1394/8/18 ۱۰:۳۹
«سرویس اتومبیلرانی منظم... در خط رضا شاهی مازندران... اداره حملونقل ثابت برای رفاهیت عامه و حمل مالالتجاره وسایل نقلیه متعددی در خط طهران و مازندران تهیه نموده و از تاریخ ١٥شهریور مرتبا در ایام یکشنبه و چهارشنبه از طرفین حرکت مینمایند. دستگاههای مزبور طرف هرگونه اعتماد و اطمینان از حیث راحتی و سرعت هستند. علاوهبر ایام مذکور دستگاههای فوقالعاده هم در هفته دو الی سه مرتبه حرکت مینمایند و همچنین علاوهبر این سرویس اتومبیلهای سواری و بارکش برای کلیه خطوط شوسه ایران حاضر و مهیا دارد- آقایان مسافران و تجار محترم تا قبل از اتمام بنای گاراژ مرکزی واقعدر خیابان سپه جنب مسجد مجدالدوله میتوانند بهشعبه اداره حملونقل ثابت در اول خیابان چراغبرق رجوع نمایند... روزنامه اطلاعات ٢٨ شهریور ١٣٠٦ خورشیدی.
مژگان جعفری : «سرویس اتومبیلرانی منظم... در خط رضا شاهی مازندران... اداره حملونقل ثابت برای رفاهیت عامه و حمل مالالتجاره وسایل نقلیه متعددی در خط طهران و مازندران تهیه نموده و از تاریخ ١٥شهریور مرتبا در ایام یکشنبه و چهارشنبه از طرفین حرکت مینمایند. دستگاههای مزبور طرف هرگونه اعتماد و اطمینان از حیث راحتی و سرعت هستند. علاوهبر ایام مذکور دستگاههای فوقالعاده هم در هفته دو الی سه مرتبه حرکت مینمایند و همچنین علاوهبر این سرویس اتومبیلهای سواری و بارکش برای کلیه خطوط شوسه ایران حاضر و مهیا دارد- آقایان مسافران و تجار محترم تا قبل از اتمام بنای گاراژ مرکزی واقعدر خیابان سپه جنب مسجد مجدالدوله میتوانند بهشعبه اداره حملونقل ثابت در اول خیابان چراغبرق رجوع نمایند... روزنامه اطلاعات ٢٨ شهریور ١٣٠٦ خورشیدی.
اتومبیل آنگونه که اسناد تاریخی روایت میکنند، در دوره مظفرالدین شاه قاجار به ایران وارد شد. این شاه قاجار در بازگشت از سفر دوم خود به فرنگ، در ١٢٧٩ خورشیدی، ششسال پیش از امضای فرمان مشروطه، رهاوردی با خود داشت. اتومبیلی که از بلژیک با خود آورده بود، گویا یک رنوی فرانسوی بود که از نظر ساختار فیزیکی به کالسکه شباهتی بسیار داشت. این سوغات فرنگ اما تا سالهای بعد، راهی هموار به جامعه ایرانی پیش روی خود ندید. بهرهگیری از این وسیله تازه تا سالها بعد در انحصار دربار و برخی بازرگانان بزرگ ماند. اتومبیل در سالهای پایانی حکومت قاجار، جای پا یا به تعبیر باستانی پاریزی، جای چرخ خود را میان دیگر طبقات جامعه باز کرد. حضور این پدیده تازه در جامعه سنتی ایران، ماجراهایی جذاب را سرآغاز شد. جعفر شهری درباره حضور اتومبیل در ایران روایتی جالب دارد «اتومبیل از بعد از جنگ اول بینالملل به ایران پا باز نمود که اول به دربار و منازل یکی، دو وزیر راه یافته کمکم شیاع گرفته در اختیار دیگر مردم قرار گرفت، در دو نوع اتومبیل سواری بهنامهای (فورد) و (شورلت) و بارکشهايی بسیار ابتدایی با لاستیکهای توپر و چرخهایی زنجیری بدون (دیفرانسیل) تا کمکم که از سالهای ١٩٢٢ میلادی به بعد باریهای لاستیک بادی دیفرانسیلدار و کاملتر وارد شد، اگر چه هنوز سواریهای لاستیک توپر کم و بیش دیده میشدند و بادی بودن لاستیک چندان مرغوبیتی نداشته مورد توجه قرار نگرفت که در رفتن باد آنها را در بیابان از معایب آن میشمردند... از بهترین مشاغل شغلهای مربوط به اتومبیل شناخته شده هرکس سعی داشت خود را در یکی از کارهای آن داخل بکند، مخصوصا کار شوفری آنکه دل از پیر و برنا برده، شوفر کسی بود که در هر کجا به هنر و مقام و منزلت انگشتنما شده زنها و دخترها برایشان سر و دست شکسته در هرجا از کافه و رستوران و... مورد عزت خاص قرار میگرفتند»,١ همانگونه که آگهی آغازین این نوشتار نشان میدهد بهرهگیری اتومبیل به اندازهای در ایران آن روزگار رواج یافته بود که حتی مسافران را از تهران به مازندران میبرد. مردمان بسیاری از جاهای کشور با این وجود تا سالها پس از رواج بهرهگیری از اتومبیل در شهرهای بزرگ، نتوانستند رخ این رهاورد شاهانه را ببینند. محمدابراهیم باستانی پاریزی، این مسأله را در حکایتی جذاب بیان کرده است «تابستان سال ١٣١٣ شمسی بود، من در خرداد آن سال کلاس سوم دبستان را تمام کرده بودم. در آن تابستان، یک روز از تلفنخانه بهپدرم که مدیر مدرسه بود خبر دادند که یک تن بازرس مهم از تهران بهکرمان آمده و با رئیس معارف کرمان به پاریز هم خواهد آمد. سه روز بعد، نخستین اتومبیل سواری که در قرن بیستم پا- یا بهتر بگويیم چرخ- به پاریز کشاند اتومبیل این بازرس مخصوص بود: آقایهادی حائری، مدیرکل وقت وزارت معارف با آقای صادق انصاری رئیس معارف ایالت کرمان و آقای نصیبی رئیس معارف سیرجان همراه چند تن دیگر از این اتومبیل (ماشین) پیاده شدند، جمعی کثیري از مردم اطراف کاروانسرای قدیمی پاریز که بهسبک صفوی و بر فراز تل بنا شده- جمع شده بودند، ماشین در آنجا توقف میکرد، اینان، جمعی برای پیشواز رئیس معارف، ولی اکثر برای دیدن اتومبیل آمده بودند، زیرا چنانکه گفتم این نخستین ماشینی بود که بهپاریز میآمد و ما تا آنروز ماشین ندیده بودیم. مردم میگفتند سهسال پیش یک ماشینی از طریق سیرجان تا دو فرسنگی پاریز آمده و نتوانسته بود بالاتر بیاید و بازگشته و فقط چند نفری که آنرا دیده بودند از تورهای سیمی اطراف آن و سایر خصوصیات و صدا و غرش آن گفتوگو میکردند. کوهستان ما تا سیرجان ١٠ فرسنگ و تا رفسنجان پانزده فرسنگ راه سخت دارد که هنوز هم بهسختی عبور و مرور میشود، از سیرجان تا کرمان ٣٥ فرسنگ و از کرمان تا تهران بیش از ١٨٠فرسنگ است. حالا تصور بفرمايید که مدیرکل با چه مشقتی این راه را طی کرده بود».
١- تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم؛ زندگی، کسبوکار، جلد اول، ص ٣٧٥ تا ٣٧٧.
٢- چراغی در تاریکی، مجله یغما، سال نوزدهم، شماره سوم، خردادماه ١٣٤٥، ص ١٣٠.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید