1394/7/7 ۱۱:۱۷
صدیقه موسوی: مُکریان یا موکریان میرنشین (امارت) ایلهای کردمکری در سده ۹ تا ۱۳ هجری بودهاست، که در شمال غربی ایران در جنوب دریاچه ارومیه قرار داشت. این میرنشین که در تاریخ قبض و بسطهایی داشته، در گستردهترین حالت بر بخشهایی از شمال و شمال غرب استان کردستان و جنوب غرب استان آذربایجان غربی کنونی منطبق است.در حال حاضر بوکان بزرگترین و پرجمعیت شهر این منطقه جغرافیا یی است. برخی کردستان شمالی را تنها برای بخش مرکزی و شمالی مکریان بهکار میبردند.
صدیقه موسوی: مُکریان یا موکریان میرنشین (امارت) ایلهای کردمکری در سده ۹ تا ۱۳ هجری بودهاست، که در شمال غربی ایران در جنوب دریاچه ارومیه قرار داشت. این میرنشین که در تاریخ قبض و بسطهایی داشته، در گستردهترین حالت بر بخشهایی از شمال و شمال غرب استان کردستان و جنوب غرب استان آذربایجان غربی کنونی منطبق است.در حال حاضر بوکان بزرگترین و پرجمعیت شهر این منطقه جغرافیا یی است. برخی کردستان شمالی را تنها برای بخش مرکزی و شمالی مکریان بهکار میبردند. سابقا مرکز مکریان مهابادبوده است. با آوات ابراهیمی، دانشجوی دكترای ایران شناسی و پژوهشگر تاریخ محلی كه پژوهش هایی در باره بررسی زمینههای مهاجرت یهودیان بوکان در دوره پهلوی دوم، مدخل شهرستان بوکان، بایسته های پادشاهی در روایات اسطوره ای ایران، وقف و مصارف آن در ایالت کردستان عصر صفویه و قاجار، در موردتاریخ منطقه مكریان و طایفه ساكن در آن و سیر تاریخی این منطقه
گفت و گویی را انجام داده ایم:
*****
برای شروع یک شمای جغرافیایی از منطقه مكریان و این كه در كجای ایران ساكن هستندبه ما بدهید؟
این منطقه شامل مراغه، سلماس، نقده، بوکان، میاندوآب، سقز،بانه، سردشت، تکاب، اشنویه، پیرانشهر و شاهین دسژ است در واقع می شودگفت جنوب و شرق دریاچه ارومیه را شامل می شودو به نوعی از آذربایجان شرقی مراغه ومناطق جنوبی و شرق آذربایجان غربی را فرا می گیرد.
باوری وجودداردكه ناحیه مکریان از دوران مغول ها به وجودآمده و قومی در آن ساکن شده اندكه به خاطر کشاورزی خوبی که داشتنداین اسم به این قوم داده می شوداین موضوع درست است؟
روایت های مختلفی در این زمینه وجوددارد، بعضی معتقدنداین قوم به همین صورت به این ناحیه کوچ داده شده اندومباحثی در مورداین که چرا به این مناطق این اسم داده شده زیاداست، «دیاکانوف» در تاریخ مادمی گویدیکی از نواحی مادبوده، من تاریخ کامل دیاکانف را مطالعه کردم و این موضوع را ندیدم ولی چون دکتر «روژبیان» در كتاب «فرمان فرمایی مکریان» این موضوع را آورده نقل می کنم، هرچندارجاع به کتاب دیاکانف را هم پیدا نکردم، «شرفنامه» هم می گویدیکی از قبایلی بودندکه در اواخر سده 8 و9 از طرف «شهرزو» که یکی از مناطق اطراف سلیمانیه کردستان عراق است به این نواحی کوچ داده شده و توانسته اندبا یکی از قبایل ترکمان همزمان دوره آق قویونلو و قره قویونلو در آن منطقه ساکن شوندو حاکمان ترکمان را شکست دهند، روایتی هم می گویدآن ها جزیی از حاکمان بابان سنندج بوده از آنها جدا شده و توانسته اندقدرت این منطقه را در دست بگیرند.
در تمام این روایت ها در این كه نژادآنها کرداست که هیچ شکی نیست؟
نه ،این كاملا درست است.
پس می توانیم بگوییم كه اگر نژادآنها کرداست از بازماندگان مادها هستند؟
خیر، این موضوع خیلی صادق نیست. بحثی كه در اینجا مطرح است این است كه آریایی ها (مادها و پارت ها و پارس ها) وارداین سرزمین شده و حاکم شدند، اما قبل از آنها افرادو طوایف بومی در این سرزمین بوده و زندگی می کردندو می توان گفت كه مكریان تلفیقی از بومیها و قوم های واردشده هستند، چون ما نژادخالصی که نداریم كه عنوان كنیم فلان قوم حتما از این تیره است.
به وجه تسمیه اسم برگردیم.
بله ،شرف خان بدلیسی نویسنده شرفنامه می گویدمن خودشنیدم که اولین حاکم آنها به نام «سیف الدین» چون آدم زیرک و مکاری بوده به خاطر همین طایفه اش به مکریان(با كسر فتحه) مشهور شدندکه در طول زمان به مكریان (با كسر ضمه) تغییر کرده آقای رژبیانی هم در کتابش می گویداین اسم به خاطر «مغ وی» یا راه مغان بوده.
البته من هم در جایی خوانده بودم که مغان برای زیارت آتشکده های «آذر گشانسب» از این مسیر عبور می کردندو این اسم به خاطر همین واقعه تاریخی به آنها اطلاق می شودو وجه تسمیه اسم همین است.
بله، این موردهم هست كه البته زیاددرست نیست.ببینیدما محدوده جغرافیایی مکریان را که نگاه کنیم قسمت آذرگشانسب جنوبی ترین محدوده مکریان می شودقاعدتا پادشاهان ساسانی بعداز تاجگذاری برای زیارت آتشکده آذرگشانسب از فارس به سمت آن محدوده که می شده شمال غربی ایران در دوره ساسانی ردنمی شدند، چیزی نزدیك به این موضوع در آن مناطق «مرخیانه» یا «مروی» است كه اسم قدیمی مراغه بوده، آنجا به خاطر آب و هوا و سرسبز و علوفه فراوانی که داشته منطقه استراحتگاهی بوده برای نیروهای ایرانی در نبردهای با رم و بیزانس در دوران ساسانی اما قاعدتا راه مغان یا مغ وی نبوده و مقبول نیست چون همان طور که گفتم آتشکده در جنوبی ترین قسمت این منطقه بوده و از آنجا ردنمی شدند.
پس روایت شرفنامه در خصوص وجه تسمیه این طایفه صحیح تر است؟
به نظر من آن هم باز جای سوال دارد، بایدتمام منابع بررسی شودو تنها نمی شود روی یک روایت تاکیدکرد، چون متاسفانه منابع ما در خصوص جغرافیای تاریخ محلی این مناطق به شدت محدوداست و بایدبه آثار مستشرقین رجوع شود، اما به نظر من شرفنامه امیر خان بدلیسی به این منابع درست نزدیك است، هر چندروایت محكمی هم هست كه می گویددر دوره مغول و ایلخانی طوایف مختلفی در آنجا ساکن شدندو ما همین الان هم که نگاه کنیم می بینیم اسامی مغولی در آنجا باقی مانده مثل جغتای (رودجغتای كه همان زرینه روداست) ، تاتار، ایلخانی (اسم طایفه) ، افشار(اسم طایفه)، سولدوز، قره پاپاخ(اسم طایفه)، مکریت... به نظر من چون اسامی همچنان هستندو تغییر نکرده انداسم مكریت هم نبایدتغییر کرده باشدو به نام همان ایل و طایفه مکریت باقی مانده است
پس روایت وروددر دوره مغول معروفتر است؟
این روایت می تواندمعروف تر باشدمنابع تاریخی را که نگاه می کنیم مستندتر همین است که در آن دوره در آنجا ساکن شدند.
پس در یک سیر تاریخی از دوره ایلخانان شکل و قوام می گیرندو از آن ناحیه هم خارج نمی شوند؟
بله ،در همین مناطق می مانند اما در دوره حکومت صفوی کمی درگیری داشتند، آنها اول تابع حاکمان صفوی بودنداما بعدبه خاطر مسائل مذهبی، (چون آن ها سنی مذهب بودندو هنوز هم هستند) دچار تنش می شوند، حکومت مرکزی صفویه در دوره شاهان اولیه خودبا آنها مشکلی نداشت اما در دوره شاه اسماعیل دومین حاکمشان «میر صالح فرزندسیف الدین »با شاه نبردمی کندو به نوعی قربانی ای بین دسیسه های صفوی و عثمانی می شود، هرچندكه مكریان عرق سرزمینی خودشان را داشتنداما به خاطر مسائل مذهبی به عثمانی تمایل داشتندو به نوعی قربانی می شوند.
یعنی حکومت عثمانی آنها را تحریک می کرده که جلوی صفویه بایستندو یا به تعریفی خط مقدم دفاعی عثمانی ها بودند؟
این طور نبودکه بگوییم به طور مستقیم طرف کسی را می گرفتند. درست است که اشتراکات مذهبی داشتنداما از یک طرف اینها کردبودندو عثمانی ها ترک جدا از این آنها کوچ رو نبودندو ساکن بودند.
یعنی در دوره صفویه روابط خوبی با حکومت مرکزی نداشتند؟
کاملا نه، این روابط بالا و پایین می شده. پنجمین حاکمشان «امیربیگ فرزندحیدر» از طرف شاه طهماسب حاکم آن منطقه میشود، یعنی منطقه حائلی بوده که هر کدام از حکومت ها که قدرتشان می چربیدمیتوانست حاکم را انتخاب کنداما بیشتر این امر از طرف صفوی ها بود.
خب در دوره افشاریه فکر کنم که اوضاع بهتر می شودچون نادر شاه سختگیری های مذهبی صفویان را نداشت و مقوله مذهب امر مهمی برای او نبوده؟
بله، چون یکی از شروط نادر شاه با شاهان عثمانی این بودکه مذهب شیعه اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی کشور نباشدو در مراکز نظامی چه در دوره افشاریه و چه دوره قاجار از این ها استفاده می شد.
یعنی در دوره نادرشاه در لشکرکشی های او حضور داشتند؟ می دانیم كه نادرشاه ترکیبات ایلی را در ایران به هم زدو طوایف و ایلات را از مناطق خودشان کوچ داداین ایل شامل این کوچ نشد؟
نه، چون آن ها حاکم آن منطقه بودندو یک سری از افرادهم در مناصب نظامی کار می کردندولی چون حاکم آن منطقه بودندحکومت آنها تا دوره قاجاریه ادامه پیدا می کنه و یکی از سردارهای دوره قاجار که همراه امیرکبیر بودسردار عزیز خان مکری بوده.
یعنی در دربار قاجار حضور پیدا می کنند؟
بله، در فتح هرات سپهبدو فرماندار ایران «سردارعزیزخان مکری» بود، چون مكریان با حاکمان هرات غرابت مذهبی داشتندنظر به این بودکه همفکری خوبی در این زمینه با دربار می توانندداشته باشنددارندو موضوع را حل کنند، در دوره قاجار مناطق مكریان جزو ولایت ارومیه بودندو در دوره ناصرالدین شاه جزو حکومت حاکم تبریز اما در زمان سردار عزیز خان وی منطقه را میگیردو فرزندانش نیز در آنجا بعداز او حکومت می کنند.
حالا کمی راجع به مراسم های خاص مردم مکریان برا یمان بگویید؟ تفاوت ها و شباهتهایی با سایر مناطق ایران دارند؟
بعضی مراسم ها بوده که حتی تا زمان انقلاب اسلامی هم در آنجا برگزار می شده و حالا دیگر برگزار نمی شودچون یا تغییر هویت داده یا تغییر ماهیت و بعضی ها همچنان برگزار می شوندمثل چهارشنبه سوری كه در آن مناطق به شکل دیگری برگزار می شده و بزرگترین اختلافش با سایر نقاط این بوده كه در روز اول فروردین برگزار می شد.
چرا در روز اول فروردین؟ و تفاوت ها با چهارشنبه سوری مرسوم چطور بوده؟
در بین مكریان رسم بر این بودكه به بالای کوه و جاهای مرتفع رفته و آتش روشن می کردندو به نوعی رسیدن سال نو را به روستاهای دیگر اعلام می کردند، اما الان تغییر ماهیت داده و به شکل امروزی شده، برای آنها هدف از روشن کردن آتش خبر آمدن سال نو بوده و یک پیشینه تاریخی هم دارد، ایرانی ها پیشینه چهارشنبه سوری را به جمشیدپیشدادی می رساننداما کردها می گوینداین نبردبین کاوه آهنگر و ضحاک بوده و بعداز پیروزی کاوه اعلام می کندکه به بالای کوه ها بروندو آتش روشن کنندو خبر این پیروزی را برسانندو این روز هم مصادف با روز اول سال می شود، روایت دیگری هم در روایت های کردی می گویدکه نبردکیومرث و اهریمن بوده و خبر این پیروزی که باز هم مصادف با روز اول سال می شده را با آتش به یکدیگر اعلام می کننداین روایت ها هم عامل پیروزی انسان را مطرح می کندو هم شکست اهریمن را، در روز اول سال رقصی هم وجودداردبه نام «هه ل په رین» معنی واژه فارسی آن می شود«حمله بردن» پیشینه تاریخی آن هم به آیین های میترایی باز می گردد .یاکانف می گویددر نبردکپاكسر(هوخشتره) با پادشاه آشور در سال 612 قبل از میلادکه نینوا را فتح می کنندوی به لشکریانش می گویدکه این پیروزی را برای من شرح دهیدکه آن ها هم این نبردرا به صورت رقص بازسازی می کنند، اولین کاری که در این رقص انجام می دهندبلندکردن پا و یک قدم به پیش است که یعنی حمله کردیم و یک قدم به عقب که یعنی عقب نشینی کردیم و به جای اول می آییم و بعددو قدم بر می داریم و پا به زمین می کوبیم که یعنی دشمن را لگدکوب کردیم این رقص هنوز هم برگزار می شودآن هم در مراسم ها و دیگر کاملا مختص روز اول فروردین نیست.
در قبل از سال نو هم رسم خاصی دارند؟
بله ، قبل از این که نوروز برسدرسمی است به نام «هلاوه ملاوه»(معادل فارسی ندارد) که بچه ها به در خانه ها می روندو می گویندهلاوه ملاوه پسرتان دامادشودیا دخترتان عروس شودو یک کادو از آنها می گیرند، در قدیم بهترین هدیه ای که می توانستندبگیرندتخممرغ بودكه بسیار هم پرارزش بوده چون هم پیشینه تاریخی داردو هم نماداست، نمادی از نوزایی و زندگی دوباره، حتی در غذایی که در آن ایام درست می کنندهم بایدحتما در آن تخم مرغ باشد.
شاخص ترین رسم مردم آن منطقه در ایام جشن و شادی چه مراسمی بوده؟
مراسم «میر نوروز» بوده كه الان متاسفانه دیگر برگزار نمی شود، «کراسوس» نویسنده دوران باستان می گویدکه یک چنین مراسمی را در بابل به مدت 5 روز داشته اندکه در آن سروران جای خودرا با خادمین عوض می کردندو یک محکوم به مرگ را هم می آوردندکه در این 5 روز حکومت کند، «علامه قزوینی» هم میگویدکه میر نوروزی یا پادشاه نوروز محض خندیدن و مضحکه و شادی عمومی بوده اما این موضوع در منطقه مکریان به صورت خاص و مفصلی برگزار می شده و در منابع مختلفی هم از آن نام برده شده، در مکریان در 15 روز نوروز این فرمانروایی و جشن وجودداشته، کسی که خنده رو بودمیر بوده، کهن وزیر و دووزیر و فراش و سرباز و دسته موزیک و آواز خوان و کوپال به دست و دلقک داشته که به دلقك «وشکاری» می گفتند. این دلقک می توانسته همه را مسخره کندو دست بیندازدبه جز میر نوروز را، عزل میر نوروز هم به نوعی بودکه اگر بخنددو یا با کسی به جز دو وزیرش مشورت می کردبرکنار میشدو احکامش هم به صورت طنز و خنده بودو به نوعی کارناوال شادی بوده، این میر نوروزی در سال 1324 آخرین بار در مهابادبرگزار شده، میر نوروز به در خانه ثروتمندان می رفته و عیدی می گرفته، در حال حاضر شایدرسمی كه بتوان گفت نزدیك به میر نوروز است و هنوز برگزار می شودرسم کوزه گری است كه دو مردکه یکی خودش را به شکل زن در آورده از روی پشت بام ها به در خانه مردم رفته طلب هدیه می کندکه اکثرا آن هم تخم مرغ است یا گردو خشکبار و هنوز تاکیدروی تخم مرغ است و این رسم هنوز در روستاها در روز اول نوروز برگزار می شود.
روزنامه قانون
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید