اخلاق کاربردی در زندگی، محیط زیست و اشتغال / دکتر قاسم صافی - بخش دوازدهم

1394/6/10 ۰۹:۴۳

اخلاق کاربردی در زندگی، محیط زیست و اشتغال / دکتر قاسم صافی - بخش دوازدهم

عرفا نیز در قسمت‌هایی از آثارشان، رابطه انسانها را با طبیعت مطرح کرده‌اند و بعضی با طبیعت به نوعی برخورد می‌کنند که با انسان برخورد می‌کنند از آن سبب که طبیعت جایگاه بالایی در اندیشه آنها دارد و طبیعت را تجلی‌گاه صفات و جایگاه تحقق افعال خدا می‌بینند و انسان را در برابر سرزمین‌ها، ابنیه و حتی حیوانات و حیات وحش، مسئول می‌دانند و آلودن طبیعت و آب و هوا و خاک و منابع انرژی را، منکر می‌شمارند و از نسل بشر، احساس مسئولیت دینی، ملی، انسانی و اجتماعی نسبت به طبیعت می‌طلبند؛ زیرا سلامت و نشاط جامعه را از جمله مرهون وجود این نعمت‌ها می‌دانند.

 

 

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار

خوش بوَد دامن صحرا و تماشای بهار

صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار

که نه وقت است که در خانه بخفتی بیکار

بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق

نه کم از بلبل مستی تو، بنال ‌ای هشیار

آفـرینش همـه تنبیه۱ خداوند دل است

دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند، نقش بوَد بر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند

نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند:

آخر ‌ای خفته، سر از خواب جهالت بردار

هـر کــه امــروز نبینـد اثـر قـدرت او

غالب آن است که فرداش نبیند دیدار

تا که آخر چو «بنفشه» سر غفلت در پیش؟

حیف باشد که تو در خوابی و «نرگس» بیدار

که تواند که دهد میوة الوان از چـوب؟

یا که داند که برآرد «گل صد برگ»از خار؟

وقت آن است که دامادِ «گل» از حجله غیب

به در‌آید که درختان همه کردند نثار

آدمیـزاده اگـر در طـرب آید، نه عجب

«سرو» در باغ به رقص آمده و «بید» و «چنار»

بـاش تا غنچـة سیـراب دهـن باز کند

بامدادان چو سر نامه آهوی تتار

مژدگانی که «گل» از غنچه برون می‌آید

صد هزار اقچه بریزند درختانِ «بهار»۲

بـاد گیسـوی درختان چمن شانـه کند

بوی «نسرین» و «قُرنفُل» بدمد در اقطار

ژاله بر «لاله» فـرود آمده نزدیک سحـر

راست چون عارض گلبوی عرق کردة یار

باد بوی «سمن» آورد و «گل» و «نرگس» و «بید»

درِ دکان به چه رونق بگشاید عطار؟

«خیری» و «خطمی» و «نیلوفر» و «بستان‌افروز»

نقشهایی که در او خیره بمانَد ابصار

«ارغوان» ریخته بر دکّة خضراء «چمن»

همچنان‌ست که بر تختة دیبا، دینار

این هنـوز اول آذار جهـان‌افـروز است

باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار

شـاخهـا دخـتر دوشیـزة بـاغند هنـوز

باش تا حامله گردند به الوان ثمار

عقل حیران شود از خوشة زرّین «عنب»

فهم عاجز شود از حقّة یاقوتِ «انار»

بندهـای «رُطب» از «نخـل» فرو آویزند

نخلبندان قضا و قدَر شیرین‌کار

تا نـه تـاریک بـوَد سایـه انبـوه درخت

زیر هر برگ، چراغی بنهند از «گلنار»

«سیب» را هر طرفی داده طبیعت رنگی

هم بر آن‌گونه که گلگونه کند روی نگار

شکل «امرود» تو گویی‌که ز شیرینی و لطف

کوزه‌ای چند نبات است معلق بر بار

هیچ در «بهْ» نتوان گفت، چو گفتی که به است

بهْ از این فضل و کمالش نتوان کرد اظهار

حشو «انجیر» چـو حلـواگر استاد که او

حَبّ «خشخاش» کند در عسل شهد به کار

آب در پای «ترنج» و «بهْ» و «بادام» روان

همچو در زیر درختان بهشتی انهار

گو نظـر باز کن و خلقت «نـارنج» ببین

ای که باور نکنی فی ‌الشّجر الاخضر۳ نار

پاک و بی‌عیب خدایی که به تقدیر عزیز

ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار

پادشـاهی نه به دستـور کند یا گنجـور

نقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار

چشمه از سنگ برون‌آید و باران از میغ

انگبین از مگس نحل و دُر از دریابار…

 

سرایه:

زمان باد و بهار است، داد عیش بده

که دوْر عمر چنان می‌رود که برق یمان

چگونه پیر جوانی و جاهلی نکند؟

در این قضیه که گردد جهانِ پیر جوان

نظارة چمن، اردیبهشت خوش باشد

که بر درخت زند باد نوبهار افشان

مهندسان طبیعت ز جامـه‌‌خانه غیب

هزار حلّه برآرند مختلف الوان

ز کارگاه قضا بر درخت پوشانند

قبای سبز که تاراج کرده بود خزان

به کلبـة چمن از رنگ و بـوی باز کنند

هزار طبلة عطار و تخت بازرگان۴

بهار میـوه چو مولـود نازپـرور دوست

که تا بلوغ دهان برنگیرد از پستان

نه آفتـاب مضرّت کند، نـه سایـه گزند

که هر چهار به هم متفق شدند ارکان

اوانِ منقـل آتش گـذشت و خانـة گرم

زمان برکة آب است و صفّة ایوان۵

بسـاط لهـو بینـداز و بـرگ عیـش بنـه

به زیر سایه رز بر کنار شادُروان۶

تو گر به رقص نیایی، شگفت جانوری

از این هوا که درخت آمده‌ست در جولان

ز بـانگ مشغلـة بلبـلان عاشـق مست

شکوفه جامه دریده‌ست و سروْ سرگردان

خجل شـوند کنون دختران مصر چمن

که گل ز خار برآمد چو یوسف از زندان

… امید وصل تو جانم به رقص می‌آورد

چو باد صبح که در گردش آورَد ریحان

این طرز اندیشه سعدی به طبیعت را در کتاب آسمانی ایرانیان باستان همراه پیام‌جامع‌ترین و مانع‌ترین و کوتاهترین توصیه و منشور اخلاقی یعنی «پندار نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» می‌بینیم و قابل ملاحظه است که بر بسیاری از ایرانیان مسلمان و نامسلمان تأثیر ژرف گذاشته و سعدی هم از آن متأثر بوده است. به این بخش از «یشت»‌های اوستا ـ ترجمه دکتر جلیل دوستخواه ـ توجه کنیم:

«روان ستورانِ پرورده را می‌ستاییم. روان جانوران زمینی را می‌ستاییم. روان جانوران آبزی را می‌ستاییم. روان خزندگان، پرندگان و چرندگان را می‌ستاییم. همه گیاهان را می‌ستاییم… این زمین را می‌ستاییم، آن آسمان را می‌ستاییم. همه چیزهای خوب میان زمین و آسمان را می‌ستاییم… روشنایی خورشید را می‌ستاییم. گلّه و رمه و هر چیز پاک و سودبخش را می‌ستاییم. فلز را می‌ستاییم. درستی و درمان و فزایندگی و بالندگی را می‌ستاییم. آبها و زمینها و گیاهان را می‌ستاییم. ستاره و ماه و خورشید و فروغهای آسمانی را می‌ستاییم. سپیده‌دمان را می‌ستاییم… مهر را ستایش و آفرین [باد]. ماه را ستایش و آفرین [باد]. نیرو باد گیتی را! درود بر گیتی! پیروزی گیتی را باد! فزونی و آبادانی گیتی را باد! باید برای آبادانی جهان کوشید و آن را به‌درستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد. درود بر آفریدگارِ همة آفریدگان جهان!»

 

عرفا نیز در قسمت‌هایی از آثارشان، رابطه انسانها را با طبیعت مطرح کرده‌اند و بعضی با طبیعت به نوعی برخورد می‌کنند که با انسان برخورد می‌کنند از آن سبب که طبیعت جایگاه بالایی در اندیشه آنها دارد و طبیعت را تجلی‌گاه صفات و جایگاه تحقق افعال خدا می‌بینند و انسان را در برابر سرزمین‌ها، ابنیه و حتی حیوانات و حیات وحش، مسئول می‌دانند و آلودن طبیعت و آب و هوا و خاک و منابع انرژی را، منکر می‌شمارند و از نسل بشر، احساس مسئولیت دینی، ملی، انسانی و اجتماعی نسبت به طبیعت می‌طلبند؛ زیرا سلامت و نشاط جامعه را از جمله مرهون وجود این نعمت‌ها می‌دانند.

چمن در چشم آن کش عقل والاست

دبیرستانِ ذکر حق تعالی است

در او گلبن کتاب حمد یزدان

وز او مرغ چمن طفل سبق‌خوان

زبان هر ورق با لهجه‌ خاص

کند تفسیر حمد از روی اخلاص

گل از بر سورة توحید خواند

چه شد گر عبری و کوفی نداند

رساند دمبدم از راه تکرار

به گوش گل دهان غنچه اسرار

ثنا خوانیش گل دارد تمنا

به ختم سوره انّا فتحنا

(میرزا جلالا)

 

گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت

مردم کریم‌تر شود اندر نعیم گل

ای گلفروش گل چه فروشی به جای سیم؟

وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل؟!

(ابوشکور بلخی)

 

خلق تمامی نهال باغ خدایند

هیچ نه برکن تو زین نهال و نه بشکن

(ناصرخسرو)

 

از آن جنبش که در نشو نبات است

درختان و مرغان را حیات است

درخت‌افکن بود کم زندگانی

به درویشی کشد نخجیربانی

(نظامی)

 

خوشا روزگاری، خوشا نوبهاری

نجوم پرن رُست از مرغزاری

زمین از بهاران چو بال تذروی

ز فواره الماس بار آبشاری

نپیچد نگه جز که در لاله و گل

نه غلتد هوا جز که بر سبزه‌زاری

لب جو، خودآرایی غنچه دیدی؟

چه زیبانگاری، چه آیینه‌‌داری

چه شیرین نوایی، چه دلکش صدایی

که می‌آید از خلوت شاخساری

به تن جان به جان زنده گردد

ز آوای ساری، ز بانگ هزاری

نواهای مرغ بلندآشیانی

درآمیخت با نغمه جویباری

تو گویی که یزدان بهشت برین را

نهاده‌ست در دامن کوهساری

که تا رحمتش آدمیزادگان را

رها سازد از محنت انتظاری

چه خواهم درین گلستان گر بخواهم

شرابی، کتابی، ربابی، نگاری

سرت گردم ای ساقی ماه‌سیما

بیار از نیاکان ما یادگاری

به شاعر فرو ریز آبی که جان را

فروزد چو نوری، بسوزد چو ناری

شقایق برویان ز خاک نژندم

بهشتی فروچین به مشت غباری

(افکار)

 

به هر روی، شعری که از طبیعت سخن بگوید، در همه اعصار مورد نظر شاعران بوده است. در ایران به‌خصوص در فاصله سه قرن نخستین یعنی تا پایان قرن پنجم هجری از نظر توجه طبیعت،‌ می‌توان آن را سرشارترین دوره شعر در ادب فارسی و گسترش عناصر طبیعت در تصاویر این دوره شمار کرد؛ مثل وصفهای دقیقی، فرخی، منوچهری، ابوالفرج رونی، امیرمعزّی،‌ قطران تبریزی، مسعود سعد و دیگران.7 نمونه‌های دیگر وجه مثال آورده می‌شود:

ابر آذاری برآمد از کنار کوهسار

باد فروردین بجنبید از میان مرغزار

این یکی گل بُرد سوی کوهسار از مرغزار

وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار

خاک پنداری به ماه و مشتری آبستن است

مرغ پنداری که هست اندر گلستان شیرخوار

ابر دیبادوز، دیبا دوزد اندر بوستان

باد عنبرسوز، عنبرسوزد اندر لاله‌زار

نافه مشک است هرچ آن بنگری در بوستان

دانه دُر است هرچ آن بنگری در جویبار

آن یکی دُری که دارد بوی مشک تبتی

وان دگر مشکی که دارد رنگ درّ شاهوار

ابر بینی فوج فوج اندر هوا در تاختن

آب بینی موج موج اندر میان رودبار

(منوچهری)

 

ای آب روان، سرو برآوردة توست

وی سرو جهان، چمن سراپرده توست

ای غنچه، عروس باغ پروردة توست

ای باد صبا، این‌همه آورده توست

(قمری آملی)

 

نسیم خلد می‌وزد مگر ز جویبارها

که بوی مشک می‌دهد هوای مرغزارها

ز خاک رُسته‌ لاله‌ها چو بُسدین پیاله‌ها

به برگ لاله، ژاله‌ها چو در شفق ستاره‌ها

ز هر کرانه مستها، پیاله‌ها به دستها

ز مغز می‌پرست‌ها نشانده می ‌خمارها

درختهای بارور چون اشتران باربر

همی زپشت یکدگر کشیده صف قطارها

(قاآنی)

 

ما درخت‌افکن نه‌ایم، آنها گروهی دیگرند

با وجود صد تبر، یک شاخ بی‌بر نشکنیم

(وحشی بافقی)

 

به نام آن که هستی را بنا کرد بشر را با طبیعت آشنا کرد

پدید آورد دشت و کوهساران فرو بارید بر آن برف و باران

زمین را داد پوشش از گیاهان شود محفوظ از سیلاب و طوفان

ز خاک آورد بستان و چمن را ز دشتان گل، ز کوهستان، گوَن را

بپرهیـزیم از قطـع درختـان ز تخـریب گـون‌ها و گیـاهان

هر آن کس که مراتع را براند نباید خویشتن را انسان بداند

مراتع پوشش روی زمین است که در سیلاب و طوفان آهنین است

به جنگل‌ها فرود آری تبر را نخواهی شد ز کردارت مبرّا

حفاظت کن عزیزم تا توانی از این سرمایه‌های جاودانی

(کرمی)

 

یاد آمدت آن روز که گفتیم به تو در باغ

بنشینی پر گل،‌کاتش بلبل بنشانی

گفتی زمن و باغ کدامیم نکوتی؟

گفتم تو بهی زان که تو ایمن ز خزانی

پرسی همی از من که گل سرخ کدام ‌است؟

جانا تو گل سرخ، تصور نتوانی

کانجا که تویی، رنگ گل سرخ شود زرد

این است که هرگز تو گل سرخ ندانی

(قاآنی)

 

سحر دیدم درخت ارغوانی کشیده سر به بام خسته جانی

به گوش ارغوان آهسته گفتم بهارت خوش که فکر دیگرانی

(فریدون مشیری)

 

پی‌نوشتها:

۱ـ تنبیه: آگاه کردن، هشیار نمودن.

۲ـ اقچه: پول، بهار به معنای شکوفه نیز هست.

۳ـ اقتباسی است از آیه ۸۰ سوره یاسین: «الذی جعل لکم من الشجر الاخضر نارا: همان که برای شما از درخت سبز، آتشی پدید آورد.»

۴ـ طبله: صندوقچه.

۵ـ صُفّه: خانه تابستانی سقف‌دار؛ ایوان: کاخ، پیشگاه اتاق.

۶ـ شادُروان: چادر، سراپرده بزرگ.

7- نگاه شود به صورخیال در شعر فارسی، اثر محمدرضا شفیعی کدکنی

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: