۰۰ هزار تن از مردم شهر کشته شدند؛۷ اما جوینی رقم کشتگان را یک میلیون و ۳۰۰ هزار تن ذکر می‌کند.۸ در اوایل سال ۶۲۰قر ۱۲۲۲م که هرات بار دیگر بر دست مغولان مسخر گشت، گویند که یک میلیون و ۶۰۰ هزار تن از اهالی شهر قتل عام گردیدند.۹ حمدالله قزوینی شمار کشتگان بغداد در تسخیر این شهر بر دست هلاکو را۶۰۰هزار تن تعیین می‌کند.۱۰

منابع در توصیف کشتارهایی که در شهرهای کوچکتر اتفاق افتاده ارقام کمتری به دست می‌دهند: در نسا۷۰ هزار تن به قتل رسیدند؛۱۱ در ناحیه بیهق (که شهر عمده آن سبزوار بود) ۷۰هزار مرده شمارش کردند؛۱۲ ۱۲هزار تن در تون (قهستان) به هلاکت رسیدند، و قس علی هذا.۱۳

البته نمی‌توانیم بپذیریم که همه این ارقام کاملا قابل وثوق باشند. حتی اگر قبول کنیم که این ارقام ساکنان روستاهای اطراف شهر را نیز شامل می‌شود، مع‌ذلک قبول اینکه در یک اقتصاد فئودالی چنین تعداد نفوسی زندگی می‌کردند، دشوار است. اگرچند در این ارقام مبالغه رفته است؛ اما نباید تصور کرد که همه آنها زاییدة خیال می‌باشد. همین که چنین ارقامی در منابع مختلف، خواه آنهایی که سمت و سویی مخالف مغولان داشتند، خواه آنهایی که در جهت موافقت و هواداری از آنها می‌رفتند، آمده، حاکی از کشتار توده وسیعی می‌باشد که در مخیلة معاصران این وقایع تأثیر گذاشته بود. و نیز جای انکار نیست که شهرهایی نظیر «ری» چنان از جمعیت خالی گردیدند که هرگز رونق گذشته خود را باز نیافتند و قرنها نامسکون ویران باقی ماندند.

همچنین باید در نظر داشت که بسیاری از مردم را به اسارت و بردگی بردند، یا بر اثر بیماری‌های واگیر یا گرسنگی ـ که ملازم طبیعی تهاجمات خارجی بودندـ از پای درآمدند.۱۴ با در نظر گرفتن همه اینها، تردیدی نمی‌توان کرد که میان سالهای ۶۱۷ ـ ۶۵۶قر ۱۲۲۰ـ ۱۲۵۸م جمعیت ایران چندین بار تقلیل یافت و از این حیث، نواحی شمالی و شرقی ایران بیشترین صدمه را دیدند. متأسفانه منابع هیچ‌گونه ارقام جامعی درباره جمعیت ایران پیش و پس از فتوح مغول به دست نمی‌دهند.

 

ویرانی خراسان

خراسان بیش از بلاد دیگر آسیب دید. یاقوت در دهه دوم سده هفتم هجریر سیزدهم میلادی از رونق و پیشرفت خراسان سخن می‌گوید.۱۵ بنا بر روایت «نسَوی»، در طی تهاجم نخست مغولان به خراسان در سالهای ۲۰ـ ۶۱۷قر ۲۳ـ ۱۲۲۰م کلیه شهرها و قلاع ویران گشتند و قسمت اعظم جمعیت، هم در شهرها هم در مناطق روستایی یا هلاک گردیدند یا به بردگی گرفته شدند، در صورتی که جوانان را برای عملیات شهربندان(محاصره) به حشر برده بودند؛ فاتحان هیچ کس را آسوده نگذاشتند.۱۶ جوینی می‌گوید که «تولوی» طی دوـ سه ماه بسیاری از نواحی خراسان را چنان ویران ساخت که آنها را «چون کف دستی» (صاف) گردانید.۱۷

«سیفی» که حدود سال ۶۲۰قر ۱۳۲م می‌نوشت، به نقل از سالخوردگانی که شاهد عینی واقعه تهاجم مغول به خراسان بودند، می‌گوید که در ناحیه هرات «نه مردمی باقی مانده و نه گندم و نه آذوقه و نه پوشاک»۱۸ و «از حدود بلخ تا حد دامغان یک سال، پیوسته خلق، گوشت آدمی و سگ و گربه می‌خوردند؛۱۹چه، چنگیزخانیان جمله انبارها را سوخته بودند.»۲۰

 

وضعیت هرات

می‌توان از روی داستان‌هایی که سیفی نقل می‌کند، پی برد که زندگی در ناحیه هرات چگونه بود: پس از قتل عام سال ۶۱۷قر ۱۲۲۰م تنها ۱۶ نفر در هرات جان به سلامت برده بودند، و اگر فراریان جاهای دیگر را به آن بیفزاییم، شمار کسانی که جان به در برده بودند، از چهل تن تجاوز نمی‌کند۲۱ و شمار نجات یافتگان روستاهای اطراف هرات از صد نفر بیشتر نبودند!۲۲

سیفی با نقل خاطرات سالخوردگان، داستان‌های تکان‌دهنده‌ای درباره شرایط زندگی چهل تن از نجات‌یافتگان روایت می‌کند که در خرابه‌ها و بیغوله‌های شهر زندگی می‌کردند.۲۳ آنان نخست از لاشه‌های جانوران و انسان‌ها تغذیه می‌نمودند، سپس به مدت چهار سال، این مشتی مردمی که اتفاقا جان به در برده بودند، توانستند تنها با غارت کاروان‌هایی که در جاده آمد و شد می‌کردند، به حیات خود ادامه دهند؛ و برای این کار نیز گهگاه ناچار می‌شدند از ۱۵۰ تا ۸۰۰کیلومتر از هرات دور شوند. در سال ۶۳۴قر ۱۲۳۶م که خان بزرگ «اوگدای قاآن» موافقت کرد که شهر هرات را بازسازی کنند و برخی جامه‌بافانی را که به اسارت برده بودند و به این شهر بازگرداند، اینان ناچار گردیدند پیش از همه جویی را که انباشته شده بود، پاک کنند و با بستن یوغ گاوآهن به خود، زمین را برای کاشتن غله شخم بزنند؛ زیرا در روستاهای اطراف هرات نه یک روستایی مانده بود و نه گاوی.۲۴

 

بلخ

به روایت یاقوت،۲۵ ناحیه بلخ در آغاز سده هفتم هجریر سیزدهم میلادی، پیش از تهاجم مغول ثروت فراوان داشت، ابریشم تولید می‌کرد وغله‌اش چندان فراوان بود که انبار غله خراسان و خوارزم بود. از زندگی شاعر و عارف بزرگ ایران، مولوی فرا می‌گیریم که بلخ در سده ششم و اوایل سده هفتم هجریر دوازدهم و اوایل سیزدهم میلادی، حدود ۲۰۰هزار سکنه داشت.۲۶ سیاحان و جهانگردانی که از بلخ گذشتند، نظیر چانگ چون، فیلسوف تائوگرای چینی (۶۲۰قر ۱۲۲۳م)، مارکوپولو (نیمه دوم سدة هفتم هجریر سیزدهم میلادی)،۲۹ و ابن‌بطوطه (سالهای ۳۰ سده هشتم هجری رچهارم میلادی)۳۰ به ما خبر می‌دهند که این شهر و اطراف آن متروک و خالی از سکنه بود.

 

مرو و توس

پس از آنکه واحه «مرو» سه بار بر دست مغولان ویران گردید (۲۰ـ ۶۱۸ قر ۳ ـ ۱۲۲۱م) کشاورزی و سد رودخانه مرغاب از میان رفت، گله‌های دام را به غرات بردند و غله‌های آن را تاراج کردند. پس از آن، قتل‌عام مردم در پی آمد تا اینکه «در شهر و روستا صد کس نمانده بود و چندان مأکول[= خوراک] که آن چند معدود مغول را وافی باشد، نمانده.»۳۱

در تمامت شهر توس تنها پنجاه خانه مسکون ماند.۳۲ نیشابور پس از کشتار تمامی مردم شهر، به‌کلی از سکنه خالی و ویران گشت.۳۳ در شهر یک دیوار سالم بر جای نماند و نواحی روستایی نیز دستخوش نهب و ویرانی شده بود.۳۴ «نزاری» شاعر می‌گوید که در سالهای ۷۰ سده هفتم هجریر سیزدهم میلادی بسیاری از روستاهای قُهستان هنوز از سکنه خالی بودند و شهر «قاین» هنوز آب نداشت.۳۵ ۱۲هزار تن در «تون» کشته شده بودند؛ به فرمان هلاکو کلیه اسماعیلیان قهستان قتل‌عام گردیدند.۳۶

 

طبرستان

فتح طبرستان (مازندران) بر دست مغولان بر این ولایت نیز ضایعات سنگینی وارد ساخت. به گفته «ابن اسفندیار» مورخ محلی این ناحیه (آغاز سده هفتم هجریر سیزدهم میلادی): «از دینار جاری تا به ملاط که حد طبرستان است، به طول و عرض کوهها کشیده از ری و قومس تا ساحل دریا جمله معمور و دیه‌ها به یکدیگر متصل بود؛ چنان که یک بدست [= وجب] زمین خراب و بی‌منفعت نیافتند۳۷ و جمله زمین او ریاض و حدایق که چشم، الا بر سبزه نیفتد» ۳۸ و محصولات این ولایت چنان بود که در کل فصول سال انواع گیاهان ‌تر و تازه و مقدار فراوانی گندم، برنج، گاورس و انواع گوشت طیور و حوش وجود داشت۳۹ و هرگز در او درویشی مدقع چنان که در سایر بلاد باشند، یافت نشود.»۴۰

همین مورخ می‌گوید که اوضاع ولایت پس از تصرف آن بر دست مغولان پریشان گشت و در سراسر خراسان انبوهی از بردگان طبری به سر می‌بردند که آنان را از ولایاتشان به اسارت برده بودند.۴۱

مورخ محلی، ظهیرالدین مرعشی که حدود سال ۸۷۵قر ۱۴۷۰م می‌نوشت، می‌گوید که تا زمان وی هنوز خرابه‌ها و تلهای خاکستر ایام تهاجم مغول به این ولایت باقی مانده است.۴۲

یاقوت می‌نویسد که گرگان در آغاز سده هفتم هجریر سیزدهم میلادی ناحیه‌ای غنی و پربرکت بود و محصولات گرمسیری و گندم و ابریشم فراوان از آنجا برمی‌خاست. وی در ذکر نمونه‌ای از ثروت این ناحیه، از ضیعه‌ای یاد می‌کند که یک میلیون درهم قیمت داشت و ۵۰۰هزار درهم به اجاره‌اش داده بودند؛۴۳ اما حمدالله قزوینی از ویرانی گرگان بر دست مغولان سخن می‌گوید و می‌نویسد که در روزگار وی (۷۴۱قر ۱۳۴۰م) مردم اندکی در آنجا زندگی می‌کنند.۴۴ در فرمانی که «غازان» در مورد کشت زمین‌های متروک صادر کرد، به زوال شبکه آبیاری نیز اشاره نمود.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ نگاه کنید مثلا به فخرالدین گرگانی، ویس ورامین (چاپ م. مینوی، ۱۳۱۴)، ص۲۴ـ ۲۳ (پیشگفتار درباره ویرانی روستاهای واحه اصفهان)؛ ابن بلخی، فارسنامه (چاپ لسترنج ور نیکلسون، لندن، ۱۹۲۱)، ص۱۳۲، ۱۳۴، (درباره ویرانی شیراز).رر ۲ـ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ نورنبرگ، ج۱۱، ص۱۱۷؛ راوندی، راحه الصدور، از ص۱۸۰ به بعد.رر ۳ـ ابن‌اثیر، همان، ج۱۲، ص۲۳۵ـ۲۳۳٫رر ۴ـ تاریخ جهانگشا، (چاپ محمد قزوینی، لندن ـ لیدن، ۳۷ـ ۱۹۱۲)، ج۱، ص۱۷، ترجمه بویل (منچستر، ۱۹۵۸)، ج۱، ص۲۵٫رر ۵ـ نزهه‌القلوب، ص۲۷؛ ترجمه لسترنج، ص۳۴، (به کوشش دبیرسیاقی، ص۲۸)رر ۶ـ سیفی، تاریخ‌نامه هرات، (چاپ محمد زبیر الصدیقی، کلکته، ۱۹۴۴)، ص۶۳٫ این رقم البته نامحتمل است.رر ۷ـ ابن‌اثیر، ج۱۲، ۲۵۷رر ۸ـ جوینی، ج۱، ص۱۲۸٫ این رقمی است که مؤلف خود اختیار می‌کند. وی با توجه به اینکه شمارش اجساد کشتگان سیزده روز طول کشید، و در شبانه‌روز شمارش صدهزار جسد میسر بود، بدین نتیجه می‌رسد که جمع کشتگان باید یک میلیون و ۳۰۰هزار تن بوده باشد.رر ۹ـ سیفی، ص۶۰؛ منابع دیگر نیز ارقام مشابهی به دست می‌دهند. حمدالله قزوینی خبر می‌دهد که در دوره غوریان ۴۴۰هزار خانه، مردم نشین در هرات وجود داشت (نزهه‌القلوب، ص۱۵۲؛ به کوشش دبیرسیاقی، ص۱۸۷، ۴۴۰ هزار خانه) یعنی دومیلیون سکنه در این شهر زندگی می‌کردند؛ زیرا هر خانه به معنی یک خانواده است. به روایت سیفی (ص۶۷)، در غائله مغول ۱۹۰هزار تن در هرات و ناحیه آن سلاح برگرفتند؛ اگر مردان مناسب خدمات نظامی را ده درصد جمعیت در نظر بگیریم، در مورد کل جمعیت و نواحی آن به رقم یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر می‌رسیم.رر ۱۰ـ تاریخ گزیده، ص۵۸۰ (به اهتمام عبدالحسین نوایی، ص۵۸۹). رر ۱۱ـ نسوی، ص۵۲ (به تصحیح مجتبی مینوی، ص۷۷)رر ۱۲ـ جوینی، ج۱، ص ۱۳۸؛ ترجمه بویل، ج۱، ص۱۷۵رر ۱۳ـ نزهه القلوب، ص۵ ـ ۵۴؛ کلاویخو (Diary of Visit to the court of Timur, 1881)، ویرایش ا. اسرزنوسکی، ص۱۸۷رر ۱۴ـ بنا بر ذیل‌نویس تاریخ سیستان (چاپ ملک‌الشعرای بهار، ۱۳۱۴، ص۳۹۶) کمابیش صدهزار آدمی از قحطی و در پای و دهان و دندان (فساد خون؟) در محاصره سیستان (زرنگ) در سال ۶۳۲ قر۵ ـ۱۲۳۴م هلاک شدند.رر ۱۵ـ معجم البلدان (چاپ ف. وستنفلد، لایپزیک، ۷۰ ـ ۱۸۶۶)، همه جا، تحت اسامی شهرها و نواحی خراسان؛ در اینجا از جمله شمار روستاهای نواحی نیز به دست داده شده، تنها در ناحیه توس حدود هزار روستا وجود داشت (همان کتاب، ج۳، ص ۵۶۰).رر ۱۶ـ نسوی، ص۴-۵۲ (تصحیح مجتبی مینوی، ص۸۱ ـ ۷۷). رر ۱۷ـ جوینی، ج۱، ص۱۱۹؛ ترجمه بویل، ج۱، ص۱۵۲رر ۱۸ـ سیفی، ص۸۳رر ۱۹ـ ۶۱۸قر ۲۱ـ ۱۲۲۰م. رر ۲۰ـ سیفی، ص۸۷رر ۲۱ـ سیفی، ص۸۳رر ۲۲ـ همان، ص۱۸۳ ـ ۱۸۲رر ۲۳ـ همان، ص۹۰ ـ ۸۹ برای جزئیات بیشتر نگاه کنید به: پتروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، ج۱، ص۱۲۸رر ۲۴ـ سیفی، ص۱۱۱ ـ ۱۱۰ رر ۲۵ـ معجم‌البلدان، ج۱، ص۷۱۳رر ۲۶ـ افلاکی، مناقب‌العارفین (ترجمه هوار، ۱۹۱۸)، ج۱، ص۱۵رر ۲۷ـ جوینی، ج۱، ص۵ ـ ۱۰۳؛ ترجمه بویل، ص۱۳۳ ـ ۱۳۰ رررر ۲۸ـ چانگ چون، ص۱۱۱رر ۲۹ـ مارکوپولو، ترجمه یول ج۱، ص۱۵۸رر ۳۰ـ ابن‌بطوطه، ج۳، ص ۵۸ (ترجمه محمدعلی موحد، ج۱، ص۴۳۱).رر ۳۱ـ جوینی، ج۱، ص۱۳۲ ـ ۱۲۵؛ ترجمه بویل، ج۱، ص۱۶۸ ـ ۱۵۹رر ۳۲ـ همان، ج۲، ص۲۳۸؛ ترجمه بویل، ج۲، ص۵۰۱رر ۳۳ـ همان، ج۱، ص۱۴۰ ـ ۱۳۳؛ ترجمه بویل، ج۱، ص۱۷۸ـ ۱۶۹رر ۳۴ـ معجم البلدان، ص۳، ص۲۳۰، ج۴، ص۸۵۹رر ۳۵ـ نزاری، کلیات، نسخه خطی در آکادمی علم تاجیکستان، شماره ۱۰۰ (دست‌نویس ۹۷۲ قر۵ ـ ۱۵۶۴م) رر ۳۶ـ جوینی، ج۳، ص۲۲۷؛ ترجمه بویل، ج۲، ص۷۲۴رر ۳۷ـ تاریخ طبرستان، ویرایش عباس اقبال، ۱۳۲۰، ج۱، ص۷۴رر ۳۸ـ همان، ج۱، ص۷۴رر ۳۹ـ همان جا رر ۴۰ـ همان، ج۱، ص۸۱رر ۴۱ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ترجمه خلاصه شده انگلیسی ادوارد براون، انتشارات اوقاف گیب (لیدن ـ لندن، ۱۹۰۵)، ص۲۸۵رر ۴۲ـ ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، (چاپ ب. دورن، سن‌پترزبورگ، ۱۸۵۰)، ص۲۶۴رر ۴۳ـ معجم‌البلدان، ج۱، ص۴۹رر ۴۴ـ نزهه القلوب، ص ۱۵۹(به کوشش دبیر سیاقی، ص ۱۹۷).

*تاریخ ایران کمبریج

(ج۵، گردآورنده: ج. ا. بویل، انتشارات امیرکبیر)

منبع: روزنامه اطلاعات