ایران عصر پهلوی اول با دگرگونی‌های تازه اجتماعی و فرهنگی چگونه روبه‌رو شد در گفت‌وگو با دکتر منصوره اتحادیه

1394/6/9 ۱۱:۴۸

ایران عصر پهلوی اول با دگرگونی‌های تازه اجتماعی و فرهنگی چگونه روبه‌رو شد در گفت‌وگو با دکتر منصوره اتحادیه

کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ خورشیدی، سرآغاز قدرت گرفتن رضاخان میرپنج و سلسله تحولاتی گسترده در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران به شمار می‌آید؛ دگرگونی‌هایی که از آنها با نام «نوسازی» یادمی‌شود. این اقدام‌ها و تغییرات برگرفته از آن، گاه مایه خرسندی و تشویق برخی صاحب‌نظران قرار گرفته، گاه زمینه‌ساز مخالفت‌ها و انتقادهای شدید برخی دیگر از آنان شده است.

 

پایبند به گذشته در وسوسه آینده

پرستو رحیمی: کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ خورشیدی، سرآغاز قدرت گرفتن رضاخان میرپنج و سلسله تحولاتی گسترده در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران به شمار می‌آید؛ دگرگونی‌هایی که از آنها با نام «نوسازی» یادمی‌شود. این اقدام‌ها و تغییرات برگرفته از آن، گاه مایه خرسندی و تشویق برخی صاحب‌نظران قرار گرفته، گاه زمینه‌ساز مخالفت‌ها و انتقادهای شدید برخی دیگر از آنان شده است. تلاش برای نوسازی اگرچه به رأی برخی صاحب‌نظران به مدرن‌شدن ایران نینجامید اما مظاهری از مدرنیته را به ایران آورد و سبک زندگی ایرانیان را با دوران گذشته دگرگونه کرد. ساختار اجتماعي ايران در میانه سال‌هاي ١٣٠٤ تا ١٣٢٠ خورشیدی بسيار تغيير كرد، الگوهاي ديرپاي زندگي از هم گسست و دیگر تمايلات اجتماعي كه عمدتا دربار و تحصيلکردگان بر جامعه القا مي‌كردند، جانشين آن ‌شد. رواج شهرنشيني و مهاجرت يك‌سويه از روستا به شهر نیز در تغيير اين بنيادها تاثير اساسي داشت. ورود یا دست‌کم تقویت نمادهای فرهنگی همچون تئاتر، سینما، گرامافون و رواج روزافزون موسیقی، جامعه ایرانی را متاثر ساخت. این تاثیر، جدا از آثار مثبت و منفی یا چگونگی اجرای آن، خرده‌نظام‌های جامعه ایران را به دگرگونی دچار ساخت؛ همچنین چالش ميان فرآيند نوسازي و ارزش‌هاي سنتي، عرفي و ديني را در پي آورد. شكاف پدیدآمده از اين چالش تا پايان عمر سلسله پهلوي تداوم یافت. تاثيرات فكري جنبش مشروطيت و حضور طبقه جديد تحصيلكردگان غرب در كنار طبقه حاكم، بيش از هر عامل ديگر، رويكرد دولت پهلوي اول را به مدرن‌سازي کشور موجب شد. سیاست فرهنگی دولت بدین‌ترتیب بر تجددگرایی استوار شد. حکومت پهلوی ایجاد هرچه بیشتر و تقویت اینگونه نهادها را در دستور کار خود قرار داد. این سیاست فرهنگی هرچند شاید به روایت‌هایی، ناقص انجام شد، بررسی تغییراتی که در جامعه ایرانی به‌وجود آورد اما قابل توجه است و می‌تواند جنبه‌هایی ویژه از شکل و نوع برخورد مردم با این نهادها را به ما بنمایاند. برخی پژوهشگران برآنند که ایجاد این نهادها برای دگرگون‌سازی ساختار فرهنگی و اجتماعی كشور از آن‌رو انجام شد تا سلطه سیاسی حكومت پهلوی را سرانجام تثبیت کند. این نهادها به هر دلیلی بنیان ‌گذارده شده باشند اما باز بررسی روند این دگرگونی و پیامدهای آن در تاریخ اجتماعی و سیاسی معاصر ایران اهمیتی فراوان دارد.

دکتر منصوره اتحادیه، دانش‌آموخته تاریخ در دانشگاه ادینبورگ انگلستان و مدیر نشر تاریخ ایران درباره این تغییرها و تاثیرات آن بر جامعه ایرانی سال‌های اولیه حکومت پهلوی، به‌تازگی پژوهشی را براساس منابع نشریات به‌ویژه روزنامه اطلاعات آغاز کرده است. با استاد پیشین تاریخ دانشگاه تهران که آثاری چون «خاطرات تاج‌السلطنه»، «آمار دارالخلافه تهران» و «خاطرات و اسناد حسینقلی خان نظام‌السلطنه مافی» را تالیف کرده است، درباره دگرگونی‌های اجتماعی ایران در عصر پهلوی اول گفت‌وگو کرده‌ایم.

*****

سرکار خانم اتحادیه، ایران به‌ویژه تهران، در آستانه روی کارآمدن حکومت پهلوی، به‌ویژه از نظر اجتماعی در چه شرایطی بوده است؟

تاریخ اجتماعی با گونه‌های دیگر تاریخ به‌ویژه سیاسی، بسیار متفاوت است. تاریخ سیاسی درباره رخدادهای زمان‌های گذشته از این جنبه‌ها سخن می‌راند که چه موقع، کی و چگونه اتفاق افتاده و چه تاثیری داشته‌اند. حیطه تاریخ اجتماعی اما بسیار گسترده است و همه جوانب زندگی انسان و جامعه را در گذشته دربرمی‌گیرد. مذهب، آداب و رسوم،  قوانین، تحصیلات، خرافات، زنان، اقلیت‌ها و شرایط زندگی روزمره، در گذشته می‌تواند در گستره تاریخ اجتماعی جای گیرد. تاریخ اجتماعی درواقع می‌تواند بی‌پایان باشد. موضوع مورد نظر ما در اینجا البته به جنبه‌هایی از اوضاع اجتماعی دوره پهلوی اول، آن هم در تهران، محدود می‌شود. پژوهشی که به تازگی بدان اشتغال یافته‌ام، طرحی مفصل با منابع گوناگون است که در اینجا تنها به یک منبع تاریخی یعنی روزنامه اطلاعات بسنده می‌کنم؛ روزنامه‌ای مهم در تاریخ ایران که از ١٣٠٥ خورشیدی منتشر شده است.

کرزن فرمانفرمای هند و وزیر خارجه انگلستان که ایران را بسیار خوب می‌شناخته، درباره تهران اینگونه نوشته است «تهران شهری است زاده و بالیده در شرق اما حالیه این شهر به کسوتی دیگر درآمده و بدان آغازیده است که تن‌پوش خود را به محصول خیاط‌خانه‌های محله وست‌اند لندن همانند سازد. تهران اروپایی بی‌گمان بیدار گشته یا آن‌که درحال برآمدن است اما اگر هنوز بتوان تمایزی بین تهران شرقی و اروپایی حس کرد، بایست گفت که تهران شهری است در مسیر اروپایی‌شدن بر بستر آسیایی». این  توصیه‌ای است که در عهد ناصرالدین شاه نگارش یافته اما مسلما درباره تهران عصر پهلوی اول هم صدق می‌کرده است.

رضاشاه در‌ سال ١٣٠٤ خورشیدی، حکومت پهلوی را پایه گذارد. این رخداد از هر لحاظ، چه سیاسی چه اجتماعی، یک دگرگونی بزرگ به‌شمار می‌آید. او سابقه سیاسی نداشت، فرمانده بریگاد قزاق بود؛ از این‌رو همواره مانند یک نظامی، البته با تکیه بر زور حکومت کرد. گروهی سیاستمدار با جهان‌بینی گسترده، پیرامون او را هرچند فراگرفته بودند که در پایه‌گذاری سلسله جدید و برنامه تجدد کمک می‌کردند. سیاست، از آن ‌پس جامعه ایران را تکان داد به گونه‌ای که همه ساختار حکومت و اجتماع را دگرگون کرد. بدین‌ترتیب، فرنگ و هر آنچه به آن منتسب می‌شد به‌ویژه سبک زندگی، پوشاک و رفتار، سرمشق قرار گرفت. این دگرگونی‌ها پیامدهایی همچون بی‌بندوباری و رفتارهای ناهنجار نیز به دنبال داشت که انتقادهایی را برمی‌انگیخت.

با همه دگرگونی‌هایی که در دوره پهلوی اول در پایتخت رخ داد، مانند آسفالت یا سنگ‌فرش کردن خیابان‌ها، ساختمان‌سازی مجلل و مدرن همچون کاخ دادگستری، ساختمان ثبت اسناد یا وزارت خارجه، هتل‌های دربند، بابلسر، رامسر (سخت‌سر) چالوس، آبعلی و ایجاد راه‌آهن سراسری، ساختمان بانک ملی و دانشگاه تهران و همچنین بیمارستان ‌هزار تختخوابی تهران همچنان آب لوله‌کشی نداشت. میرآب، هنوز آب را به جوی می‌انداخت و آب در آب‌انبارهای خانه‌ها نگه داشته می‌شد. آب آشامیدنی از قنات آب شاه را با بشکه‌هایی که با اسب یا قاطر می‌کشیدند به درِ خانه‌ها می‌آوردند تا در کوزه‌ها ذخیره شود. دست‌فروشان، میوه، زغال و بسیاری اجناس دیگر را با الاغ از محله‌ای به محله دیگر می‌بردند و با آهنگ‌ها و آوازهایی، اجناس خود را عرضه می‌کردند. قافله‌های شتر هنوز در شهر مشاهده می‌شد که اجناس گوناگون را جابه‌جا می‌کردند. این مسأله حتی موجبات تفریح کودکان را فراهم می‌آورد. نفت را در پیت‌های حلبی می‌فروختند. زباله‌ها را رفتگران در فرغون جمع می‌کردند. فقط برخی محله‌ها برق داشتند. زندگی اما آرام‌آرام تغییر کرد. جنب‌وجوش در شهر، با وجود جنبه‌های قدیمی آغاز شده بود. ساختمان مدرسه، دبیرستان، بیمارستان، کتابخانه و داروخانه، شتابان تأسیس می‌شد. چاپخانه و انتشارات و بسیاری از ظواهر و نهادهای جدید شهری، در پی آنها در سراسر شهر ظاهر می‌شد. افزایش و تعدد اتومبیل در سطح شهر مشاهده شد و تعدادی پمپ‌بنزین که با تلمبه کار می‌کردند. کشور و دولت به یک دوگانگی و سردرگمی دچار شده بودند. مدل جامعه از سویی، پیروی از فرهنگ فرنگی بود اما از سوی دیگر، از آن انتقاد می‌شد. مثلا در کنار تبلیغ استفاده از کالاها و امتعه وطنی که مردم را تشویق می‌کرد حس وطن‌پرستی‌شان را اینگونه ثابت کنند، استفاده از اجناس وارداتی هم تبلیغ می‌شد. روزنامه اطلاعات یک ستون اجتماعی داشت که روال صحیح زندگی، چه خصوصی چه اجتماعی را با مثال‌هایی از اروپا توصیف می‌کرد. بسیاری از مطالب این ستون به زنان و انتقاد از رفتارشان مربوط بود. از این نوع انتقادات، واضح است که زنان از خانه و اندرون پا به بیرون گذارده و بیشتر دیده می‌شدند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه و سپس با تأسیس مدارس عالیه، آموزشگاه‌ها و سپس دانشگاه و ترویج ورزش مدارس هم جزو برنامه دولت بود.

مساله تحصیل و ورزش چه پسران چه دختران در تهران و شهرهای دیگر هم رونق گرفت. دولت کم‌کم در قصبات و دهات نیز مدرسه می‌ساخت و تحصیل را به هر وسیله تشویق می‌کرد. چنانچه در جشن فارغ‌التحصیلی کالج دختران در تهران، تعدادی از وزرا و اعضای دولت و وکلای مجلس شرکت کردند. این دختران به مرور به بازار کار وارد می‌شدند. اعلان برای به کارگیری پرستار و سکرتر یا کلاس ماشین‌نویسی، در روزنامه فراوان به چشم می‌خورد. شاید برایتان جالب باشد؛ بحثی مفصل در روزنامه شروع می‌شود که آیا دختران به تحصیلات عالی نیاز دارند یا خیر و این‌که طبیعت زن برای پرورش فرزند و شوهرداری آفریده شده و به تحصیلات عالی نیازمند نیست، آیا او قادر است بیشتر بیاموزد یا این‌که اگر وارد بازار کار شود، مردان بیکار خواهند شد و... . افزون بر اینگونه اظهارنظرها، گاهی برخی نویسندگان با لحنی تند و تمسخرآمیز از رفتار زنان در اجتماع انتقاد می‌کردند. نکته جالب توجه این است که این گروه، زنان و مردان فرنگی‌مآب را که روزنامه و نویسندگان‌اش مثال می‌زدند و جامعه ایران را با آن مقایسه می‌کردند، ندیده بودند، بنابراین اگر در کافه و رستوران و تئاتر، رفتار مردم به نظر ناهنجار بود، چیزی دیگر ندیده بودند.

 

این دگرگونی‌ها آیا توانست پدیده‌های تازه در جامعه ایرانی را به نمایش گذارد؟

بله! می‌توان از نوع تفریحات و سرگرمی‌ها سخن راند که در تهران این زمان، دگرگون و متجدد شده است. اینگونه تفریحات جدید شرایطی را فراهم آورد که به ناچار واژه‌های فراوان فرنگی به زبان فارسی وارد شدند؛ حکومت کوشید با بنیان‌گذاری فرهنگستان، واژه‌های فارسی را جایگزین لغات فرنگی و عربی کند که تنها تا اندازه‌ای موثر بود. رفتن به کافه و رستوران ازجمله تفریحات جدید بود. این کافه‌ها و رستوران‌ها در بسیاری زمان‌ها برای جلب مشتری موسیقی هم داشتند یا عصرانه همراه با رقص ترتیب می‌دادند. هتل امپریال در خیابان لاله‌زار اعلانی در روزنامه چاپ کرده بود با این محتوا که چای عصر با موزیک آماده است. یکی دیگر از تفریحات، بالماسکه بود که برای بهترین رقص و بهترین لباس جایزه هم می‌دادند. زیاد بودن مراسم بالماسکه، شاید به آن دلیل بود که مردم در آن شناخته نمی‌شدند؛ اغلب نوشته می‌شد ورود خانم‌ها به همراه آقایان مجاز است. همچنین روزنامه اعلام کرد که «از خواتین محترم که با آقایان تشریف می‌آورند، ورودیه اخذ نخواهد شد». ورودی «برای آقایان بی‌لباس ١٠ ریال و با لباس ٥ریال» خواهد بود. واریته هم بود که رقص، آواز و کمدی را دربرمی‌گرفت.

می‌توان تصور کرد افرادی که به این مکان‌ها می‌رفتند، افرادی از طبقات مرفه بودند اما تصور نمی‌کنم از رجال بوده باشند. اپرا و اپرت هم به جز موسیقی ایرانی نمایش داده می‌شد که برای مردم تازگی داشت، مانند اپرت خسرو و شیرین و فرهاد. کنسرت اروپایی نیز برگزار می‌شد و ورود صفحات گرامافون هم به بازار، وسیله گوش دادن به انواع آهنگ‌های جدید بود. به‌زودی سینما هم پدیدار شد. سینما در آغاز به گونه صامت بود، سپس با پیشرفت‌های به دست ‌آمده، ناطق شد. تعداد سالن‌های سینما به‌زودی از ٦ به ٩ سالن افزایش یافت. نخستین فیلمی که به زبان فارسی نمایش داده شد، دختر لر بود که ‌سال ١٣١٢ در هند ساخته شد.

تئاتر یکی از تفریحاتی بود که تا اندازه‌ای جنبه فرهنگی داشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. داستان‌ها بیشتر از ادبیات کشور برگرفته بودند مانند لیلی و مجنون و خسرو و شیرین یا تاریخ و قهرمانان شاهنامه، موضوعاتی بود که در تئاترها به نمایش درمی‌آمد. بهترین نمایش‌ها از جامعه باربد در سالن نکوئی در خیابان علاءالدوله برگزار می‌شد که آقای مهرتاش در ١٣٠٥ خورشیدی بنیان گذارده بود. خانم‌ها ملوک ضرابی و روح‌انگیز و آقایان ابوالحسن صبا، معروفی و وزیری، ازجمله هنرمندانی بودند که بعدها به شهرت رسیدند. موسیقی و تئاتر نیز تدریس می‌شد. تئاتر مورد علاقه همگان قرار داشت. نویسندگانی بسیار مانند سعید نفیسی نظرشان را درباره نمایش‌ها به روزنامه می‌نوشتند و آقای نیک‌انجام از سوی روزنامه مامور نقد تئاتر بود. نام نویسندگان تئاتر، کارگردان‌ها و بعضی از بازیگران هم در روزنامه اعلان می‌شدند. چندبار اعلان شد بازیگران اروپایی یا ترک دعوت شده و نمایش می‌دهند.

 

هر تغییری می‌تواند با واکنش‌ها به‌ویژه انتقادهایی روبه‌رو شود. آیا در اینجا چنین چیزی را می‌بینیم؟

دقیقا! انتقادات از جنبه‌های هنری و تکنیکی، گاه شدید بود. به بازیگران نیز ایراد گرفته می‌شد که نقش خود را خوب ایفا نکرده‌اند، یکی از مشکلات آن بود که اوایل خانم‌های ارمنی یا قفقازی مانند لرتا یا پری آغابابایف بازی می‌کردند که لهجه‌های مناسب نداشتند. نبود سالن مناسب، از دیگر مشکلات بود. نمایش‌ها اوایل در گراند هتل و انجمن زرتشتیان برگزار می‌شد. تئاتر نکوئی بعدها گشایش یافت. بلدیه نیز پس از آن، سالنی مناسب ساخت. اعلان تئاتر پری هم در روزنامه دیده می‌شود؛ شاید جایی بوده که به افتخار خانم آقابابایف به پاس بیش از ١٥‌سال هنرنمایی در تهران گشایش یافته است. بیشتر از صاحبان سالن‌های تئاتر انتقاد می‌کردند که نمایش دیر شروع شده بود یا این‌که مردم ازدحام کرده بودند چون بلیت بیش از صندلی موجود فروخته شده بود. تهیه و تدارک نمایش گران بود و معمولا نمی‌توانستند بیشتر از چند شب نمایش دهند. در روزنامه، گاه از دکور تئاتر تعریف شده و گاه آن را تکذیب می‌کنند ولی نکته‌ای که بسیار چشمگیر است، ادامه و افزایش این هنر است که همراه با سینما، آموزنده و اخلاقی توجیه می‌شد. هرچند گاه اشاره می‌شد که موضوع اصلا اخلاقی نبوده است.

 

با توجه به تعصبات و محدودیت‌های جامعه آن روزگار درباره مشارکت زنان در اینگونه فعالیت‌های اجتماعی، آیا تغییرات به این حوزه نیز وارد شد؟

زنان مسلمان فارسی‌زبان همان‌گونه که اشاره شد، اوایل در نمایش‌ها نقش ایفا نمی‌کردند. زنان البته در تماشای تئاتر و سینما حضور می‌یافتند. جایگاه ویژه و درِ ورود برای بانوان در آغاز جدا بود، رفته‌رفته اما این شیوه از میان برداشته شد. در برخی اعلان‌ها از حضور بانوان و آقایان برای تماشای نمایش‌ها سپاسگزاری شده است.

 

هنگامی که تئاتر و سینما به ایران وارد شد آیا آموزشگاهی برای هنر وجود داشت؟ بازیگران چگونه به این حوزه آمدند؟

هنر نمایش البته از دوران ناصری در تهران آغاز شد. کارگردانان اولیه این دوره شاید بیرون از ایران تعلیم دیده یا به شیوه‌ای تجربی فراگرفته بودند. بازیگران اولیه نیز معمولا حرفه‌ای نبودند. سرانجام این نیاز پدید آمد که مدرسه آرتیستی و مدرسه موسیقی ایجاد شود. به‌عنوان نمونه در‌ سال ١٣١٠ خورشیدی در روزنامه آمده است که آقای محسن مالکی بعد از ٨‌سال تحصیل آرتیستی در آلمان و مسکو و لندن مراجعت کرده است.

 

سالن‌های نمایش، بیشتر در چه مناطقی از پایتخت بودند؟

بیشتر سالن‌های تئاتر این دوره پیرامون خیابان لاله‌زار تأسیس شدند. اینها اما به مرور در سطح شهر گسترش یافتند. نکته جالب توجه آن است که بلیت تئاتر در برخی داروخانه‌ها مانند دواخانه پاستور در چراغ برق یا دواخانه جاوید در خیابان شاپور و مغازه‌های گوناگون مانند قدس جورابچی و البته در گیشه‌ها به فروش می‌رسید. نخستین فیلمفارسی ساخته شده در ایران فیلم بوالهوس بود که در ١٣١٣ تهیه شد؛ فیلم دختر لر به‌عنوان نخستین فیلم ایرانی، در هند تولید شده بود. روزنامه اطلاعات فیلم بوالهوس را خیلی مثبت نقد و آن را اعلان کرد. رئیس‌الوزرا به همراه هیأت وزرا نیز در شب نخست نمایش حضور یافتند. تعدادی کلوپ هم در این زمان تأسیس شد، مانند کلوب وطن یا کلوپ فردوسی که در آن سخنرانی یا شب‌نشینی ترتیب می‌دادند. یک سیرک نیز براساس اعلان روزنامه، در‌ سال ١٣١٦ خورشیدی در کافه بین‌المللی آرتیست‌های اروپایی اجرا شد.

 

استقبال از سینما بیشتر بود یا تئاتر؟

تئاتر بیشتر مورد استقبال قرار گرفت، شاید به این دلیل که سینما در آغاز سیاه و سفید و صامت بود؛ دست‌کم از مطالبی که در روزنامه از ازدحام مردم نوشته می‌شود چنین می‌توان دریافت.

 

سینما و تئاتر چگونه اداره می‌شد؟ آیا دولت این حوزه را تولیت می‌کرد؟

بخش خصوصی، این فعالیت‌ها را تا ‌سال ١٣١٧ خورشیدی عهده‌دار بود. بخش زیاد مخارج، از راه فروش بلیت که ٤ تا ٢٠ قران بود، تأمین می‌شد. شاید برخی افراد علاقه‌مند نیز کمک می‌کردند اما به‌ نظر می‌رسد چون بودجه کافی نداشتند، هر نمایش فقط چند شب روی صحنه می‌آمد.

 

آیا نظارتی هم بود؟

بله! دولت موضوعات را کنترل می‌کرد. نکته‌ای را باید البته اشاره کنم؛ فعالیت تئاترها از ‌سال ١٣١٧ با تشکیل سازمان پرورش افکار تعطیل شد، یا دست‌کم اعلانی در روزنامه نمی‌بینیم. حکومت پهلوی اول، همه عرصه‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی، پیشاهنگی و کانون زنان را با اقتباس از شیوه نازی‌ها برای هدایت مردم، فرهنگ‌سازی و تفهیم ایده‌آل‌های خود زیر کنترل درآورد. آیین‌نامه‌هایی برای عکسبرداری، نقاشی و فیلمبرداری تدوین شد. کنسرت، موسیقی و هنرپیشگی هم زیر کنترل و اداره سازمان پرورش افکار و توسط آقای مین‌باشیان به اجرا درآمد. پرورش افکار، مجالس شب‌نشینی با سخنرانی عده‌ای از رجال، اندیشمندان و سپس برنامه‌های موسیقی و نمایش برگزار می‌کرد. این مجالس تابستان‌ها در باغ فردوس تشکیل می‌شد.

 

حمل‌ونقل و وسایل نقلیه در آغاز دوره پهلوی در چه وضعیتی بود؟

استفاده از وسایل نقلیه قدیمی یعنی درشکه کماکان ادامه یافت. بهره‌گیری از واگن اسبی اما منسوخ شد. در این دوره البته اتوبوس و همچنین اتومبیل به‌عنوان یک وسیله نقلیه شهری به زندگی مردم وارد شد و بهره‌گیری از آن گسترش یافت. از همین‌رو بود که درباره نیاز به قوانین عبور و مرور، رانندگی و لزوم اجرای آن، مطالبی بیشتر در روزنامه اطلاعات منتشر می‌شد. مسافرت به شمال نیز آغاز شد، البته راه‌آهن را نیز نباید فراموش کرد که از دستاوردهای مهم این دوره بود.

 

مقصدهایی ثابت آیا برای مسافران وجود داشت؟

با گشایش جاده چالوس و ساخت چندین هتل در شمال، سفر به‌عنوان یک جاذبه توریستی مطرح شد. سفر توریستی و سیاحتی به خارج از کشور اما هنوز رایج نبود. بیشتر افرادی که به اروپا سفر می‌کردند، دانشجو یا تاجر بودند یا برای درمان به این سفرها می‌رفتند.

 

کمی به پوشش مردم به‌ویژه زنان در آغاز عصر پهلوی اول بپردازیم. آیا پیش از اعلام کشف حجاب، زنانی بودند که بدون حجاب از خانه خارج می‌شدند؟

این را دقیقا نمی‌دانم؛ باید از قدما پرسید! تاریخ شفاهی در این‌گونه موارد سودمندی فراوان دارد. متاسفانه کمتر کسی هست که بتوانیم از او بپرسیم؛ بسیاری از اینگونه مطالب هم در کتاب‌های تاریخ نوشته نمی‌شود. ولی فکر می‌کنم کم‌کم بعضی خانم‌ها بی‌حجاب از خانه بیرون می‌رفتند. پس از کشف حجاب، خانم‌ها موهایشان را زیر کلاه پنهان می‌کردند. کلاه‌های زنانه، هم وارد هم در ایران دوخته می‌شد. اعلان‌هایی از این کالا، هم نمونه‌های داخلی هم مدل‌های خارجی در روزنامه منتشر می‌شد. لباس مردانه هم کاملا صورت غربی به خود گرفت که کراوات هم جزو لوازم آن بود. براساس خبرها و گزارش‌هایی که از در روزنامه اطلاعات دیدم، کراوات در یزد تولید و در سیگارفروشی ری‌پور فروخته می‌شد. تغییر لباس، با تغییر رفتار اجتماعی و سبک زندگی همراه بود که همواره در روزنامه بازتابانده می‌شود. به همین دلیل نیز سیل متاع خارجی مانند تیغ ریش‌تراشی، صابون معطر، عطریات، کفش، ساعت و لباس زنانه، بچه‌گانه و مردانه اعلان می‌شد. مغازه سن‌ژور، کراوات و شکم‌بند می‌فروخت. براساس گزارش‌هایی که در دست داریم و در روزنامه نیز بازتاب یافته است، ورود قلم خودنویس، گرامافون و صفحه گرامافون جنجال‌هایی به پا کرد.

 

خیاط‌خانه‌ها و کلاه‌فروشی‌ها در این اعلان‌ها بیشتر در چه مناطقی از شهر بودند؟

این مغازه‌ها بیشتر در خیابان لاله‌زار، میدان سپه و حسن‌آباد متراکم بودند. توجه کنید! تهران آن روزگار مانند هر دوره پیش از آن، به دو بخش بالای شهر اعیان‌نشین و جنوب شهر فقیرنشین تقسیم می‌شد. خیابان‌های انقلاب (شاه‌رضا) و ولی‌عصر (پهلوی) به‌تازگی ساخته شده بودند. خیابان طالقانی (تخت جمشید) دیرتر پدید آمد. شمال خیابان طالقانی، بیابان بود به‌گونه‌ای که از خیابان فلسطین(کاخ)، میدان جلالیه و رژه سوم اسفند دیده می‌شد. دانشگاه تهران بعدها در این مکان ساخته شد. خیابان‌ها کم‌کم آسفالت می‌شدند و هنوز مغازه‌هایی چندان، پیرامون آنها ساخته نشده بود. بازار اما کماکان نقش همیشگی خود را داشت و تغییری نکرد.

 

در کنار تئاتر و سینما، آیا با پدیده‌هایی تازه در زمینه فرهنگی، در تهران روبه‌رو می‌شویم که وضع آن را با پیش از آن متفاوت می‌کرده است؟

چاپ کتاب و تأسیس کتاب‌فروشی، یکی از تفاوت‌های مهم بود. چاپ کتاب از یک جلد که در ١٣٠٥ خورشیدی اعلان شده بود، به ١٠ مجلد در ١٣٠٦ افزایش یافت و این رقم همچنان رو به افزایش بود. مطالب کتاب‌ها بسیار متنوع و ترجمه هم زیاد بود. فروشگاه‌هایی که کتاب می‌فروختند، همیشه هم کتاب‌فروشی نبودند؛ دواخانه، سیگارفروشی و شیرینی‌فروشی نیز بودند. البته کتاب‌فروشی‌هایی اختصاصی مثل ابن‌سینا، خاور و اخگر نیز فعالیت می‌کردند. تفاوتی دیگر که بسیار چشمگیر به ‌نظر می‌رسد، گسترش ورزش بود. اعلان مسابقه‌های اسب‌سواری، فوتبال، دوچرخه‌سواری و شنا مرتب در روزنامه درج و منتشر می‌شد؛ دولت نیز این برنامه‌ها را بسیار تشویق می‌کرد. سخنرانی هم در تهران زیاد بود.

 

سخنرانی‌ها عمدتا چه مضمون‌هایی را دربر می‌گرفت؟

برای مثال در ‌سال ١٣١٣ همه بحث‌ها پیرامون جشن هزاره فردوسی بود. بسیاری از دانشمندان ایرانی و غیرایرانی در تهران گرد آمدند و مفصل سخن ‌راندند. ایران باستان، یکی دیگر از موضوعات مورد توجه دولت بود. سخنرانی‌هایی درباره جامعه ملل، از دیگر موضوعات گردهمایی‌ها بود. گروهی به نام جمعیت طرفداران جامعه ملل در ایران تشکیل شد که اعضای آن مرتب درباره اهمیت و وظایف جامعه ملل سخن‌ می‌راندند. کنفرانس‌هایی نیز درباره ادیبان و شاعران ایران با هدف شناساندن بیشتر ادبیات کشور اجرا می‌شد. بدگویی از رژیم پیشین یعنی حکومت قاجار، از موضوعاتی بود که برای آن از هر فرصتی بهره گرفته می‌شد. هنگامی که سازمان پرورش افکار بنیان‌گذارده شد، سخنرانی‌ها هدفمندتر شد. البته تأکید می‌کنم که هیچ‌یک از این سخنرانی‌ها جنبه سیاسی به‌ویژه سیاست داخلی مملکت نداشتند. بحث سیاسی نه‌تنها انجام نمی‌شد که روزنامه‌ها نیز تنها رخدادهای روز و خلاصه‌ای از مذاکرات مجلس، لوایح و خبرها و گزارش‌های خارجی را درج می‌کردند. احزاب سیاسی پس از ‌سال ١٣١٢ دیگر وجود نداشتند؛ رضاشاه حتی در جلسه‌ای گفت که حزب لازم نیست چون همه متفق‌اند. بسیاری از این سخنرانی‌ها در تالار مدرسه عالی حقوق، در سالن دارالفنون یا در کلوپ ایران انجام می‌گرفت که در اعلان‌های روزنامه آمده است.

 

جامعه‌ای که از نظر اجتماعی به‌ویژه فرهنگی به این دگرگونی‌ها دچار شده بود، از نظر بهداشت عمومی، به‌عنوان یک معیار مهم در توسعه‌یافتگی، چه وضعیتی داشت؟

وضع بهداشت به ‌نظر می‌رسد زیاد مطلوب نبوده است. روزنامه، اعلاناتی بسیار درباره درمان امراض مقاربتی درج می‌کرد. بهداشت از آغاز تغییر حکومت، زیر نظارت و اداره وزارت بهداری درآمد. شیر و خورشید سرخ هم برای امدادرسانی در تهران و شهرستان‌ها تشکیل شد، چنانچه پس از زلزله‌های مهیب سلماس و قوچان و سیل ویرانگر تبریز، خدماتی شایان انجام داد. گردآوری اعانه یکی از اقدامات باارزش سازمان شیر و خورشید ایران بود. به نظر من وقتی در تهران، محله به محله از کاسبان و اهالی برای کمک به زلزله‌زدگان قوچان اعانه جمع‌آوری شد، حتی اگر اجباری به نظر می‌آمد اما نوعی همبستگی و وطن‌پرستی را ترویج می‌کرد که ارزشمند بود.

 

همه دگرگونی‌هایی که درباره آنها سخن راندید، سرانجام چه پیامدهایی در جامعه ایران آن روزگار بر جای گذاشت؟

البته در گفت‌وگویی مختصر نمی‌توان به همه‌ جنبه‌های این تغییرات اشاره کرد، زیرا ارزیابی دقیق و درست از آن به دست نمی‌آید. این کار به تحقیق گسترده و عمیق نیاز دارد اما در کل، بسیاری از جنبه‌های جامعه ایران به‌ویژه در تهران در این مدت دگرگون شد. گستردگی و ژرفای دگرگونی‌ها به‌گونه‌ای بود که پس از رفتن رضاخان نیز بازگشت به پیش امکان‌پذیر نبود؛ هرچند جامعه در برخی جنبه‌ها به سنت‌های دیرین و باورهای کهن خود همچنان بر جای ماند که طبیعی به‌ نظر می‌رسید، زیرا جامعه به‌ویژه در ایران با زور و دستور دگرگون نمی‌شود.

روزنامه شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: