گفت‌وگو با دکتر «ناصر تکمیل همایون»، پژوهشگر و مدرس تاریخ درباره تغییرات اجتماعی پایتخت در میانه ١٣٠٤ تا ١٣٥٧

1394/7/20 ۰۹:۴۹

گفت‌وگو با دکتر «ناصر تکمیل همایون»، پژوهشگر و مدرس تاریخ درباره تغییرات اجتماعی پایتخت در میانه ١٣٠٤ تا ١٣٥٧

دوران حکومت پهلوی‌ها برای کشور ایران، سرآغاز دگرگونی‌هایی گسترده بود و چهره جامعه ایرانی را تغییر داد. تصمیمات دولت و سیاستمداران این دوران و نیز ورود تکنولوژی از غرب، تحولاتی گسترده در جامعه ایران به‌ویژه تهران به‌عنوان پایتخت پدید آورد. در دوره پهلوی دوم به‌ویژه پس از جنگ دوم جهانی، هم به دلیل ورود نظامیان خارجی به کشور، هم به علت تغییر چهره جامعه‌جهانی، سبک زندگی مردم و رفتارهای اجتماعی آنان دستخوش دگرگونی‌هایی شد.

 

ما تمدن بلواری را گرفتیم نه تمدن لابراتوری؛ ظاهر تمدن، نه باطن آن

پرستو رحیمی: دوران حکومت پهلوی‌ها برای کشور ایران، سرآغاز دگرگونی‌هایی گسترده بود و چهره جامعه ایرانی را تغییر داد. تصمیمات دولت و سیاستمداران این دوران و نیز ورود تکنولوژی از غرب، تحولاتی گسترده در جامعه ایران به‌ویژه تهران به‌عنوان پایتخت پدید آورد. در دوره پهلوی دوم به‌ویژه پس از جنگ دوم جهانی، هم به دلیل ورود نظامیان خارجی به کشور، هم به علت تغییر چهره جامعه‌جهانی، سبک زندگی مردم و رفتارهای اجتماعی آنان دستخوش دگرگونی‌هایی شد. همچنین رخدادهای سیاسی، گروه‌بندی‌های عقیدتی و پیش‌زمینه‌های مربوط به آغاز انقلاب اسلامی، توجه نویسندگان و محققان تاریخ را به این مسائل کشانده است؛ از این‌رو عموما مسائل اجتماعی و فرهنگی مربوط به این دوران کمرنگ دیده شده است. توجه به مسائل اجتماعی و کنکاش درباره آنچه لابه‌لای زندگی روزمره مردم ایران به‌ویژه در پایتخت در آن برهه زمانی رخ داده است می‌تواند ما را به نتایجی متفاوت درباره این دوره تاریخی برساند. دکتر ناصر تکمیل‌همایون، مدرس و پژوهشگر تاریخ، در دهه‌های اخیر درباره فرهنگ و جامعه تهران قدیم، بسیار تحقیق و پژوهش کرده است. تالیف کتاب «تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: از آغاز تا دارالخلافه ناصری» و نیز انتشار مقالاتی فراوان درباره تاریخ اجتماعی، موجب شده است از وضع جامعه ایران در دوره‌های پهلوی اول و دوم شناختی مناسب داشته باشد. تکمیل‌همایون، زاده‌سال ۱۳۱۵ خورشیدی در قزوین است. وی دوره‌های دکترای تاریخ و دکترای جامعه‌شناسی را به ترتیب در سال‌های ۱۳۵۱ و ۱۳۵۶ در دانشگاه پاریس به پایان رسانده است. این جامعه‌شناس و تاریخ‌نگار ایرانی، اکنون در پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی، تاریخ را در دوره‌های عالی آموزش می‌دهد. گفت‌وگو با این پژوهشگر برجسته درباره شرایط فرهنگ و اجتماعی تهران در روزگار پهلوی، یافته‌هایی ارزشمند از وضع پایتخت در آن روزگار به دست می‌دهد.

 

جناب دکتر تکمیل‌همایون! تهران به‌عنوان پایتخت دویست‌ساله ایران، از گذشته تا امروز، به‌ویژه در زمینه زندگی فرهنگ و اجتماعی مردمان، چه شرایطی را ازسرگذرانده است؟

تهران در یک سده و نیز دهه‌های اخیر همواره درحال دگرگونی بوده و جمعیت‌ آن در دوره‌های گوناگون، پی‌درپی تغییر کرده است؛ از این‌رو نمی‌توانیم درباره آداب و رسوم کلی مردمان آن سخن بگوییم. این مسأله با توجه به جمعیت تهران در دوره‌های گوناگون قابل درک است. جمعیت تهران در دوره آقامحمدخان حدود ٥٠‌هزار نفر بود. بیش از نیم همین تعداد، در تابستان به مناطق دیگر می‌رفتند. این جمعیت در اوایل دوره حکومت ناصرالدین‌شاه به ١٢٠‌هزار نفر می‌رسد. ٧٠‌هزار نفری که در میانه حکومت دو پادشاه قاجار به جمعیت افزوده شده است، به احتمال زیاد مهاجرانی بوده که به تهران کوچیده‌اند. این مهاجران از شهرستان‌ها و مناطقی می‌آمدند که هریک آداب و رسومی ویژه خود داشتند. به همین دلیل است که معتقدم نمی‌توانیم درباره سنت‌ها و آداب مردم تهران قدیم به گونه‌ای کلی سخن بگوییم و سخنان خود را به همه پایتخت‌نشینان تعمیم دهیم. حتی اگر محله‌های تهران را ببینید، این مسأله را از نام‌شان درمی‌یابید، مثل محله‌های شیرازی‌ها، قزوینی‌ها، ترک‌ها و قجرها. منظورم این است که تعداد تهرانی‌هایی که اصالت‌شان تهرانی باشد، کم بوده است. این جمعیت در برهه پایانی حکومت ناصرالدین‌شاه به ٢٠٠‌هزار نفر می‌رسد. وضع جمعیت پایتخت تا زمان روی‌کارآمدن پهلوی اول، کمی متعادل می‌شود. در این دوره اما این اندیشه درمیان مردم مناطق دیگر پیدا شد که تهران آباد شده و در این شهر پول برای جمع‌کردن ریخته شده است. پیامد همین اندیشه، افزایش تعداد مهاجران و گوناگونی مهاجرت‌ها بود. جمعیت تهران در عصر پهلوی اول بدین‌ترتیب به ٥٠٠‌هزار نفر رسید تا در دوره پهلوی دوم که از مرز یک‌میلیون نفر هم گذشت. به یاد دارم شخصی به نام آیت‌الله خسروشاهی در ورزشگاه آزادی با من صحبت می‌کرد و روزنامه‌نگارها هم آمدند. به مزاح به ایشان گفتم: خانه‌ای به ما نمی‌دهید؟ ایشان پاسخ داد: براساس طرحی از جانب دولت، از‌ سال آینده هرکسی در تهران است، صاحب‌خانه خواهد شد. این حرف را روزنامه‌ها روز بعد با تیتر درشت نوشتند. از چند روز بعد تعداد زیادی از مردم به تهران وارد شدند به این تصور که به همه خانه داده خواهد شد. اکنون تصور کنید تهران آن‌روزها به اندازه امروز گسترده نبوده است. پایتخت در آن روزگار نهایتا به حدود میدان توپخانه و حسن‌آباد، چهارراه مولوی و از سوی دیگر به شهرری محدود می‌شده است. بنابراین برای چنین جامعه‌ای نمی‌توانیم از یک اخلاق واحد سخن بگوییم. آذربایجانی‌ها، اصفهانی‌ها، شیرازی‌ها و دیگر اقوام مستقر در تهران، آداب و رسوم، غذاها، عزاداری‌ها و عروسی‌های ویژه خود را داشتند. ما در تهران از یکصد‌سال پیش بدین‌سو درواقع با مجموعه‌ای از آداب و رسوم روبه‌رو هستیم. هنوز هم وقتی به هریک از این اقوام در تهران برمی‌خوریم، حتی اگر زمان زیادی هم از سکونت‌شان در تهران گذشته باشد، باز از آنها می‌پرسیم «آداب عروسی شما چگونه است، رسم شما چیست؟»

 

پس شاید بهتر باشد از نظر ذهنی یک تقسیم‌بندی ایجاد کنیم تا بتوانیم درباره هریک از این دوره‌ها و آداب و رسوم مردم به‌گونه مختصر صحبت کنیم. مثلا فضای کلی تهران در دوره پهلوی دوم به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم چگونه بوده است؟

وضعیت جمعیت در دوره پهلوی دوم، اندکی شکل گرفته و جاافتاده است. تهران البته از دوره ناصرالدین‌شاه به بعد تقریبا حالت «شهری‌گری» پیدا می‌کند، اما از دوره پهلوی، به‌ویژه پس از دهه‌های ٢٠ و ٣٠ خورشیدی، روستاییان شتابان به تهران مهاجرت می‌کنند و حالت شهرگونه آن را از بین می‌برند؛ بدین‌معنا که عادت‌ها و سلوک روستایی به شهر جابه‌جا می‌‌شود. چنین پدیده‌هایی محال است در شهرهای مدرن دنیا همچون پاریس رخ دهد. درواقع می‌خواهم بگویم که چنین دگرگونی‌هایی در تاریخ تهران موجب شد نمادهای مدرن شهری در این شهر چندان پای نگیرند و جا نیفتند. مهم‌ترین عامل چنین وضعیتی، از نگاه من، مهاجرت بسیار مردم از روستا به شهر به صورت یکباره در دوران پهلوی‌ها بود. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که مسائل اجتماعی و فرهنگی همواره به زمانی دراز برای جامعه‌پذیری نیاز دارند. همچنین تغییرات اجتماعی در مسائل فیزیکی، شتابان‌تر رخ خواهند داد. برای مثال خانه‌سازی و ماشین‌سازی به‌عنوان جلوه‌هایی از ظواهر مدنیت، سریع در جامعه ایجاد می‌شود اما مسائل روانی و انسانی این‌گونه نیست. رفتارهای اجتماعی به زمانی دراز نیاز دارند تا در افراد پایدار و ماندگار شوند. به نوشته مهدی‌قلی‌خان هدایت در کتاب «خاطرات و خطرات»، ما تمدن بلواری را گرفته‌ایم اما تمدن لابراتوری را نگرفته‌ایم. به همین دلیل برآنم که ما ظاهر تمدن را گرفتیم نه باطن آن را. تهران چنین حکایتی دارد.

 

پژوهشگرانی چون جنابعالی که در این‌باره کتاب نوشته و پژوهش کرده‌اند، کسانی مانند مرتضی راوندی و جعفر شهری، آگاهی‌هایی که از زندگی روزمره مردم تهران قدیم در آثار خود ارایه می‌دهند، چگونه به دست آورده‌اند؟ آنان از چه منابعی بهره گرفته‌اند؟

تاریخ‌نگاری همچون جعفر شهری در تهران زیسته و رشد کرده است. اگر دقت کنید در کتابش رفرنس و مرجعی برای استناد وجود ندارد زیرا همه دیده‌ها و شنیده‌های خود را از تهران آن روزگار روایت کرده است.

 

پس نوشته‌ها و کتاب‌های وی در حوزه فرهنگ و تاریخ مردم تهران قدیم مانند «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» و «تهران قدیم» در واقع، تاریخ شفاهی است؟

بله! گونه‌ای تاریخ شفاهیِ کتابت‌یافته است. مطالب آثار جعفر شهری در حوزه تاریخ اجتماعی تهران قدیم البته گاهی اغراق‌آمیز است. خواننده هنگام مطالعه باید حواس خود را جمع کند و با بررسی منابع دیگر، واقعیت را دریابد. درباره دیگر نویسندگان که درمورد تاریخ تهران کار کرده‌اند یا خود من، خواندن شرح احوال و زندگی بزرگانی که در تهران زیسته‌اند، همچنین کتاب احوال عالمان و دانشمندان مذهبی، شرح مسائل فرهنگی و آموزش و پرورش، به‌ویژه سفرنامه‌های خارجی و گفت‌وگوی تاریخ شفاهی با پیرمردان و پیرزنان و نیز برخی کتاب‌های تاریخی سودمند است. من نیز در تالیف آثار خود درباره تاریخ فرهنگی و اجتماعی تهران در سده‌های گذشته به همین منابع و کتاب‌ها استناد کرده‌ام.

 

درباره فضای کلی «تهران پهلوی‌ها» توضیح می‌دهید؟

پهلوی‌ها تهران را از نظر کالبدشناسی ویران می‌کنند. به نظرم همان‌گونه که حجاب زنان را از میان بردند، حجاب خیابان‌ها را نیز برداشتند. رضا شاه برای این‌که شهر متفاوتی ایجاد کند همه دروازه‌های شهر را از میان برد و دروازه‌های دولاب و قزوین را خراب کرد. دوران پهلوی، دوران ویرانگری ساختار گذشته شهری و ساختن نمایی تازه بود. به این نکته هم دقت کنید که تهرانی‌های اصیل هرگز به مناطق پایین‌دست نمی‌آمدند. با ویران کردن دروازه‌ها، شهر گسترش یافت، در نتیجه مهاجران شهرستانی در این مناطق ساکن شدند، نه تهرانی‌های اصیل. مثلا من وقتی کودک بودم خانواده‌ام در سلسبیل زندگی می‌کردند. کسانی که در این محله می‌زیستند یا قزوینی یا ساوه‌ای بودند. هنگامی که می‌خواستیم به میدان توپخانه برویم، اصطلاحا می‌گفتیم به «شهر می‌رویم». حتی به یاد دارم اتوبوس‌های خط ١٥ که در آن‌جا مسافر جمع می‌کردند، فریاد می‌زدند «شهر، شهر». یعنی این مناطق که به شکل بی‌رویه گسترده می‌شدند، آن شهری‌گری به معنای دقیق کلمه را نداشتند.

 

شهرستانی‌هایی که به تهران آمده‌اند، چگونه می‌زیستند؟ با توجه به این‌که تهران به‌عنوان پایتخت ویژگی‌های خود را داشته است، حتی اگر به تضاد با این مسائل دچار شده‌اند، این رویارویی چگونه رخ نموده است؟

مسلما به سنت‌های خود پایبند بودند. این مسأله حتی امروز هم در مراسم مذهبی مانند محرم، خود را در نام هیأت‌های عزاداری نشان می‌دهد؛ هیأت قزوینی‌ها، همدانی‌ها، آذربایجانی‌ها و بسیاری هیأت‌های دیگر. این مهاجران از سویی دیگر به ارتش یا دولت وارد شده و نظامی یا کارمند می‌شدند، درحالی‌که تهرانی‌های اصیل، بیشتر تاجر و بازرگان بودند یا پست‌های مهم و اصلی را در دولت داشتند. از این‌رو تفاوت فراوان طبقاتی میان مردم وجود داشت؛ منزل یک ثروتمند در الهیه به گستره چندین‌هزار متر بود اما زنان و مردانی هم بودند که با فرزندان خود در ته یک چاه که آب آن خشک شده بود، می‌خوابیدند. یعنی افرادی با چنین فلاکتی شب به ته چاه رفته و صبح دوباره بالا آمده و اینگونه زندگی می‌کردند و کسانی هم در چندین‌هزار متر خانه به سرمی‌بردند.

 

وضعیت زنان در این دوره چگونه بوده است؟ آیا دگرگونی‌های اساسی در این حوزه رخ می‌دهد؟

وضعیت زنان از دوره پهلوی اول با دگرگونی‌های اجتماعی به‌ویژه با ایجاد مدرسه‌های دختران روبه‌رو شد، به‌گونه‌ای که در این دوره حدود ٢٥٠ نفر دیپلمه زن داشتیم. این آمار در دوره پهلوی دوم از دو سه میلیون نفر در سراسر کشور می‌گذرد. کمی بعد که اشتغال زنان هم باب شد مسلما بر زندگی خانواده‌ها تاثیر گذاشت و تغییراتی اساسی در شیوه اداره خانواده‌ها پدید آورد. برای مثال یادم است که خواهرم در آن روزگار اجازه درس خواندن نداشت. خانواده معتقد بود همین اندازه که بتواند بخواند و حساب و کتاب کند، کافی است. اجتماعی‌شدن زنان البته اندکی تزلزل خانواده‌ها را در پی آورد البته این بدان معنا نیست که زنان نباید کار کنند، مسأله مهم آن است که در مقایسه با اروپا، این تغییرات به پیش‌زمینه‌هایی نیاز داشت که متاسفانه صورت نگرفت و پیامدهای منفی با خود داشت.

 

اخلاق اجتماعی به‌ویژه در عصر پهلوی دوم، آیا تغییراتی اساسی از سر گذراند؟

وضعیت اخلاقی جامعه به‌ویژه در تهران عصر پهلوی دوم به دلیل ایجاد روسپی‌خانه‌ها و شیره‌کش‌خانه‌ها و مکان‌هایی شبیه اینها چندان مساعد نبود. اعتیاد هم در جامعه وجود داشت. عموما ماده‌ای هم که مصرف می‌کردند تریاک برای اقشار پایین و گاهی هرویین برای اقشار بالادست بود.

 

سرگرمی و بازی‌های آن دوران چه بوده است؟

برای کودکان بازی‌هایی مثل عروسک‌بازی، الک و دولک و گرگم به هوا، بیشتر رواج داشت. زمانی که ورزش به‌گونه امروزی در جامعه عصر پهلوی اول باب شد، بازی‌هایی چون والیبال، فوتبال، بسکتبال و تنیس مورد توجه بیشتر قرار گرفت. جوانان و نوجوانان در محله‌ها کم‌کم تیم‌های ورزشی ساختند. تیم‌های محله‌های گوناگون حتی با هم مسابقه می‌دادند. این ورزش‌ها تقریبا از دوره پهلوی اول به ایران وارد شد و سپس در دوره بعد گسترش چشمگیر یافت. البته در ایران ورزش‌های باستانی همچون آیین‌های زورخانه‌ای وجود داشت که از فرهنگ اخلاقی و اعتقادی ایرانیان قدیم به‌ویژه در ایران باستان برگرفته بود. ورزش زورخانه‌ای اما عمدتا به گروه‌های فرودست جامعه مختص بود.

 

ورود رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون با توجه به رویکردشان، طبیعتا می‌توانست تغییرات جدی در حوزه زندگی اجتماعی مردم پدید آورد. این دو رسانه چگونه به خانه‌های مردم وارد شدند و چه تاثیری ایجاد کردند؟

تلویزیون را ابتدا بهایی‌ها به ایران آوردند و ایستگاه آن هم در خیابان گاندی بود. تلویزیون ملی پس از آن ایجاد شد. برخی ابتدا استفاده از تلویزیون و رادیو را حرام اعلام کردند. اما این جبهه‌گیری‌ها چندان تاثیرگذار نبود زیرا جامعه آن روزگار درحال دگرگونی بود. به قول جلال آل احمد، علما به جای آن‌که فرستنده یا تلویزیون بسازند و حرف خود را بزنند، آنها را حرام اعلام می‌کردند. جامعه ایران به‌ویژه در روزگار پهلوی دوم، به هرحال از مظاهر مدرنیته غربی متاثر شده بود. مثلا در تهران شکل‌هایی ویژه از آرایش ظاهری، هم برای زنان، هم مردان مد شده بود. مثلا مدل موی کرنلی در میان آرایشگاه‌های مردانه بسیار رونق یافته بود. همچنین جوانانی خود را به شکل فیدل کاسترو، استالین و دیگران درمی‌آوردند. این وضع و تغییرات، از بلوک شرق و غرب تاثیر پذیرفته و مشکل هویتی برای جامعه پدید آورده بود.

 

با توجه به دگرگونی‌هایی که اشاره کردید در سطوح گوناگون جامعه به‌ویژه از نظر فرهنگی و اجتماعی پدید آمده بود، آیا دولت و جامعه توانسته بودند در حوزه‌های خدمات اجتماعی دگرگون شوند؟ به‌عنوان نمونه، در زمان رخدادهایی مانند سیل و زلزله، مردم و دولت چه واکنش‌هایی نشان می‌دادند؟

دولت، به نظرم برنامه‌ای مدون برای چنین وضعیت‌های اضطراری نداشت. مردم عمدتا خودشان می‌کوشیدند در چنین زمان‌هایی، کمک‌هایی را گرد آورند و به سانحه‌زدگان و مصیبت‌دیدگان برسانند. مثلا یادم است زلزله قزوین که رخ داده بود، غلامرضا تختی کمک‌هایی فراوان جمع کرد. مردم چون تختی را دوست داشتند، وقتی دیدند این ورزشکار محبوب درحال گردآوری کمک‌های مردمی است خیلی با زلزله‌زدگان قزوین همراهی کردند.

روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: