1394/7/11 ۰۹:۱۸
پروین اعتصامی خوشه درخشان ادب، در میان زنان شاعر ایران میدرخشد. این زن والای شاعر، گفت و سرود و خواند و ماند، شاید به همت پدری ادیب و توانا (و به یقین مادری دلسوز و هنردوست، که بنظر میرسد به دلیل شرایط موجود زمانی نامش ذکر نشده است.)
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید، بیا۱
و آثارش به همت پدر بزرگوارش منتشر و ماندگار شد. اساساً روزگار سخت و دیرپایی گذشت که زن را در چنبر «سالارمردی» و یا مردسالاری، حلق فشرده و گلو بسته و قلم فسرده نگه داشتند. هر زن که از جان و دل آوای ادب و نوای سخن ساز کرد و یا نوای عشق برپا نمود صدا و نوایش را در گلو خفه کردند، به فرمان پدر، برادر، شوهر و یا حاکم. ولی سرانجام پروین سرافرازانه و مجدانه در ادبیات فارسی بپا میخیزد، ولی در کلام او هم از عشق، این موهبت خدادادی خالق، سرودهای چشمگیر مشهود نیست و بندرت چنین میسراید:
بنگر به بلبل از ستم باغبان چه رفت
تا کرد سوی گل نظر عاشقانهای
آن هم در بیان تمثیلی گفتگوی «گل و بلبل» و یا:
بیروی دوست دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
پروین از ژرفای قلب موحد برای خالق میسراید و ایمان فروزان را در اشعار بدیع به صفحه میآورد و از عارفان و پارسایان حقیقی میگوید و با منشا آفرینش ارتباط عاطفی و هنری برقرار میکند:
هر که با پاکدلان صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
زهد با نیت پاک است نا با جامه پاک
ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد
سوی بتخانه مرو پند برهمن مشنو
بتپرستی مکن این ملک خدایی دارد
***
نگاهی به اشعار پروین اعتصامی از جنبه شاعرانه
باید گفت آنچه در مورد اشعار پروین قابل تعمق میباشد، زمان سرایش اشعار، زندگینامه او و روش تربیتیاش از جانب خانواده و بویژه پدری ادیب و تواناست که مخاطبین گرامی را به مطالعه و مرور زندگینامه و چگونگی عصر پروین توجه میدهم. هدف از نگارش این مقاله ضمن ارج نهادن و اظهار شگفتی از اشعار این زن والامقام و گرانقدر نقد اشعار او نیست چون نقد مستلزم آنست که متدلوژی نقد را، چه نقد ساختاری و شکلی و چه نقد مضمونی و محتوایی، پذیرفته و مطرح کرده باشیم. بلکه در این نوشتار هدف بیان احساسی است که از اشعار پروین به یک شاعر زن منتقل میشود. یا به مفهومی دیگر: نمیگویم که همه احساس آنست که نگارنده این سطور درک میکند بلکه این بخشی از احساس و ادراکی است که به این خواننده دست میدهد.
ابتدا باید بگویم لزوم انجام یک کار تحقیقی در روش گفتاری و کلامی و نیز روانشناسی در خصوص تفاوت ساختار و مضمون سرایش شعر در زنان و مردان شاعر احساس میشود. بنده در سالهای مطالعه به چنین گزارشی برخورد نکردهام یا شاید به درستی و کمال در پیاش نبودهام. اما همواره احساسی که از خواندن اشعار مردان و زنان شاعر به من دست داده باهم متفاوت بوده است. یعنی اگر در این سالها حجمی از اشعار سروده شده توسط مردان و زنان شاعر را بدون ذکر نام به من دادهاند با درصد معنیداری (معنیداری آماری) جنسیت سراینده بر من کشف شده است که شاید بتوان گفت از جهت تلاش در درک الهامات شاعرانه باشد. نشانههایی در این باب میتواند رهنمون درک این مفهوم و منظور باشد:
ـ در شعر زنان شاعر کمتر به «قصهگویی» توجه میشود. قصههای شهرزاد و روایت حکایت مادربزرگها برای نوهها و بچههای خانواده و قصهگویی اساطیر زنانه تاثیر بارزی در جریان و نفوذ قصهِگویی بر شعر زنانه نداشته است. اما در اشعار بزرگان شعر فارسی که عمدتاً با مصادیق مشهود تاریخی، مرد هستند، قصهسرایی در شکل نظم، روش غالب در انتقال مفاهیم بوده است.داستانهای شیرین و فرهاد، بیژن و منیژه، ویس و رامین و …
مثالهائی از این دست هستند. بدیگر سخن در واقع درصد نسبت شاعر قصهپرداز زن به طرز قابل توجهی نسبت به مردان کمتر است. نکته شگفتانگیز در مورد پروین اینست که بنحوی عجیب شاعری قصهسراست که با اندک نگاهی به دیوان او این مسأله را به عیان خواهیم دید و نکته ویژه و یگانهای در اشعار وی برای نگارنده، اینگونه نگاه و روش مردانه به شعر است که احتمالاً در اثر آموزشهای پدر از دواوین شاعران قدیمی مرد است که در پروین القا شده است.
ـ در اکثر متون معتبر روانشناسی تصدیق میشود که گویش در زنان بیشتر متوجه بیان احساسات و در مردان بیشتر مبتنی بر بیان انتقال اطلاعات است. هنوز قابل ذکر است که در اشعار پروین بار اطلاعاتی و مفهومی منظومات به نحو قابل ملاحظهای بر بار احساسی تفوق دارد و بیان احساسات بیشتر از آنکه حالت اندوه بار، غمانگیز داشته باشد.
شکل تاثرِ حماسی به خود میگیرد که این نیز نگرشی غیر زنانه را انتقال میدهد ـ این نکته بیشتر قابل بررسی و دقت خواهد بود وقتی که شاعر زنی را مینگریم که بیشتر اشعارش را به احتمال زیاد در سالهای بیست تا سی و چند سالگی و به مفهومی دیگر اغلب در جوانی سروده است ـ مقصود از ذکر این تفاوت رجحان یکی بر دیگری یعنی برتری زن بر مرد و یا مرد بر زن نیست بلکه منظور بیشتر آنست که دیدگاه شعر پروین بیشتر نزدیک به سرودههای مردانه است.
ـ با توجه به دو نکته بالا و با اندک ملاحظه به زندگینامه پروین اعتصامی و انطباق اشعار او با سالهای سن سرایش او کمتر زنی و حتی کمتر مردی در طول تاریخ و در این سن میتوانسته اینگونه به سیر معنوی و نگرش عارفانه در خویش دست یابد، با توجه به فرآیند زندگینامه او و نکات پیش گفته شده، شاید بتوان اینگونه برداشت که نوعی جذبه و گرایش شاگرد و استاد و مرید و مراد و یا حتی وضعیتی شبیه مولانا و شمس تبریزی بین او و پدرش بوجود آمده است، این بیت تا حدودی میتواند گویای این مطلب باشد:
صرف باطل نکند عمر گرامی پروین
آنکه چون پیر خرد راهنمایی دارد
ـ نکته بارز دیگری که در اشعار پروین توجه مرا به خود جلب میکند عدم وجود سرایش غزل و یا بیان تعزل در آثار اوست. آیا تاثیر پدر و توجه او به دخترش باعث عدم انتشار غزل از سوی او بوده است؟ به این مفهوم که پروین غزلیاتی نیز سروده ولی پدر از نشر آن ممانعت کرده چنانکه میدانیم آقای اعتصامی دیوان پروین را با تاخیر به چاپ رسانده و برای آن دلائلی نیز داشته است. و یا اینکه فشار تلویحی و شرایط حاکم بر اجتماع آنروز دختری را از بیان تغزل و گزارش احساس در قالب غزل قهراً منع کرده و یا آنکه آنها را خود از بین برده است.
ـ مسأله اساسی دیگر آنکه در نوع نگرش پروین به عشق به طرز مصرانهای عشق زمینی و طبیعی نادیده گرفته شده است و در اشعار او ردپایی از این مقوله نمیبینیم، یعنی از عشق حتی به یک شخص موهومِ زمینی خبری نیست.
ـ نکته جالب دیگر مضامین به کار رفته در اشعار اوست. همیشه دختری که بتواند به جمله عناوینی مثل محتسبی که مستی را میگیرد و یا عسسی که دزدی را میگیرد، اشاره کند (اصولاً اصطلاحاتی چون محتسب، والی، داروغه، عسس، شحنه، حاجب، مفتی که واژهها و مضامین همدوره او نبوده) برای من شگفتآور بوده است. دختری شاعر و جوان چگونه بر آن شده است مصادیق و مضامین این چنینی را بیان کند. به هر حال از دوران کودکی آرزو میکردم ایکاش هم دوره، هم محلهای و هم مدرسهای و یار و دمخور پروین بودم و به ریشه و انگیزه بیان این مفاهیم دست مییافتم. اینک، اینگونه اشعار با تک مصراعهائی یا تک بیتهائی ذیلاً میآید:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت…
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست…
گفت تا داروغه را گوئیم در مسجد بخواب…
بکردار عسس پوشیده یک چند
فکند آن دزد را یک روز در بند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید، قاضی را ندید
ای دوست دزد حاجب و دربان نمیشود…
آن سفلهای که مفتی و قاضی است نام او
تا پود و تار جامعهاش از رشوه و ریاست
از طرفی پیوسته برای من شگفت آوربوده است که مسائل روز که در زندگی پروین اعتصامی اتفاق افتاده است تأثیر ملموس و تبیینی در اشعار او نداشته است. به عنوان نمونه دختری که در مدرسه آمریکایی آن زمان تحصیل کرده، هرگز در آثارش نشانی و ذکری از این وضعیت و پدیده و توصیف مکانی و یا زمانی از آن به چشم نمیخورد. بدیهی است این امر در شاعر و در بیان احساسات و ابراز مفاهیم ذهنی او وجوب و الزامی ندارد و شاید خود هنری شگرف باشد و یا دلیلی نشأت گرفته از وضعیت موجود اجتماعی در زمان سرایش منظومههای شعر بوده باشد. این امر در حین خواندن شعرهای پروین موجب شده که گاه من در زمان گم شوم!
من پروین را وقتی شناختم که آغاز شناساییهایم بود. وقتی که هنوز به شناخت هنرمندان و شاعران زن دست نیافته بودم (شاید هنوز هم…!) در خانه کتابهای مذهبی و عرفانی چندی بود. ادعیه از قبیل مفتاح و مفاتیح بود حافظ و سعدی و مولانا و کتابهای تاریخی چندی… و دیوان پروین اعتصامی هم بود. اهل خانه که اهل ادب و فرهنگ بودند با درایت او را برگزیده بودند. مادرم که زنی فرهنگی و ادب دوست و صاحب قلم بود، پیوسته ما را به خواندن کتاب و آثار ادبی هدایت میکرد و به زبان و ادب فارسی و زیان عربی توجه میداد.
او که دارای ذوق سرشار و آثاری بود پیوسته ما را به آموزش و نگارش انشا و مقاله (در مورد من بهویژه سخنرانی و خواندن قطعات ادبی در انجمن ادبی دبیرستان) هدایت میکرد از توصیههای مادر، خواندن کتاب پروین اعتصامی بود، پدر هم که شاعر بود چنین آموزشهایی را به ما القا میکرد. در این شرایط پروین از بلند پایهها بود. زنی برآمده از خانواده ادب، شعر و کلام موزون با صولتی خاص، گوئی او را با طبیعت پیوندی ناگسستنی بود.
گویی او از گوش جان و دل و در نهایت صمیمیت و الفت، سخنان موجودات را بسان سخنان اهل دل و صاحب درد میشنود، در دنیای جانوران، پرندگان،حیوانات، گیاهان عوامل طبیعی و حتی جمادات رسوخ یافته، مناظره باد و خاک، ابرو باران او از این دست یعنی عوامل طبیعی است. او گوش به زبان و سخنوری بیجان و جاندار داده است که این خود نگرشی عرفانی است. پروین زنی عارف و دانشمند بود، زنی از زنان والا و پر ارج.
او ادبیات فارسی را نزد پدر بزرگوار خود آموخته است. در سال ۱۳۱۳ دوره مدرسه دخترانه آمریکایی در تهران را با پیروزی چشمگیری گذرانده است. در مورد زندگی خصوصی او باید گفت این زندگی با نوعی تأسف و دریغ همراه است ازدواج کوتاه زمان و متارکه او از شوهر بهدلیل عدم تفاهم و بعد بیماری و مرگ زودهنگام و درگذشت اندوه بار او در سن سی و پنج سالگی (تولید ۱۲۸۵، وفات ۱۳۲۰) جای بسی تأسف است. در مورد ازدواج و متارکهاش باید گفت که آنرا با متانت و بلند نظری شگفتآوری تحمل نموده و تا پایان عمر از آن ماجرا سخنی بهمیان نیاورده و غیر از دو سه بیتی شعر، شکایتی دیگر نکرده است. میتوان گمان برد بیت زیرین از تأثیر آن دوران است:
ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی
جز سرزنش و بدسری از خار چه دیدی؟
از خصوصیات بارز پروین اعتصامی توجه به عواطف و احساسات محرومان و مظلومان اجتماع بود، قلبی رئوف با عنایت به درد دردمندان و رنجبران داشت و آنچه ناروایی در جامعه زمان خود میدید به طرز مناظره به زبان قلم و به نظم درآورده، آنرا برای مردم و جامعه خود بازگو میکرد. قابل ذکر است سبک شعر پروین اعتصامی اغلب در مناظره است. این شیوه (مناظره) از دوران قدیم در ادبیات ایران بهویژه در شمال و غرب ایران رایج بوده است، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و شعرایی چون اسدی طوسی، نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی از شعرایی هستند که در شکل مناظره اشعار خود را ارائه دادهاند. آنچه او از زبان پرندگان و جمادات و مناظره بین آنان باز میگوید، در واقع سمبلها و نمادهائی از مسائل زندگی روزمره مردم جامعه زمان او هستند. از طرفی این گفتگوهای شاعرانه در محتوی، زمینهای اخلاقی و درسی معنوی را برای جامعه در بر دارد. در تصور من از همان کودکیام اینگونه بود که کتاب او مادر کتابها، مهربانترین دوست و دلنشینترین ندیم است. اشعارش روان و سیال مانند آب زلال، آبشارگونه و سرشار از عاطفه و احساس، فروریز از قلبی رئوف و با عنایت به مردم رنجور و محروم است. زنی حقیقت بین و معنی شناسه با مفاخرت در صحنه ادبی کشور ایران. در اشعار او در مییابیم که، اشک پسری که ظرف آب را شکسته و نتوانسته به خانه آب برساند، چگونه مانند گوهری روان و درخشان در لابلای پردههای دل نشست میکند و چه عارفانه میسراید که دل جایش کجاست و کعبه چه میگوید:
گه احرام روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه زینسان
که من مرآت نور ذوالجلالم
عروس پرده بزم وصالم
مرا دست خلیلالله برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
بدو خندید دل آهسته کای دوست
ز نیکان خود پسندیده نه نیکوست
چنان رانی سخن زین توده گل
که گویی فارغی از کعبة دل
ترا چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
ترا گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حی داور
ترا گر آب و رنگ از خاک و سنگ است
مرا از پرتو جان آب و رنگ است
در اشعار پروین اعتصامی برمیخوریم به دو موجود یکی تبهکار و دیگری در لباس داوری، در مییابیم که این دو چگونه مفاهیم عدل و بیداد و انصاف را در ذهن و جان انسان مینشانند و قبحِ معایب و کج راههها را چگونه هویدا میکنند، همچنین اشیا و لوازم خانه و زندگی، حکایتهای جذاب و دلنشین و اثرگذار خود را القا میکنند. در مجموعه اشعار او شاعری را میبینیم با تفکری عمیق و با احساس و زبانی ساده و در عین حال جای جای فاخر و پر محتوی ـ با واژگانی بدیع و گیرا، در مجموع گفتاری صمیمانه و مؤثر، در فرم و قالب قطعه و مثنوی و در «شکل» و «طرز» شاعران بلند پایه و جاودان ایران زمین، چون سعدی و ناصرخسرو:
سپیده دم نسیمی روح پرور
وزید و کرد گیتی را معنبر
تو پنداری ز فروردین و خرداد
بباغ راغ بُد پیغام آور
برخسار و بتن مشاطه کردار
عروسان چمن را بست زیور
پروین در نسل خود بینظیر و یکتا بود. با اعتقاد به مبانی اخلاقی و انسانی واژگان را با حلقههای کلام گوهرین در نظم میکشاند. افکار و اندیشههای او نشأت گرفته از واقعبینی، ژرف دیداری و عنایت به دیرینگی اخلاق و سجایای ارزشمند معنوی و با تکیه بر سنتهای نیکوی ایرانی و باستانی. نمونه آن گزینه زیر است:
بزرگی داد یک درهم گدا را
که هنگام دعا یادآور ما را
یکی خندید و گفت این درهم خرد
نمیارزید این بیع و شرارا
روان پاک را آلوده مپسند
حجاب دل مکن روی و ریا را
مکن هرگز به طاعت خودنمایی
بران زین خانه نفس خود نما را
ذوق سرشارش، در ابتکار ادبی و دقت در محتوی گاه با بیان در طرزهای جدید و نو و گاه سبک کهن و دیرینه رخ مینماید. او گاه بسان مادری دلسوز به فرزندان وطن و با دیدی نافذ به روابط مردمی نگریسته است. مضامین: دزد و عسس، دیوانه و زنجیر، دو قطره خون (خون یک تاجور و خون یک خار کن) که میگوید: هزار قطره خون در پیاله یک رنگند. کرباس و الماس، ماکیان و روباه، سیر و پیاز، نخ و سوزن. همه از مناظرههای جالب و جذابند.
پروین گرچه از عشق متداول بین شعرا و سخنوران سخنی به میان نیاورده است، ولی در جای جای آثارش عشقی بینظیر و بیتا موج میزند و مجموعه اشعارش سخن از عشق دارد. عشق به خداوند، عشق به مردم به ویژه مردم محروم و ستم دیده، عشق به طبیعت و عنایات خدادادی. او هر چه گفته به نظر میرسد عاشقانه باشد. کتاب پروین را باید مرور کرد، مناظرههایش را باید خواند، باید دقت کرد و دید او در چه زمانهای (چه زمانه ستم گستری) چه کرده است و چه گفته است:
کشیدی بر در هر دل سپاهی
ز سوزی، نالهای، اشکی و آهی
باید اشعار او را خواند و دید چه بدیع نگریسته و چه زیبا سروده است:
و به گفته خودش:
درخشیدم چو نور اندر سیاهی
برفتم با نسیم صبحگاهی
پینوشت:
۱ـ بیتی است از غزل «ستاره دیده فروبست و آرمید بیا» سروده سیمین بهبهانی
۲ـ نوستالژیک
۳ـ تراژدیک
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید