داوود آزاد: تاریخ مصرف موسیقی بی‌ریشه تمام خواهد شد

1394/8/25 ۰۹:۴۵

داوود آزاد: تاریخ مصرف موسیقی بی‌ریشه تمام خواهد شد

داوود آزاد هنرمند شهیر ایرانی از همان سنین جوانی یعنی هجده سالگی به‌صورت خود آموز آموختن موسیقی را فراگرفت و قدم در مسیر موسیقی سنتی ایران گذاشت.

 

 

 ندا سیجانی: داوود آزاد هنرمند شهیر ایرانی از همان سنین جوانی یعنی هجده سالگی  به‌صورت خود آموز آموختن موسیقی را فراگرفت و قدم در مسیر موسیقی سنتی ایران گذاشت.

وی از همان ابتدای فعالیت، همت خود را در جست‌و‌جو و تحقیق در آثار گذشتگان موسیقی  که به گفته او ریشه موسیقی ایرانی هستند گماشت و از محضر اساتیدی چون غلامحسین بیگجه خانی، مرتضی نی داوود، آقا حسینقلی، سعید هرمزی و حسین طاهرزاده، ابوالحسن اقبال آذر و قمرالملوک وزیری  بهره برد. داوود آزاد از معدود هنرمندانی است که آثار تحقیقی خود را بر مضراب ساز پیاده کرد و به تلفیق تئوری و تجربه پرداخت. آزاد معتقد است با آنکه موسیقی دوران قاجار این روزها رو به فراموشی و کم رنگ شدن است اما  می‌توان امیدوار بود با چرخش روزگار بازهم موسیقی ما به دوران گذشته بازخواهد گشت.

چندی پیش داوود آزاد یک اجرای متفاوت برای زندانیان اصفهان برگزار کرد که بازتاب گسترده‌ای داشت. این امر بهانه‌ای بود تا در این باره با این هنرمند  به گفت‌و‌گو بنشینیم.

****

یکی از مواردی که  از زندگی هنری شما عنوان شده آن است که از سن 20 سالگی به‌طور کاملاً خود آموز کارفراگیری سازتار را شروع کردید و یک‌سال بعد یعنی 21 سالگی رسماً به تدریس در زمینه تار و سه‌تار پرداختید. این اتفاق عجیب است زیرا اغلب افراد و نوازندگان تار و سه‌تار هیچ‌گاه عنوان نکرده‌اند که در عرض 365 روز یک ساز را فرا گرفته‌اند!

من آموزش تار و سه تار را درمدت یک سال آموختم اما این مطلب بدان معنا نیست که بعد از آن آموختن را رها کردم، بلکه هنوز هم مشغول  یادگیری و آموزش موسیقی ایرانی و موسیقی خارجی هستم و همچنان به  آثار گذشتگان گوش می‌دهم  بخصوص استادان دوران  قاجار چون حسینقلی  و مرتضی خان نی‌داوود.

آن دوران که آموزش را شروع کرده بودم کسی در تبریز تعلیم موسیقی نمی‌داد و از من درخواست کردند که موسیقی را آموزش بدهم به این ترتیب در نخستین آموزشگاه موسیقی تبریز با عنوان مدرس تار و سه تار مشغول به تدریس شدم. به اعتقاد من برای یک هنرمند آموختن موسیقی هیچگاه پایانی ندارد و همیشه با او است  به این علت که وقتی می‌گوییم آموختن تمام شد یعنی در واقع انگاردر موسیقی به روی هنرمند  بسته شده است.

 

جست‌وجو، تحقیق درباره آثار گذشتگان این سرزمین از سوی شما با چه هدف و رویکردی صورت گرفته است ؟ به‌طور مثال تحقیق در ساز تار آقا حسینقلی و مرتضی خان نی‌داوود چه تأثیری درکار شما و ارتقای کیفی آن داشته است ؟

از همان ابتدای کار به ضرورت آموختن موسیقی گذشتگانمان پی برده بودم و می‌دانستم موسیقی ما در گذشته ریشه دارد و باید به آن نوع موسیقی اهمیت بیشتری داد. هدف من درک اصلی‌ترین بنیان های موسیقی مان که در دوران  قاجار نهفته است بود و حتی بسیاری از دوستانم بر این عقیده هستند که هرچقدر کنار موسیقی هایی چون  جاز و راک  بنشینم  و ساز بزنم بازهم نواختن من هویت ایرانی و اصالت  خود را خواهد داشت چیزی که متأسفانه امروزه برای نسل جدید ما اتفاق نمی‌افتد و با اطمینان می‌توان گفت نسل امروز با موسیقی آن دوره بسیار ناآشنا است.

 

 موسیقی سنتی از جمله ژانرهایی است که این روزها تا حدی در حال از دست دادن مخاطبش است، چشم انداز این رشته را چگونه می‌بینید؟

به نظر من امروزه، موسیقی جدی و سنتی که در دوره قاجار عرضه می‌شد  بسیار کمرنگ شده است و در واقع می‌توان گفت دیگر عرضه نمی‌شود در حالی که اگر این نوع موسیقی وجود داشت علاوه بر ایجاد توانمندی‌ و تنوع آوازی و‌ سازی درموسیقی جدی می‌توانست مخاطبان خود را پیدا کند و جایگاهش را دوباره به‌دست بیاورد. البته اعتقاد من این است که همان‌گونه  که همه چیز در کل کائنات در حال تغییر و تحول است موسیقی هم  دچار این اتفاقات  خواهد شد اما برای کسی که در موسیقی سنتی فعالیت می‌کند جدا شدن از ریشه‌ها معنا ندارد و به نظر من این اتفاق سبب می‌شود که نتواند موسیقی ماندگاری تولید کند و به جامعه ارائه بدهد در واقع موسیقی او دچار تاریخ مصرف می‌شود.به باور من ما مجبوریم چشم‌انداز خوبی از موسیقی سنتی داشته باشیم، این اتفاق اجتناب ناپذیراست و باید رخ بدهد. در کشورهای غربی و اروپایی که سفرهای بسیاری به آنجا داشته ام موسیقی کلاسیک برای مردم آنجا به مانند موسیقی سنتی ما جدی و با اهمیت است و همان‌گونه که بوده حفظ شده و برای آن ارزش قائل هستند و هیچگاه موسیقی اصیل و جدی خود را زیر سؤال نمی‌برند اتفاقی که متأسفانه در موسیقی ما بسیار مشاهده می‌شود  و هر روز با آمدن یک موسیقی جدید نخستین کاری که می‌کنند این است که ردیف موسیقی و استادان بزرگ را زیر‌سؤال می‌برند!

 

یعنی موسیقی‌‌های جدی و سنتی  که امروزه تولید می‌شود ریشه و خاستگاهشان در موسیقی سنتی نیست؟

بسیاری از این موسیقی هایی که امروزه با عنوان سنتی به گوش ما می‌رسد علاوه بر اینکه ریشه درگذشته ندارند، درک درستی از آن موسیقی هم به دست نمی‌دهند. البته این اتفاقات می‌تواند براساس شرایط زمانه و یا تغییرات باشد که در موسیقی افتاده است. امروزه  می‌بینیم که یک تعدادی از دستگاه‌ها و آوازهای موسیقی مانند افشاری و مثنوی دیگر خوانده نمی‌شود و جای تأسف است که آن فرم موسیقی سنتی که در دستگاه اجرا می‌شد و ترتیبی برای خودش داشت در موسیقی ما اجرا نمی‌شود،  اما من معتقدم موسیقی ما بازهم به دوران گذشته بازخواهد گشت و هیچگاه از بین نخواهد رفت. به‌طور مثال در زمان کلنل وزیری موسیقی گلها به‌وجود می‌آید که به نوع خودش زیباست و دوباره در دهه 50 به موسیقی جدی، دستگاه‌ها و ردیفی روی می‌آوریم در واقع این چرخه در حال حرکت است و بازهم برگشت به موسیقی سنتی و جدی رخ  خواهد داد.این را هم بگویم که به نظر من  چالش خوب است به شرط آنکه به‌ سمت نوآوری برود. خود من به شخص  همیشه به دنبال نوآوری هستم اما وقتی بخواهم کار سنتی انجام بدهم به اصالت و فاکتورهایی که در موسیقی جدی و سنتی وجود دارد و یادگرفته‌‌ام  پایبند هستم.

 

در میان موسیقیدانان نسل امروز نو‌آوری‌های زیادی دیده می شود چه درقالب هنر تلفیقی موسیقی سنتی و چه درقالب نوآوری در ساختن سازها. به نظرشما این نو آوری‌ها از اصول و قاعده‌ای برخوردار است؟

بسیاری از این نوآوری‌ها  که نام تلفیقی روی آن قرار گرفته برای من قابل پذیرش نیست چون تلفیق زمانی رخ می‌دهد که دو نوع موسیقی مختلف با حفظ هویت خود در دل هم تنیده می‌شوند یعنی موسیقی‌های دیگر، موسیقی‌های مختلف را همراهی می‌کنند اتفاقی که در موسیقی‌های  تلفیقی فعلی کمتر رخ می‌دهد. البته من مخالف این  نوع موسیقی نیستم اما در این تلفیق‌ها حفظ هویت بسیار مهم است یعنی وقتی موسیقی ما با موسیقی‌های دیگر تلفیق می‌شود باید هویت ایرانی و اصالت موسیقی‌‌اش حفظ  شود که متأسفانه این‌گونه نیست. به‌طور مثال  یکی از استادان بزرگ تار وقتی تار می‌نوازد نواختنش به مانند گیتار است و دیگرتار نیست.در مورد نوآوری هایی که در ساز به‌وجود آمده است نیز باید بگویم خود من شخصاً موافق آن  نیستم و هیچگاه  با یک ساز جدید که در موسیقی ایرانی ساخته شده نمی‌نوازم و جذب آن نمی‌شوم چون معتقدم سازهای ما در نوع خودشان جذاب و کامل هستند. این سازها  به آسانی به‌وجود نیامده و صدها سال پیشینه دارند و تاریخ در پشت سر آن قرار گرفته است. در واقع  یک ساز تار دوره‌ای را گذرانده‌ و یک سیر و سلوکی داشته تا به این شکل امروزی در آمده است و به نظر من در درجه اول  بهتر است نواختن درست آن را یاد بگیریم تا اینکه بخواهیم به فکر نوآوری در آن باشیم. مشکل موسیقی ما کمبود ساز نیست چیزهای دیگر است که بهتر است به آنها پرداخته شود.

 

شما تجربه‌ای از اجرای موسیقی کلاسیک (اثری از باخ) را با اشعار مولانا داشته‌اید. آیا فکر می‌کنید اشعار بزرگان ایرانی قابلیت همراهی با موسیقی کلاسیک غیر ایرانی را دارد؟

بله صد ‌درصد. اشعار ایرانی این قابلیت را دارند که با هر نوع موسیقی جهانی تلفیق و اجرا شوند و به نظر من درمعرفی شعر و فرهنگ ایرانی درغرب نیز می‌تواند بسیار تأثیر‌گذارباشد. به‌طورمثال شاید بسیاری از مردم ما باخ را نشناسند و با شخصیت آن آشنایی نداشته باشند اما در واقع می‌توان گفت سباستیان باخ آهنگساز و نوازنده آلمانی یک انسان معنوی و یا مولانای موسیقی کلاسیک غرب است. وقتی نوشته‌های باخ را می‌خوانید به قدری عرفانی است که تصور می‌کنید این نوشته‌های ابوسعید ابوالخیر یا بایزید بسطامی است به همین دلیل من اعتقادم این است که موسیقی کشورهای دیگرمی‌تواند با اشعار شعرای ایرانی تلفیق شود و فکر می‌کنم با خلق این آثار ماندگار بتوانیم موسیقی خود را درغرب  بخوبی معرفی کنیم.

 

با‌توجه به تجربه شخصی تان، تلفیق موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی چه بار مثبت یا منفی می‌تواند داشته باشد؟ آیا غیر از آن است که سطح کیفی موسیقی ایرانی را نشان داده که پایین تر از سطح کیفی موسیقی کلاسیک غرب است؟ و یا اینکه برای ارتقای سطح کیفی موسیقی ایرانی باید از موسیقی غربی کمک بگیریم؟

اتفاقاً  تلفیق موسیقی اصیل ایرانی با موسیقی کلاسیک غرب نشان می‌دهد که سطح و توانمندی موسیقی ما به علت  واسطه فرم در موسیقی ایرانی  بسیار زیاد است مانند بداهه‌نوازی و بداهه خوانی که  یک فضای آزاد و رهایی را به ما نشان می‌دهد و اگر دانش و ذوق لازم را داشته باشیم براحتی می‌توانیم موسیقی ایرانی را با هر نوع موسیقی تلفیق کنیم؛ در واقع توانمندی که موسیقی ایرانی در بداهه نوازی دارد در موسیقی غربی جاز و بلوز نیز این قابلیت دیده می‌شود اما بسیاری از موسیقی‌های دیگر فرم بسته و مشخصی دارند و نمی‌توان فراتر از آن رفت. بنابراین تلفیق این دو نوع موسیقی وسیله بسیار خوبی است که می‌توانیم به واسطه آن در جایگاه‌هایی که نمی‌شود به تنهایی با موسیقی سنتی و ایران دست یافت حضور داشته باشیم. البته من در این زمینه تجربه‌هایی را در بزرگترین فستیوال ترکیه، رادیو کلاسیک اتریش و در فستیوال بی‌بی سی داشته ام و به نظر من این‌گونه می‌توان موسیقی‌مان  را به رخ دنیا بکشیم.

 

موسیقی ایرانی در دنیا تا چه‌اندازه شناخته شده است؟

به اعتقاد من موسیقی ایرانی به آن میزان و اندازه‌ای که موسیقی هند و عرب شناخته شده‌اند در دنیا معرفی نشده است در واقع  شاید سه دهه است که موسیقی ما بسیار فعال درغرب اجرا می‌شود.اما  متأسفانه اجرای یک تعداد کارهای ضعیف در این میان سبب شد مخاطب غربی از سالن‌های موسیقی ایرانی فاصله بگیرد وجای تأسف است که تعدادی از موزیسین‌های ما فکر می‌کنند غربی‌ها  شناختی از موسیقی ما ندارند و آن حساسیت لازم را در اجرایشان نداشتند و جدی با آن برخورد نکردند و حتی بدون تمرین بر سر کنسرت رفتند و اجرایی  را به نمایش گذاشتند که تنها ضربه زدن به موسیقی ایرانی بود یا حتی عنوان‌هایی برای موسیقی استفاده کردند که واقعی نبوده است. به‌طور مثال اکثریت مردم می‌دانند موسیقی عرفانی درغرب طرفداران بسیاری دارد و غربی‌ها تا حدودی موسیقی عرفانی، عرب، هند، ترکیه و پاکستان را می‌شناسند اما  کسانی از ایران در غرب کنسرت اجرا کردند که کارشان موسیقی عرفانی نبوده و عنوان کنسرت‌شان را هم موسیقی عرفانی گذاشتند که متأسفانه تأثیر بسیار بدی برای مخاطبان غربی داشت.

 

در زمینه آواز ایرانی چطور؟ 

آواز ایرانی به دلیل اینکه ریتم ندارد به حدی که برای ما جذاب است برای غربی‌ها نمی‌تواند خیلی جذاب باشد. حتی فواصل موسیقی ما غیرمعمول و برای گوش غربی‌ها آشنا نیست و به نظر من برای جذب مخاطب غربی یکی از مهمترین وسیله‌ها ریتم است البته متأسفانه ریتم‌های موسیقی ایرانی بسیارمحدود است. من فکر می‌کنم تنوع ریتمیک به علت انرژی دار بودن آن می‌تواند خیلی‌ها را به خود جذب کند. به تازگی  یک تعداد آثار در ریتم‌های مختلف ساخته ام که دو تا از این ریتم‌ها در آلبوم  جدیدم به زودی منتشرخواهد شد.

 

موسیقی ایرانی دارای چه مؤلفه‌هایی است؟ آیا به صرف دف زدن و مولاناخوانی می‌توان گفت این موسیقی عرفانی است؟

من معتقدم هنردرذات خود یک پدیده عرفانی است که ازعالم درون سرچشمه می‌گیرد و با آن در ارتباط است به همین دلیل می‌توانیم بگوییم هنر یک پدیده و یک عنصرعرفانی است. اما در موسیقی‌های عرفانی که به دنبال آن هستیم یکسری فاکتورهای خاصی را ملاک قرار می‌دهیم که در واقع بسیاری از آنها موسیقی عرفانی نیستند و متأسفانه با خواندن اشعاری از حافظ و مولانا یا نواختن دف بر این باور هستیم که موسیقی عرفانی اجرا می‌کنیم. در صورتی که  خود من شخصاً موسیقی عرفانی اجرا می‌کنم که درآن دف وجود ندارد به همین دلیل اعتقادم این است که نمی‌توانیم با انتخاب ساز بگوییم  نوع موسیقی چیست.

 

علت علاقه شما به آثار مولانا چیست ؟

علت آن شاید علاقه‌ای باشد  که از بچگی به تصوف داشتم در واقع  این‌گونه می‌توان گفت من به مولانا علاقه‌ای نداشتم، مولانا خود آدم‌ها را انتخاب می‌کند. اشعار مولانا برای من همیشه الهام‌بخش بوده و هست  و به گونه‌ای آنها من را انتخاب می‌کنند. شاید باور برای شما سخت و تعجب آور باشد  اما من بارها از صفحات اشعار مولانا عبور کردم و رد شدم اما به یک باره شعری را می‌بینم که پیش از این به چشم من نخورده است و تعجب می‌کنم چرا این شعر را ندیده ام. به نظر من خوانش اشعار مولانا زمان خاصی دارد و زمانش را تنها مولانا تعیین می‌کند که این شعر خوانده یا دیده شود. البته در آلبوم اخیرم ریتم‌های جدیدی از اشعار مولانا به‌کار برده ام.

 

ارزیابی تان از حضور در رسانه‌های جمعی خارج از کشور از جمله رادیوها و تلویزیون‌ها چیست و آیا تاکنون بازخورد مثبتی از این حضور را شاهد بوده‌اید؟

بله. صد درصد.علت حضورم در رسانه‌های خارجی تنها شناساندن موسیقی و فرهنگ ایران است. درواقع هدف ما این است که نشان بدهیم ما صاحب فرهنگ کهن و موسیقی بسیار با ارزشی هستیم بخصوص در رسانه‌های خارجی یا غربی‌ها که حتی نمی‌دانند کشور ایران موسیقی دارد و من فکر می‌کنم حضور در این رسانه‌ها در شناساندن ایران بسیار اثر گذار است.

 

چگونه شد که پس از بازگشت به ایران؛ تصمیم به اجرای موسیقی برای زندانیان گرفتید؟

زمانی که مسئولان زندان اصفهان متوجه شدند ما در این شهر اجرای کنسرت خواهیم داشت از سوی آنها پیشنهاد دادند که در زندان اجرای کنسرت داشته باشیم و چون برای من جالب بود پذیرفتم. البته دوست داشتم این فضا را ببینم و تجربه کنم، حتی سه - چهار روز بعد از اجرای زندان هنوز در حال و هوای زندان بودم. درزندان با زندانیان حس درونی‌ام و پیغام رادر میان گذاشتم وگفتم فکر نکنید آدم‌هایی که بیرون از زندان زندگی می‌کنند آزاد هستند چه بسا که این افراد، در زندان بی‌محبتی، بی‌عشقی  رنج می‌برند و از آن زندان رها شدن بسیار سخت‌تر از این زندان است. من فکر کنم این حرف‌ها خیلی تأثیرگذار بود و یک ارتباطی برقرار شد و موسیقی که برایشان اجرا کردیم خیلی برایشان جالب بود.

 

بازتاب‌های حرفه‌ای تان چه بود؟

این کار بازتاب‌های بسیاری داشت.  جالب است بدانید زندانیان علاقه  و ارتباط بسیارخوبی با موسیقی داشتند و از من درخواست کردند موسیقی غیرمجاز برایشان اجرا کنم!

 

با توجه به حضور تان در جشنواره‌های بین‌المللی آیا این حرکت بر جایگاه تان تأثیر منفی نمی گذارد؟

به هیچ‌وجه. اگر قرار باشد با این کارها به جایگاه من ضربه وارد شود، بهتر است که  اتفاق بیفتد. بعد از این اجرا اگر باز هم در این مورد پیشنهادی به من  بدهند قبول خواهم کرد حتی شاید خودم پیشنهاد کنم در اجرایی که در شیراز و تبریز دارم برای زندانیان هم بخوانم.

 

آیا تجربه اجرا در زندان در کشورهای دیگر هم وجود داشته است؟

خیلی کم. در ایران هم برای اولین‌باراست که اتفاق می‌افتد و با آنکه تجربه‌ این کار را نداشتم فکر می‌کنم جرقه‌ای در ذهن من ایجاد کرد و دلم می‌خواست این اجرا اتفاق بیفتدو باز هم تداوم داشته باشد.

 

زندانیان چه رابطه‌ای با شما برقرار کردند؟

استقبال بسیارخوب بود و خیلی  شاد شدند و به نظر من این شادی که موسیقی می‌تواند برای آنها داشته باشد در آنجا خیلی برای روحیه آنها تأثیرگذاراست.

 

آیا زندانیان تاکنون از شما تقاضای آموزش ساز داشته‌اند؟

خیر. ما به‌صورت مستقیماً با زندانیان در ارتباط نبودیم ولی جالب بود بدانید که در پشت صحنه زندان،  تعداد بسیاری ساز وجود داشت و گویا زندانیان آموزش موسیقی می‌بینند.

 

حالا اگر از شما کتاب و جزوه‌ای بخواهند، پیشنهاد و کمکی خواهید داشت؟

بله حتماً با کمال میل.

 

 آثاری که اجرا کردید آیا به  فرهنگ عامه زندانیان شبیه بود از حیث حزن آلود بودن یا  شادی‌آور بودن؟

تمامی کارهایی که در زندان اجرا کردم آثاری بود که در کنسرت اصفهان اجرا کرده بودم البته یک قطعه آذری هم خواندم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و دوست داشتند.

 

 غیر از موسیقی، هنر دیگری هم برای زندانیان جذابیت دارد؟

هر هنری می‌تواند برای  زندانیان جذاب باشد. در واقع هنر می‌تواند روح انسان را لطیف‌تر و با زیبایی‌ها آشناتر کند. کسی که جرمی انجام داده، می‌تواند با هنر روح خود را صیقل بدهد و در به آرامش رساند.

 

رویکرد مسئولان در رابطه با این برنامه چه بود؟

بسیار خوب بود و استقبال کردند.

 

مردم و موزیسین‌های کشورهای دیگر از این اقدام شما چه برداشتی داشتند؟

تصور خوبی داشتند و به عنوان یک کار مثبت به آن نگاه می‌کردند و برای همه جذاب بود چون کسی برای این قشری که فراموش شده‌اند کاری انجام نمی‌دهد. این قشر شوک شده‌اند و نیاز به موسیقی  دارند.

 

اوضاع موسیقی و آموزشگاه‌های موسیقی امروز به چه صورت است؟

زمانی که در تبریز بودم آموزش موسیقی در آموزشگاه‌ها را تجربه کردم و وقتی که در سال 68 به تهران آمدم چون هیچ آموزشگاهی نداشتم در خانه مشغول تدریس موسیقی شدم. به نظر من در آموزشگاه‌های موسیقی باید آن آموزش سنتی و آموزشی که در قدیم وجود داشت و به مادیات توجهی نداشتند و تنها رابطه استاد و شاگرد یا مرید و مراد بود در آموزشگاه‌ها باید اتفاق  بیفتد که متأسفانه  این چنین نیست. به نظر من در نگاه اول باید دید آموزشگاه‌های موسیقی  چه میزان می‌توانند به جامعه، موزیسین تحویل بدهد؟  به اعتقاد من اتفاق خیلی خاصی برای موسیقی  به‌وجود نمی‌آید یعنی کمکی به موسیقی ما نمی‌کند جز اینکه ممکن است کمیت را بالا ببرند و خیلی‌ها ساز یاد بگیرند ولی کیفیت موسیقی که چه اتفاقی برایش می‌افتد، چندان مورد توجه نیست. به‌طور مثال  در گذشته وقتی چاووش  به‌وجود آمد تنها دو- سه آموزشگاه موسیقی چون چنگ، چاووش، شیدا و حفظ اشاعه موسیقی وجود داشت و تمام آموزشگاه‌ها  با متد و روشی که زنده یاد لطفی و دیگر اساتید داشتند موزیسین تربیت کرده بودند. اتفاقی که در موسیقی  بسیار ماندگار و جریان‌ساز بود اما این جریان‌سازی امروزه وجود ندارد و بیشتر آموزشگاه‌ها  به دنبال کسب درآمد هستند.

 

در گذشته آموزش موسیقی به‌صورت سینه به سینه بود اما امروزه آموزش‌های موسیقی از طریق لپ‌تاپ، گوشی‌های موبایل و... انجام می‌گیرد. آیا این نوع آموزش‌ها می تواند راه درست آموزش برای موسیقی هموار سازد؟

بله. ما می‌توانیم از همین نرم افزار‌ها کمک بگیریم و به صورت سینه به سینه کار کنیم به‌طور مثال می‌توانیم با یک گوشی موبایل از یک گوشه موسیقی فیلمبرداری کنیم و آن را آموزش ببینیم در واقع چیزی که درسیستم آموزش موسیقی سنتی مورد بحث است سیستم نت است. اعتقاد من این است ردیف و قطعات موسیقی ایرانی را نمی‌توان با نت آموخت و آن ارتباطی که می‌خواهیم با سرشت موسیقی بر قرار کنیم اتفاق نمی‌افتد به  این دلیل که نت همیشه عامل و مثل یک حجاب بین شما و موسیقی است.

 

برنامه‌های کنسرت و آلبوم‌های بعدی‌تان به چه صورت است؟

در حال حاضر چند کار تلفیقی آماده کرده ام که به مرور زمان پخش خواهد شد. همچین  بیش از 10 آلبوم موسیقی ام آماده انتشاراست و ان‌شاءالله  بعد از ماه محرم و صفر آلبوم جدیدم به نام «لیلی‌نامه» که در واقع نمی‌خواهم برای آن عنوانی بگذارم که موسیقی عرفانی است یا سنتی منتشر خواهد شد. این آلبوم با یک نوازنده انگلیسی تدوین شده است. یک کار دیگر نیز آماده کرده‌ام که حدوداً یک سال پیش در نیویورک ضبط شده و کاملاً بداهه است که با یک سرخپوست رباعیات مختلف از شعرای مختلف  را می‌خوانم در واقع موسیقی تلفیقی ایران و بومی‌های امریکا است. یک کار دیگر نیز که 8-7 ماه پیش در تورنتو ضبط کردم که ریشه در موسیقی بلوز دارد. 15 ژانویه نیز در  تورنتو به نفع کهریزک اجرای کنسرت خواهم داشت.

در مورد اجرای کنسرت نیز باید بگویم تمامی مجوزها گرفته شده و تنها منتظر سالن اجرا هستیم و ان‌شاءالله بعد از اجرای تهران در شهرستان‌ها نیز  کنسرت خواهیم داشت و بعد از این اجرای کنسرت در خارج از ایران است.

 

مخاطبان اجراهایی که در خارج از ایران دارید بیشتر ایرانی هستند یا خارجی؟

تعدادی ایرانی و تعداد دیگر فقط خارجی هستند؛ غربی‌ها موسیقی ما را بسیار دوست دارند و علاقه‌مند به شنیدن آن هستند. من در کنسرت هایم شعرهایی که می‌خوانم  با ترجمه انگلیسی برای مخاطبان ترجمه می‌شود و خودم نیز در مورد سازها برای آنها توضیح می‌دهم.

منبع: روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: