گفت‌وگو با ابراهیم یزدی: سعادتی را باقی‌مانده‌های ساواک لو دادند

1394/7/5 ۱۲:۴۵

گفت‌وگو با ابراهیم یزدی: سعادتی را باقی‌مانده‌های ساواک لو دادند

محمدرضا سعادتی، از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تهران دستگیر شد. اتهام اولیه او جاسوسی برای شوروی و انتقال پرونده تیمسار احمد مقربی به آن کشور بوده است؛ پرونده‌ای که در دوره دولت موقت در ماه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی موجی از جنجال و هیاهو را به راه انداخت و حتی باعث اظهار نظر شخصیت‌هایی همانند آیت‌الله طالقانی در این زمینه شد. دکتر ابراهیم یزدی، معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب و وزیر امور خارجه دولت موقت در گفت‌‌وگویی با «تاریخ ایرانی» به بررسی پرونده دستگیری محمدرضا سعادتی پرداخته است.

 

 

سید مهدی دزفولی، سعید براتی: محمدرضا سعادتی، از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تهران دستگیر شد. اتهام اولیه او جاسوسی برای شوروی و انتقال پرونده تیمسار احمد مقربی به آن کشور بوده است؛ پرونده‌ای که در دوره دولت موقت در ماه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی موجی از جنجال و هیاهو را به راه انداخت و حتی باعث اظهار نظر شخصیت‌هایی همانند آیت‌الله طالقانی در این زمینه شد. دکتر ابراهیم یزدی، معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب و وزیر امور خارجه دولت موقت در گفت‌‌وگویی با «تاریخ ایرانی» به بررسی پرونده دستگیری محمدرضا سعادتی پرداخته است.

***

آقای یزدی، دولت موقت امور مربوط به ساواک را ابتدا به شما به عنوان معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب سپرد. ساواک پس از سقوط پهلوی چه شرایطی داشت؟

زمانی که انقلاب به پیروزی رسید یکی از اصلی‌ترین نقاطی که ما برای بررسی به آنجا مراجعه کردیم مقر ساواک بود که در باغ مهران تهران واقع شده بود. ساواک دارای بخش‌ها و ادارات مختلفی بود که یکی از آن‌ها اداره سوم بود که ریاستش پیش از آن بر عهده پرویز ثابتی بود که در جامعه به شدت منفور بود اما تمام ساواک این نبود. ساواک دارای چندین اداره بود که از مهم‌ترین آن‌ها اداره‌های دوم و اداره هشتم بود که مربوط به ضد جاسوسی در داخل و خارج از کشور بود و بهترین و مختصص‌ترین نیروهای ساواک نیز در این دو اداره مشغول به کار بودند، مسئول اداره هشتم هم فردی بود به نام منوچهر هاشمی که از رده بالاترین افراد در ساواک به حساب می‌آمد. هر فردی هم که در ساواک و در یکی از این ادارات مشغول به کار و فعالیت بود کارت‌ مخصوصی داشت که رنگ و فرم آن‌ها متفاوت بود و از بخش‌های دیگر و کارهای آن‌ها خیلی اطلاعی نداشت. این نشان می‌داد که ساواک خیلی منظم و دقیق کار می‌کرده و همه چیز در ساواک با برنامه و دقیق اجرا می‌شده است.

ما زمانی که ساواک را در اختیار گرفتیم متوجه شدیم که ساواک تمامی اطلاعات خود را در کامپیوترهایی ذخیره کرده است و دستگاه‌ها خاموش بودند. من از یکی از افسران ساواک درخواست کردم که در روشن کردن سیستم‌ها و راه‌اندازی آن‌ها به ما کمک کند چون ما بلد نبودیم با این سیستم‌ها کار کنیم. زمانی که دستگاه‌ها راه‌اندازی شد نزدیک به هشت هزار صفحه سند را توانستیم از این کامپیوترها پرینت بگیریم که حاوی اطلاعات جالبی بود. شاید برای شما جالب باشد که بگویم من متن مذاکرات دو نفره و خصوصی جورج حبش با قذافی را برای اولین بار در ساواک دیدم که دو نفری در اتاقی مشغول مذاکره بودند و ساواک ایران توانسته بود متن صحبت‌های آن‌ها را به‌ دست آورد! پس این نشان می‌داد ساواک تا کجا توانسته بود نفوذ کند و چقدر عمق اطلاعاتی و عملیاتی داشته است.

در ساواک بخش‌های مختلفی وجود داشت و قطعاً با سیا و موساد در ارتباط بوده است و توسط آمریکا و اسرائیل مجهز شده و توانسته بود قدرتمند شود. ما در ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مستشاران نظامی و اطلاعاتی از آمریکا داشتیم که یکی از کارهای اصلی این‌ها در داخل کشور، شنود و جاسوسی از شوروی در مرزهای ایران بوده است. در بهشهر و کبکان آنتن‌های بزرگی نصب شده بود که این آنتن‌ها می‌توانست تا عمق نزدیک به ۳۰۰ کیلومتری داخل خاک شوروی را شنود و رصد کند و این کار به کمک ساواک ایران انجام می‌شد.

این هم که چگونه این اتفاق رخ داده بود شاید جالب باشد. ظاهراً سال‌ها قبل از انقلاب در تبریز یکی از متخصصان فعالیت‌های رادیویی مشغول بررسی آنتن‌ها و امواج رادیویی بوده است که بر حسب تصادف می‌تواند امواج رادیویی داخل خاک شوروی را از داخل تبریز شنود کند و بلافاصله این اتفاق باعث می‌شود آمریکایی‌ها به فکر این بیفتند که از داخل خاک ایران می‌توانند داخل شوروی را شنود و رصد کنند. ایران هم که مرزهای طولانی با شوروی داشت و متحد آمریکا در منطقه بود. به همین دلیل در سرتاسر مرز ایران با شوروی در خراسان و شمال ایران و آذربایجان، آنتن‌های بزرگی کار گذاشته شده بود و کار اصلی آن‌ها شنود شوروی بود که مشخص نیست چه اطلاعاتی به‌ دست آورده بودند و چقدر این اطلاعات برای آمریکایی‌ها هم ارزش داشته است. گاهی نیز برای برآورد قدرت نظامی شوروی هواپیماهایی از داخل خاک ایران به داخل خاک شوروی می‌رفت و آن‌ها را تحریک به واکنش می‌کرد و زمانی که آن‌ها واکنش نشان می‌دادند آمریکایی‌ها با استفاده از هواپیماهای آواکس که در ایران قرار داشت می‌توانستند هواپیماهای شوروی و واکنش آن‌ها را بررسی و تجزیه و تحلیل کنند که این هم از نکات قابل تأمل است. زمانی که انقلاب پیروز شد ساواک و اطلاعات آن به دست انقلابیون افتاد و این شکست بزرگی برای غرب بود. پس از انقلاب ساواک به ظاهر فعال نبود و منحل شده بود اما در واقع ساواک و برخی از نیروهای آن با دولت موقت همکاری می‌کردند که در آن زمان زیر نظر دکتر چمران کار می‌کردند و این هم به دستور مهندس بازرگان بود و ایشان از این موضوع اطلاع کامل داشتند.

 

در ماجرای دستگیری سعادتی هم ظاهراً همین نیروها به دولت و سپاه که تازه تشکیل شده بود کمک کرده بودند تا بتوانند او را دستگیر کنند و خبر این درز اطلاعات و جاسوسی را داده بودند.

بله همین‌طور است. این تیم‌ها به مرحوم چمران گزارش دادند که سرکنسول شوروی با فردی در فلان جا قرار دارند، چه کنیم؟ چمران با من مشورت کرد. مهندس بازرگان با مهندس صباغیان که آن موقع وزیر کشور بود مشورت کرد و قرار شد این‌ها را تحت نظر داشته باشند و اگر لازم شد، سر قرار بازداشتشان کنند. هیچ کس نمی‌دانست که این ملاقات با سعادتی به نمایندگی از مجاهدین خلق است. دولت دستور داد که تعقیب و مراقبت و در صورت لزوم بازداشت صورت گیرد. این تیم‌ها سر قرار حاضر شدند و سرکنسول را تحت مراقبت به سفارت شوروی رساندند - چون مصونیت دیپلماتیک داشت - ولی آن آقا را دستگیر کردند که پس از دستگیری معلوم شد ایشان سعادتی است که در این ملاقات می‌خواست پرونده مقربی را به شوروی‌ها بدهد.

 

اما ظاهراً آن رابط گفته بود فردی به نام عبدالعلی با سرکنسول شوروی قرار دارد که حتی مهندس بازرگان به دلیل شباهت این نام با فرزندشان نیز ناراحت شده بودند.

من این جزئیات را به خاطر ندارم اما کامل به خاطر دارم که قبل از این ما اطلاع نداشتیم که فردی که قرار است سر قرار حاضر بشود محمدرضا سعادتی است. ما در همین حد می‌دانستیم که فردی است که اطلاعات مهمی را به شوروی‌ها در تهران انتقال می‌دهد.

 

جزئیات اقدامات سعادتی را به خاطر دارید؟

خاطرم هست که بخش‌های مهمی از پرونده مقربی که از افسران عالی‌رتبه ارتش در زمان شاه بود را به شوروی می‌داده و این اطلاعات هم برای شوروی بسیار اهمیت داشته است. ظاهراً هم در مقابل این اقدام تجهیزات و وسایلی هم از شوروی گرفته بودند و یا قرار بود به آن‌ها بدهند.

 

به نظر شما این کار مشروعی بوده است؟ یعنی گروهی در داخل بخواهد به بهانه‌هایی ارتباطاتی را با بیگانگان بگیرد و به نوعی اطلاعاتی مهم به آن‌ها بدهد؟

نه اصلاً مشروع نبود و ما همان زمان هم این کار را محکوم کردیم و دولت موقت در مقابل این اقدام موضع‌گیری کرد. معنی ندارد گروهی در داخل یک کشور بخواهد خودسرانه عمل کند و با بیگانگان ارتباط گرفته و برای آن‌ها اطلاعات برده و اطلاعاتی را منتقل کند.

 

همان ایام هم مرحوم آیت‌الله طالقانی در مقابل این اقدام موضع‌گیری کرده و به کنایه گفته بودند چرا هر جاسوسی در ایران دستگیر می‌شود چپ است و مگر آمریکا و انگلیس در ایران جاسوس ندارند؟

بله آقای طالقانی این سخن را گفته بودند و این هم تا حدی طبیعی بود. متاسفانه دفتر آقای طالقانی تا حدی در اختیار نیروهای چپ و نزدیک به مجاهدین خلق قرار گرفته بود و این‌ها هم گاهی آیت‌الله طالقانی را تحریک می‌کردند و آن مرحوم هم تحت تأثیر القائات آن‌ها قرار می‌گرفت. این حقیقتی است که شوروی به خصوص در روزهای بعد از انقلاب به شدت در داخل کشور فعال بود و توسط نیروهای نزدیک به خود و یا هم‌فکر با خود حال چه کمونیست و یا چه افرادی همانند مجاهدین خلق سعی داشتند شرایط را به نفع خود کنند. همان ایام برخی از نیروهای حزب توده پیش آقای خمینی می‌رفتند و مخفیانه و ناشناس سعی داشتند ذهنیت ایشان را نسبت به ما منفی کنند. به شدت هم سعی داشتند من و مرحوم دکتر چمران را بدنام کنند و بگویند مثلاً ما با آمریکایی‌ها سر و سری داریم. شما مطلقاً نمی‌توانید نقش منفی حزب توده را در ماه‌های بعد از انقلاب در حوادث مهم نادیده بگیرید. توده‌ای‌ها به شدت سعی داشتند شرایط را به نفع خود کنند که نتوانستند.

 

به نظر شما چرا بعد از اینکه اثبات شد سعادتی به شوروی اطلاعات حساس و مهمی را منتقل کرده است در دادگاه تنها به ۱۰ سال حبس محکوم شد و اعدام نشد؟

من در جریان جزئیات حکم سعادتی نبودم و نمی‌دانم چرا چنین حکمی برای او صادر شد، اما رئیس دادگاه او موسوی تبریزی بوده است. فکر کنم با او در این باره مصاحبه و صحبت کنید بهتر باشد.

 

صحبت کرده‌ایم و ایشان گفتند حکم عادلانه‌ای بوده است و تحت فشار و شرایط خاص هم این حکم را صادر نکرده بودند.

من خیلی اطلاعی ندارم و حتماً موسوی تبریزی هم بر حسب صلاحدیدی آن حکم را صادر کرده بود.

 

حال به نظر شما نقش این جاسوسان در وقایع بعدی انقلاب در سال‌های ۵۹ تا ۶۱ چگونه بوده است؟ مجاهدین جاسوس‌ها و نفوذی‌های دیگری هم در ارگان‌های مختلف نظام داشته‌اند که سر بزنگاه‌ها به نفع آن‌ها و علیه نظام اقداماتی را انجام داده‌اند همانند محمدرضا کلاهی و یا مسعود کشمیری که در تابستان سال ۶۰ دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری را منفجر کردند و باعث شهادت افرادی همانند شهید بهشتی و دکتر باهنر و شهید رجایی شدند و یا شهادت آقای قدوسی هم به همین نحو بوده است...

زمانی که انقلاب پیروز شد آمریکایی‌ها سه سناریو برای ما تدارک دیده بودند که به نظر من در دو مورد آن ناکام ماندند اما در مورد سوم موفق شدند. اولین آن بی‌ثبات‌سازی نظام بود. شما در ابتدای انقلاب جایی را نمی‌دیدید که فتنه‌ای و جنجالی نباشد. از خوزستان گرفته تا آذربایجان و گنبد و کردستان، همه جا تحت تأثیر کارهای منفی این‌ها قرار داشت. پروژه دوم نعل وارونه زدن بود که سعی کنند انقلاب را از دست انقلابیون گرفته و به نفع خود مصادره کنند و خودشان سر کار قرار بگیرند و یا کودتاهایی را انجام دهند همانند کودتای نوژه که باز موفق نشدند اما سناریوی سوم ورود نفوذی‌ها به نظام بود. به نظر من در این سناریو موفق شدند. شما فکر نکنید که آمریکا ما را به حال خود رها کرده و گفته بود خب ببخشید ما ۲۵ سال شما را بدبخت کردیم و به خاک سیاه نشاندیم و حالا یک روحانی جلیل‌القدری انقلاب کرده است و شما پشت سر او حرکت می‌کنید و ما دیگر با شما کاری نداریم. نخیر! این خبرها نبوده است. آمریکایی‌ها و نیروهای آن‌ها به طور جد در داخل کشور به دنبال این بوده‌اند که افراد را در سیستم نفوذ دهند و موفق هم شدند.

زمانی که ما در مجلس بودیم یک نماینده‌ای از آباده بود به نام رضوانی که رئیس دادگاه کودتای نوژه هم بود. او زمانی که متوجه شد کشمیری نفوذی بوده و عامل انفجار دفتر نخست‌وزیری هم بوده دیوانه شد! در مجلس راه می‌رفت و با خودش حرف می‌زد! من همان زمان به آقای هاشمی که رئیس مجلس بود گفتم آقا این کاری است که دیگر شده شما بروید پرونده نوژه را دوباره بررسی کنید ببینید کشمیری چه افراد بی‌گناهی را گذاشته کنار دیوار و تیرباران کرده است و چه خائنانی را فراری داده است. چون کشمیری مسئول بررسی پرونده کودتای نوژه بود. این‌طور نمی‌شود که شما به هر کسی اعتماد کنید، او را در هر جایی مشغول کنید و به او سمت بدهید. این کار را کردید می‌شود کلاهی، می‌شود کشمیری، می‌شود سعید امامی. مگر سعید امامی چطور در سیستم جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود؟ سعید امامی در آمریکا توانسته بود یک کار موفقی برای آقایان انجام دهد و نظرها را جلب کند و بعد هم این‌ها به او سمت دادند و آنقدر در سیستم رشد کرد که شد معاون وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران! من همان زمانی که سعید امامی مشخص شد خائن بوده است به آقایان پیغام دادم که بروید افرادی که امامی وارد سیستم کرده است را دوباره بررسی کنید. مطمئن باشید که بسیاری از افرادی که توسط سعید امامی داخل سیستم شدند جاسوس و خائن بوده‌اند که او توانسته بود با اعتباری که به‌ دست آورده بوده است آن‌ها را وارد سیستم کند و بسیاری از اتفاقات دهه‌های ۶۰ و ۷۰ را من زیر سر همین جاسوس‌هایی می‌دانم که داخل سیستم شدند. شما وقتی به اتفاقات آن سال‌ها نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید که خیلی اتفاقات غیرطبیعی و غیرعادی رخ داده است که اکثر آن‌ها زیر سر همین نفوذی‌ها بوده است.

تاریخ ایرانی

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: