ایام فاطمیه در فرهنگ تشیع، فرصتی است برای تأمل بیشتر در سیره حضرت زهرا(س). متأسفانه در سیرهنگاریهایی که از ایشان در دست است صرفاً به ابعاد فردی زندگی ایشان بسنده شده است، این در حالی است که حضرت فاطمه(س) در یک مقطع حساس تاریخی زندگی میکردند و ابعاد اجتماعی رفتار ایشان، بسیار جای تأمل دارد.
تأملی بر سیره سیاسی- اجتماعی حضرت فاطمه زهرا(س)
ایام فاطمیه در فرهنگ تشیع، فرصتی است برای تأمل بیشتر در سیره حضرت زهرا(س). متأسفانه در سیرهنگاریهایی که از ایشان در دست است صرفاً به ابعاد فردی زندگی ایشان بسنده شده است، این در حالی است که حضرت فاطمه(س) در یک مقطع حساس تاریخی زندگی میکردند و ابعاد اجتماعی رفتار ایشان، بسیار جای تأمل دارد. از این رو، کوشیدیم تا اینبار ابعاد سیاسی - اجتماعی سیره حضرت زهرا(س) را در گفتوگو با حجتالاسلام مصطفی قنبرپور، پژوهشگر حوزه دین، به تأمل بگذاریم.
جناب قنبرپور، با توجه به مقطع زمانی بعثت پیامبر(ص) و جامعه عربستان آن روزگار، به نظر میرسد که نفس «زن» بودن ویژگی خاصی به حضرت فاطمه(س) داده بود؛ بر این اساس، ایشان به نوعی تحقق عینی آموزههای دینی اسلام در رابطه با تحول نقش زن در جامعه بودند، تا چه اندازه با این دیدگاه همدل هستید و تحلیل شما از نقش اجتماعی ایشان چیست؟
حضرت زهرا(س) در زمانی به دنیا آمدند که «زن» به لحاظ اجتماعی از جایگاه چندانی برخوردار نبود تا آنجا که بسیاری از قبایل عرب دخترانشان را زنده به گور میکردند. در چنین اوضاعی که «زن بودن» مایه ننگ بود، پیغمبر اکرم(ص) پیوسته حضرت زهرا(س) را تکریم میکرد و بارها به ایشان تأکید داشت که دارای استقلال و شخصیت است. از این رو، حضرت زهرا(س) چه به لحاظ علمی و سیاسی و چه از نظر مبارزاتی جایگاه قابل ملاحظهای یافت. حضرت فاطمه(س) را باید نماد واقعی و حقوقی زن در جامعه عاری از احساس، عقلانیت و منطق انسانی آن عصر و زمان دانست. معتقدم خواست خداوند بود که تنها فاطمه(س) برای پیامبر(ص) بماند تا بهعنوان یک زن به بیان ارزش وجودی زن بپردازد و خداوند نیز دوست میداشت تنها دختر پیامبرش وارث تمام ارزشها و معارف انسانی اسلامی باشد.
برش
فاطمه(س) با خطبههای متقن «فرهنگ مقاومت» را در تمام نسلها به وجود آورد و خود را در تاریخ بهعنوان نخستین زنی شناساند که «بنیانگذار مکتب اعتراض» است.
خواست خداوند بود که تنها فاطمه(س) برای پیامبر(ص) بماند تا بهعنوان یک زن به بیان ارزش وجودی زن بپردازد و خداوند نیز دوست میداشت تنها دختر پیامبرش، وارث تمام ارزشها و معارف انسانی اسلامی باشد.
زهرا(س) با یک مصلحتسنجی معطوف به آینده، زمینه را برای تداوم حرکت اهل بیت(ع) فراهم کردند و بر این اساس، میتوان برای ایشان «شأنی سیاسی» نیز قائل شد، این نقش را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان ازشأن و جایگاهی سیاسی نیز برخوردار بودند و در این راستا، میتوان به ماجرای فدک اشاره کرد. حدود ده روز بعد از رحلت پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) وقتی از ماجرای فدکیه با خبر میشوند، چادر بر سر میکنند و به مسجد مدینه میروند و ابیبکر را استیضاح میکنند. در مورد فدک بسیاری تصور میکنند که حضرت زهرا(س) به خاطر زمین خود قیام کرد و میخواست زمینش را باز پس گیرد؛ حال اینکه یک «پیام سیاسی» در فدک نهفته بود. تلاش اصلاحگرانهای که امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای بازگرداندن خلافت اسلامی از مسیر انحرافی آن انجام دادند، از اشکال و انواع متعددی برخوردار بود. جبهه سیاسی علنی را حضرت فاطمه(س) رهبری میکرد و مطالبه حق خلافت علی(ع) همچون فدک شیوههای گوناگونی داشت و همین مطالبه نیز دارای شکلهای مختلفی بود. کسی که با دقت جنبههای گوناگون این نزاع را مورد بررسی قرار دهد پی خواهد برد که مسأله صرفاً جنبه درخواست و مطالبه زمین نبود، بلکه از مفهوم گستردهتری برخوردار بود و هدف راسخی را پی میگرفت؛ در واقع حقوق غصب شده را بازستاند و روند حرکت امتی را که پس از پیامبر(ص) واپسگرایی اختیار کرده بودند به «اصلاح» و «اعتدال» آورد. حزب حاکم با پی بردن به این موضوع، برای مبارزه و مقاومت در برابر این حرکت، تمام توان خود را به کار گرفت. اگر در مباحث تاریخی مربوط به فدک به کنکاش بپردازیم در آنها به نزاع و کشمکش مادی بر نخواهیم خورد، بلکه ماجرای مطالبه فدک، قیام و خروشی بر ضد اصل و ارکان حکومت منحرف است و فریاد بلندی است که حضرت زهرا(س) درصدد رسیدن طنین آن به سراسر گیتی بود تا بواسطه آن، سنگ بنایی را که اساس آن در سقیفه نهاده شده بود، از جا برکند. ماجرای درخواست فدک از نگاه حضرت زهرا(س) مسأله اسلام، کفر، ایمان و نفاق بود و لذا این مسأله را حضرت زهرا(س) در سخنانش با زنان مهاجر و انصاری که برای دیدار با آن حضرت آمده بودند به روشنی بیان فرمود و برایشان باز گفت که خلافت، با روی کار آمدن حزب حاکم، از مسیر صحیح خود دور شده است.
حضرت زهرا(س) از جایگاه علمی والایی نیز برخوردار بودند و این از خطابه حکیمانه ایشان در مسجد مدینه و سایر احادیثی که از ایشان به دست ما رسیده است، برداشت میشود، بُعد علمی شخصیت حضرت زهرا(س) را چگونه توصیف میکنید؟
حضرت زهرا(س) در سن 12-13 سالگی به لحاظ علمی، در مرتبهای قرار داشتند که به بسیاری از مسائل غامض زنان مدنیه پاسخ میدادند و برای آنان کلاسهای درس برپا میکردند؛ آن هم در زمانه و محیطی که درس خواندن چندان موضوعیتی نداشت و تعداد باسوادان شاید از تعداد انگشتان دست بیشتر نبود. ایشان، بر علوم رایج آن زمان تسلط داشتند، نمونه این امر را میتوان در خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) دید که در آنجا فلسفه احکام را برای مردم بیان میکنند؛ در بخشی از این خطبه آمده است: «فجعلالله الایمان تطهرا لکم من الشرک....» «خداوند ایمان را سبب پیراستگی شما از شرک، نماز را وسیله پاکی از تکبر و غرور، زکات را موجب تزکیه نفس و فزونی روزی قرار داد، روزه را عامل پا برجایی اخلاص، حج را وسیله تقویت آیین اسلام، عدالت را مایه هماهنگی دلها، اطاعت ما را باعث سامان یافتن ملت اسلام مقرر داشت، امامت را سبب مصونیت از تفرقه و پراکندگی، جهاد را موجب سربلندی اسلام، صبر و شکیبایی را وسیله جلب پاداش حق، امر به معروف را وسیله اصلاح توده مردم، نیکی به پدر و مادر را موجب پیشگیری از خشم خدا قرار داد... نهی از شرابخواری را سبب پیراستگی از پلیدیها، ترک دزدی را برای حفظ عفت و پاکدامنی، تحریم شرک را سبب اخلاص بندگی و ربوبیت حق مقرر داشت» (منابع: پیشوایان هدایت، انتشارات مجمع جهانی اهل بیت(ع)، بحار الانوار، علامه مجلسی(در مورد خطبه حضرت زهرا(س))
البته این خطبه طولانیتر است و مرحوم طبرسی در کتاب الاحتجاج و علامه مجلسی، اهل سنت و تشیع هم با اندکی اختلاف آن را نقل کردهاند. راوی اصلی این خطبه حضرت زینب(س) است.
از خطاهای ما در الگوبرداری از زندگی معصومین(ع) از جمله حضرت زهرا(س) این است که بین «قالب» و «محتوا» تفکیک قائل نمیشویم؛ این در حالی است که قالبها در گذر زمان دچار تحول میشوند. با توجه به این مهم، از محتوای سیره زهرا(ع) چه میتوان آموخت؟
با کمال تأسف کمتر از شخصیت علمی و وجوه مبارزاتی حضرت زهرا(س) سخنی به میان میآید و در سیرهنگاریهایی که از ایشان صورت گرفته بیشتر به ذکر مصیبت بسنده شده است. این در حالی است که فاطمه(س) با قیام اعتراضی که شکل داد، خود را در تاریخ بهعنوان نخستین زنی شناساند که «بنیانگذار مکتب اعتراض» است.
ایشان با زندگی کوتاه و با خطبههای متقن «فرهنگ مقاومت» را در تمام نسلها به وجود آورند و ماهیت تفکر و اندیشه جاهلی را بخوبی نمایان ساختند. حضرت فاطمه(س)، نماد واقعی مظلومیت یک زن در دو عصر است؛ او در اوج تنهایی به تمام پیروانش ثابت کرد، که یک زن هم میتواند به مقابله با حاکمیت زور بپردازد و ترس را کنار بزند و به انسانها حق و حقیقت را نشان دهد. همچنین ایشان نشان دادند که بیان حق و افشای ستم، مرد و زن نمیشناسد. حضرت زهرا(س) در عصر درد و رنج رشد کرد و در هجران پدر غریبانه گریست.
شریعتی در صفحه 245، کتاب «فاطمه فاطمه است» مینویسد: «خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است، دیدم که فاطمه نیست.خواستم بگویم فاطمه دختر محمد(ص) است، دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه همسر علی(ع) است، دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه مادر حسنین(ع) است، دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم فاطمه مادر زینب است، باز دیدم که فاطمه نیست. نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست، فاطمه فاطمه است.»
منبع: روزنامه ایران