کودکستان در ایران معاصر چگونه پدید آمد

1394/9/2 ۱۰:۵۸

کودکستان در ایران معاصر چگونه پدید آمد

نخستین نسل کودکستان‌های ایرانی در یک بازه زمانی ١٠ ساله، از سال ١٢٩٧ تا ١٣٠٧ خورشیدی در شهرهای تهران، تبریز و شیراز بنیان گذارده شدند. آنگونه که جبار باغچه‌بان و همسرش در کتاب «روشنگر تاریکی‌ها» روایت کرده‌اند، کودکستان خانم خان‌زادیان در تبریز و مادام سروریان در تهران (١٢٩٧ خورشیدی، کودکستان مودب‌الملک تهران (١٣٠٢ خورشیدی)، باغچه اطفال باغچه‌بان در تبریز (١٣٠٣ خورشیدی)، کودکستان مادام گارکالتلی در تهران (١٣٠٥ خورشیدی) و کودکستان شیراز (١٣٠٧ خورشیدی)، نخستین کودکستان‌هایی به شمار می‌آیند که در جایگاه یک پدیده نوظهور آموزشی و پرورشی در جامعه ایرانی پدیدار شدند.

 

زاده جامعه صنعتی فرنگ پذیرای دلبندان اشراف ایرانی

نخستین نسل کودکستان‌های ایرانی در یک بازه زمانی ١٠ ساله، از سال ١٢٩٧ تا ١٣٠٧ خورشیدی در شهرهای تهران، تبریز و شیراز بنیان گذارده شدند. آنگونه که جبار باغچه‌بان و همسرش در کتاب «روشنگر تاریکی‌ها» روایت کرده‌اند، کودکستان خانم خان‌زادیان در تبریز و مادام سروریان در تهران (١٢٩٧ خورشیدی، کودکستان مودب‌الملک تهران (١٣٠٢ خورشیدی)، باغچه اطفال باغچه‌بان در تبریز (١٣٠٣ خورشیدی)، کودکستان مادام گارکالتلی در تهران (١٣٠٥ خورشیدی) و کودکستان شیراز (١٣٠٧ خورشیدی)، نخستین کودکستان‌هایی به شمار می‌آیند که در جایگاه یک پدیده نوظهور آموزشی و پرورشی در جامعه ایرانی پدیدار شدند. هرچند در سال ١٣١٠ یک بانوی ارمنی به نام برسابه هوف‌سپیان که زاده منطقه چهارمحال و بختیاری بود مدعی شد نخستین کودکستان ایرانی را او در همین سال در خیابان شاه‌آباد تهران بنیان گذارده است. تصویری مشهور از کودکان این کودکستان به جای مانده است که آن را نخستین کودکستان ایرانی توصیف می‌کند. البته اسناد به جای‌مانده و نیز پژوهش‌های انجام شده نشان داد که پیش از کودکستان برسابه هوف‌سپیان، چندین کودکستان در شهرهای یادشده فعالیت می‌کرده است.

شاید اگر اسناد و دستاوردهای پژوهش‌های یادشده را نیز به کناری بگذاریم، روایت علی‌اکبر کسمایی، روزنامه‌نگار و نویسنده، زاده سال ١٢٩٩ خورشیدی که کودکی‌اش را در یک کودکستان گذرانده است، می‌تواند شاهدی بر وجود کودکستان‌هایی قدیم‌تر از کودکستان برسابه هوف‌سپیان، دست‌کم در تهران باشد «در حیاط بیرونی خانه اشراقی، در دل بازار بزرگ تهران، نخستین سالهای بی‌پدری و یتیمی را گذراندم. مرا به حسینیه گذاشتند که در خم کوچه‌ی عریضی از کوچه‌های شرقی بازار بزرگ بود. در آن روزگار، نخستین کلاس دبستان را کلاس «تهیه» می‌گفتند و من در این کلاس «تهیه» رفوزه شدم. ... مدرسه حسینیه‌ی بازار، حیاط بزرگی داشت که در باغچه‌های آن، گذشته از انواع درخت، گل و گیاه و به ویژه گلهای لاله عباسی کاشته بودند. هرچه از نشستن در مدرسه بیزار بودم، از گردش در زیر این درختها و عبور از برابر آن گلها خوشم می‌آمد. شاید این اثر نخستین مدرسه‌ای بود که چند سال پیش پدرم مرا در آن گذاشت. مدرسه نبود کودکستان بود. شاید نخستین کودکستانی بود که در تهران تاسیس شد. باغی بود در بیرون از خندق شمالی تهران که در آن، گذشته از گلکاری، سبزیکاری هم کرده بودند. آن باغ متعلق به خانواده‌ی زنگنه بود و موسسان آن کودکستان که زن و شوهری تازه از فرنگستان آمده بودند، در خانه‌ی یک طبقه‌ای همجوار همان باغ می‌زیستند و روزها به نگهداری و پرستاری کودکانی که به آنان سپرده شده بودند، در کنار همان گلکاریها و سبزه‌زارها می‌پرداختند. هنوز عطر بوته‌های گوجه‌فرنگی را که در زیر پاهای کوچک ما کودکان پرجست و خیز، له و لورده می‌شدند، با مشام جانم حس می‌کنم. عاشق آن باغ و هوا و صفای آن بودم و گرچه شاید در نخستین روزها که هنوز پنج سال تمام هم نداشتم، هنگام جدا شدن از پدر و ماندن در کودکستان، گریه‌ام گرفت؛ ولی لحظه‌ای بعد، موقعی که پدر می‌رفت و آن زن و شوهر مهربان به سراغم می‌آمدند و کودکان دیگر دورم را می‌گرفتند، اشکهایم کم‌کم خشک می‌شد و دیگر بغض نمی‌کردم و بقیه‌ی روز، شیطنتهای کودکانه، مرا و دیگر کودکان را دور از پدر و مادر و به جای آنها، دربرمی‌گرفتند». اگر پنج سالگی این مترجم ایرانی را به روایت خودش در کنار زادروزش ملاک قرار دهیم، کودکستان یادشده، دست‌کم در سال ١٣٠٤ وجود داشته و فعال بوده است.

کودکستان، پدیده‌ای نوظهور در تاریخ نهادهای تازه آموزشی در ایران به شمار می‌آید. تاریخ پیدایش این پدیده در ایران، سال‌های پایانی سده سیزدهم خورشیدی یعنی زمانه‌ای که شعله چراغ حکومت قاجارها رو به خاموشی بود، کودکستان را به جریان تجددخواهی در ایران پس از جنبش مشروطه پیوند می‌زند. شکل‌گیری و رشد این نهاد تازه آموزشی، به عنوان یک پدیده الگوگرفته از اندیشه‌های غربی و برگرفته از دگرگونی‌های رخ‌داده در آن پهنه از جهان، در واقع، زاده شرایطی نو بود که در ایران روزگار پایانی قاجار و سال‌های آغازین سده چهاردهم خورشیدی پدیدار شد. دگرگونی‌های صنعتی و تغییرات گسترده اجتماعی در اروپای سده نوزدهم میلادی موجب شده بود زنان نیز در کنار مردان در کارخانجات و دیگر صنایع به کار مشغول شوند، از این‌رو آن زنانی که کودکی نوباوه داشتند، به مشکلاتی دچار می‌شدند. پیدایش یک نهاد نو به نام کودکستان در آن شرایط می‌توانست بخشی از دغدغه‌های آنان را برطرف سازد. کودکستان بدین‌ترتیب در کنار بسیاری دیگر از پدیده‌های وارد شده از غرب به ایران، در آن روزگار، از راه‌هایی گوناگون به ایران رسید، آرام‌آرام پاگرفت و سپس بالید. تفاوت‌هایی اما در این زمینه، میان تجربه فرنگ و ایرانِ مشتاق تجدد، به چشم می‌خورد.

آنگونه که فیروزه فیروز در نوشتار «سیر پیدایی و گسترش کودکستان‌ها» بررسی کرده است، از زمانی که کودکستان در جامعه ایرانی پاگرفت و رشد کرد، ٣٤ کودکستان دولتی و خصوصی در مناطق گوناگون ایران فعالیت می‌کردند که نزدیک به دو هزار کودک در آن‌ها نگهداری می‌شدند. نهاد کودکستان از همان آغاز توانست نگاه طبقه روشنفکر و تاثیرگذار را در جامعه ایرانی به خود بکشاند. بر اساس اسناد و روایت‌های موجود تاریخی، نخستین خانواده‌های ایرانی که کودکان‌شان را به کودکستان سپردند، بیشتر از میان اشراف و مال‌داران بودند. آرام‌آرام با گسترش این نهاد نو، خانواده‌های طبقه متوسط هم کودکان‌شان را به کودکستان‌ها می‌بردند. در این میانه نشریات به ویژه روزنامه‌ها نوشتارهایی درباره تاثیرهای کودکستان‌ها در آموزش‌های بعدی کودکان در دبستان منتشر می‌کردند تا سیاست دولت را در گسترش چنین نهادهایی یاری کنند. روزنامه اطلاعات در مقاله‌ای با تیتر «کودکستان» به سال ١٣١٢، نکته‌هایی درباره سودمندی‌های اینگونه نهادهای آموزشی پیش از دبستان یادآور شد. به اعتقاد نویسنده مقاله، کودکستان، کودکان را برای ورود به دبستان مهیا می‌کرد. یک ماه پس از این مقاله، «پروگرام تاسیس کودکستان» در روزنامه اطلاعات منتشر شد. همزمانی انتشار این‌ها با توجه به جایگاه روزنامه اطلاعات در منظومه فرهنگی ایران در آن روزگار و مناسبات میان دولت و گردانندگان آن نشان می‌دهد، دولت ایران سال‌های نخستین شکل‌گیری کودکستان‌ها، برنامه‌ای جدی برای گسترش این نهاد نوپای آموزشی داشته است. پروگرام تاسیس کودکستان‌ها تصریح می‌کرد کودکستان‌ها گذشته از «داشتن وسعت کافی، حیاط و باغچه برای تفریح و تفرج اطفال»، باید دارای «اطاق انتظار، اطاق لباس اطفال، اطاق مدیره و معلمات، اطاق نهارخوری، اطاق دستشویی و ورزش به تعداد هر بیست و پنج نفر طفل، یک اطاق» باشند. متولیان این نهادها بر این اساس همچنین موظف بودند تنها نام کودکان سه تا هفت سال را نوشته، برای هر بیست و پنج کودک، یک معلم استخدام کنند. کمترین زمان کار این مراکز، سه و بیشترین آن، پنج ساعت بود. وزارت معارف، طبق این قانون، مدیریت کودکستان‌ها را تنها به آن دسته از زنان می‌داد که دست‌کم بیست و پنج و حداکثر پنجاه سال داشتند یا مدرک دوره اول متوسطه و دیپلم تخصصی از یکی از کودکستان‌های خارجی گرفته بودند یا با ارایه اسناد و مدارکی می‌توانستند ثابت کنند مدت شش سال مدیر مدرسه ابتدایی یا متوسطه بوده‌اند. مدیران کودکستان‌ها با توجه به برنامه‌های کلان بهداشتی حکومت موظف بودند تنها کودکانی را ثبت نام کنند که «تصدیق صحت مزاج از طرف یکی از اطبای معتمد و مشهور»، «ورقه تلقیح آبله» و نیز در راستای قانون سراسری ثبت احوال، «سواد ورقه هویت» داشته باشند.

به موجب مقرراتی که دولت برای اداره محتوایی کودکستان‌ها تنظیم و تصویب کرده بود، صدور مجوز تاسیس کودکستان‌ها و تدریس در آن‌ها در انحصار شورای عالی معارف بود. این شورا برنامه‌ای جامع برای یکسان‌سازی آموزش‌ها و درس‌های کودکستان‌ها به تصویب رساند. بازی‌های کم‌زحمت و متناسب با سن اطفال، تعلیم مشق صحبت و حفظ اشعار سهل و مختصر، تقریر حکایات ساده، تعلیم نقاشی و رسم‌های کم‌زحمت، خواندن سرودهای وطنی و ملی بالاجتماع و دروس اخلاق، خداپرستی، وطن‌دوستی، راستگویی، محبت و احترام نسبت به والدین و اقربا و مردم، رعایت نظم و ترتیب، وفاداری، صبر و قناعت، نوع دوستی و تعاون، موضوعاتی بودند که مدیران و مربیان کودکستان‌ها باید در قالب حکایت‌ها و قصه‌ها به کودکان آموزش می‌دادند. کودکستان‌ها بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد توانستند به عنوان پدیده‌ای نوظهور در جامعه ایرانی، بیش از هر چیز، یکی از نمادهای تجدد در روزگار پهلوی اول به شمار آیند. حکومت، که در گستره‌ای بزرگتر، خود را متولی مدرن‌سازی گسترده و شتابناک در همه زمینه‌ها به ویژه زمینه آموزش همگانی می‌دانست، سرسختانه از این موسسات تازه پشتیبانی می‌کرد. پرسشی جدی در این میانه اما رخ می‌نمود؛ این مدرن‌سازی که گاه بدون در نظر گرفتن زمینه اجتماعی و احساس نیاز جمعی در برنامه و دستور کار دولتمردان جای گرفته بود، آیا می‌توانست جامعه ایرانی را دگرگون کند؟

منبع: روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: