بحث هنر بسیار فراتر از یک تئاتر و نقاشی است و شناخت و گرامیداشت مقام یک هنرمند در حقیقت شناخت ذات حقیقی یک ملت در آینه تاریخ و گذشته سرزمین خویش است. تا آنجا که بنیاد سلامت و آگاهی و هوشیاری و معرفت یک ملت نشان از پیشینه فرهنگی و غنای هنری آن سرزمین دارد. دراینمیان ملت ایران مفتخر است که صاحب تاریخی کهن و گنجینهای بینظیر از غنیترین میراث فرهنگی و هنری جهان است. این میراث گرانسنگ حاصل اندیشه، نبوغ و هنر هنرمندانی است که تمام زندگی، جوانی و سلامتی خود را بیدریغ وقف بنیادگذاری و آفرینش این فرهنگ و هنر عظیم كردند تا امروز سنت افتخار و آبروی ملی ما باشد. حسن ناهید، از جمله این هنرمندان است. با او گفتوگویی داشتیم که درادامه مشروح آن را میخوانید
بهنام موحدان(پندار) : بحث هنر بسیار فراتر از یک تئاتر و نقاشی است و شناخت و گرامیداشت مقام یک هنرمند در حقیقت شناخت ذات حقیقی یک ملت در آینه تاریخ و گذشته سرزمین خویش است. تا آنجا که بنیاد سلامت و آگاهی و هوشیاری و معرفت یک ملت نشان از پیشینه فرهنگی و غنای هنری آن سرزمین دارد. دراینمیان ملت ایران مفتخر است که صاحب تاریخی کهن و گنجینهای بینظیر از غنیترین میراث فرهنگی و هنری جهان است. این میراث گرانسنگ حاصل اندیشه، نبوغ و هنر هنرمندانی است که تمام زندگی، جوانی و سلامتی خود را بیدریغ وقف بنیادگذاری و آفرینش این فرهنگ و هنر عظیم كردند تا امروز سنت افتخار و آبروی ملی ما باشد. حسن ناهید، از جمله این هنرمندان است. با او گفتوگویی داشتیم که درادامه مشروح آن را میخوانید.
شما پس از ٦٠ سال نوازندگی و آموزگاری و حضوری مؤثر در تاریخ موسیقی ایرانی و نینوازی معاصر کشور، حالا در آستانه ٧٤سالگی به چه چیزهایی دست یافتهاید؟ آیا به آن چیزی که به عنوان رسالت فرهنگی، تاریخی و انسانی خود برگزیده بودید، رسیدهاید؟
آن زمان که من ساز نی را انتخاب کردم، نوازنده جدی و صاحب سبک دیگری جز استاد حسن كسایی وجود نداشت و نی تقریبا سازی ناشناخته و گمنام بود. اما امروز در ٥٠ سال اخیر شاهد هستیم هزاران نوازنده، ساز نی را به عنوان ساز تخصصی و ساز اول خود چه در دانشگاهها و چه در هنرستان و دیگر مراکز آموزشی انتخاب کرده و به نوازندگی و فراگیری تکنیکهای آن میپردازند. حمل بر خودستایی نباشد؛ اما برای تحقق این مهم سالها رنج و زحمت کشیدم و از خواستههای شخصی خود گذشتم، از این جهت از کارنامه گذشته خود راضی هستم و احساس میکنم آن وظیفهای که به عنوان یک موسیقیدان و نوازنده و یک معلم موسیقی بر عهده خودم داشتم را بهدرستی انجام دادم، حال میماند قضاوت دیگران که در آینده درباره من چطور داوری میکنند و دراینمیان زمان خود قاضی عادل و روشنگری است.
آیا کار دیگری باقی مانده که انجام نداده باشید؟
نه، فقط تنها کار مهمی که دارم؛ ضبط ردیفهای موسیقی و برخی آثار استاد فرامرز پایور از جمله پیشدرآمد رنگ ایشان است که قطعات بسیار مشکلی است که اگر نوازنده خوب نی پیدا شود که بتواند از پس این کار بر بیاید، آخرین خواسته من در زندگی نیز محقق خواهد شد. البته یکی از شاگردان بسیار خوبم، آقای بیگلری که فوقلیسانس موسیقی هستند را تشویق به انجام این مهم کردم که ایشان در حال حاضر مشغول ضبط اثر هستند و زحمات بسیاری را کشیدند.
ساز نی قبل از انقلاب سازی ناشناخته بود، نه در ارکسترها جایگاهی داشت و نه حتی نوازندهای که بهصورت حرفهای به نینوازی بپردازد، وجود داشت و فقط روانشاد حسن کسایی به عنوان استاد برجسته نی شناخته میشدند که برای نخستینبار ایشان اقدام به نگارش ردیفهایی برای ساز نی كردند که البته این ردیفها آوازی بود نه سازی، اما بااینحال باز هم نی همچنان گمنام و ناشناخته ماند، تا اینکه شما در سال ١٣٤٠ به تهران آمدید و برای نخستینبار ساز نی را بهطور حرفهای وارد ارکستر کردید و نیز تدریس آن را بهطور رسمی در هنرستان عالی موسیقی برعهده گرفتید. دراینباره توضیح میفرمایید.
بعد از آنکه من در سال ١٣٤٠ به تهران آمدم و به عنوان مدرس وارد هنرستان عالی موسیقی شدم، در کنار نوازندگی در ارکسترهای مختلف از جمله ارکستر اداره فرهنگ و هنر، ارکستر استاد پایور، ارکستر استاد حنانه، ارکستر آقای مفتاح و دیگر گروهها و ارکسترهای موسیقی، به طور رسمی نخستین شخصی بودم که تدریس ساز نی و آموزش و تربیت هنرجویان و شاگردان را در سطح عالی موسیقی آغاز کردم. آن زمان ساز نی به عنوان ساز دوم در هنرستان انتخاب میشد و کمترکسی نسبت به ساختار و صدای آن آشنایی و آگاهی داشت. در میان مردم هم کمترکسی ساز نی را دیده و شناخت درستی از آن نداشتند. بنابراین من بهطور جدی بر آن شدم جایگاه این ساز را در موسیقی ارکسترال، در آموزش عالی و نیز در جامعه آن روز تثبیت كنم. بنابراین برای نخستینبار در ارکسترهای ایرانی به عنوان نوازنده نی حضور یافته و به سلونوازی با ساز نی پرداختم و با اجراهای گوناگون با ارکسترهای مختلف در رادیو و تلویزیون ملی ایران و جشن هنر و کنسرتهای داخلی و بینالمللی دیگر، ساز نی و قابلیتهایش را برای همگان به تصویر کشیدم و این آغازی شد بر حضور رسمی ساز نی در ارکسترهای موسیقی تا به امروز، استاد حسن كسایی اعتقاد داشتند موسیقی سازی ما به دلیل تحریمی که همواره در طول تاریخ با آن مواجه بوده، کمتر از موسیقی آوازی ما رشد کرده است، بنابراین تأكید بیشتری بر اجرای نی به شکل ردیف آوازی داشتند و آن ردیف را نیز به همین صورت ضبط کرده بودند که با سهتار آنها را تشریح كردند. درواقع تعبیر درست آن است که استاد کسایی در این ردیفها با نی، آواز مینواختند. استاد كسایی در این اثر خود برای نخستینبار مجموعه آموزشی مدون و منسجمی را برای نوازندگان نی ارائه كردند. این اثر از نظر عمق و معنی و بعد عرفانی کار بینظیری است.
استاد، شما در طول شش دهه فعالیت مستمر هنری خود با ارکسترهای برجسته ایرانی از جمله ارکستر فرامرز پایور، ارکستر سازهای ملی به سرپرستی استاد حنانه، ارکستر آقای مفتاح، ارکستر آقای فرهنگ شریف در رادیو و تلویزیون بهویژه برنامه «گلها» و ارکستر پرویز مشکاتیان فعالیتهای طولانیمدت و مستمری داشتید. این ارکسترها چه تفاوتهایی با یکدیگر داشتند؟
ببینید هر کدام از این استادان جزء نامداران و بزرگان موسیقی ملی ایران هستند که دوران هنری هر کدامشان در حقیقت جزء تاریخسازترین جریانهای موسیقایی کشور بود. هر کدام از این بزرگان دارای شاخصههای هنری و اخلاقی و انسانی منحصر به خود بودند که برای من ارزشمند و تعیینکننده بود. سبک نوازندگی و آهنگسازی هر کدام از این استادان با یکدیگر متفاوت بود، نمیتوان در چند جمله ظرافتها و خصوصیات هنری هر کدام را تفکیک و توصیف كرد. این بزرگان با بینش، ذوق و نبوغ موسیقایی و تفکر خاص خود جزء اصلیترین و مؤثرترین شکلدهندههای شخصیت و هویت موسیقی ایرانی هستند. قضاوت و نقد آثار این بزرگان بر عهده من نیست، این مهم بر دوش نسل شما و آیندگان است تا با مکاشفه و تفکر در سیر هنری و فرهنگی زندگی این موسیقیدانان به شناختی درست و نتیجهگیری مشخصی از جایگاه و نقش ایشان دست پیدا کنید و آن را در زندگی و راهی که در فرهنگ و هنر ایران در پیش گرفتید، به کار بگیرید.
درباره آهنگسازی فرامرز پایور، مرتضی حنانه، همایون خرم و حسین دهلوی چه دیدگاهی دارید؟
من با استاد پایور چیزی حدود ٥٠ سال دوست، همکار و همنواز بودم. در سال ١٣٤١ خورشیدی در خیابان پالیزی تهران (شهید قندی کنونی) با استاد پایور همسایه بودم و از آن زمان تا لحظه درگذشت ایشان در سال ١٣٨٨ حدود نیم قرن با وی دوستی صمیمانه و همکاری تنگاتنگ داشتم. ایشان به گردن موسیقی ایرانی خیلی حق دارند. او اولین موسیقیدان و نوازنده سنتوری است که آهنگسازی با این ساز را به روش علمی در فرمهای مختلف موسیقی ایرانی انجام داد و اجرای قطعات ضربی را از محدوده بداههنوازیهای کوتاه در این فرمها جدا كرد. وی نخستین استاد و مدرس سنتوری است که کوکهای متنوع جدیدی برای آموزش سنتور ارائه داد و حداکثر استفاده از توانایی و وسعت ساز و حرکات مستقل مضرابهای دو دست را معمول كرد؛ به عنوان مثال ر بمل در پوزیسیون دوم اصفهان چپ کوک، ر بکار در خرک اول سیمهای زرد، نت سل در پوزیسیون چهارم، ماهور و بیات ترک چپ کوک و بسیاری دیگر از جمله دستاوردهای علمی ایشان در ارائه شیوههای متفاوت سنتورنوازی معاصر است. بیش از صدها اثر درجهیک برای سنتور و ارکسترهای سازهای ملی ساختند و تنظیم کردند. آثاری که چه از نظر ارزشهای ملودیک و چه از نظر محتوا و سطح تکنیک و مهارت نوازندگی والا و درجهیک و بینظیرند. مثل؛ چهارمضراب دشتی (چپ کوک)، رنگ سهگاه (راست کوک) و پیشدرآمد اصفهان (راست کوک) یا مجموعه آثار موسیقایی قدیمی ما از جمله آثار درویشخان، رکنالدینخان مختاری و امیرجاهد و چند نفر دیگر از قدمای ما را برای ارکسترهای مختلف متشکل از سازهای ایرانی تنظیم كردند که واقعا کاری بزرگ و سازنده بود که تا به امروز کسی دانش و همت انجام مجدد این کار را نداشته است. دهها شاگرد ممتاز و برجسته آموزش و پرورش دادند.
چندین کتاب ارزشمند از جمله [دستور سنتور] نوشتند که تا به امروز سنگبنای نخست آموزش سنتورنوازی در ایران بوده و همه مدرسان سنتور با هر سلیقه و شیوهای ابتدا کتاب دستور سنتور استاد فرامرز پایور را با هنرجویان و دانشجویان خویش کار میکنند. ردیفهای استاد خودش، ابوالحسنخان صبا و دیگر قدمای بزرگ موسیقی ایرانی را با دقت و حساسیت تمام و فقط از روی احساس مسئولیت و عشق به هنر ایرانی جمعآوری کرد و به نگارش درآورد که هنوز هیچکس نتوانسته در این سطح چنین کارهای بزرگ و مهمی انجام دهد. بهجرئت میتوانم بگویم مکتب هنری استاد فرامرز پایور، کاملترین و مدونترین مکتب آموزشی و هنری در طول تاریخ موسیقی اصیل ایرانی است. اما در رابطه با استاد حسین دهلوی؛ سال ١٣٣٩ خورشیدی که به تهران آمدم با آقای مهدی کمالیان، سازنده و نوازنده برجسته سهتار، آشنا شدم و ایشان مرا به استادان سعید هرمزی و نورعلیخان برومند و حسین دهلوی معرفی کردند و از این طریق از کلاس درس این بزرگان بهرهمند شدم. آقای دهلوی به من فرمودند اگر قول بدهی موسیقی را جدی بگیری و با دقت و منضبط به فراگیری آن بپردازی، چون جوان باشوق و استعدادی هستی آموزش تو را میپذیرم. بنابراین یک هفته در میان روزهای پنجشنبه نزد ایشان مبانی موسیقی و نت را فرا میگرفتم. ایشان در هر جلسه تمرین از من میخواستند هر نت را صد بار یک پرده پایینتر و نیمپرده بالاتر بنویسم و بخوانم. بعد از حدود دو ماه ایشان مرا به ارکستر فارابی که رهبری آن را روانشاد نصرتالله گلپایگانی عهدهدار بود معرفی کردند و من شدم سولیست و تكنواز ساز نی در ارکستر اداره فرهنگ و هنر آن زمان. البته من در ارکسترهای آقای دهلوی شرکت نداشتم، اما در سال اول جشن هنر در ارکستری متشکل از آقای پایور و آقای رحمتالله بدیعی و آقای هوشنگ ظریف و چند نوازنده دیگر به خوانندگی مرحوم محمود کریمی و به سرپرستی ایشان، قطعات نوا و راست پنجگاه را اجرا کردیم. این تنها همکاری من با استاد دهلوی بود. آقای دهلوی آهنگساز بزرگ و مدیری توانا و متخصص در امر هم موسیقی ایرانی و هم موسیقی جهانی هستند. ایشان استاد همه استادان موسیقی دوران ما هستند. درباره آقایان حنانه و خرم هم همین شاخصهها وجود دارد. من در تمام سالها و دورههایی که با این بزرگان کار کردم، جملگی اشخاصی هنرمند، باذوق و دارای دانش و نبوغ بینظیر و برآمده از ارزشهای فرهنگی و اصالت ناب موسیقی ایرانی بودند.
کمی درباره روانشاد مرتضی حنانه و دوران همکاری خود با ایشان توضیح بفرمایید.
من از سال ١٣٤٨ خورشیدی به عنوان تكنواز نی ارکستر سازهای ملی تلویزیون که آن زمان رهبری آن برعهده آقای حنانه بود به مدت تقریبا ١٠ سال تا زمانی که انقلاب شد، با ایشان فعالیت داشتم. در این ارکستر من با زندهیاد استاد فرهنگ شریف، مرحوم زرینپنجه، مرحوم عباس زندی، خانم پروین صالح که ویلن آلتو مینواختند به همراه خیلی از نوازندگان نامدار دیگر همنواز بودم.
آقای حنانه موسیقیدانی بسیار برجسته، باذوق و هنرمندی خلاق و آهنگسازی ارجمند بود.
از نظر شما، روانشاد پرویز مشکاتیان چه جایگاهی در موسیقی ایرانی دارد؟
آقای مشکاتیان، نوازندهای بسیار قوی و آهنگسازی باذوق بود. جایگاه او در موسیقی ملی ایران ممتاز و والاست. او آهنگساز و نغمهپردازی خلاق و خوشفکر بود. هنرشناس بزرگی بود. هرگز از او آهنگ و موسیقی بد نشنیدم. من در گروه عارف و شیدا به سرپرستی ایشان آثار زیادی را اجرا کردم، یکی از قطعات خوب و قوی ایشان که من به عنوان نوازنده نی همنواز او بودم، تصنیف [وطن من] بود که جزء شاخصترین آثار هنری ایشان است.
شما حتما اطلاع دارید آقای حسین یاوری و آقای حسن کسایی هر دو از شاگردان استاد نوایی بودند. کمی درباره آقای یاوری و شیوه نینوازی ایشان و تفاوتهای نوازندگی وی با استاد کسایی توضیح بفرمایید.
حسین یاوری، نوازنده برجسته نی و همدوره و به جهتی هم، همکلاس با استاد حسن کسایی در کلاس درس آقای نوایی بود، منتها من ایشان را فقط یک بار در اواخر عمرشان آن هم در جمعی دوستانه در باغ خودشان دیدم، اما به دلیل اینکه آثار شاخصی از ایشان به جای نمانده، نمیتوان بهدرستی درباره شیوه و سبک نینوازی ایشان اظهارنظر کرد. بنابراین شناخت تفاوتها در شیوههای نوازندگی فقط از بررسی اثر هر نوازنده مشخص میشود که متأسفانه از آقای یاوری اثر شاخصی وجود ندارد که قابل بررسی باشد. اما درمقابل تمام آثار استاد کسایی درحقیقت زیباترین آثار و قطعات نینوازی تاریخ موسیقی ایران است. از جمله چهارگاه و تمام قطعات نینوازی ایشان شاخص و برجسته هستند. ایشان نهفقط نوازنده نی بودند، بلکه ساز سهتار را هم بهخوبی و با تکنیک مینواختند. استاد حسن کسایی دارای علم و بینش و نبوغ موسیقایی منحصربهفرد و یگانهای بودند. ایشان به ردیفهای آوازی هم مسلط بوده و آواز هم تدریس میکردند که از شاگردان برجسته آواز ایشان [آقای سعیدی] هستند که ٣٠ سال نزد ایشان ردیفهای آوازی را فرا گرفتند. از نظر من، تنها استاد نی ایران [استاد حسن کسایی] است.
از گذشته تا به الان، از اواخر دوره قاجار چند سبک مشخص نینوازی در ایران داریم؟
از آن زمان تا به اکنون اثری باقی نمانده است جز تعداد بسیار محدودی صفحات سنگی قدیمی و گرامافون از نینوازیهای نایب اسدالله و یکی، دو نفر دیگر که هیچ نام و نشانی از آنها و چگونگی نینوازیشان نیست. به دلیل اینکه آن زمان دستگاههای ضبط و استریوی مجهز و پیشرفته امروزی وجود نداشته، بنابراین این آثار از کیفیت شنیداری مطلوبی برخوردار نیستند، بنابراین نمیتوان چیزی از آنها استخراج کرد. من فقط آثار استاد حسن کسایی را شنیدهام و بهدقت آنها را دنبال کردم، از نظر من برجستهترین آثار نینوازی ایران قطعات استاد کسایی است. بنابراین تنها سبک زنده و مشخص نینوازی در ایران که شاخص نی ایران محسوب میشود؛ شیوه و سبک نینوازی استاد حسن کسایی است.
سبک استاد کسایی چه شاخصههایی دارد، اگر بخواهیم میان سبک و شیوه نینوازی ایشان با دیگر نوازندگان نی تمایزی قائل شویم، چه فاکتورهایی را باید در نظر بگیریم؟
صافترین و زلالترین نوایی که از نی میتوان استخراج کرد را استاد حسن کسایی با هنرمندی تمام به عرصه ظهور رسانده است و تاکنون هیچ نوازندهای نتوانسته نظیر این صدا را به اجرا بگذارد و این نشان از تبحر و تسلط ایشان بر نی دارد. روش نینوازی ایشان نیز بهصورت دندانی بوده است.
تفاوت شیوه نوازندگی شما با ایشان در چیست؟
هیچ تفاوتی ندارد منتها من بیشتر بهصورت آکادمیک و از روی نت کار کردم اما استاد کسایی بداههنواز بینظیری بودند. درنهایت من خودم پیرو (تأكید میکنم) پیرو سبک و شیوه نینوازی استاد کسایی هستم نه مقلد ایشان. من فقط صدای نی استاد کسایی را میپسندم و لاغیر.
درخصوص تونالیته نیهای مختلف و صدادهی گوناگون این ساز و تشخیص و چگونگی بهاجراگذاشتن مثلا نتهای بم و زیر، آیا شما این را تأیید میفرمایید که صدای بم به شیوه دندانی و صدای اوج به شیوه لبی نواخته شده است؟
این شیوه قدیمی نوازندگی نی هست که خود من هم در اوایل کار بههمینترتیب نوازندگی میکردم اما بعدها به دستور استاد حسن كسایی این شیوه تغییر کرد و نوازندگی با دندان شد شیوه اصولی نوازندگی نی و نوازندگی با لب شیوه محلی نوازندگی نی باقی ماند. اصولا نوازندگی با لب یک شیوه محلی در موسیقی محلی و فولکلوریک ایرانی است، اما در شیوه رسمی و آکادمیک نوازندگان با دندان به اجرای قطعات موسیقی میپردازند.
بنابراین شما موسیقی دستگاهی را با دندان اجرا میکنید و این یک قاعده اصولی و همگانی است.
بله، همان شیوهای که استاد كسایی بدعتگذار و بنیانگذار آن است، من نیز در تمام این سالها از آن پیروی کردهام. نوازندگی نی با لب نیز دیگر امروزه مرسوم نیست و دیگر کسی از آن پیروی نمیکند.
در یک ارکستر موسیقی بار اصلی انتقال مفاهیم بر دوش آهنگساز است یا خواننده؟ تأثیر این دو بر یکدیگر چگونه است؟
هر دو اینها به یک میزان مؤثرند، درحقیقت همه اعضای ارکستر حتی سازهایی مثل دف و تنبک و آفریننده یک قطعه موسیقی در کیفیت و اجرای درست و ماندگاری آن اثر مؤثر هستند.
شرط اینکه یک آهنگی بهاصطلاح گل کند و در میان آثار موسیقی جایگاهی به دست بیاورد؛ داشتن یک ارکستر خوب و هماهنگ، آهنگسازی خلاق و آگاه به شرایط و مقتضیات زمان و مکان (اینکه بداند موسیقی در زمان و مکان جاری و روح زمانه خود است) و آهنگ و رهبر ارکستر به همراه نوازندههایی است که با یکدیگر هماهنگ باشند و خواننده نیز به عنوان سخنگوی اثر با همه عوامل همصدا و هماهنگ باشد و همینطور برعکس؛ مثل آثار روانشاد غلامحسین بنان و زندهیاد مرتضیخان محجوبی که تا ابدیت تازه و پویا و ماندگار هستند و یکبارمصرف نیست. [کارهای خوب موسیقی یکبارمصرف نیستند، همیشگی هستند].
شما تا به حال شده آهنگسازی کنید؟ برای مثال، آوایی یا قطعه ملودی به ذهن شما رسیده و شما با استفاده از دانش موسیقایی خود آن را نوشته و برای نوازندگی نی تنظیم کرده باشید.
نه بهصورت حرفهای، اما همان چهارمضرابهایی که در آلبوم [گل و نی] و آلبوم [نوای نی] ارائه کردم از قطعاتی است که ساخته و پرداخته خودم است. من هرگز از کسی تقلید نکردهام.
هیچوقت به این موضوع فکر نکردید که روزی بخواهید بهصورت حرفهای وارد عرصه آهنگسازی شوید؟ مثل استاد پرویز مشکاتیان که هم نوازنده سنتور بود و هم آهنگساز و نغمهپرداز... .
نه، من از میان تمام رشتههای موسیقی از جمله؛ رهبری ارکستر یا آهنگسازی یا نوازندگی و خوانندگی، از آنجایی که شیفته صدای نی استاد کسایی بودم، بنابراین ساز نی شد ساز تخصصی من و نوازندگی آن حرفه و هنر من... این ذوق و معرفت پرویز مشکاتیان بود که او را به چنین مرتبهای رسانید وگرنه هر نوازنده یا کسی که ملودی را زمزمه میکند که آهنگساز نمیشود یا هر دکترای ادبیاتی که شاعر و ادیب نمیشود یا هر شاعری که نمیتواند مثنوی بسراید و حماسهسرایی کند و سخن از عشق و معرفت و هنر بگوید. هر شاعری دارای ذوق ادبی و معرفت هنری نیست، کسی مثل شاطر عباس صبوحی با آنکه سواد نداشته اما شاعری توانا بوده است. بنابراین من ترجیح دادم به عنوان یک نوازنده و معلم در عرصه موسیقی فعالیت کنم.
چرا جوانان ما در عرصه موسیقی اینقدر سنتگریز و تجددزده هستند، سردرگم هستند، نه اصالت موسیقی ایرانی را درک کردهاند نه فرهنگ غرب را خوب شناختهاند!
متأسفانه دنبال شناخت و تحلیل موضوعات نرفتند! در پی فهم اصالت فرهنگ موسیقی خود نبودند و متأسفانه این عدم شناخت و احساس مسئولیت در جوانان ما لطمه جبرانناپذیری به پیکر موسیقی سنتی ما زده است. ما الان به نسبت دیگر سازهای ایرانی نوازنده خوب و قابل نی خیلی کم داریم، من به عنوان یک معلم موسیقی، در کلاسهای گوناگون شاهد هستم خیلیها هستند که بعد از دو ماه دیگر نمیآیند و بهکل موسیقی را رها میکنند. چون هم نی ساز مشکلی است و هم آنها تن به تمرین و ممارست نمیدهند و سختکوشی و هدف ندارند. باید سالها تمرین کنند تا بتوانند صدای آن را دربیاورند. گمان میکنند میتوانند یک شبه ره صدساله را بروند. متأسفانه اکثر هنرجویان و دانشجویان ما امروز نه نبوغ موسیقایی دارند نه بینش هنری! و این بزرگترین لطمه به آینده موسیقی ملی ایران است.
استاد، چه توصیهای برای جوانان دارید؟
قدر جوانی خود را بدانند و این سرمایه گران را ارزان از دست ندهند. احترام پیشکسوتان و بزرگترها را مقدم بر هر آیین و رسمی قرار دهند. فرهنگ و سنتهای اصیل سرزمین خود را بشناسند و به معیارهای فرهنگ ایرانی پایبند باشند. ما برای داشتن چنین فرهنگ و هنر باشکوهی خوندلها خوردهایم.
منبع: شرق