1394/9/1 ۱۱:۱۱
در حوزه اندیشه و فلسفه نظامها و مکاتب مطرح اخلاقی وجود دارند که خود اندیشه و سیر فلسفهورزی مهمی را در تاریخ به وجود آوردهاند. بعضی از این نظامها وابسته و برآمده از دین بوده و بعضی دیگر کاملا مستقل و برگرفته از اصول فلسفی و منطقی خام هستند. اما سوال این است که فلسفه اسلامی که یکسرش در آبشخور دین و سر دیگرش در آبشخور اندیشه و فلسفه است چگونه از پس مسائل و جریانات اخلاقی نیاز روز برآمده است. درباره این مساله گفتوگویی با خسروپناه داشتهایم. عبدالحسین خسروپناه، استاد و پژوهشگر فلسفه دین است که از سال 1390 ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه را نیز به عهده دارد.
نقل اخلاق برای تودهها
زهرا سلیمانیاقدم: در حوزه اندیشه و فلسفه نظامها و مکاتب مطرح اخلاقی وجود دارند که خود اندیشه و سیر فلسفهورزی مهمی را در تاریخ به وجود آوردهاند. بعضی از این نظامها وابسته و برآمده از دین بوده و بعضی دیگر کاملا مستقل و برگرفته از اصول فلسفی و منطقی خام هستند. اما سوال این است که فلسفه اسلامی که یکسرش در آبشخور دین و سر دیگرش در آبشخور اندیشه و فلسفه است چگونه از پس مسائل و جریانات اخلاقی نیاز روز برآمده است. درباره این مساله گفتوگویی با خسروپناه داشتهایم. عبدالحسین خسروپناه، استاد و پژوهشگر فلسفه دین است که از سال 1390 ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه را نیز به عهده دارد.
آیا در تاریخ اندیشه اسلامی مکاتبی که بتوان آنها را از مکاتب اخلاقی دانست، وجود داشته است؟
نمیتوان گفت در تاریخ اندیشه اسلامی مکتب اخلاقی وجود نداشته است. مثلا ما در تاریخ اندیشه اسلامی اخلاق نقلی داریم که براساس آیات و روایات تدوین میشود. شخصیتهای بزرگی در این زمینه قلم زدهاند. کمااینکه کتابهای ارزشمندی نیز در این حوزه وجود دارد. مثل کتاب «المحجهالبیضاء» از ملامحمدمحسن فیضکاشانی شاعر قرن یازدهم و معاصر با شاهعباس دوم که حکیم فیلسوف، محدث، عارف و از دانشمندان شیعه بوده است. فیضکاشانی در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر و شعر و ادب توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثاری از خود به یادگار گذاشته است. کتاب «احیای علوم دین» از غزالی که جزء علمای اهل سنت است و در آن درباره اخلاق نقلی سخن میگوید. کتاب اخلاقی «جامعالسادات» از مرحوم حاجملا محمدمهدی فاضلنراقی که اخلاقی فلسفی را عرضه میکند. «رساله قشیریه» که توسط عبدالکریم قشیری نوشته شده و مسائل اخلاقی که خواجهعبدالله انصاری در «منازل السائرین» آورده است و به اخلاق عرفانی اشاره دارد. قشیری یکی از فیلسوفان مسلمان در سده چهارم و پنجم هجری قمری بود که در علم حدیث، کلام، فقه و تفسیر قرآن و دانشهای تخصصی آموزش دیده بود. مهمترین آثارش هم «رساله قشیریه» نام دارد. رساله قشیریه مجموعه نامهها و پیامهایی است که او به صوفیان و شاگردان خود میفرستاده است. او علت نوشتن آنها را ظهور فساد در طریقت و انحراف صوفی بیان کرده بود.
پس ما مکاتب مهم اخلاقی داشتهایم. البته این تنوع معنایش این نیست که آنها با هم تعارض داشتهاند بلکه نوعی هماهنگی و همپوشانی نسبت به هم داشتند. من شخصیتهایی مثل مرحوم فیضکاشانی را یکی از شخصیتهای مهمی میدانم که در حوزه اخلاق مباحث مهمی داشته است، درنتیجه باعث تحولی موثر در اخلاق شد. شخصیتهای دیگری مثل مرحوم نراقی را هم نباید نادیده گرفت.
از بین نظریات و کتابهایی که نام بردید کدامیک در رشد جنبههای اخلاقی بین عموم مردم تاثیر بیشتری داشتهاند؟
نمیتوان به این سوال به صورت دقیق جواب داد، پاسخگویی دقیق به این سوال نیازمند یکسری تحقیقات میدانی مفصل است. اما از بین فضایل اخلاقی مساله احسان به نظرم یکی از صفات و فضایلی است که در جامعه ما بسیار رواج دارد و آن را میتوان یکی از آثار مهم مکاتب و نظریات اخلاقی دانست. احسان و کمک به همنوع که در مباحث و نظریات اخلاقی به آن بسیار توجه شده است، خوشبختانه در جامعه ایرانی ما شیوع دارد و مردم به آن توجه ویژهای دارند.
بین نظریات، مباحث و کتابهایی که نام بردید کدام یک را میتوان الگوی مناسب برای ایجاد یک نظام اخلاقی منسجم دانست؟
کتابهای اخلاقی زیادی نوشته شده است که جنبه کاربردی بسیاری دارند مثل کتاب اخلاقی سیدعبدالله شبر از علمای شیعه قرن سیزدهم و از محدثان موثق امامیه، عالم و مفسر تفسیر شبر که نهتنها فضایل و رذائل را در آن برشمرده است بلکه چگونگی تحصیل فضایل و چگونگی دوری و فاصله گرفتن از رذائل را هم به صورت مفصل توضیح داده است. به نظر من کتاب اخلاقی او میتواند یک متن کاربردی و روشی برای جامعه باشد، البته استفاده از این کتاب پیشنهاد من است.
در کل من اخلاق نقلی را برای توده مردم مفیدتر میدانم تا اخلاق فلسفی یا اخلاق عرفانی، چراکه شاید این دو اخلاق بین توده مردم نتواند به قدر کافی کاربردی باشد.
تا چه میزان در اندیشههای موجود اخلاقی در اندیشه اسلامی امکان چالش و بحث امکانپذیر است، چراکه نقدی که وجود دارد معتقد است در اخلاق وابسته به دین با نظامهای اخلاقی بستهای مواجه هستیم که امکان تکاملشان توسط اندیشههای دیگر وجود ندارد؟
بله در هر علمی امکان چالش وجود دارد. نمیتوان گفت علمی وجود دارد ولی امکان چالش در آن وجود ندارد. همانطور که طبیعتا در علم فقه چالش وجود دارد در علم اخلاق هم این چالش هست. ولی نکته اینجاست، همانطور که فقها حق دارند در علم فقه چالش کنند، عالمان اخلاق هم حق دارند در علم اخلاق چالش کنند، به همان شکل که فیزیکدانان حق دارند در علم فیزیک چالش کنند یا پزشکان حق دارند در علوم پزشکی چالش کنند. امکان و وجود چالش در علم اخلاق معنایش این نیست که هرکسی بلند بشود و نقدی به علم اخلاق وارد بکند و بگوید من این اخلاق را قبول ندارم، بلکه نقد را تنها باید از کسی پذیرفت که متخصص علم اخلاق باشد.
یکیدیگر از نقدهایی که وجود دارد مدعی است دین خود هر آنچه نیاز فرد و جامعه و مناسبات این دو بوده است ارائه کرده و دیگر جایی برای طرح مکاتب و نظریات مختلف یا بهرهمندی از اصول اخلاقی خارج از آن وجود ندارد، این ادعا تا چه اندازه صحت دارد؟
آنچه در دین آمده است به معنایی برای مباحث اخلاقی کافی است و به معنای دیگر میتوان گفت کافی نیست. به این شکل که دین تمام اصول اخلاقی را در اختیار ما قرار داده است اما تمام فروع اخلاقی را به ما ارائه نداده است. همانطور که در فقه یکسری اصول کلی داریم و فقیه با کمک روش اجتهاد از اصول به فروعی میرسد و احکام فرعی را مشخص میکند، در علم اخلاق نیز اصولی وجود دارد که برای رسیدن به فروع اخلاقی از آنها کمک گرفته میشود.
فرض کنید در حال حاضر معاملهای به نام سرقفلی وجود دارد. در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) چنین معاملهای وجود نداشت تا بدانیم نظر آنها درباره این معامله چه بوده است. یکسری حکم کلی درباره معاملات وجود دارد که در آیات و روایات آمده است، یکی از این احکام میگوید: «هر معاملهای حلال است مگر معاملات ربوی». آنوقت مجتهد با بررسی میفهمد معامله سرقفلی جزء معاملاتی است که در آن ربا وجود ندارد بنابراین میتواند به حلیت آن حکم کند. مباحث اخلاقی هم به همین شکل هستند مثلا یک اصول اخلاقی در روایات ما آمده که عالم اخلاقی به روش اجتهاد، از اصول اخلاقی به فروعات آن میرسد یا اصول اخلاقی را با فروعات و مصادیق رفتار اخلاقی تطبیق میدهد. عالمان اخلاق با کمک روش اجتهادی اخلاق میتوانند اخلاق مهندسی، اخلاق پزشکی، اخلاق کارگزاران، اخلاق سیاستمداران و... را استخراج کنند. به تعبیری با این روش از اخلاق عمومی و توده مردم به اخلاق حرفهای و تخصصی میرسیم. درواقع اصول و کلیات اخلاقی در نصوص دینی و آیات و روایات اسلامی بیان شده و کاری که ما باید بکنیم، استخراج آنها و دستیابی به مصادیق آنهاست.
عقل منبع ادراکات اخلاقی
ما باید توجه کنیم که از نظر شیعیان امامیه عقل هم یک منبع ادراکی برای حسن و قبح است، یعنی ما از طریق عقل، حسن عدالت و قبح ظلم را درک میکنیم. بعضی از مصادیق عدالت و مصادیق جرم را به کمک عقل میتوان درک کرد. طبیعتا آنچه مصداق عدالت است، فضیلت است که باید انجام شود و آنچه مصداق ظلم است رذیلت است که نباید انجام شود. اما عقل هم به تنهایی برای بیان تمام مصادیق عدل و ظلم کافی نیست و قطعا باید از قرآن و سنت استفاده کرد. قرآن و سنت اصولی را در اختیار ما گذاشتهاند که با روش اجتهادی میتوان از این اصول برای استنباط حسن و قبح بعضی از رفتارهای جزئی بهره برد.
منبع: روزنامه فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید