محمد بقایی ماکان: ایرانیان همیشه به مفاخر فرهنگی توجه داشته‌اند

در دهه‌های اخیر توجه به آثار ادبی و متون کهن فارسی در جامعه ایرانی، به‌خصوص افراد درس‌خوانده رونق گرفته که این عنایت دو علت دارد: یکی به این سبب که موجب سردرگمی و فراموشی مسائل و مشکلات موجود در جامعه می‌شود و دیگری که از اهمیت بیشتری برخوردار است، تحت‌تاثیر گرایش شدید ذهن مردم به‌خصوص جوانان به یافتن هویت‌ها و ارزش‌های ملی است. از همین رو است که انجمن‌های متعددی با نام‌هایی که اکثر آنها برآمده از فرهنگ ایرانی است

 

 

در جست‌وجوی یافتن هویت ملی
در دهه‌های اخیر توجه به آثار ادبی و متون کهن فارسی در جامعه ایرانی، به‌خصوص افراد درس‌خوانده رونق گرفته که این عنایت دو علت دارد: یکی به این سبب که موجب سردرگمی و فراموشی مسائل و مشکلات موجود در جامعه می‌شود و دیگری که از اهمیت بیشتری برخوردار است، تحت‌تاثیر گرایش شدید ذهن مردم به‌خصوص جوانان به یافتن هویت‌ها و ارزش‌های ملی است. از همین رو است که انجمن‌های متعددی با نام‌هایی که اکثر آنها برآمده از فرهنگ ایرانی است مانند «انجمن دوستداران حافظ»، «انجمن دوستداران دماوند» و «شیفتگان شاهنامه» در تمامی شهرها شکل گرفته که اوقات‌شان به تفحص و کندوکاو در آثار ادبی معتبر فارسی می‌گذرد و مهم‌ترین آنها را می‌توان در شرح شاهنامه، غزلیات حافظ، مثنوی و آثاری از این دست دانست.
اما باید توجه داشت که براساس آماری که از کتاب‌های تاریخ ایران در دست است، فروش این نوع کتاب‌ها و اقبال جوانان به کتاب‌های تاریخی نیز درخور تامل است. این نشان‌دهنده آن است که نسل کنونی در جست‌وجوی یافتن هویت ملی خویش و پی بردن به ارزش‌های مکتوم در صفحات تاریخ این کشور است. شگفت این است که به‌زعم نفرت‌پراکنی‌هایی که از سوی رسانه‌های بیگانه درخصوص زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در سال‌های اخیر به‌شدت قوت گرفته است، ولی استواری و جذابیت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی چندان است که این اقدامات خصمانه نتوانسته تاثیری در گرایش شدید ذهن جمعی ایرانیان به آثار ادبی و فرهنگی بگذارد. حتی می‌توان قیاسی داشت در ترجمه آثار خارجی در ایران و برای مثال گفت که کتاب معروف نیچه فیلسوف آلمانی به نام «چنین گفت زرتشت» و همچنین دیگر آثار او از جمله کتاب‌های ترجمه‌شده‌ای هستند که در ایران بیشترین فروش را دارند. به‌خصوص کتاب «چنین گفت زرتشت» از جذابیت زیادی برخوردار است. از مجموع آنچه گفته آمد می‌توان به این نتیجه رسید که ذهن ایرانی به قله‌های فرهنگی خود مانند سنایی، عطار، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ علاقه وافر دارد و این دلبستگی، معنایی جز پیوند روح ایرانی با سرزمین خود و فرهنگ برآمده از آن ندارد. از این رو است که خیام می‌گوید: زنهار قدم به خاک آهسته نهی/ کاین مردمک چشم‌نگاری بوده است/ مصداق این بیت قطعا در سرزمین‌مان ایران معنا پیدا می‌کند که در هر قدم آن، شخصیت فرهنگی پرآوازه‌ای خفته که حتی می‌توان در تصور آورد که باید براساس چنین وصفی، در خاک ایران آهسته و با احترام گام برداشت. تجسم و فعلیت این تصور در آثاری است که اکنون از آنان در دست است که از شاهنامه که باید آن را خردنامه نامید آغاز می‌شود تا امروز که در چهره‌های نامبرداری که حامل این میراث هستند جلوه‌گر است. من این بررسی را در طول تاریخ و ادب فارسی انجام داده‌ام که در کتاب «از فردوسی تا شاملو» منتشر شده است.

منبع: فرهیختگان