1394/6/9 ۱۰:۳۶
بعد از تلاشهایی که در دولت موقت و دولت اول دفاع مقدس، برای پیگیری پرونده امامموسیصدر صورت گرفته است، دولت اصلاحات شاید تنها دولتی بود که با دستور مشخص رئیس آن، موضوع را در دست پیگیری قرار داد. محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیسجمهوری، از سوی او مأمور میشود تا ماجرا را پیگیری کند. ابطحی دیدارهایی را با معمر قذافی، سیفالاسلام و السنوسی، رئیس استخبارات لیبی، دارد و بعد از ارائه گزارش خود به خانواده، ماجرا تقریبا متوقف میشود.
جریانی وجود داشت که برای پرونده اهمیتی قائل نبود
مرجان توحیدی: بعد از تلاشهایی که در دولت موقت و دولت اول دفاع مقدس، برای پیگیری پرونده امامموسیصدر صورت گرفته است، دولت اصلاحات شاید تنها دولتی بود که با دستور مشخص رئیس آن، موضوع را در دست پیگیری قرار داد. محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیسجمهوری، از سوی او مأمور میشود تا ماجرا را پیگیری کند. ابطحی دیدارهایی را با معمر قذافی، سیفالاسلام و السنوسی، رئیس استخبارات لیبی، دارد و بعد از ارائه گزارش خود به خانواده، ماجرا تقریبا متوقف میشود. ابطحی در گفتوگوی خود با «شرق»، ضمن دفاع از تلاشهای خود و دولت اصلاحات برای روشنشدن ماجرا، تأکید دارد تا از جزئیات پرونده مطلبی را بازگو نکند. او همچنین ابهامات در نحوه فعالیتهای خود را رد میکند. ابطحی به برخی تلاشها در دولت احمدینژاد برای پیگیری ماجرای امام خبر میدهد و میگوید: عدهای ذوقزده شده بودند و فکر میکردند احمدینژاد در اینجا هم میتواند مثل سایر معجزاتش، معجزه کند.
****
لطفا به روندی اشاره کنید که منجر شد تا شما مسئول پیگیری ربودهشدن امامموسیصدر در دولت اصلاحات شوید؟
دولت اصلاحات وقتی مدیریت را برعهده گرفته بود که زمان زیادی از ربودهشدن امامموسیصدر میگذشت. در ابتدای انقلاب اتفاقاتی رخ داده و پیگیریهایی از طریق دولت سوریه و لبنان انجام شده بود. اما این پیگیریها به نتیجهای نرسیده و سالها بود که موضوع پرونده امامموسیصدر، موضوع روی میز نبود. دولت لبنان و سوریه به کارهای خود مشغول بودند. ایران هم جنگ را تمام کرده بود و مشغول سازندگی بود. بنابراین پرونده امام، پرونده مطرحی نبود که روی میزها باشد. اما دولت تأکید داشت تکلیف این پرونده روشن شود. برای این موضوع هم چند دلیل داشت. یکی علاقه رئیس دولت به شخصیت فکری و اندیشهای امامموسیصدر بود. دوم اینکه ایشان نسبت خانوادگی با امامموسیصدر داشت و این نسبت خانوادگی هم به صورت طبیعی ماجرا را جدیتر میکرد. سوم اینکه چند پرونده روی زمینمانده وجود داشت که در دوران اصلاحات قرار بود تکلیف اینها بهطور کامل روشن شده و حل شود. یکی از اینها هم پرونده امامموسیصدر بود. ایشان یک اندیشمند والامقام بود که میتوانست برای جهان اسلام الگوی مناسبی باشد. اگر یک شخصیت برجستهای مانند ایشان وضعیتش نامعلوم باشد، برای ایران، دنیای اسلام و جامعه بشری کار ناپسندیدهای بود.
اما علت اینکه به صورت جدی من برای این کار انتخاب شدم، این بود که خودم علاقهمندی ویژهای به امامموسیصدر داشتم. عمده کارهای جانبی من در حوزه کارهای امامموسیصدر بود. همچنین با خانواده ایشان هم مأنوس بودم و ارادت ویژهای به آنها داشتم. دوم، انتخاب من - به واسطه نزدیکی من به رئیسجمهور - تأکیدی بر این بود که ایشان عنایت ویژهای درباره حل این مسئله دارد. سوم، این ماجرا میتوانست به طرف مقابل این نکته را تفهیم کند ما جدی هستیم برای اینکه ماجرا را به نتیجه مشخصی برسانیم.
آیا احتیاجی به انجام رایزنی بیشتر، داشتید؟
خیر، چون دولت تصمیم داشت تا این موضوع را پیگیری کند. اما در داخل کشور جریاناتی بودند که البته جریانهای قدرتمندی هم بودند. این جریان معتقد بود، این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار نیست که روابط خارجی تحتتأثیر و احیانا مورد خدشه قرار گیرد.
این جریان دنبال چه چیزی بود که نمیخواست ماجرا پیگیری شود؟
ماجرا روشن بود. بخشهایی به صورت تاریخی رابطه خوبی با امامموسیصدر نداشتند. بهدلیل اینکه معتقد بودند در دوران پیش از انقلاب، امامموسیصدر ارتباطاتی با رژیم گذشته داشته است و جزء نیروی انقلابی شناخته نمیشود. معتقد بودند تحقیقات گذشته اطلاع کافی را به آنها میدهد که این پرونده به نتیجه مشخصی نمیرسد و درنهایت اینکه معتقد بودند لیبی ازجمله کشورهایی بود که در جنگ کمکهای خوبی به ایران میکرد و درباره این پرونده معتقد بودند به نتیجه خاصی نمیرسند.
ولی آن زمان موضوع لیبی و جنگ و کمکهای این کشور به جنگ تمام شده بود. بعد از آن هم شیوه عمل قذافی نشانگر آن بود که نوع ارتباط جمهوری اسلامی با این کشور از نوع همان ارتباط زمان اول جنگ نخواهد بود... .
بههرحال، این جریان وجود داشت و خیلی چیز عجیبی هم نبود. ولی با وجود این فضا، رئیسجمهور این جو را گشود و قصد پیگیری پرونده را داشت و آن را در اولویتهای کاری خود قرار داد. منظور من این بود که گروهی هم بودند که اعتقادی به این روش نداشتند؛ یعنی به پیگیری این پرونده و بازشدن مجدد آن. بیشتر اعتقاد داشتند نتیجه این پرونده از قبل مشخص شده است.
یعنی آنها معتقد بودند امامموسی شهید شده است و نیازی به پیگیری نیست؟
آنها معتقد بودند نتیجه مشخص شده است. نکته مهم در این پیگیریها این بود که خیلی نیازی به مذاکره نبود، بلکه بیشتر ارادهای سیاسی لازم بود، یعنی به لحاظ سیاسی، دولت لیبی تصمیم بگیرد که در این ارتباط اطلاعات دهد. این به کار اطلاعاتی یا شیوههای دیپلماسی و مذاکره نیاز نداشت. بهدلیل اینکه طرف برای ما مشخص بود. تردیدی در اینکه این کار در لیبی و در دوران قذافی انجام شده، وجود نداشت. طبیعتا هر اطلاعاتی که بود در اختیار دولت لیبی بود. مهم این بود که در گفتوگوها بتوان از دولت لیبی و شخص قذافی اطلاعات گرفت، یعنی لیبی مسیری را بپذیرد که بتوان اطلاعاتی را درباره پرونده امام گرفت و راه آن باز شود.
درباره سفرهای خود به لیبی اشاره کنید. ظاهرا سه بار با سیفالاسلام دیدار داشتید. اولا چند بار به لیبی سفر کردید و اینکه آیا به کشورهای دیگری ازجمله لبنان هم در مسیر این پرونده سفر داشتید یا خیر.
سیر ماجرا بر این شکل بود. دو سفر به لیبی داشتم که در هر دو سفر با معمر قذافی دیدار داشتم و چند سفر هم به اروپا داشتم که با سیفالاسلام در آنها دیدار داشتم. اولین ملاقات من با قذافی مثل ملاقاتهایی بود که دیگر مسئولان مختلف ایرانی با معمر قذافی داشتند و بهنوعی جواب سربالا گرفته بودند. در ملاقاتی که من با آقای قذافی داشتم، برای او توضیح دادم این پرونده، پرونده کوچکی برای تو نیست. پرونده سرنوشتسازی است که بر تاریخ سیاسی لیبی سنگینی میکند و الان بهترین شرایطی است که شما بتوانید حقیقت این پرونده را روشن کنید. چون هم رئیسجمهور واقعا میخواست به حقیقت پرونده برسد. از طرفی آن زمان، دولت لیبی هم تحت تحریم قرار داشت، پروازها هم به آنجا قطع بود و مشکلات زیادی وجود داشت. به او گفتم رئیسجمهور هم در سطح بینالمللی بسیار چهره سرشناسی است و میتوانیم مشکلات لیبی را حل کنیم، ولی برای ما مسئله امامموسیصدر مهم است و ما به دنبال حل مسئله هستیم. چنانچه این موضوع حل شود، بسیاری از مشکلات هم حل میشود. اینجا اولین باری بود که قذافی، مسئول عالی امنیتیخود را به هتل نزد من فرستاد و... .
یعنی آقای السنوسی، درست است؟
بله، به هتل نزد من فرستاد و از آنجا اولینبار بود که اجازه پیدا کردیم مسئله را حتی با دولت لیبی پیگیری کنیم. یکی از اصلیترین شروطی که ما با شخص قذافی گذاشتیم و بعد هم در ملاقات با السنوسی مطرح کردم این بود که ما به هیچوجه زیر بار سناریوسازی نخواهیم رفت، حتی اگر منافع دو کشور این را اقتضا کند، ما زیر بار سناریوسازی نخواهیم رفت و پرونده را برای رسیدن به حقیقت پیگیری خواهیم کرد. بر همین اساس هم وارد گفتوگوهایی شدیم که از آنجا پرونده را به دست سیفالاسلام دادند. ملاقاتهای بعدی ما با سیفالاسلام هم خیلی ملاقاتهای ریز و جزئی بود و هدف هم رسیدن به حقیقت بود. در گفتوگوهای بعدی ما همه اطلاعاتی را که داشتیم مجموعا به خانواده منتقل کردیم و نهایتا قرار شد تا تصمیم در مورد ادامه ماجرا توسط خانواده گرفته شود. درواقع بیشترین تلاش ما این بود اراده سیاسیای که میبایست به کار بیفتد، آن اراده سیاسی به کار گرفته شد و با این شعار که ما باید به حقیقت ماجرا برسیم و موضوع امامموسیصدر موضوع پراهمیتی است، پیگیری را در دستور قرار دادیم. اطلاعات را مجموعا خدمت خانواده ارائه کردیم و طبیعتا حق خانواده است که هر قدر از اطلاعات را که میخواهد، منتشر کند.
آقای ابطحی! نمیتوانید بخشی از آن مذاکرات یا صحبتهایی که با سیفالاسلام و السنوسی داشتید را بگویید. یعنی آنها پذیرفته بودند عامل این ماجرا بودند؟ و اینکه امامموسی تا آنموقع زنده بود و در زندانهایشان بوده است؟ این را تا آن مقطع پذیرفته بودند یا نه؟
ترجیح میدهم جزئیات را اگر لازم باشد، خانواده ارائه کند.
پیرو صحبت شما میگویم وقتی اراده سیاسی لازم پشت قضیه بود، آیا آنها در مذاکرات پذیرفتند که در این زمینه نقش داشتند یا فرافکنی کردند؟ دستکم به این جواب دهید؟
جدیترین مذاکراتی بود که من فکر میکنم انجام شد و واقعا تلاش بینظیری بود با اینکه رئیس دولت اصلاحات از بخشهای مختلف مورد انتقاد قرار میگرفت. اما آن جدیت نهایتا به تصمیم و موضعگیری خانواده نیاز داشت که خود خانواده محترم امامموسیصدر باید در این مورد تصمیم بگیرد. شما ٢٠ بار دیگر هم بگویید، من همین را میگویم!
مطلبی نقل شده که ظاهرا یکی از پیشنهادهای قذافی این بود که دولت لیبی به صورت معنوی عاملیت قضیه را بپذیرند و بعد با پرداخت یک غرامت، ماجرا خاتمه پیدا کند و به این وسیله بخواهند پرونده را ببندند. این پیشنهاد در مذاکره با شما مطرح شد؟
شما خوب دقت کردید که درباره این پیشنهاد چه میگویید؟ پذیرفتن معنوی یعنی چه؟
یعنی پذیرفتن مسئولیت دیگر.
این مسئله جانبیاش است. مسئله مهمتر این بوده که ما به واقعیت برسیم.
خب، به واقعیت رسیدید آقای ابطحی؟
من ترجیح میدهم نتیجه را خانواده امامموسی اگر صلاح بدانند، توضیح دهند.
بحثی که درباره مذاکرات شما طرح میشود؛ این است که گفته میشود، بههرحال چون طرفهای مذاکره شما آدمهای اطلاعاتی و امنیتی بودند، شاید بهتر بود طرف ایرانی هم فردی آشنا به فعالیتهای امنیتی باشد تا در مواجهه با این آدمها، از تورهای امنیتی و اطلاعاتی آنها خارج شود. بهخاطر همین آقای کمالیان مطرح میکند که چون خانواده دیدند روند قضیه به شکل مطلوبی پیش نمیرود، به رئیس دولت اصلاحات درخواست دادند موضوع به این شکل ادامه پیدا نکند. اصل ماجرا چه بود؟
من فکر میکنم اطلاعات شما از پرونده، اطلاعات کمی است. بهدلیل اینکه ما نمیتوانستیم برویم در سیستم اطلاعاتی آنها نفوذ داشته باشیم و به صورت اطلاعاتی عمل کنیم! بلکه این کار یک اراده سیاسی لازم داشت. این اراده سیاسی، میبایست از طریق یک حکومت بسته و دیکتاتوری مثل حکومت قذافی و از طریق خود قذافی امکانپذیر شود؛ به همین دلیل ما هم مسیر رفتن و رسیدن به حقیقت را پیگیری کردیم. شما میگویید کسی مطرح کرده خانواده به این دلیل گفتهاند ماجرا پیگیری نشود. من جایی نشنیدم چنین چیزی را خانواده گفته باشند. بیشتر فکر میکنم این فرافکنی نسبت به خانواده است. خانواده امامموسیصدر کاملا در جریان هستند و هر میزان اطلاعات را که صلاح بدانند، مطرح میکنند. اصلا کار اطلاعاتی ضرورتی نداشت.
این را بهخاطر این میگویند که طرفهای مذاکره شما آدمهای اطلاعاتی بودند.
طرفهای مذاکره من هیچوقت آدم اطلاعاتی نبودهاند... .
السنوسی که بههرحال اطلاعاتی بود.
بعد از معرفی السنوسی، که ملاقات کوتاهی با ایشان داشتیم، سایر تصمیمگیران سیاسی بودند. یعنی آقای قذافی و سیفالاسلام قذافی هر دو تصمیمگیر بودند و تصمیمگیر سیاسی بودند. وقتی آن تصمیمگیران سیاسی تصمیم میگرفتند که پرونده را باز کنند، ما به سمت حقیقت پیش رفتیم.
البته به غیر از خانواده، عدهای از کسانی که از نظر خطمشی سیاسی هم نزدیک به امامموسیصدر بودند و هم از نظر خط مشی سیاسی، جریان رئیس دولت اصلاحات را نمیپسندیدند، اواخر رئیس دولت اصلاحات و اوایلی که آقای احمدینژاد روی کار آمدند، دستپاچه شدند. یک جلسه در هتل انقلاب گرفته شد که من هم آنجا بودم. بهدلیل اینکه آقای چمران خیلی نزدیک به آقای احمدینژاد بودند، عدهای ذوقزده شدند. فکر کردند الان از نظر سیاسی این ماجرا را میتوانند خیلی جدیتر پیگیری کنند. چون فکر میکردند آقای چمران به دلیل اینکه برادرشان از دوستان امامموسی بوده و هم اینکه به آقای احمدینژاد خیلی نزدیک هستند و نیز اینکه از نظر آرایش سیاسی دیگر بهعنوان جریان اصلاحات تلقی نمیشود، ماجرا را پیگیری کنند. در همان دیدار در هتل انقلاب، علاوه بر آقای چمران، آقای الهام هم بهعنوان نماینده آقای احمدینژاد هم در جلسه حاضر بودند؛ تعبیر آقای چمران این بود که شما مثلا از دولت آقای احمدینژاد تقاضا میکنید پیگیر ماجرای امامموسیصدر باشند و اضافه کردند اگر در دولت قبل یعنی دولت ما، به اندازه یک گربه دنبال امامموسیصدر گشته بودند، امامموسی را پیدا کرده بودند!
این تعبیر البته برای من خیلی تعبیر سنگینی بود. بیشتر ناشی از یک نوع ذوقزدگی بود. کسانی هم دوست داشتند تلاش کنند و بگویند در آن دوره کاری نشده و الان دیگر آقای احمدینژاد یک معجزه مثل بقیه معجزههایش میخواهد انجام دهد. این حرفهایی که الان شما مطرح میکنید مربوط به آن مقطع است و از طرف همین مجموعههاست که کیهان هم چند بار درباره این ماجرا تحلیل نوشت با این مضمون که بالاخره هیچکس هیچ کاری نکرد و آقای احمدینژاد کاری انجام میدهند مثل بقیه معجزههای آقای احمدینژاد که این هم به هیچ جایی نرسید. من بهعنوان یک شاهد نزدیک میخواهم بگویم جدیترین و اساسیترین پیگیریها برای رسیدن به حقیقت در آن دوران انجام شد و موفقیتهای زیادی هم داشت.
بعد از آن جلسه، جلسات دیگری هم برگزار شد که از شما هم دعوت کنند، یا نه آن جلسات دیگر ادامه پیدا نکرد؟
خیر، یکی، دو تا [شاید تشکیل شده باشد]. کلا آن جریان سیاسی که با ماها خیلی جلسه نمیگذاشتند و من دستکم در هیچ جلسهای دعوت نشدم. کسانی هم که پیگیر جریان امامموسیصدر بوده و از علاقهمندانشان بودند فکر کردند با آقای احمدینژاد میخواهند موضوع را پیگیری کنند. هیأت تشکیل دادند و چند سفر دورهمی خوب هم انجام دادند، ولی من دیگر نفهمیدم نتیجه آنچه شد.
چه کسانی بودند؟
فکر کنم یک هیأتی را خود دولت تشکیل داد. میتوانید از آنها بپرسید.
اوایل دولت نهم؟ درست است؟
اوایل دولت نهم، عدهای ذوقزده که فکر میکردند الان وقتی است که بگویند آن دوران به نتیجه نرسیده و الان آقای احمدینژاد میخواهد معجزه کند!
در دولت اصلاحات تصمیمی هم گرفتید که از طریق مجامع بینالمللی بخواهید موضوع را پیگیری کنید؟ چرا از طریق مجامع بینالمللی پیگیری نشد؟
ببینید! ٢٥ سال بود که از طریق مجامع بینالمللی پیگیری میشد. آن پروندهها باز بود و کسی جلو آن را نگرفته بود. هم دولت لبنان آن را دنبال میکرد و هم دولت ایران. تمام مجامع بینالمللی هم دنبالش بودند. ما در این میان، یک برش خیلی سریعی زدیم که از این طریق اقدام کنیم.
به غیر از آقای چمران چه کسانی بودند که فکر میکردند در دولت آقای احمدینژاد میشود این موضوع به نتیجه برسد؟
اینها را در آرشیوها بگردید. من نمیخواهم اسم ببرم.
حالا حداقل به لحاظ وابستگی سیاسی به ما بگویید.
وابستگی سیاسی در مجموعههایی است که... .
خانواده که طبیعتا نبودند. درست است؟
خیر، فکر میکنم خانواده بیشتر از همه میدانستند در زمان دولت اصلاحات و شخص من چه تلاش جدیای صورت گرفته است.
خب، آن کسانی که ذوقزده بودند و فکر میکردند در دولت آقای احمدینژاد به نتیجه میرسد، چه کسانی بودند؟
همانهایی که مصاحبه میکردند و میگفتند در دولت اصلاحات اتفاقی نیفتاده است.
از سفرهای آنها اطلاع دارید؟
خیر.
دولت سوریه چقدر در ماجرا دخیل است؟
دولت سوریه در ماجرای ربودن امامموسی؟
بله.
من فکر نمیکنم، دخیل باشد.
در پیگیری شما، دولت سوریه اصلا کمک میکرد؟ اصلا احتیاجی میدیدید که بخواهید با سوریه رایزنی داشته باشید؟
بله، یک جلسه مشترکی با مسئولان سوریه داشتیم و تلاشمان این بود که به نتیجه برسد، ولی سوریها خیلی جدی نبودند.
در دولت حافظ اسد بود، درست است؟ که خب خیلی جدی نبودند.
بله، یعنی ناامید بودند. میگفتند ما دیگر تلاشهایمان را انجام دادیم.
ولی سوریه کار جدیای انجام نداده است؟
مربوط به اوایل دوران انقلاب است. سوریه خیلی فعال بود و لبنانیها هم خیلی به سوریه مراجعه میکردند که عمر من قد نمیدهد درباره آن تلاشها چیزی بدانم.
روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید