1394/9/8 ۱۰:۲۰
استاد خرمشاهی، به نظر شما زبان فارسی چقدر ظرفیت و توان علمی و فرهنگی در مقابل زبانهای اروپایی، خصوصاً انگلیسی دارد؟ برخی در این زمینه هیچ نقصی و کمبودی را نمیپذیرند و بعضی هم معتقدند فارسی کارایی علمی پا بهپای انگلیسی و زبانهای اروپایی ندارد و بهتر است ما از اصل زبانها در مسائل و رشتههای علمی بهره بگیریم. شما هم مترجم بودهاید، هم با ذات و تاریخ و مسائل زبانپژوهی فارسی آشنا هستید، و هم فرهنگ نوشتهاید، لذا یکی از مناسبترین افراد و صاحبنظران برای پاسخگویی به این پرسشها و اظهارنظر در این عرصه هستید.
راه دشوار فرهنگ
گفتگو از: سید مسعود رضوی
من گمان میکنم نه به اندازه زبان انگلیسی، با آن همه میانوند و پیشوند و پسوند، یا زبان آلمانی و زبان عربی که توانایی خاص خودش را در قالب ـ یا قالبهای ثابت ـ ریختن لغات و مفاهیم جدید را دارد؛ اما زبان ما نوعی پویایی و سرزندگی، یا بهتر است بگویم شفافیت و شیوایی بیشتری پیدا کرده که قطعاً به قابلیتهای ذاتی و تاریخی آن بر میگردد. اینکه امروزه یک عده میآیند و از کلماتی مثل «مؤلفه» و یا «تعامل» و یا «در رابطه» ـ که زمانی همه را به فغان آورده بود ـ به افراط استفاده میکنند، اینها استثناست و ما کنارشان میگذاریم یا بهتر است بگویم اینها کنار زده خواهند شد. باید در یک گسترة وسیعتر به این موضوعات نگاه کرد. اینکه فرهنگستان به صورت فعال و گسترده به پردازش و پیشنهاد و ساختن واژه پرداخته و میپردازد، به گمان من، هم علت است و هم معلول؛ زیرا هم باید به واژههای نوساخته سر و سامانی داده شود و هم به علت اینکه نیازهای تازه مطرح میشود و دائماً با واژههای وارداتی زیادی روبرو هستیم. الان فرهنگستان ده دفتر منتشر کرده که حدود پنجاههزار واژه پیشنهاد کرده است. این دستاورد کمی نیست. وقتی یک نفر پنجاه تا، صدتا واژه، کمتر یا بیشتر به دارایی زبان فارسی اضافه نماید، بدون تردید کار بزرگ و عظیمی کرده است. من معتقدم که مصداق «من علّمنی حرفاً، فقد صیّرنی عبداً» خواهد بود. و بنده میگویم حتی کسی که یک حرف، مطابق فرمایش حضرت امیر(ع)، یک حرف اگر کسی بیاورد و بیاموزد، من خودم را اخلاقاً مدیونش میدانم.
باری، در پاسخ شما، به اجمال میگویم که فکر میکنم زبان فارسی در حال حاضر در موقعیت خوبی قرار دارد و عده زیادی از دانشمند و باذوق دارند کوشش میکنند. یک مرور کلی به عرصه رسانهها داشته باشید. ملاحظه میکنید که فقط یک نشریة خوب نداریم، بلکه چندین و چند رسانه و نشریة خیلی خوب داریم. رسانههای ما هم فقط کتبی نیست، سمعی و بصری و امکانات مربوط به رایانه و اینترنت، یعنی عرصههای وسیعی برای زبان فارسی باز شده و پدید آمده که در مجموع دارد کمک میکند تا نیازها برطرف شود و ظرفیت عظیمی در زبان فارسی پدید آید که این بهکلی بیسابقه است. من کوشش قدما و گذشتگانمان را ارج مینهم و از منابع مهم بنده، همین واژهگزینی و معادلگزینی بزرگانی بوده است که در یک هزارة گذشته در عرصة زبان فارسی، لغات عالی و بسیار مطلوب را رد کرده و استفاده کردهاند. لذا من وضع را مثبت و خیلی خوب میبینم.
برخی معتقدند عوامزدگی و کمیتگرایی، مثلاً در رادیو تلویزیون، نقش منفی و تخریبی بیشتری دارد تا نقش ایجابی و مثبت.
نادرست هم نیست. اینها مثل تیغ دودم است. از یک سو اگر بتوانید در صدا و سیما بحثهای واژگانی، ادبی و علمی بکنید، به دلیل مخاطب وسیع و برد زیادی که دارد، میتوانید کاربرد درست واژهها و اصطلاحات را به مردم زیادی بیاموزید و امکان رواج اینها از سوی صدا و سیما و رسانههای پرمخاطب، خیلی گسترده است. در حالی که در یک نشریه یا مجلّة فنی که امثال بنده مقالهای منتشر میکنیم، حداکثر سه چهارهزار نفر میخوانند و میبینند؛ اما آنجا بحث سه چهار میلیون نفر است و تأثیر میلیونی دارد. لذا باید حداکثر استفاده از این امکانات بشود، چه به صورت بالقوّه و چه بهصورت بالفعل.
من روزگار فعلی را در عرصة بهکرد و تواناسازی زبان فارسی، چه علمی و چه فرهنگی و چه در عرصههای عمومی، در مجموع مفید و مثبت میدانم. البته نباید از کوششهای فردی بهسادگی عبور کرد. تلاش افرادی نظیر استاد میرشمسالدین ادیب سلطانی، استاد داریوش آشوری و استاد کامران فانی و استاد پوراندخت سلطانی در تدوین فرهنگ سرعنوانهای موضوعی، و دکتر فریبرز خسروی در اصطلاحنامة فرهنگ (دو اثر اخیر فرآوردة کتابخانة ملی) و عده چشمگیری از مترجمان و محققانی که در پایان آثار خود، واژهنامه و فرهنگهایی تدارک میبینند، عبور کرد و اهمیت آنها را نادیده گرفت. خود ما از مجموعة همین واژهنامهها، به همت خانم ماری بریجانیان، کتاب «فرهنگ فلسفه و علوم اجتماعی» را عرضه کردیم که خیلی به کار آمد و استفادة علمی وسیعی هم داشت. خلاصه کنم و در یک جمعبندی اجمالی عرض میکنم که من شخصاً خیلی خوشبین هستم و حال و آیندة زبان فارسی را مثبت و در مسیر تحول مثبت و تکامل ارزیابی میکنم.
استاد فانی، بد نیست یادی از فرهنگهای متقدّم بکنیم؛ مثلاً فرهنگ آریانپور که خیلی حجیم بود و یک چاپ شش جلدی قطوری هم داشت و آیا واقعاً تعداد مدخلها و واژههای فرهنگ ـ دانشنامهکارا، بیش از آن است؟ علاوه بر این برخی از زبانشناسان برجسته نظیر آقای باطنی و مرحوم استاد حقشناس هم فرهنگهای خوبی تألیف کردهاند، مثل فرهنگ پویا و هزاره که بسیار متداولاند و در حال حاضر قریب به اتفاق مترجمان از اینها استفاده میکنند. در کنار آن، فرهنگ نشرنو از آقای جعفری که خیلی کارآمد و مفید قلمداد شده است. با وجود این فرهنگها، چه نیازی به یک فرهنگ جدید احساس میشد و مسلماً این هم آخرین کوشش در این عرصه نخواهد بود.
نکتة مهمی را مورد اشاره قرار دادید و کاملاً صحیح است. این فرهنگ هم با همة امتیازاتش، آخرین فرهنگ دوزبانة انگلیسی ـ فارسی نخواهد بود. آنچه شما در باب فرهنگهای دیگر گفتید، خیلی مهم و ضروری است؛ چون در همین مقایسهها پی میبریم که یک فرهنگ تازه، چه تفاوتها، یا چه ویژگیها و امتیازاتی دارد و چه نیازی سبب شده تا این کار انجام شود. از زمانی که ما با غرب آشنا شدیم، نیاز به فرهنگ لغت پیدا کردیم. این در همة فرهنگها و تمدنها هست که وقتی با فرهنگ دیگری آشنا میشوند، یک فرهنگ واژگان یا لغات دوزبانه تألیف میکنند تا نیازها برطرف و ترجمه امکانپذیر شود. در جلسهای دربارة همین موضوع به تفصیل سخن گفتم، از جمله اینکه چه عواملی باعث شد تا در زبان فارسی، «فرهنگ» (معادل واژة culture) برای لغتنامه یا دیکشنری عنوان میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که به لغتنامه و دیکشنری یا به قول فرانسویها دیکسیونر، بگویند فرهنگ. فرهنگ معنی عام دربارة باورها و رفتارها و مواریث ادبی و معنوی و این نوع مسائل را در بر میگیرد. این تحول و این عنوانگذاری از کجا و از چه زمانی پیدا شده است؟ خیلی هم قدمت ندارد و وارد آن بحث نمیشوم؛ اما توجه داشته باشید وقتی که ما با غرب آشنا شدیم، ابتدا با زبان فرانسه ارتباط برقرار کردیم و برای آشنایی با این زبان حتماً به یک لغتنامه نیاز داشتیم. همان زمان این کار شروع شد. انگلیسی پس از زبان فرانسه متداول شد و مورد توجه قرار گرفت و بهخوبی آموخته شد.
کسی که در این زمینه پیشگام بود و حق تقدم را در نگارش لغتنامة انگلیسی فارسی باید به او داد، مرحوم سلیمان حییم بود که همت کرد و فرهنگ لغات دوزبانة ارزشمندی تألیف کرد. ایشان در ۱۳۰۸ خورشیدی، نخستین فرهنگ انگلیسی به فارسی را تألیف کرد. قبل از او، در ایران کسی این کار را نکرده بود. البته در خارج، مخصوصاً در هند، یکی دو تا فرهنگ، ولی نه به خوبی لغتنامة حییم، چاپ شده بود؛ اما این «حییم» بود که هشتاد و چند سال پیش، فرهنگ خیلی خوب و جامعی تألیف کرد که همه چیز در آن بود و نسبتاً به نیازهای مترجمان و محققان پاسخ کافی میداد. همة ما، اعم از مترجم و محقق و حتی مؤلفان فارسیزبان، به یک معنا مدیون و رهین مرحوم او هستیم و از طریق این کتاب با فرهنگ غرب و زبان انگلیسی و علوم و معارفی که در این زبان وجود داشت، آشنایی پیدا کردیم. حییم بنیانگذار بود و حق بزرگی به گردن چند نسل از مترجمان و محققان ایران دارد. افراد دیگری این کوشش را ادامه دادند و آثار مهمی منتشر کردند که یک سلسله از آثار بهتر و متکاملتر بود و آخرین اثر در این سلسله، فرهنگ دانشنامة کاراست. بعد از حییم، فرهنگ دکتر عباس آریانپور در پنج جلد به چاپ رسید. فرهنگی مفصل بود، اما البته نه مفصلتر از کارا. این فرهنگ بهرغم تلاش مؤلف و گستردهتر بودن واژهها و مدخلهایش نسبت به حییم، چنان که باید و شاید دقت در آن بهکار نرفته بود. مضافاً که بعداً بهصورت یک جلدی و دو جلدی بازنشر شد. به نظر من، انگار یک کار دانشجویی بود که خیلی انتقاد داشت و بعضی جاها خام و شتابزده از واژهها و معادلها عبور کرده بود.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید