صلح و گفت‌و‌گوی تمدن‌ها در گفت‌و‌گو با احمد نقیب‌زاده

1394/6/30 ۱۰:۵۰

 صلح و گفت‌و‌گوی تمدن‌ها در گفت‌و‌گو با احمد نقیب‌زاده

نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نخستین‌بار در سپتامبر ١٩٩٨ از سوی رییس دولت اصلاحات و در ابعادی جهانی مطرح شد. وی نظریه خود را در مقابل نظریه «برخورد تمدن»های هانتینگتون مطرح ساخت كه معتقد است پس از پایان جنگ سرد، فرهنگ‌ها و هویت‌های مذهبی منشأ درگیری‌های جهانی خواهند بود. احمد نقیب‌زاده، پژوهشگر حوزه سیاسی و استاد دانشگاه تهران می‌گوید پس از طرح نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در بین اهل خرد در تمام جهان، گفته پسندیده‌ای آمد و در نتیجه در خیلی از كشورها سازمانی به این نام گشوده شد. در ایران نیز مركز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها به وجود آمد.

 

 

فقدان الگوی مشترك جهانی عمده‌ترین مانع صلح

«گفت‌و‌گوی تمدن‌ها » در همه جای دنیا جدی گرفته شد جز ایران

 

عاطفه شمس: نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نخستین‌بار در سپتامبر ١٩٩٨ از سوی رییس دولت اصلاحات و در ابعادی جهانی مطرح شد. وی نظریه خود را در مقابل نظریه «برخورد تمدن»های هانتینگتون مطرح ساخت كه معتقد است پس از پایان جنگ سرد، فرهنگ‌ها و هویت‌های مذهبی منشأ درگیری‌های جهانی خواهند بود. احمد نقیب‌زاده، پژوهشگر حوزه سیاسی و استاد دانشگاه تهران می‌گوید پس از طرح نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در بین اهل خرد در تمام جهان، گفته پسندیده‌ای آمد و در نتیجه در خیلی از كشورها سازمانی به این نام گشوده شد. در ایران نیز مركز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها به وجود آمد.

وی رویكرد دولت سابق را نیز خلاف اهداف این نظریه عنوان كرد؛ رفتاری كه سبب شد بساط «گفت‌وگوی تمدن‌ها» برچیده شود. نقیب‌زاده در توضیح عوامل موفقیت یا عدم توفیق نظریه‌هایی چون «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و «جهان عاری از خشونت» افزود: خیلی وقت‌ها هست كه شما آوایی سر می‌دهید و در خارج از مرزها خیلی مورد استقبال قرار می‌گیرد اما در حقیقت زیر پای خود شما خالی است. بنابراین ابتدا باید زمینه‌ها را در درون مرزها فراهم كرد. وی در گفت‌وگو با «اعتماد»، عدم وجود الگوی مشترك جهانی را عمده‌ترین مانع برقراری صلح در جهان دانست و گفت: یكی از دلایل ناآرامی در خاورمیانه، ناامیدی و یأس حاكم بر این منطقه است، دنیا نیز طوری است كه هیچ الگوی پیشرفت و نقطه امیدی را در مقابل مردم آن نمی‌گذارد. این استاد علوم سیاسی، معتقد است گفت‌وگو مهم‌ترین راهكار برای رسیدن به این الگو است چرا كه انسان دشمن چیزی است كه آن را نمی‌شناسد. گفت‌وگو موجب شناخت می‌شود. در گفت‌وگو شما متوجه خواسته‌ها، اهداف و درد و آلام دیگران و اینكه چقدر دیگری اهل كمك كردن است، می‌شوید. راه چاره این است كه تفاوت‌ها را بپذیریم و قبول كنیم كه دنیا این گونه زیباتر است. این گونه دنیا می‌تواند به آرامش برسد، در واقع گفت‌وگو تنها راه مسالمت‌آمیز حل مشكلات است.

******

زمانی كه نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» توسط رییس دولت اصلاحات مطرح شد چه شرایطی بر جهان حاكم بود و چه استقبالی از آن صورت گرفت؟

اول اینكه نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها پیش از این نیز توسط جامعه شناسان مطرح شده و اساسا در بین فرهنگ‌گرایان چنین مبحثی گشوده بود كه فرهنگ‌ها از یكدیگر تاثیر می‌پذیرند. البته فرهنگ‌ها را سیستم به حساب می‌آوردند و مبادله سیستم‌ها با یكدیگر را در نظر می‌گرفتند كه كاملا نیز درست است، زیرا این امر یعنی بده بستان‌های بین سیستم‌های فرهنگی و تمدنی از گذشته‌های دور صورت می‌گرفته و همین طور ادامه دارد. خود تخت جمشید ما در حقیقت یك سازه گفت‌وگویی از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها است، موسیقی ما بیات ترك، بیات كرد، حجاز، عراق و همه اینها یادآور نوعی تاثیرپذیری از فرهنگ‌های دیگر است منتها این امر بسیار كند و به آهستگی صورت می‌گیرد. زمانی كه رییس دولت اصلاحات نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را مطرح كرد یعنی پایان دهه ١٩٩٠ اگر به یاد داشته باشید هانتینگتون بحث برخورد و شوك بین تمدن‌ها را مطرح كرده بود كه بعضی از آن به عنوان پروژه و برخی به عنوان نوعی پیش‌بینی یاد می‌كردند و واقعا نیز تشخیص این نكته سخت است زیرا پس از او سخن رییس دولت اصلاحات نبود كه به كرسی نشست بلكه پیش‌بینی‌های هانتینگتون بود كه درست درآمد و فرهنگ‌ها خیلی با هم برخورد پیدا كردند به خصوص در نواحی كه او نشانه‌گذاری كرده بود، یعنی جاهایی كه دو فرهنگ به هم می‌رسند كه البته بعضی وقت‌ها می‌تواند جنبه بسیار سازنده نیز داشته باشد. كمااینكه سمیح ونر روزنامه‌نگار ترك كه مجله‌ای با نام «دنیای مدیترانه و خاورمیانه» به زبان فرانسه چاپ می‌كرد از دنیای ترك و ایرانی یاد كرده بود؛ در حقیقت شمال ایران تا آسیای میانه و تركیه، جاهایی كه دو فرهنگ ترك و ایرانی با هم پیوند پیدا می‌كنند و یك پویایی از نظر فكری و نظری نیز در این منطقه دیده می‌شود. اگر به یاد داشته باشیم تمام اندیشه‌های نو كه در ایران جریان پیدا كرد همه از آذربایجان شروع شد و هموطنان آذربایجانی در زمینه نوآوری، دستاوردهای بسیاری داشته‌اند. به هر صورت، در آن زمان، شوك تمدن‌ها كه هانتینگتون مطرح كرده بود نوعی نگرانی نیز به وجود آورده بود از اینكه قرار است یك‌سری برخوردهای اینچنینی به وجود بیاید، به خصوص آن نگاه پروژه‌ای بودن به این قضیه ایجاد نگرانی كرده و اینجا در ایران نیز یك تحول ایجاد شده بود كه انتظار آن نمی‌رفت و آن این بود كه اصلاح‌طلبان به یكباره به قدرت رسیدند. خود آنها نیز این گمان را نداشتند و بعد از به قدرت رسیدن مایل بودند دید جدیدی از ایران به دست بدهند. بنابراین در زیرمجموعه‌ها یا اتاق‌های فكری رییس دولت اصلاحات، پیشنهاد طرح بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» داده شد و طبق پیش‌بینی، وقتی رییس دولت اصلاحات در سال ١٩٩٨ به سازمان ملل رفت و این نظریه را مطرح كرد بسیار مورد توجه قرار گرفت و از آن استقبال شد. حال برخی از رندهای داخلی این نكته را می‌گفتند كه چون جهان از ما چنین نظریه ظریفی را توقع نداشت یكباره طرح این نظریه خوشایند جهانیان شد و آن را پذیرفتند. اما واقعیت این است كه در بین اهل خرد در تمام جهان، گفته پسندیده‌ای آمد و در نتیجه در خیلی از كشورها سازمانی به این نام گشوده شد. در ایران نیز مركز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها به وجود آمد. این مركز در برخی از كشورها مثل لهستان هنوز فعال است. به هر حال دستاورد نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» برای ایران بسیار خوب بود؛ یك چهره دیگری از ایران به دست داده شد و كسانی كه تاریخ و فرهنگ ایران را می‌شناختند گفتند كه از ایران با تمدنی سه هزار ساله غیر از این انتظار نمی‌رفت.

 

این نظریه تا چه حد قابل مقایسه با نظریه «برخورد تمدن‌ها»ی هانتینگتون بود؟ برخی معتقد هستند كه نظریه «برخورد تمدن‌ها» از یك پشتوانه تاریخی برخوردار بود و به همین دلیل بیشتر مطرح شده یا حمایت شد.

ببینید اینجا بحث انعكاس مطرح است. «برخورد تمدن‌ها» را یك نظریه‌پرداز می‌داد و در محافل علمی مورد توجه قرار می‌گرفت، كما اینكه تز «پایان تاریخ» فوكویاما نیز همین شرایط را پیدا كرد، یعنی اهل مطالعه و اهل كتاب این نظریه‌ها را می‌خوانند و از نظریات جدید استقبال می‌كنند. «برخورد تمدن‌ها» در این سطح مطرح شد یعنی در سطح دانشگاهیان، دانشجویان و اهل فكر، اما گفته رییس دولت اصلاحات عامیانه‌تر بود و بیشتر سیاستمداران و فعالان سیاسی به آن توجه كردند. اتفاقا بازتاب و انعكاس نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» از نظر كمی خیلی بیشتر از بازتاب «برخورد تمدن‌ها» بود. همان طور كه گفتم «برخورد تمدن‌ها» به عنوان یك نظریه علمی بیشتر در محافل علمی مطرح می‌شد اما «گفت‌وگوی تمدن‌ها» بیشتر در بین توده‌ها، سیاستمداران، رادیوها و تلویزیون‌ها مورد بحث قرار گرفت.

 

آیا «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را نیز می‌توان مثل «برخورد تمدن‌ها» یك نظریه در نظر گرفت یا تنها یك آرمان به شمار می‌آید؟

نه، این بحث را نظریه به معنای علمی كه نمی‌توان به حساب آورد. «گفت‌وگوی تمدن‌ها» بیشتر یك دكترین است و با نظریه این فرق را دارد كه نظریه پشتوانه فلسفی داشته و بر یك منطق استوار است اما دكترین در حقیقت یك خواسته معقول است كه شما مطرح می‌كنید و باید برای آن برنامه عملی نیز تدارك ببینید، در واقع جنبه علمی آن خیلی كمتر و جنبه عملی آن بیشتر است. در نتیجه از باب نظریه بودن اصلا با نظریه «برخورد تمدن‌ها» برابری نمی‌كرد زیرا همان طور كه گفتم آن را یك نظریه‌پرداز مطرح كرد و درباره آن بحث‌ها و جدل‌ها صورت گرفته و ده‌ها كتاب و مقاله در تایید و رد آن نوشته شد. بیشترین ردیه بر نظریه هانتینگتون نیز در اروپا نوشته شد اما بر نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» حتی یك ردیه هم نوشته نشد زیرا قابل ابطال نبود و اساسا نظریه‌ای مطرح نبود.

 

بنابراین بیشتر یك پیشنهاد از پیش تایید شده محسوب می‌شد تا یك نظریه، یا اساسا می‌توان آن را به مثابه یك آرمان در نظر گرفت كه امكان رد آن وجود ندارد.

بله یك پیشنهاد تایید شده بود مثل همین پیشنهادی كه روحانی مبنی بر «جهان عاری از خشونت» ارایه داده است. یك آرمان و یك خواسته خوب است ولی جنبه علمی ندارد.

 

اشاره كردید كه انعكاس بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» از نظر كمی بیش از نظریه «برخورد تمدن‌ها» بود. اینكه رییس دولت اصلاحات از یك سو در كسوت رییس یك دولت اسلامی –كه بوش در همان زمان او را محور شرارت خوانده بود- و از سوی دیگر در لباس یك نماینده دینی این پیشنهاد را مطرح می‌كرد چقدر در انعكاس و استقبالی كه از آن صورت گرفت موثر بود؟

در اینكه رییس دولت اصلاحات به عنوان نماینده ایران به سازمان ملل رفت و یك پیشنهاد نرم داد. این تقابل و تخالف، در گرفتن نظریه او بی‌تاثیر نبود. البته نظریه گیرایی بود یعنی وقتی در مقابل یك نظریه علمی-«برخورد تمدن‌ها»- كه دنیایی تاریك و پر از برخورد ترسیم می‌كند، یك نفر می‌آید و یك راه عملی برای جلوگیری از تحقق آن دنیای سیاه مطرح می‌كند طبعا یك امید ایجاد می‌كند. بنابراین مجموع این عوامل، سبب بازتاب گسترده این نظریه شد. اما این سوال است كه چطور هر صدایی از ایران برمی‌خیزد دنیا آن را خیلی جدی می‌گیرد!

 

شاید یك دلیل این باشد كه در همین نظریه، یعنی «برخورد تمدن‌ها» كه در زمان طرح بحث و جدل‌های زیادی را برانگیخت، ایران به عنوان یكی از كشورهای مهم و موثر در تمدن اسلامی، یكی از قطب‌های این برخورد به شمار می‌آید.

بله خب، ایران بر سر مرز قرار دارد؛ بالای آن دنیای ارتودوكس و پایین آن دنیای اسلام است، یعنی جایی است كه باید در نظریه برخورد تمدن‌ها این برخوردها نمود پیدا می‌كرد. اما نقدهایی كه در اروپا بر آن شد این بود كه در همان دنیای اسلام هزاران نفر هستند كه ضد اسلام هستند و نظریه‌های ضد اسلام می‌دهند، در غرب نیز هزاران نفر اسلام‌گرا هستند و چنین تقسیم‌بندی جغرافیایی اصلا معنا پیدا نمی‌كند. اصلا در توسعه ارتباطات چنین تفكیكی امكان‌پذیر نیست زیرا مرزها در هم تنیده است و نمی‌توان آنها را به صورت قطب‌بندی مطرح كرد.

 

گفت‌وگوی تمدن‌ها» چه توفیقاتی را در سطح داخلی و جهانی به دست آورد؟

متاسفانه هیچ توفیقی نداشت. در همه دنیا جدی گرفته شد جز در خود ایران. در ایران عناصری هستند كه با هرگونه نوآوری مخالفت می‌كنند و هر توفیقی را نیز در جناح مخالف برنمی‌تابند. علاوه بر آن، در اردوگاه خود اصلاح‌طلبان كسی كار جدی نكرد؛ مركز گفت‌وگوی تمدن‌ها ایجاد شد ولی هیچ كار جدی صورت نگرفت و كسانی نیز كه آنجا جمع شده بودند قبل از هر چیز از بودجه آن مركز اطلاع داشتند البته خود من نیز آنجا حضور داشتم و این صحبت‌ها به خود من نیز برمی‌گردد اما من در نخستین فرصت استعفا دادم چرا كه با وضعیتی كه بر آنجا حاكم بود درك كردم كه از فعالیت این سازمان هیچ توفیقی حاصل نخواهد شد.

 

گذشته از شرایطی كه مانع از بالیدن بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در كشور شد، خود بحث به لحاظ نظری چه نقاط ضعف و قوتی داشت؟

از چه نظر خود موضوع را می‌گویید یا آثاری كه بر جای گذاشت؟

 

ابتدا ابعاد مثبت و منفی خود موضوع را بررسی كنیم.

درباره خود موضوع، اگر اینها در پشت این عنوان، یك اهداف سیاسی و ملی را نیز تعریف كرده بودند قطعا توفیقات زیادی به دست می‌آمد. یعنی اگر در سراسر جهان تمدن ایران را به جهانیان می‌شناساندند و یك وجهه برای ایران كسب می‌كردند بسیار عالی می‌شد، در عین حال با تمدن‌های دیگر نیز آشنایی پیدا می‌كردیم و در واقع به یك مركز برای تعاملات فرهنگی تبدیل می‌شد. اما نه تنها این كار انجام نشد بلكه هر كسی طبق تخصص خود شروع به شناساندن فرهنگ‌های دیگر به مردم كرد. به طور مثال اگر كسی در ژاپن تحصیل كرده بود می‌خواست فرهنگ ژاپنی را برای ایرانیان تعریف كند، اگر كسی در چین درس خوانده بود می‌كوشید فرهنگ چینی را بشناساند و اگر كسی در اروپا تحصیل یا زندگی كرده بود فرهنگ اروپایی را می‌خواست تعریف كند. اما این كار معنی نداشت چرا كه فایده آن بیشتر به آن كشورها می‌رسد تا به ما. ما باید فرهنگ و تاریخ خودمان را به جهانیان بشناسانیم كه متاسفانه این كار مطلقا شكل نگرفت، چندتا سفر نیز كه صورت گرفت كسانی نبودند كه خیلی پشتوانه علمی بالایی داشته باشند. در نتیجه مراكز دیگری كه در جهان شكل گرفته بودند مقداری رفت و آمد كردند اما بعد با رفتن رییس دولت اصلاحات از هم پاشیدند و در نهایت، مركزی به این نام باقی نماند. در واقع این نظریه باید بر تعامل فرهنگ‌ها استوار باشد؛ یعنی در داخل با الگوگیری از سایر فرهنگ‌ها تساهل و مدارا را ترویج كند و در بیرون شناخت فرهنگ تمدن ایرانی به جهان را پیش بگیرد اما هیچ یك از این كارها صورت نگرفت. البته عمر آن بسیار كوتاه بود و نتیجه‌ای نیز در برنداشت.

 

درمورد نقاط ضعف و قوت آثاری كه بر جای گذاشت چگونه فكر می‌كنید؟

آثارش به رویكرد مثبتی برمی‌گردد كه به خصوص در اروپا نسبت به ایران به وجود آمد و در بین ملل ضعیفی كه به‌شدت نگران برخورد تمدن‌ها شده بودند نیز امیدهایی به وجود آورد. این توفیقات نسبی با انتقادات شدید از نظریه «برخورد تمدن‌های» هانتینگتون در هم می‌آمیخت و نشان می‌داد كه می‌توان بر گفت‌وگو بیشتر از برخورد تكیه كرد. گفتم كه پیش از این فرهنگ‌گرایان به گونه‌ای علمی نظریه تعاملات فرهنگی را مطرح كرده و نشان داده بودند كه نظام‌های فرهنگی و تمدنی یك مناد بسته نیستند و بسیار از یكدیگر تاثیر می‌پذیرند. آثار می‌توانست خیلی بیش ازاین باشد به شرط آنكه ایران راهكارهای عملی هم ارایه می‌داد.

 

دولت سابق چقدر بر كمرنگ شدن بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها اثر گذاشت؟ قبل از رسیدن به دوره احمدی‌نژاد بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» منتفی شده بود یا هنوز قابلیت طرح داشت؟

متاسفانه یكی دیگر از عوامل آن همین بود كه شما می‌فرمایید. بعد از دولت اصلاحات، دولتی روی كار آمد كه حتی حاضر نبود اسم «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را ببرد. از جناح رقیب بود و فكر می‌كرد اگر توفیقی در این زمینه كسب شود، نفع آن به اصلاح‌طلبان می‌رسد و از آنجا كه این افراد دشمنی عظیمی نسبت به اصلاح‌طلبان نشان می‌دادند منافع ملی را هم نادیده گرفته و بساط آن را برچیدند. شاید اگر «گفت‌وگوی تمدن‌ها» عمری می‌كرد و حسن نیتی پشت آن وجود داشت، در سال‌های بعد معایب خود را رفع كرده و راهی برای خود باز می‌كرد. بنابراین، ضعف‌هایی كه در خود مركز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها وجود داشت به اضافه قطع ناگهانی این بحث و رفتن رییس دولت اصلاحات سبب شد «گفت‌وگوی تمدن‌ها» به فراموشی سپرده شود.

 

فرمودید از بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نتیجه‌ای حاصل نشد. برخی رویكرد احمدی‌نژاد را نیز در امتداد نظریه هانتینگتون می‌دانند. اما پس از او، وقتی روحانی در سطح بین‌المللی بحث «جهان عاری از خشونت» را مطرح می‌كند باز هم از ایده او استقبال می‌شود. با وجود این نوسانات، چه عاملی سبب می‌شود باز هم جامعه جهانی به ایران امیدوار باشد و صدای روحانی را بشنود و از آن استقبال كند؟

ببینید بعد از دولت‌های نهم و دهم همه منتظر بودند در ایران رییس‌جمهوری در شأن مردم آن انتخاب شود. وقتی این كار دوباره صورت گرفت، اهمیت ایران كه به فراموشی سپرده شده و در این مدت جنبه منفی نیز پیدا كرده بود دوباره احیا شد. كسانی كه اهل مطالعه بوده و سیاست شناس هستند از اوضاع ایران خبر دارند و می‌دانند كه آنها اقلیتی بیش نیستند، در نتیجه اینها به نفع مردم ایران تمام شد.

 

آیا می‌توان ایده «جهان عاری از خشونت» روحانی را كه به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل نیز رسیده است در امتداد بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» درنظر گرفت؟

تا حدی بله. با توجه به اینكه یك شمایل ملایم ارایه می‌كند از اینكه ضد خشونت است و اهل مسامحه و مداراست در امتداد آن تلقی می‌شود اما همه می‌دانیم كه این نوعی تقلید از آن نظریه نیز هست یعنی «گفت‌وگوی تمدن‌ها» اورجینال بود اما این نوعی كپی است. در عین حال اهمیت زیادی دارد زیرا در میانه‌ای این بحث مطرح شده است كه دنیا در آتش خشونت می‌سوزد و در هر گوشه از دنیا جنگ‌های كوچك و بزرگی در جریان است. آتش‌سوزی‌های زیادی می‌شود كه مردم بیگناه زیادی را به كام خود می‌كشد. در این میان وقتی كسی منادی جهانی عاری از خشونت شود شنیدن آن خیلی لطف دارد. در گذشته فكر می‌كردند عمر دنیا شش هزار سال است یعنی از بدو تولد انسان، جنگ وجود داشته است. جنگ و صلح دو روی سكه هستند و همیشه نیز وجود داشته‌اند اما امروز رسانه‌ها هستند كه این خشونت را به گوش همگان می‌رسانند. در گذشته نیز اینها بوده‌اند ولی هم ابعاد آن آنقدر گسترده نبوده و هم سرعت انتشار اطلاعات آنقدر زیاد نبوده است. حال اگر كسی بخواهد چنین راهی را برود باید توجه داشته باشد كه ساز و كارهای جهان عاری از خشونت خیلی گسترده است و كارهای زیادی باید صورت بگیرد. در جهانی كه همه آگاه شده‌اند نخستین وسیله آن، آزادی و دموكراسی است. ببینید در همه كشورهایی كه این آتش خشونت گسترده شده این دو عنصر، یعنی دموكراسی و آزادی نبوده است. مردم، دیگر حاضر نیستند تحمیلات از بیرون را بپذیرند یا قبول كنند كه اقلیتی بر آنها حكم كند و زور بگوید. باید مردم را به حال خود رها كرد و كارها را به دست خود آنها سپرد تا آنگونه كه می‌خواهند زندگی كنند. خب گفتن این آسان است اما عمل كردن به آن خیلی سخت است. در منطقه خاورمیانه به قدری قضیه پیچیده است كه شما نمی‌توانید یك نفر یا یك كشور را مقصر بدانید بلكه مجموعه كشورها و انسان‌ها و دولت‌ها مقصر هستند. وقتی بهار عربی شروع شد من مقاله‌ای نوشتم و گفتم كه این بهار به تابستان نمی‌رسد ولی به‌زودی به زمستان سیاه می‌رسد زیرا هیچ یك از ابزارهای دموكراسی در آنها وجود نداشت. شما با چه ترفندی می‌خواهید دموكراسی را غالب كنید مگر آنكه دولت‌هایی بیایند و هدایت این كشورها را بر عهده بگیرند كه آن هم می‌گویند استعمار نو است و پسندیده نیست و اینها. اما شما آلمان را ببینید؛ هیتلر تقریبا قریب ١٢ سال بر این كشور حكومت كرده و روزگار سیاهی را بر مردم این كشور تحمیل كرد اما وقتی او را برداشتند دولت‌های غربی به مردم آلمان كمك كرده و از آنجا كه آنها خود نیز این آمادگی را داشتند، یك دموكراسی خیلی قوی در آنجا شكل گرفت. در عین حال در قسمت شرقی آن، حكومت خارجی‌ای كه باید از آن پشتیبانی می‌كرد شوروی بود، او نیز سیستم خود را در آنجا پیاده كرد و مردم در یك كابوس دیگری فرورفتند. الان مدت‌هاست كه صحبت از چهار جهان می‌شود، یعنی علاوه بر جهان اول، دوم و سوم، جهان چهارمی نیز وجود دارد. جهان چهارم، بخشی از جهان سوم است كه ثروتی در آن وجود ندارد و هیچ كشوری به سراغ اینها نمی‌رود. روآندا و زیمبابوه از این دست هستند كه به حال خود رها شدند و جنایات و نسل‌كشی‌های زیادی در آنها صورت گرفت به گونه‌ای كه مردم آرزوی دوران استعمار و دیكتاتوری را می‌كردند، چرا كه حداقل شب سرراحت روی بالین می‌گذاشتند اما هیچ كس سراغ اینها نرفت و به طور مثال در روآندا طی نسل كشی‌های عجیبی كه صورت گرفت ٩٠٠هزار نفر را در طول یك ماه به قتل رساندند. حالا خاورمیانه را به نحوی رها كرده‌اند چرا كه امریكا خود صاحب نفت شده و جنگ سرد از بین رفته است، بنابراین دیگر نمی‌آیند در آن كشورها مستقر شوند بلكه تنها آنها را از آن ویژگی‌هایی كه به نظرشان منفی است تهی می‌كنند، به طور مثال دیكتاتوری مثل صدام حسین را كه برای منافع اسراییل ممكن است خطرناك باشد برمی‌دارند و بعد عراق را به حال خود رها می‌كنند. تنها جایی كه مقداری حالت جنگ سرد دارد سوریه است زیرا روسیه می‌خواهد رژیم را به خاطر پایگاهش در سوریه، نگه دارد و امریكایی‌ها می‌خواهند آن را بردارند. اما بیشتر از قدرت‌های فرامنطقه‌ای، قدرت‌های منطقه‌ای هستند كه در سوریه درگیر هستند؛ ایران، تركیه، عربستان سعودی و... بنابراین ایجاد یك جهان عاری از خشونت كار بسیار مشكلی است مگر اینكه ایران از خود شروع كند. ایران با عربستان سعودی به توافق برسد، یك تقسیم كار و تقسیم مناطق نفوذ بین آنها صورت بگیرد و با احترام گذاشتن به آن، این نزاع را خاتمه دهند. ایران می‌تواند در این زمینه پیشقدم باشد اما متاسفانه از آنجا كه ایران نیز همواره در معرض تهدید است دقیقا نمی‌داند حد و حدود او كجاست و در كجا باید متوقف شود كه امنیتش تامین شود. خلاصه اینكه یكی از عناصر اصلی خشونت در منطقه وجود اسراییل است. این كشور دارای قدرت و نفوذ زیادی است و متاسفانه امنیت خود را در ناامنی كامل كشورهای همسایه می‌بیند و از وضعیت موجود منطقه نیز بسیار راضی و خشنود است. از اینكه مسلمانان به جان هم افتاده‌اند اما هیچ كس یك سنگ به طرف او پرتاب نمی‌كند.

 

بنابراین ایران عمده‌ترین تهدید برای این رضایت و خشنودی به شمار می‌رود. توافق با ١+٥ نیز به منافع او در منطقه ضربه زده و خوابش را آشفته كرده است.

بله. چرا كه اسراییل تمایل دارد ایران نیز وضعیت سوریه و عراق را پیدا كند. یعنی امریكا حمله نظامی كرده و در پی آن فروریزی صورت گرفته و درگیری‌های داخلی به وجود بیاید. واقعا یك دولت شریر است و جناح راست آن به سركردگی نتانیاهو است كه محور شرارت به شمار می‌آید وگرنه ایران چه در دوره اصلاحات و چه هر زمان دیگری هرگز محور شرارت نبوده است. این امر ریشه‌های عقیدتی و ایدئولوژیك نیز دارد. اگر شما كتاب «تلمود» را بخوانید، می‌بینید كه اسراییلی‌ها یك نگاه راسیستی نسبت به سایر اقوام دارند و از نابودی دیگران لذت می‌برند.

 

به نظر شما غیر از افراطی‌گری، چه عوامل دیگری مانع از برقراری صلح جهانی و رواج خشونت شده‌اند؟

عوامل زیادی وجود دارد؛ جهل، زیاده‌خواهی، سیاست‌های غلط و نبود دموكراسی و حكومت‌های دیكتاتوری است كه ممكن است خیلی هم افراطی نباشند اما حاضر به دادن حق و حقوق مردم خود نیستند. در حال حاضر برطرف كردن هر یك از این عوامل تلاش‌های زیادی را می‌طلبد. در ایران ملت ایران نمایش خوبی از خود ارایه داده و نشان داده است در مقابل ناملایمات بی‌تابی نكرده و دست به اسلحه نمی‌برد. در ایران نیز ناملایمات زیادی وجود دارد اما مردم صبور هستند البته اقتدار دولت نیز عامل دیگری است. تاریخ تمدن ایران نیز قابل مقایسه با سایر كشورهای منطقه نیست. در ایران از گذشته‌های دور، دولت وجود داشته و مردم با چنین مفاهیمی آشنا هستند اما در بقیه كشورها ببینید وضع چگونه است؛ اینها همه ناشی از این است كه در واقع نوعی ناامیدی و یأس بر تمام این منطقه حاكم است و خود دنیا نیز طوری است كه هیچ الگوی پیشرفت و نقطه امیدی را در مقابل مردم آن نمی‌گذارد. در گذشته یك خط راست تصور می‌شد؛ روستایی می‌خواست مثل شهری باشد، شهری می‌خواست مثل پایتخت‌نشین باشد، پایتخت‌نشین می‌خواست مثل پاریسی باشد و در واقع همه در یك جهت حركت می‌كردند اما در حال حاضر هیچ الگوی پذیرفته شده‌ای كه بر سر آن اجماع شده باشد وجود ندارد. این است كه جهان از نظر فكری نیز به عبارتی آشفته است. این است كه در یك دنیای به این آشفتگی قرعه فال به نام خاورمیانه افتاده كه در چنین وضعیتی قرار بگیرد و چشم‌انداز آینده نیز چیزی را ثابت نمی‌كند كه چه زمانی به آرامش می‌رسد.

 

فرمودید هیچ الگوی پذیرفته‌شده و مورد اجماعی پیش روی جهان وجود ندارد. گسترش و تعمیق گفت‌وگو به معنایی كه در نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» نیز آمده است چقدر می‌تواند در به اجماع رسیدن و ایجاد یك الگوی مشترك جهانی موثر باشد؟

خیلی زیاد. ببینید می‌گویند انسان دشمن چیزی است كه آن را نمی‌شناسد. گفت‌وگو موجب شناخت می‌شود. در گفت‌وگو شما متوجه خواسته‌ها، اهداف و درد و آلام دیگران و اینكه چقدر دیگری اهل كمك كردن است، می‌شوید. همه اینها باعث می‌شود شما به هم نزدیك شوید، لازم نیست كه كاملا شبیه هم بشوید. برخی افراد آگاهی ندارند و فكر می‌كنند یكسان‌سازی راه چاره است اما نه، راه چاره این است كه تفاوت‌ها را بپذیریم و قبول كنیم كه دنیا این گونه زیباتر است. این گونه دنیا می‌تواند به آرامش برسد، در واقع گفت‌وگو تنها راه مسالمت‌آمیز حل مشكلات است. راه دیگری نیست زیرا سایر راه‌ها در نهایت به جنگ ختم می‌شود.

 

كلید آن نیز لازم است ابتدا در درون مرزهای جوامع بخورد.

بله، خیلی وقت‌ها هست كه شما آوایی سر می‌دهید در خارج از مرزها خیلی مورد استقبال قرار می‌گیرد اما در حقیقت زیر پای خود شما خالی است. به طور مثال در كشور ما ابتدا لازم است گفت‌وگو بین دو جناح اصلی و در مرحله دوم بین اقوام شكل بگیرد. اساسا باید خود دولت پیشگام شود و گفت‌وگو را به عنوان محور تمام مشكلات بپذیرد و آن را ترویج كند. در غیر این صورت همه بر اساس توهمات خود قضاوت می‌كنند و خود را نیز محق دانسته و در نهایت دست به عمل می‌زنند.

 

آیا در شرایط كنونی جهان، طرح نظریاتی چون «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و «جهان عاری از خشونت» می‌تواند بر كاهش اسلام‌هراسی تاثیری داشته باشد؟

ببینید مساله اسلام‌هراسی موضوعی بود كه ابتدا در خود غرب به آن دامن زده شد چرا كه این گونه مسائل در همه جای دنیا می‌تواند اتفاق بیفتد. سال‌ها در كامبوج، خمرهای سرخ كشتارهای زیادی به راه می‌انداختند. در آفریقا و امریكای لاتین نیز این وقایع بود، اینها هیچ‌كدام مسلمان نبودند اما درمورد اسلام، گروه‌هایی بودند كه به اتفاقاتی كه در دنیای اسلام می‌افتاد دامن می‌زدند. در بررسی‌ای كه من از مطبوعات غرب داشتم و مقاله‌ای ٤٠ صفحه‌ای نیز درباره آن نوشته‌ام، دیدم كه در غرب این وضعیت وجود دارد یعنی ضدیت با اسلام پیوسته ترویج می‌شد، گویا یك نوع جنگ صلیبی راه افتاده باشد كه بخواهند اسلام را تخریب بكنند و البته موفق نیز شدند چرا كه كارهایی كه داعش انجام می‌دهد بیش از همه جوانان مسلمان را از اسلام دور می‌كند و عده زیادی از جوانان اكنون این سوال را مطرح می‌كنند كه آیا این خشونت‌ها برخاسته از دل این مذهب نیست؟ اگر این گونه باشد باید گفت مذهب یهود شرایط بدتری داشته و در دل آن خشونت‌های بسیار شدیدتری وجود دارد. همه اینها ناشی از جهل است، در واقع آنچه داعش انجام می‌دهد آمیزه‌ای از یك نوع كینه و جهل است. حال نگاه همه كشورها در دنیای اسلام به ایران و تركیه است. ابتدا تركیه را به عنوان یك الگو مطرح كردند اما ترك‌ها واقعا بد عمل كردند. در آغاز چقدر خوب بود، چرا كه یك دموكراسی را به نمایش گذاشته و حق و حقوق كردها و سایر اقوام را به رسمیت شناختند، اما از آنجا كه این در سایر كشورهای اسلامی معمول نبود همه گفتند كه یك اسلامِ‌مدارا متوسط مثل تركیه می‌تواند الگوی سایر كشورهای اسلامی باشد. اما زمانی كه مقداری قدرت گرفتند شخص اردوغان، عبدالله گل را كه مرد بسیار متین و موقری بود كنار زد و خود رفت تا از موج اخوان‌گرایی در منطقه استفاده كند. تفسیر او هم این بود كه این موج همه جا را می‌گیرد و با همراه شدن با این موج نفوذ ما در همه جا گسترده می‌شود و نمی‌دانست كه این گونه نخواهد شد. كشوری كه بهترین روابط را با همسایگان خود به وجود آورده بود اكنون منزوی‌ترین كشور منطقه است؛ روابط او با مصر، اردن و اسراییل به هم خورده، با سوریه رابطه بسیار بدی دارد، روابطش با ایران سرد است، با یونان نیز كه سالیان زیادی نزاع داشته‌اند، در نتیجه این كشور به یكباره در انزوا و بحران فرو رفت. بلاهت و نادانی، تركیه را به این وضعیت سوق داد در حالی كه می‌توانست از این موضوع استفاده بهتری كند. اما نگاهی كه به ایران وجود داشت از نظر ثبات آن بود. همه منتظر بودند كه در ایران یك نیروی معتدل روی كار بیاید كه از افراط‌گرایی بپرهیزد. این ثبات غنیمت است و طبیعتا تنها كسی كه می‌خواهد این ثبات به هم بخورد اسراییل است، بقیه دنیا آن را تحسین می‌كنند و دوست دارند با ایران مراوده داشته باشند. البته در ایران نیز افرادی وجود دارند كه با اسراییل همسو بوده و تمایل دارند ثبات كشور به هم بخورد چرا كه منافع خود را در این اتفاق می‌بینند. مجموعه اینها به ما می‌گوید كه هرچه آواهایی مانند «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و «جهان عاری از خشونت» از ایران بلند شود مورد استقبال قرار می‌گیرد و می‌تواند به این امر كمك كند كه حداقل یك الگوی مطلوب از دل جهان اسلام و از دل ایران بیرون بیاید و بتواند اسلام‌هراسی را كاهش دهد.

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: