1394/9/2 ۱۰:۴۰
«محمدعلی نیکپور» زاده سال ١٣١٠ خورشیدی، از کفشگرها و کفشفروشهای پرآوازه خیابان انقلاب است. همه اهالی صنف کفاشها او را با موهای سفید شده در گردونه روزگار، لباسهای همیشه مرتب و سخنان همیشه بهجا میشناسند. عاشق تاریخ است. هرچند قسمت نشد بیشتر از دیپلم متوسطه قدیم درس بخواند اما به اندازهای اهل ورقزدن کتابها بهویژه متنهای تاریخی است که نشستن پای حرفهایش، مثل حضور در یک کلاس درس تاریخ و ادبیات است. او در شهرهای شمالی کشور زاده شده اما از جوانی که به تهران آمده، به حرفه کفشگری وارد شده است.
به فرودگاه میرفتیم و از روی کفشهای از فرنگبرگشتهها مدل برمیداشتیم
مرضیه موسوی: «محمدعلی نیکپور» زاده سال ١٣١٠ خورشیدی، از کفشگرها و کفشفروشهای پرآوازه خیابان انقلاب است. همه اهالی صنف کفاشها او را با موهای سفید شده در گردونه روزگار، لباسهای همیشه مرتب و سخنان همیشه بهجا میشناسند. عاشق تاریخ است. هرچند قسمت نشد بیشتر از دیپلم متوسطه قدیم درس بخواند اما به اندازهای اهل ورقزدن کتابها بهویژه متنهای تاریخی است که نشستن پای حرفهایش، مثل حضور در یک کلاس درس تاریخ و ادبیات است. او در شهرهای شمالی کشور زاده شده اما از جوانی که به تهران آمده، به حرفه کفشگری وارد شده است. کتاب «کفشگری و پروسه تاریخی آن» تالیف او در زمینه تاریخچه کفشگری بهشمار میآید که درسال ١٣٩٠ بهچاپ رسیده است. او در این کتاب به تاریخچه کفش و پاپوش در ایران و جهان اشاره کرده و با بهرهگیری از خاطرهها و تجربههای خود نکتههایی فراوان دراینباره آورده است. نیکپور میگوید «بههمراه مدلیست خود بهفرودگاه مهرآباد میرفتیم و بهکفشهای مسافران از فرنگبرگشته یا فرنگیها نگاه میکردیم. مدلیست سپس این کفشها را طراحی میکرد. خیلی پیش میآمد کفشی که طراحی میکردیم، از نمونه اصلی آن زیباتر میشد». کفشگر ٨٤ ساله خیابان انقلاب، پس از سالها تجربه دوخت و تولید کفش، مغازهای در این خیابان برای خود دارد و در آن انواع کفشهای دستدوز و ماشینی را به مشتریها عرضه میکند. کفشی پاشنهبلند و چرمی را پیش از آغاز گفتوگو از قفسهای بیرون میآورد؛ شبیه کفشهایی است که اینروزها زنان در مهمانیها بهپا میکنند. میگوید «این یکی از مدلهای کفشهای ایتالیایی است که ما برای تولید، یک لنگه از آن را از نمایشگاهی خارجی در دهه ٥٠ خریدیم. مردهای جوان آلامد آن زمان این کفشها را در مهمانیها میپوشیدند. خوانندههای موسیقی مشتری این کفشها بودند که آن را با شلواری پاچهگشاد بهپا میکردند تا پاچه شلوار، روی کفش را کامل بپوشاند». گفتوگوی پیشرو، روایتی کوتاه از تاریخ شفاهی کفش و کفشگری در ایران به شمار میآید.
****
جناب نیکپور چه شد که شما سراغ کفش و کفشگری رفتید؟
شغل اولیهام آموزگاری بود. برای ادامه تحصیل سپس از شمال بهتهران آمده بودم که البته قسمت نشد. در تهران ابتدا فروشنده کفش بودم. اما کمکم بهدلیل نیاز روز و سلیقه مشتریها مجبور شدم یک تولیدی کوچک راهبیندازم. این اتفاقها به سالهای ١٣٤٠ تا ١٣٥٥ خورشیدی بازمیگردد. پس از آن هم مغازهای مستقل خریدم و در ادامه توانستم با تولیدیهای بزرگ قرارداد ببندم.
چه شد که پس از این همهسال کفشگری و فعالیت تولیدی در این صنف، اندیشه تالیف کتاب «کفشگری و پروسه تاریخی آن» به ذهنتان رسید؟ آگاهی از تاریخچه هر پدیده، آیا میتواند دستکم به بهرهگیری از آن کمک کند؟
من از نوجوانی به تاریخ علاقه فراوان داشتم. دوست دارم پیشینه هر کالا را ریشهیابی کنم؛ از امور اجتماعی و کشاورزی گرفته تا چیزهای دیگر. کفش از صنایع ظریفه است. شناختن جنس، ترکیب، تاریخچه انواع آن کمک میکند آگاهیمان نسبت به آن افزایش یابد. اگر کسی بتواند با ریزهکاریها و جزییات هر کالا آشنا شود، حتی اگر آن کالا با گذر زمان از چرخه اقتصادی و عرضه بیرون رود، برای همیشه در حافظه تاریخی و ذهن مردم برجای میماند. فرش کهن نایین امروز دیگر تولید نمیشود اما هنوز مردم آن را میشناسند که نشان میدهد این فرش در حافظه تاریخی مردم به یادگار مانده است. کفش برخلاف پوشاک دیگر، قابل حذف نیست. شما ممکن است بدون ژاکت از خانه بیرون بروید، بدون کفش اما نمیتوانید. همه لباسها به انسان آویزاناند، انسان، خود آویخته به کفشهایش! این تفاوتی است که من برای کفش قایل میشوم. کفشگری افزونبر اینها، حوزه حرفهای و تخصصیام است و همیشه دوست داشتم تاریخچه آن را ثبت و ضبط کنم.
شاید نتوان تاریخ و پیشینهای دقیق از کفشگری در ایران یا هر کشور دیگر مشخص کرد. شما اما بهعنوان یک کفشگر باسابقه و نیز پژوهشگر این حوزه، آیا میتوانید دراینباره به محدوده مشخص زمانی در تاریخ ایران اشاره کنید؟
کفش یا پاپوش، شاید از زمان مادها در ایران وجود داشته است. جنس آن براساس آنچه در موزهها و آثار بهجا مانده از دوران باستان میبینیم، از چرم بوده است. انسان درواقع از همان بدو تاریخ، برای اینکه پایش آسیب نبیند، آن را با پوست حیوانات میپوشانده و با ریسمان میبسته است. کفش از زمان قدیمیترین تمدنها با انسان همراه و همنشین بوده است. تنوعی که در پاپوشها به وجود آمد، در دوره رنسانس از اروپا ایجاد شد. مردمی که در اجتماعات و مهمانیها دورهم جمع میشدند برای آنکه ظاهری موجه داشتهباشند، کفشهایی متناسب با سلیقهشان میپوشیدند. هنگامی که رقابت در پوشیدن کفش به وجود آمد، این مسأله در تولید هم خودش را نشان داد. تنوع کفش در ایران اما به اوایل دولت قاجار برمیگردد که کفشهای اروپایی به ایران آمدند و در پای ایرانیها نشستند.
پای کفشهای اروپایی به ایران چگونه باز شد؟
کفش به شکل امروزی در کشورهای اروپایی رواج داشت و از طریق روسیه به تبریز و بندرانزلی به ایران آمد. تبریز برای همین نخستین قطب کفشگری در ایران بهشمار میآید. استادانی بزرگ مانند اصلینژاد، صنعت کفش را در تبریز رونق دادند. البته یکی از دلایل رونق کفشگری در تبریز، فراوانی پوست حیوانات است. معروفترین چرمسازیها هم در تبریز هستند. تهران پس از تبریز در زمینه کفشگری حرف نخست را میزند. استانهایی چون مشهد، اصفهان و رشت هم در این زمینه حرفهایی برای گفتن دارند.
پاپوشهای ایرانی پیش از آمدن کفشهای اروپایی، چهمدلهایی را دربرمیگرفت؟
ما پاپوشهای سنتی خودمان را داشتیم که هرکدام از نامی ویژه برخوردار بودند. گیوه، چموش، موزه و چاروق، نام برخی از پاپوشهای گوناگون بود که مردم و کفشگران قدیم میدوختند. هریک از اینها انواعی داشتند که به عنوانهایی جداگانه نامیدهمیشد. چاروق از پاپوشهای قدیم ایرانیها به شمار میآید.
هرکدام از این پاپوشها چه جنسی داشتند و در کدام مناطق بیشتر دیده میشدند؟
گیوه، از جنس کنف و الیاف طبیعی است که با زیره گاوی یا لاستیکی تهیه میشد. مردم کرمانشاه و جنوب ایران معمولا گیوه میپوشیدند. چموش، پاپوش خطه شمال بود که از جنس چرم خالص تهیه میشد. مردم، آن را دور پا پیچیده و با بندی چرمی میبستند. کفش میرزاکوچکخانجنگلی که در عکسهای قدیمی میبینیم از این نوع بود. موزه، نوعی گیوه به شمار میآمد که با نخ و چرم میبافتند و ویژه مردمان خراسان و قوچان بود. چاروق اما از همه کهنتر است بهویژه در منطقه قوچان. هنوز هم چاروق تولید میشود که جنس آن از چرم خالص گاو و زیر و رویی از چرم است. چاروق، گونهای پاپوش به شمار میآید که بند نداشته است.
آنگونه که اشاره کردید و نیز با یادآوری اصطلاحاتی که در گذشته برای پاپوشهای ایرانی به کار میرفت، مانند ارسی و نعلین، معنا و کاربرد اینها چگونه بوده است؟
به کفشهایی که از روسیه از راه تبریز به ایران آمده بودند، ارسی میگفتند. معنای این کلمه «روسی» است. هر نوع کفشی را در آن دوره ارسی میگفتند چون کفش اساسا سوغات روسیه بود. پاپوش نیز همین معنای کفش را میدهد و نوعی خاص ندارد. نعلین، کفش ویژه طلبهها و روحانیها است. پاشنه را در زبانعربی نعل میگویند که جمع دوتای آن در عربی نعلین میشود؛ اینگونه پاپوشها به آسانی بهپا میروند. روحانیها به این دلیل از گذشته چنین کفش و پاپوشی را بهره میگرفتند که در سراسر روز همواره باید به مسجدها و حجرهها میرفتند، به همین دلیل نیاز دارند کفشی بهپا کنند که به آسانی از پا بیرون آید.
در حوزه تاریخ اجتماعی زندگی مردم، پوشاک پا حتی مدل موی سر نشانههایی برای شناخت شخصیت فردی و اجتماعی به شمار میآیند. در حوزه کفش چگونه است؟ آیا در گذشته با نگاهکردن به کفشهای یک فرد، جایگاه و طبقه اجتماعی و میزان درآمد و وضع اقتصادی او مشخص میشد؟
دقیقا بله! یکی از راههای شناسایی اقشار گوناگون جامعه، توجه به کفشهای آنها بود. کفشهای راحت، پنجه پهن و سبک، بیشتر بهپای کارگرها بود. لوطیها کفشهای قیصری یا پاشنه تخممرغی پا میکردند. کفش ویژه مهمانیهای رسمی هم داشتیم. کفشهای ورنی و پاشنهبلند، براي طبقه اعیان بود. شمال شهر و طبقه اعیاننشین کفشهایی با ظاهری زیبا میپوشیدند ولی بهدوام کفش اهمیت نمیدادند. جنوب شهر و محلههای فقیرنشین اما کفشهایی میپوشیدند که دوام زیاد داشته باشد؛ اينها خیلی به ظاهر کفش اهمیت نمیدادند. کفشگرها و کفشفروشیهایی اما در مرکز شهر بودند که در دوام و زیبایی، راه میانه میرفتند؛ طبقه متوسط، کفشهایشان را از آنها میخریدند.
از زمانی که کفش به شیوه امروزی در جامعه ایران رواج یافت، پوشیدن چه کفشهایی در دهههای گوناگون گذشته مد بود؟
کفشهای پاشنه تخممرغی یا همان قیصری در دهه ٣٠ خورشیدی مد بود. مردها بهویژه جوانان آلامد دهههای ٤٠ و ٥٠، کفشهایی پاشنهبلند پوشیده و شلوارهای پاچهگشاد تن میکردند. کفشهای ایتالیایی، بهترین مدلها در تهران قدیم بودند، زیرا ایتالیا در تولید کفش پیشینهای دراز دارد، درواقع نخستین کشوری بهشمار میآید که کفش از آنجا به کشورهای دیگر صادر شده است. همین کفشها به انگلستان، فرانسه، روسیه و سپس ایران آمدند. کفشگرهای قدیم ازجمله من و همکارانم میکوشیدیم در مدلهایمان، از کفشهای ایتالیایی بهره بگیریم.
کفشگرانی چون شما، در آن زمان تولیدات و دستساختههای خود را چگونه طراحی میکردید؟
هر تولیدکننده افرادی را استخدام میکرد که مدلیست نامداشتند. مدلیستها با بهرهگیری از سلیقه، استعداد و هنر طراحی، کفشهایی متناسب با نیاز جامعه طراحی میکردند. ما تا پیش از ورود کفشهای خارجی به ایران، طرحی برای این کفشها نداشتیم و برای تولید کفش از مدلهای خارجی باید کپیمیکردیم. بهیاد دارم بههمراه مدلیست خود به فرودگاه مهرآباد میرفتیم و به کفشهای مسافران از فرنگبرگشته یا فرنگیها نگاه میکردیم. مدلیست سپس این کفشها را طراحی میکرد. خیلی پیش میآمد کفشی که ما طراحی میکردیم، زیباتر از نمونه اصلی آن میشد. بعدها برای پیداکردن نمونههای کفش به نمایشگاههای خارجی رفته، نمونههایی از آنها را با خود میآوردیم. کسی در میان تولیدکنندهها موفقتر بود که نیاز روز جامعه را بشناسد. مثلا اگر دوره و زمانه مهمانیها و جشنها بود، کفشهای ویژه میهمانی و جشن تولید میکردیم. اگر از یک نمونه از کفشها در روز بیش از ١٠ جفت به فروش میرفت، میفهمیدیم براساس سلیقه مشتریها، از آن نوع کفش باید بیشتر تهیه کنیم.
کفشفروشیهای مشهور تهران در گذشته در چه خیابانهایی دیده میشدند؟
بعد از جنبش مشروطه، با ورود کفش از روسیه به ایران، تهران پس از تبریز نخستین مرکز تولید و فروش کفش بود. بازار قدیم تهران، مرکز تولید کفش بود. به این بازار، بازار ارسیدوزها میگفتند. کفشهایی که در بازار تولید میشدند در خیابانهای لالهزار و ناصرخسرو به فروش میرفتند. باغ سپهسالار از همان زمان دور، مرکز فروش کفشهای زنانه و خیابان انقلاب یا شاهرضای قدیم، مرکز فروش کفشهای چرم و دستدوز مردانه بودند.
کفشگران نامدار ایرانی در دهههای گذشته که کفش دستدوز میدوختند، چه کسانی بودند؟
سلاطین کفش ایران در دهههای ٣٠ و ٤٠ خورشیدی، آقایان داوودیان و عجمیان بودند. افرادی دیگر هم در این زمینه کار کرده و مشهور شدند که دیگر نام و نشانی از آنها نیست.
راستی! اینها یعنی کفشگران دستدوز، در یکی، دو دهه اخیر که بازار کفشهای اصطلاحا چینی، داغ شد، چهسرنوشتی یافتهاند؟
آنهایی که زندهاند هنوز هم در کارگاههایشان بهکار مشغولاند. کفش دستدوز خوشبختانه با همه دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی هنوز هم هوادارانی فراوان در ایران دارد. تقاضا اما چون از عرضه این کفشها کمتر است، کفشگران دستدوز گاه مجبورند کفشهای ماشینی و کارخانهای نیز بفروشند. هنوز هم اگر کسی کفش تمامچرم دستدوز پیدا کند، حتما مشتری خواهد شد.
دوخت یک جفت کفش به شیوه سنتی در کارگاه با دست چه اندازه زمان میبرد؟
اگر قرار باشد همه مرحلههای دوخت را یک نفر انجام بدهد، از صبح تا شب یک جفت کفش شاید دوخته شود. فرآیند دوخت کفش اما معمولا به شیوه سریکاری انجام میشود. بهعنوان نمونه در یک کارگاه کوچک با کمتر از ١٠ کارگر و کفشگر، ٧٠ یا ٨٠جفت کفش در یک هفته، البته بسته به سنگینی کار میتوان دوخت.
در دهههای ٣٠، ٤٠ و ٥٠ خورشیدی، فعالیتی بسیار انجام گرفت تا صنایع ایرانی در حوزههایی چون خودروسازی پدید آمده و شاخص شوند. راهاندازی ایرانناسیونال، ایرانخودروی امروزی از سوی خانواده خیامی، ازجمله آنها بود. دولت نیز برآن بود که این صنایع در گستره ملی، رونق داشته باشند. کفش ملی نیز ازجمله آنها بود. از آغاز فعالیت آن خاطرههایی بهیاد دارید؟
کفش ملی نخستین کفش ماشینی کشور بود که در دهه ٣٠خورشیدی به بازار آمد. بعدها کفشبلّا هم افزوده شد. کفشملی در دهههای نخست تولید، یکی از بهترینها بود. کمکم اما آن رونق نخستین را از دست داد. هنوز هم اگر کسی به دنبال کفش راحت ماشینی است و به ظاهر خیلی اهمیت نمیدهد، کفشملی برایش بهترین گزینه است.
با وجود گسترش تولید کفشهای ماشینی و کارخانهای در شهرهاآیا روستاییها به تولید دستی و بومی کفش برای خودشان پایبند ماندهاند؟ آیا هنوز هم در روستاها خانوادهها نیاز پاپوش خود را تأمین میکنند؟
روستایی هم روستاییهای قدیم (میخندد)! امروز در کمتر روستایی کفش دستدوز به شیوه سنتی دوخته میشود. مردم راحتطلب شدهاند.
بگذریم! کفش دستدوز ایرانی امروز در بازارهای جهانی چه جایگاهی دارد؟
مخاطبان خارجی کفشهای ایرانی دو گروهاند. گروه نخست، مردمان کشورهای اسلامی بهشمار میآیند که بهدلیل ذبحاسلامی، کفشهای چرم ایرانی را میپسندند. براساس قانون شرع اسلام، حیوان به شیوه اسلامی اگر ذبح نشود، چرم آن نیز که با عرق تن یا با آب خیس میشود، نجس است. برای همین شهروندان کشورهای اسلامی مانند قطر و عمان، خیلی از کفشهای ما استقبال میکنند. کشورهای اروپایی هم بهدلیل کیفیت چرم و نوع دوخت، کفشهای ایرانی را خریدارند.
نمای نزدیک به کفش!
چرا لوطیها در قدیم پاشنه کفشهایشان را میخواباندند؟ اصلا انگار یکی از ویژگیهای صنفیشان بود!
هیچچیزی مد نمیشود مگر اینکه نیازی در آن وجود داشتهباشد. اگر چنین نباشد، آن مد زود از میان میرود و دوام نمیآورد. هرقشر جامعه هم مدلی از کفش پوشیدن رابرمیگزید که متناسب با نیازهای او باشد. لاتها و لوطیها معمولا زیاد دعوا و جنجال بهپا میکردند. همین مسأله اقتضا میکرد برای اینکه بهآسانی بتوانند کفش بهپا کرده، از مهلکه بگریزند یا در برابر، خود را به سرعت به مکان دعوا برسانند، کفشهایشان را بهگونهای میکردند که برای پوشیدن، زمانی نبرد. یکی دیگر از دلایل این بود که در کتککاریها کفش خود را از پا در میآوردند و به سر و کله هم میکوبیدند. به نظرم، از دیگر علتهای خواباندن پشت و پاشنهکفش آن بود که کفشها را لخولخ دنبال خود روی زمین میکشاندند تا صدا دهد و اصطلاحا بگوید «ما آمدیم».
معروفترین کفشهایی که در گذشته ایران از آنها نام برده شده است، کدامها هستند؟
کفش میرزا نوروز، یکی از آنهاست که همه میشناسند. کفشهای زیادی در تاریخ ماندگار شدهاند. کفش بهجایمانده از مرد نمکی زنجان که در موزه ملی ایران نگهداری میشود، نمونهای از بهترین کفشهای باستانی در تاریخ ایران است. پیشینه این کفش به بیش از ١٧٠٠سال پیش یعنی زمان ساسانیان بازمیگردد.
کفش از آغاز پیدایش، احتمالا کاربردهای دیگری هم جز پوشاندن پاها پیدا کرده است؟ مثلا بهعنوان ابزاری برای دفاع بهویژه برای خانمها!
(میخندد) بله. قطعا لنگهکفش ابزاری دفاعی برای برخی از بانوان بهشمار میآید. پرتکردن لنگهکفش در برخی کشورها نمادی از تنفر و نشان دادن خشم است. اگر یادتان باشد در پایتخت عراق، یکی از خبرنگارها به جرج بوش، رئیسجمهوری پیشین آمریکا لنگهکفش پرتاب کرد که نظر جهانیان به آن جلب و حرکتی ماندگار شد. پرتاب کفش در هندوستان کاری رایج برای نمایاندن تنفر و خشم است. این هم یکی از کاربردهای کفش بهشمار میآید!
امکان ندارد پدیدهای چون کفش به دنیای خیالانگیز ضربالمثلهای ایرانی راه نیافته باشد!
دقیقا! داستان و مَثل درباره کفش زیاد است. ازجمله ضربالمثلهای پرآوازه، «پا کردن در کفش دیگری» است که دخالت در کار دیگران را معنا میدهد. «کفش کسی را دزدیدن» کنایه از تقلید از سلیقه دیگری دارد. «کفش پیش پای کسی جفت کردن» هم معنای احترام دارد، هم به این مفهوم که صاحبخانه، عذر میهمان را محترمانه خواسته است. در فرهنگ و باور عامه رایج بود اگر کسی کفش یک لنگه بدوزد مادر زنش میمیرد. راستش من تجربه دوختن یک لنگه کفش را دارم اما این اتفاق برایم پیش نیامد! کفش یک لنگه درواقع به سفارش آدمهای یک پا و معلول دوخته میشد. میگفتند اگر در کفش میهمان نمک بریزی، او زود بلند شده، زحمت را کم میکند.
بیش از ٦ دهه فعالیت در حوزه کفشگری و تولید پاپوش بهشیوههای سنتی و صنعتی، قطعا خاطرههایی برای شما به یادگار گذاشته است...
سالها پیش در یکی از نمایشگاههای خارجی که شرکت کردهبودم، یک افسر عالیرتبه از غرفه ما کفش خرید. آن روز پول کافی به همراه نداشت. میخواست ساعت خود را گرو بگذارد که نپذیرفتم، گفتم پول را بعدا بیاورد. فردای آن روز پول را برایم آورد. او همچنین یک جفت کفش نظامی ساخت ایتالیا برای ما هدیه آورده بود تا از آن بهعنوان مدل بهره بگیریم. ما از آن مدل کفش نظامی حدود ٣٠٠جفت کفش دوختیم. سربازهایی که در مراسم رژه جشنهای ٢٥٠٠ساله شرکت داشتند، آن کفشها را بهپا کرده بودند. همچنین در یک نمایشگاه دیگر خارجی، یکی از مقامات عالیرتبه حضور یافته بود. من بیآنکه شماره پایش را بپرسم، کفشی به او هدیه دادم. آن میهمان شگفتزده شد و پرسید شماره پای مرا از کجا میدانی. پاسخ دادم، کار ما کفشگرها این است که از روی چهره، ظاهر و فیزیک افراد، اندازه پای او را حدس بزنیم. ٣روز بعد دوباره آمد و از من بابت هدیهای سپاسگزاری کرد که درست اندازه پای او بود. همچنین خودنویسی به من هدیه داد.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید