مشاهیر خاندان صدر در گفت وگو با دکتر محسن کمالیان مؤلف مجموعه «مشاهیر خاندان صدر»

1394/6/9 ۰۹:۲۴

مشاهیر خاندان صدر در گفت وگو با دکتر محسن کمالیان مؤلف مجموعه «مشاهیر خاندان صدر»

اشاره: امروز ۱۳هزار و ۵۱۳ روز از ربوده‌شدن امام موسی صدر می‌گذرد؛ یعنی ۳۷ سال تمام! با این همه هنوز سرنوشت این مرد بزرگ در پرده ابهام مانده است. گرچه گفته شده بر پایه اظهارات زندانبان ایشان در لیبی، وی دست کم تا سال ۲۰۰۸م زنده و زندانی بوده است؛ اما با فروپاشی رژیم قذافی، مشکل پیچیده‌تر شده است. بر سر امام صدر چه آمده و اگر زنده باشد، اکنون کجاست و در دست چه کسانی است؟ آنچه در پی می‌آید، گفتگو با دکتر کمالیان است که سالهاست به تحقیق و پژوهش درباره امام صدر و زندگی ایشان و نیز خاندان صدر می‌پردازد. کتابهای «عزت شیعه»

 

اشاره: امروز ۱۳هزار و ۵۱۳ روز از ربوده‌شدن امام موسی صدر می‌گذرد؛ یعنی ۳۷ سال تمام! با این همه هنوز سرنوشت این مرد بزرگ در پرده ابهام مانده است. گرچه گفته شده بر پایه اظهارات زندانبان ایشان در لیبی، وی دست کم تا سال ۲۰۰۸م زنده و زندانی بوده است؛ اما با فروپاشی رژیم قذافی، مشکل پیچیده‌تر شده است. بر سر امام صدر چه آمده و اگر زنده باشد، اکنون کجاست و در دست چه کسانی است؟ آنچه در پی می‌آید، گفتگو با دکتر کمالیان است که سالهاست به تحقیق و پژوهش درباره امام صدر و زندگی ایشان و نیز خاندان صدر می‌پردازد. کتابهای «عزت شیعه» ، «فریاد در خاموشی» و «صدر دین» از جمله تألیفات او در این زمینه است. وی همچنین مدیریت پایگاه اینترنتی «صدرپژوهی» را به عهده دارد. به‌تازگی جلد دوم از مجموعه‌ای شانزده جلدی به نام «مشاهیر خاندان صدر» منتشر شده است. به مناسبت سالگرد ربایش امام موسی صدر، در گفتگویی درباره این طرح پژوهشی بیشتر شنیدیم.

*****

عامل انگیزاننده شما برای پرداختن به موضوع «خاندان صدر» چه بوده است و چرا از میان خانواده‌ها یا خاندانهای بزرگ دیگر به این خاندان پرداخته‌اید. چرا خاندان صدر؟

محرک اصلی من در پرداختن به خاندان صدر، اهمیت بی‌نظیر این خاندان در عالم تشیع است. تنها در روزگار ما، چهار پسرعمو از اعقاب و احفاد این خاندان، در بالاترین سطوح زعامت دینی، علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی عالم تشیع، نقش‌آفرینی کردند: امام موسی صدر در لبنان، آیات عظام سید محمدباقر صدر در عراق، حاج‌آقا حسین خادمی در اصفهان و آیت‌الله دکتر بهشتی در تهران. یک دوره قبل از روزگار ما نیز چهار پسرعمو و پسرعمة دیگر از این خاندان، همین نقش را در بالاترین سطوح ایفا کردند: آیات عظام سید صدرالدین صدر در قم، شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی مسجدشاهی در اصفهان، سید عبدالحسین شرف‌الدین در لبنان و آیت‌الله سید محمد صدر در عراق. یک دوره پیشتر از آن نیز باز چهار پسرعمو یا پسرعمه دیگر از نوادگان و فرزندان این خاندان، چنین مسئولیتی را در بالاترین سطوح عهده‌دار شدند: آیت‌الله العظمی سید اسماعیل صدر در عراق، شیخ محمدتقی نجفی (معروف به آقانجفی) و حاج‌آقا نورالله نجفی در اصفهان و سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی طی نهضت مشروطیت در تهران. طی یک ۱۵۰ سال گذشته، هیچ خاندانی در میان بیوت اصیل، بزرگ و مهم شیعه ظهور نکرد که مثل خاندان صدر، در بالاترین سطوح زعامت دینی، علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی عالم تشیع، از سواحل شرقی دریای مدیترانه تا مرزهای ایران و افغانستان، به طور پیوسته، تأثیرگذار و گاهی در شکل و قامتی بلامنازع، نقش‌آفرینی کرده باشد.

 

البته مشاهیر صدر به بزرگانی که نام بردید، محدود نیستند.

قطعاً محدود به این بزرگان نیستند. از مشاهیر طراز اول خاندان صدر که بگذریم، دهها تن از مشاهیر طراز دوم این خاندان نیز بودند و هستند که طی ۱۵۰ سال گذشته در حوزه‌های علمیه ایران، عراق، لبنان یا در عالم علم و عرفان و ادب، افتخار آفریدند و گرمابخشی کردند و آثار ذی‌قیمت و ماندگار فراوانی را به یادگار گذاشتند؛ روحانیونی چون: آقا مجتهد، سید ابوالحسن صدرعاملی، سید هادی صدر، سید عیسی صدر، سید محمدجواد صدرعاملی، میرزا محمدمهدی جویباره‌ای، شیخ محمدحسن معزی دزفولی، شیخ محمدحسین نجفی اصفهانی، سید صدرالدین صدرعاملی، سید حسن صدر، سید محمدمهدی صدر، سید محمدجواد صدر، سید حیدر صدر، شیخ محمدباقر معزی دزفولی، سید محمدصادق صدر، سید اسماعیل صدر (ثانی)، سید رضا صدر، سید علاء‌الدین مدرس مطلق، شیخ مجدالعلماء نجفی اصفهانی، شهید سید محمد صدر، سید محمدعلی روضاتی، سید مرتضی مستجابی و سید حسین صدر، نمونه‌هایی از این مشاهیر طراز دوم هستند.

 

اساساً چرا خاندان صدر به این نام معروف شد؟

اینکه خاندانی به وجود آمد و «صدر» خوانده شد، طبیعتاً به خاطر شخص آقای سید صدرالدین عاملی بود. ایشان مؤسس این خاندان است. نام کامل ایشان، سید صدرالدین موسوی عاملی اصفهانی بود. ایشان جزو مراجع بسیار بزرگ و قَدَر زمان خودش در قرن سیزدهم هجری بود. به سبب شهرت علمی و خصوصاً فقهی ایشان، فرزندان ایشان همه به «صدر» معروف شدند. چون ایشان در اصفهان زندگی می‌کرد، برخی از فرزندان ایشان به «صدر اصفهانی» مشهور شدند. برخی نیز به «صدرزاده» یا «صدر عاملی» معروف شدند. چون ایشان در دوران کودکی همراه خانواده‌اش از سرزمین جبل عامل واقع در جنوب لبنان به عراق آمد.

 

آیا بانوان خاندان صدر نیز توفیقات مهمی پیدا کرده‌اند؟

بله، خیلی زیاد. در میان بانوان این خاندان نیز انسانهای بسیار فرهیخته و برجسته‌ای قد علم کردند. مردم ما شاید فقط سرکار خانم رباب صدر خواهر محترم امام موسی صدر یا بانوی شهید آمنه خانم بنت‌الهدی صدر را می‌شناسند. در حالی‌که تعداد بانوان برجسته این خاندان بسیار بیشتر از این حرفهاست؛ مثلاً یکی از دختران آقا سید صدرالدین عاملی، بانو سیده زهرا بیگم عاملی، از علمای بزرگ زمان خودش در اصفهان بود. ایشان همسر ملا محمدصالح مازندرانی جویباره‌ای از مراجع بزرگ اصفهان در زمان خود بود. این بانو فقیه تمام عیاری بود و بر کتاب شرح لمعه حاشیه‌ای نوشت که در حوزه علمیه اصفهان محل توجه و بحث بود. نوه این خانم، بانو مریم بیگم جویباره‌ای، از شعرای مهم و معروف زمان خود در شهر اصفهان بود. یا بانو سیده بدرالشریعه خاتون آبادی، خاله شهید بهشتی و مادر جناب آقای دکتر محمدعلی اژه‌ای استاد کنونی فلسفه در دانشگاه اصفهان، که نوه آقا سید محمدجواد صدرعاملی نیز بود، از بانوان مجتهده و از مدرسان معروف مقطع سطح حوزه علمیه خواهران در شهر اصفهان بود. شهید بهشتی اوایل انقلاب از ایشان تقاضا می‌کند که به قم بیاید و مسئولیت حوزه‌های علمیه خواهران کل کشور را قبول کند؛ ولی ایشان نمی‌پذیرد. این بانوی محترم نیز به جهات علمی و فقهی، انسان بزرگی بوده است. بانو فخرالسادات ابطحی سدهی، دخترخاله شهید بهشتی یکی دیگر از بانوان فرهیخته و بسیار تأثیرگذار در شهر اصفهان بود که مدرسه علمیه «حضرت فاطمه محدثه» را بنیان گذاشت و افزون بر اشتغالات علمی، فعالیتهای اجتماعی بسیار گسترده‌ای داشت. هم‌اکنون خواهر شهید بهشتی نیز، بانو زینت‌السادات بهشتی، فعالیت اجتماعی گسترده‌ای دارد. دکتر مریم مهدوی یکی دیگر از اعقاب فرهیخته خاندان صدر در شهر اصفهان است. وی پزشک متخصص زنان و از پیشکسوتان مهم در این رشته و از مفاخر جامعه پزشکی کشور است…

 

چگونه افراد خاندان صدر توفیق یافتند این اندازه در جامعه ثمربخش باشند؟

حقیقتاً جای مطالعه جدی وجود دارد. جا دارد کسانی که در حوزه‌های تاریخ، علوم تربیتی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی کار می‌کنند، این مسأله را از ابعاد مختلف بررسی نمایند. اگر کشور ما و حوزه‌های علمیه ما اتاق فکر داشته باشند، قاعدتاً باید روی مثل این موضوعات کار کنند. بالأخره آیا می‌خواهیم امثال امام موسی صدر، شهید بهشتی و سید محمدباقر صدر در جامعه ما باز تولید بشوند یا نمی‌خواهیم؟ چنین شخصیت‌هایی از روی تصادف که پدید نیامدند. این شخصیت‌ها یک خاندان قوی پشت سرشان بوده که چندین نسل متوالی پشت سر هم در سلامت نفس کامل زندگی کردند. به کسی ظلم نکردند و زیر بار ظلم هم نرفتند. با قناعت زیستند و پیوسته کار علمی یا اجتماعی کردند. اجدادشان چندین نسل این‌گونه با سلامت نفس و پاکی زندگی کردند تا نهایتاً در میانشان کسانی به وجود آمدند که زمینه انجام دادن کارهای بزرگی را در روزگار خود دارا شدند. به نظر من، اگر پدر آقا موسی صدر یا پدربزرگ ایشان کس دیگری بود، قطعاً ایشان امام موسی صدر نمی‌شد. اگر در سلسله اجداد شهید بهشتی دقت کنید که شجره ایشان در جلد دوم کتاب مشاهیر خاندان صدر آمده، متوجه خواهید شد که اگر از اجداد ایشان کسی را حذف کنید، این شهید بهشتی دیگر پدید نمی‌آمد. اینکه انسان خودش سالم باشد و خود و فرزندانش با خانواده‌های سالم وصلت کنند، و این رویه نسل اندر نسل رعایت شود، از نکات مهم در زندگی آقا سید صدرالدین عاملی و اجداد و فرزندان ایشان است.

 

خیلی مهم است که عامل وراثت بتواند تا این اندازه مهم باشد.

همین طور است. همان‌ گونه که ما شباهت ظاهری را از پدر و مادرمان به ارث می‌بریم، می‌توانیم خصوصیات درونی را هم از آنان به ارث ببریم؛ مثلا کسی که پدر و مادرش باهوش هستند، احتمالا خودش هم باهوش می‌شود. یا کسی که پدر و مادرش آدمهای سالمی هستند و میل به خوبی و دوری از بدی‌ و آزار و اذیت دیگران دارند، خودش هم احتمالاً این امیال و گرایشها را به ارث خواهد برد. بچه‌ای که به دنیا می‌آید، اگر هوش خوبی داشته باشد و میل به کارهای خوب و دوری از کارهای بد داشته باشد، با بچه‌ای که همزمان با او به دنیا می‌آید و این تمایلات را ندارد، حتی اگر در یک محیط تربیتی و محیط اجتماعی یکسان بزرگ شوند، وقتی کنار هم در کوران حوادث زندگی قرار می‌گیرند، واکنشهای متفاوتی خواهند داشت. حالا اگر علاوه بر محیط خانوادگی، محیط تربیت و رشد این دو کودک نیز متفاوت باشد، آن وقت رفتار آنها در طول زندگی کاملاً متفاوت خواهد بود.

 

و شجره‌نامه می‌تواند چگونگی این عامل وراثت را نشان دهد؟

بله، شجره‌نامه هم عامل وراثت را نشان می‌دهد و هم عامل تربیت را. امتیاز یک شجره‌نامه خوب همین است که انسان وقتی به آن نگاه می‌کند، بتواند این مسأله را درک کند که فرد مورد نظر چه اجدادی داشته و نیز در کدام محیط تربیتی بزرگ شده است. البته نمی‌گویم هر شجره‌نامه‌ای این اطلاعات را به شکل کامل به دست می‌دهد؛ اما شجره‌نامه‌هایی که در این کتاب ارائه شده، تلاش گردیده که این اطلاعات را به دست دهد. برای مثال سعی شده است نشان داده شود که بیوت مهم شیعه چگونه در به دنیا آمدن فردی خاص با هم تشریک مساعی کردند. این طور نبود که سلسله اجداد صاحب شجره را تنها به صورت طولی نشان بدهیم و خیلی ساده بالا برویم، بلکه بیوت مهم دیگری را هم که برای پدید آمدن او با خاندان صدر پیوند برقرار کردند، نشان داده‌ایم.

 

پس به نظر شما قدم اول در شناخت چگونگی پیدایش یک شخصیت علمی، اجتماعی و سیاسی باید این باشد که بدانیم او به چه خاندانی تعلق دارد و در کدام محیط تربیت شده است؟

همین طور است. به عنوان مثال کسانی که برای شناخت شخصیت امام موسی صدر و شهید بهشتی تلاش می‌کنند یا در فکر بازتولید آنها هستند، خیلی مهم است بدانند که این دو بزرگوار چه اجدادی داشته‌اند و در چه محیطی بزرگ شده‌اند. امام صدر در همین باره خطاب به خواهرزاده‌اش خانم دکتر فاطمه صدرعاملی (همسر دکتر صادق طباطبایی) به این مضمون می‌گوید: تو نه تنها دردمندی‌ات را در قبال فقرا و یتیمان، بلکه حتی چگونگی راه رفتن خود را با دیگران مقایسه کن. خواهی فهمید که حتی راه رفتنت هم با دیگران فرق دارد. تو چرا این‌طوری هستی؟ چون پدرت فلانی بود، مادرت فلانی بود، پدربزرگ پدری‌ات فلانی بود و پدربزرگ مادری‌ات نیز فلانی بود. این اجداد را یکی یکی نام می‌برد و سپس امتیازات اخلاقی آنها را برمی‌شمارد. بعد می‌گوید: فاطمه جان، تمام خوبیهایی که این افراد داشته‌اند و تمام تمایلات خوبشان، در بدو تولد بدون اینکه تو کوچکترین زحمتی برای کسب آن کشیده باشی، به صورت یک سرمایه معنوی در وجودت به ودیعه گذاشته شده و به تو ارث رسیده است. از حالا به بعد، این تو هستی که می‌توانی اینها را حفظ کنی و از آنها استفاده کنی و در طول زندگی چیزی هم بر آنها اضافه کنی و سپس به بچه‌هایت تحویل دهی. می‌توانی هم اینها را ضایع کنی و مسیر دیگری را در زندگی بروی؛ که اگر این مسیر دوم را طی کنی، در این امانت ـ به تعبیر من ـ خیانت کرده‌ای.

 

پروژه شما از کجا شروع شد و سیری را که برای رسیدن به طرح فعلی داشت که در شانزده جلد به خاندان صدر بپردازید، چه بود؟

همه چیز از امام موسی صدر شروع شد. علاقه به امام موسی صدر در قلب من بود و هست و ایشان محور همه این کارها بود و خواهد بود. در حین کار متوجه شدم که آدم نمی‌تواند روی زندگی امام صدر تحقیق کند، اما به پدر ایشان کاری نداشته باشد. چون یکی از کسانی که خیلی در زندگی امام صدر اثر گذاشت، پدرشان بود. از امام صدر به پدرشان رسیدم. از پدر امام صدر به آقا سید اسماعیل صدر رسیدم. از ایشان نیز به آقا سید صدرالدین عاملی رسیدم. دیدم که هر کدام از این انسانهای بزرگوار، در زمان خودشان از فحول و اعاظم بوده‌اند و هر کدامشان نکات مثبت بسیار و ویژگیهایی داشته‌اند که همه ما امروز آرزو می‌کنیم که کاش در جامعه ما هم چنین چیزهایی بود.

 

ممکن است بیشتر توضیح دهید.

سالها پیش از آقای واعظ‌زاده خراسانی جمله‌ای را خواندم که همواره در گوشه ذهنم بود و دنبال معنایش می‌گشتم. ایشان گفته بود: «بزرگان خاندان صدر خوش می‌درخشند، اما عاقبت ندارند!» بعد عده‌ای از این بزرگان را مثال زده بود که مثلاً آقا سید صدرالدین بزرگ ـ مؤسس خاندان صدر ـ جزو بزرگترین فقهای زمان خودش بود؛ اما مرجعیت مطلق به او نرسید. چون خودش از تصدی این موقعیت فرار می‌کرد. بعد سید اسماعیل صدر را مثال زده بود که بعد از میرزای شیرازی بزرگ، مرجعیت مطلق متوجهش شد. خانواده میرزا تمام وجوهات باقی‌مانده را به ایشان منتقل کردند. شاگردان بزرگ میرزا و افراد خیلی مهم و مقدس وقت مثل محدث نوری و خیلی‌های دیگر رسماً اعلام می‌کنند که بعد از میرزای شیرازی، آقا سید اسماعیل صدر اعلم است؛ اما ایشان از مرجعیت عام کناره‌گیری می‌کند. بعد آقا سید صدرالدین صدر، پدر امام موسی صدر را مثال زده بود. ایشان نیز مرجعیتش در قم شروع شده بود؛ اما یک وقت احساس می‌کند که آقای بروجردی اصلح از اوست و لذا کنار می‌کشد. ایشان که کنار می‌کشد، مراجع دیگر هم کنار می‌کشند.

خود امام موسی صدر هم وقتی به لبنان رفت، خیلی خوب می‌دانست که اگر در قم بماند، مرجعیت روزگار ما از آن ایشان خواهد بود. همه اساتید و دوستانش هم این نکته را به او گوشزد کرده بودند. علمای نجف هم به او گفته بودند که نجف بمان و مرجعیت مطلق شیعه از آن تو خواهد بود. حتی آقا سید محمدباقر صدر و آقای حکیم این مطلب را به ایشان گفته بودند. وقتی هم از نجف به قم آمد و از قم به لبنان رفت، خیلی از دوستانش در مصاحبه‌هایی که با آنها داشتم، خاطرنشان کردند که قمی‌ها متأثر بودند که ایشان دارد می‌رود و می‌گفتند که شما آنجا تلف می‌شوید. می‌خواهم بگویم که بزرگان خاندان صدر، همه در زمان خودشان با خدمات علمی و اجتماعی و سیاسی خود حسابی خوش درخشیدند؛ اما به تعبیر آقای واعظ‌زاده، هیچ کدامشان عاقبت نداشتند. چون ریاست‌طلب نبودند. چون نمی‌خواستند خودشان را بر جامعه تحمیل کنند. از مرجعیت و ریاست و زعامت تا جایی که می‌شد، گریزان بودند. امام صدر نیز چنین حالتی داشت.

 

اما ایشان که در لبنان به اوج ریاست رسید؟

بله، اما امام صدر نیز وقتی در لبنان به اوج ریاست رسید، مواردی پیش آمد که خیلی راحت استعفا کرد؛ چون نمی‌خواست رأی و راه و روش خود را بر مردم تحمیل کند. مثلاً سال ۷۴ یا ۷۵ میلادی بود که ایشان رسماً از ریاست مجلس اعلای شیعه استعفا کرد. مجمع عمومی مجلس را تشکیل داد و خطاب به اعضا و همکارانش گفت: «مسیری که می‌خواهم طی کنم، فلان مسیر است. می‌دانم که خیلی‌ها مخالف هستید. به همین سبب استعفا می‌کنم. اگر این مسیر را قبول دارید، من با شما هستم و اگر قبول ندارید، فرد دیگری را به ریاست مجلس انتخاب کنید. من نیز با کسانی که این مسیر را قبول دارند، در بیرون مجلس آن را دنبال خواهم کرد.» اما همه به ایشان رأی دادند و بالاتفاق با استعفای ایشان مخالفت کردند. می‌گویند ریمون اده دو سه روز بعد در مصاحبه‌ای اعلام کرده بود: وقتی در جلسه مجمع عمومی مجلس اعلای شیعه دستها برای رأی دادن بالا رفت، آنجا فهمیدم که رأی ۹۹ر۹۹ درصد به چه معناست!

 

پس پژوهش بر روی خاندان صدر از امام موسی صدر شروع شد؟

بله، و وقتی نیز در این پژوهش جلو رفتم، مشاهده کردم که اعاظم و فحول تنها به سلسله اجداد امام صدر محدود نیستند. دیدم که در میان دیگر شاخه‌های خاندان صدر، مثل عموها و عموزاده‌ها و عمه‌زاده‌ها نیز، انسانهای بزرگی ظهور و بروز کرده‌اند؛ مثل شرف‌الدین، شهید بهشتی، حاج‌آقا حسین خادمی، آقای سید محمدعلی روضاتی و آقای مستجابی. دیدم که اینها همگی انسانهای بزرگی بودند که در سراسر زندگی بر اساس اصول اخلاقی حرکت کردند. هیچ‌کدام این افراد هرگز در پستی بلندی‌های زندگی، اخلاق را فدای منافع خود نکردند. دیدم نمی‌توان از این بزرگان صرف‌نظر کرد؛ لذا به فکر تهیه کتابی در خصوص شرح حال مشاهیر طراز اول و دوم خاندان صدر افتادم. این‌گونه بود که طرح صدرپژوهی، تدریجاً بزرگتر و بزرگتر شد.

 

چه شد که دنبال نسب‌نامه خاندان صدر رفتید؟

در پاییز سال ۱۳۹۲ دیدم بعضی محققان روی نسب‌نامه‌های خاندان طباطبایی بروجرد، خاندان طباطبایی تبریز، خاندان نجفی اصفهان یا خاندان کلباسی اصفهان کار کرده‌اند و آثار مفیدی درست شده است. به فکر افتادم که برای خاندان صدر نیز نسب‌نامه‌ای استخراج کنم. البته در پاییز سال ۱۳۸۵ شجره‌نامه‌ای را برای فرزندان ذکور خاندان صدر استخراج کرده‌بودم که همان وقت همراه جلد دوم کتاب «عزت شیعه» منتشر شد؛ اما این بار تصمیم گرفتم که کار را گسترش دهم و همه اعقاب خاندان صدر را در نسب‌نامه بیاورم. آنچه تصمیمم را راسخ‌تر کرد، این واقعیت بود که دیدم خیلی از حتی فرهیختگان کشور، چگونگی پیوند بزرگان خاندان صدر را با یکدیگر نمی‌دانند؛ مثلا کمتر کسی می‌داند که جمالزاده یا سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی به چه طریق با خاندان صدر مرتبط‌هستند. خود جمالزاده هم نمی‌دانست چطور با آقا سید صدرالدین عاملی مرتبط است. کسی نمی‌دانست که شهید بهشتی، پسرعموی امام صدر است. در حالی‌که آقای دکتر محمدرضا بهشتی بارها برایم تعریف کرده بود: «آقاموسی وقتی از لبنان به منزل ما زنگ می‌زد، به پدرم می‌گفت پسرعمو و به مادرم هم می‌گفت دخترعمو»؛ چون همسر شهید بهشتی و خود آن شهید از اعقاب آقا مجتهد بودند، امام صدر نیز نوه سید اسماعیل صدر بود. و این دو با هم برادرند. این رابطه را شاید هیچ کس جز خود آنها، در ایران نمی‌دانست.

 

الگویی که برای این کار انتخاب کرده‌اید، از کجا آمده است؟ آیا ابداع خودتان بوده یا سابقه‌ای نیز داشته است؟

طبیعتاً از برخی کتابها ایده گرفته‌ام؛ اما خود نیز دخل و تصرفهایی کرده‌ام. کتابهایی که از آنها ایده گرفتم، عمدتاً مجموعه دوازده جلدی «مشجرالوافی» بود و نیز «نسب‌نامه الفت». علامه شیخ محمدباقر الفت که پسر آقانجفی و خودش از اعقاب خاندان صدر است، کتاب خطی بسیار ارزشمندی دارد به نام نسب‌نامه الفت که از آن استفاده فراوان کردم؛ مثلاً اینکه برخی اسمها شماره‌ای داشته باشد و سپس ذیل آن شماره یادداشتی برای صاحب اسم نوشته شود، این ایده را از امثال این دو نسب‌نامه گرفتم. اما دخل و تصرفهایی نیز در شیوه کار آنها داشته‌ام. مهمترین دخل و تصرفم شاید این بود که در نمودار هر صاحب شجره سعی کردم چگونگی پیوند خاندان صدر را با دیگر بیوتات مهم شیعه با دقت نشان دهم. تا کنون کتاب نسب‌نامه‌ای ندیدم که به پیوند بیوتات مهم شیعه با صاحب شجره اهمیت داده باشد. نسب‌نامه‌ها معمولا تنها سلسله اجداد صاحب شجره یا حداکثر برادران و بنی‌اعمام او را نشان می‌دهند. اما در این کار اگر مثلاً به شجره شهید بهشتی نگاه کنید، خیلی روشن ملاحظه خواهید کرد که خاندانهای صدر، خاتون‌آبادی، روضاتی، مدرس مطلق و اژه‌ای چگونه دست به دست هم دادند تا شهید بهشتی و فرزندانش به دنیا آمدند؛ یعنی کاملاً مشخص شده است که چه کسی از چه بیتی با چه کسی از چه بیتی ازدواج کرده است. در حالی که در شجره‌نامه‌های عادی فقط اجداد پدری یک فرد نشان داده می‌شود.

 

چه شد تصمیم گرفتید نام بانوان را نیز در نسب‌نامه ذکر کنید؟

در میان خاندان صدر بانوان فرهیخته و برجسته‌ای هستند که حقیقتاً ظلم به تاریخ شیعه است اگر نام آنها احیا نشود. ثانیاً بسیاری از مشاهیر خاندان صدر، نوادگان دختری صدرالدین عاملی هستند. اگر نام فرزندان دختر در نسب‌نامه ذکر نشود، نام این مشاهیر نیز از نسب‌نامه حذف خواهد شد. آقا نجفی، حاج‌آقا نورالله نجفی، شهید بهشتی و روضاتی نمونه‌هایی از این مشاهیرند که به واسطه مادر به خاندان صدر متصل می‌شوند. در مورد این موضوع که نام بانوان را ذکر کنم یا نکنم، با برخی بزرگان مشورت کردم. دکتر صادق طباطبایی، دکتر رسول جعفریان و حجت‌الاسلام و المسلمین باقر خسروشاهی حقیر را در این کار تشویق کردند. آقای طباطبایی حتی تأکید کرد که اگر روزی کسی به این کار اعتراض کرد، نام من را ببر و بگو اصرار فلانی بود که این کار را کردم.

 

در تکمیل کاری که روی خاندان صدر انجام می‌دهید، دیگران چه قدمهایی می‌توانند بر دارند؟

در مسیر تحقیقات خود متوجه شدم که بزرگان خاندان صدر کلی آثار علمی، فقهی، اصولی، فلسفی، کلامی و ادبی منتشرنشده دارند. عناوین بسیاری از این آثار را در مسیر تحقیقات خود شناسایی و در شرح‌حال بزرگان این خاندان ثبت کرده‌ام. تا حد امکان در پی‌نوشتها نیز قید کرده‌ام که این نسخه‌ها هم‌اکنون در کدام کتابخانه‌ها قابل دسترس هستند. این آثار علمی مهم، عمدتاً خطی باقی مانده و منتشر نشده‌اند. به نظرم خاندان صدر باید همت کند و این آثار را تدریجاً منتشر نماید. ما در خاندان صدر آدمهای متمکن زیادی داریم. اگر اینان دست به دست هم دهند و امکاناتی را فراهم کنند که بتوانند این آثار را احیا نمایند، خیلی ارزشمند است و یک گنجینه بزرگ و ارزشمند علمی را که بی‌شک مایه مباهات است، در دسترس علاقه‌مندان و تاریخ قرار داده‌اند.

 

آیا تعداد این نوع آثار منتشر نشده زیاد است؟

متأسفانه بله. بزرگان خاندان صدر چون بر روی کارهای علمی و تربیتی خود متمرکز بودند و تمکن مالی و بسط ید نداشتند، عمدتاً موفق نشدند کتابها و رسائل خود را منتشر کنند. سید رضا صدر در مقاله‌ای به مناسبت چهلمین روز درگذشت پدرش در هفته‌نامه استوار قم بسیار دردمندانه به این نکته اشاره می‌کند و افسوس می‌خورد که او حتی آنقدر تمکن مالی نداشت که بتواند کاتبان بیشتری را به خدمت بگیرد تا بتواند همه ایده‌هایش را لااقل به صورت خطی بر روی کاغذ بیاورد. هنوز کلی از آثار پدر امام صدر خطی باقی مانده است. برخی آثار علمی مهم بزرگان خاندان صدر، به سبب گذشت زمان طولانی، دیگر معلوم نیست در کدام کتابخانه و در چه وضعیتی قرار دارند؛ مثل مجموعه دوازده جلدی کتاب «لواء الحمد» پدر امام صدر. اگر یکی از نتایج کار من همین باشد که فرزندان این روزگار خاندان صدر همت کنند و آثار گذشتگان خود را احیا نمایند، بخش مهمی از آرزوهایم تحقق یافته است.

 

پیش‌بینی شما از انتشار سایر جلدهای این مجموعه چیست؟

اگر خوش‌بینانه بخواهم پاسخ بگویم، هفت هشت سال دیگر زمان خواهد برد. البته ممکن است تا ده سال نیز طول بکشد. چون عمده اطلاعات این تحقیقات، از روی مطالعات میدانی به دست می‌آید. جلد یک این مجموعه البته که شرح‌حال تفصیلی و فنی تعداد ۲۸ تن از مشاهیر طراز اول و دوم خاندان صدر است، تقریباً آماده انتشار است. این جلد را دارم بازخوانی و تکمیل می‌کنم و طی یکی دو ماه آینده منتشر خواهد شد. جلد سوم به خاندان خادمی مربوط است. جلد چهارم به خاندان مستجابی و جلد پنجم به خاندان آقا به سید اسماعیل صدر. جلد اول تنها به شرح‌حالها اختصاص دارد. بعد فکر کردم که اگر بخواهم در این مقطع به شرح‌حالها اولویت دهم، ممکن است بعدها به معمّرین این خاندان که گاهی اطلاعات بی‌نظیری دارند که منحصر به شخص خود ایشان است، دسترس نداشته باشم. اطلاعات و راهنمایی معمرین هر خاندان برای تکمیل و تدقیق نسب‌نامه آن خاندان گاهی اوقات بدون جایگزین است. به همین سبب فعلا اولویت با تکمیل نسب‌نامه‌هاست. شرح‌حالها را همیشه می‌شود نوشت؛ اما نسب‌نامه‌ها را همیشه نمی‌توان با دقت مطلوب استخراج کرد.

 

در پایان اگر نکته دیگری هست، بفرمایید

ببینید! دنیا دارد به این سمت پیش می‌رود که کشورها و مرزهای جغرافیایی، اهمیت سابق خود را تدریجاً از دست می‌دهند و سازمانهای غیر دولتی و چندملیتی و جهانی، تدریجاً حرف اول را می‌زنند. این شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی و گروههایی که در دل آنها تشکیل می‌شود، خیلی راحت می‌توانند چند ملیتی باشند. خاندانهای بزرگ نمونه‌ای از «ان.جی.او»ها هستند که ظرفیت این را دارند تا در زندگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه و دنیا مؤثر واقع شوند. صدر خاندانی بسیار بزرگ است که اعقاب آن امروز در سراسر جهان پراکنده هستند و نه تنها در ایران و عراق و لبنان، که حتی در اروپا، آمریکا، آفریقا و استرالیا حضور فعال و مؤثر دارند. افراد بسیار فرهیخته، برجسته و موفقی در میانشان هستند. هم در حوزه سیاست و اقتصاد، هم در حوزه علم و فرهنگ و صنعت و خدمات اجتماعی. اتفاق بسیار مبارک و سرشار از خیر و برکتی که شایسته است رخ دهد، این است که اعقاب کنونی خاندان صدر همدیگر را پیدا کنند، ظرفیتهای فراوان خود را روی هم بگذارند و در حوزه‌های مختلف، دست یاری و همکاری به هم دهند و تشریک مساعی کنند.

برای مثال یکی از دلمشغولی‌های مهم خانم رباب صدر در لبنان، اداره مؤسسات امام صدر است. این مؤسسات هم به تعلیم و تربیت دانش‌آموزان دختر در جنوب لبنان می‌پردازد، هم گروهی از ایتام را سرپرستی می‌کند، هم در روستاهای جنوب لبنان خدمات رایگان بهداشتی درمانی ارائه می‌نماید، هم برای اشتغال بانوان شیعه و خودکفایی اقتصادی آنها چاره‌اندیشی می‌کند و… خوب، در میان خاندان صدر در ایران متخصصان طراز اول و دردمند فراوانی داریم که هم‌اکنون در شهرهای خود به همین نوع فعالیتهای عام‌المنفعه اشتغال دارند. شاید بیش از صد پزشک متخصص میان اعقاب خاندان آقامجتهد در اصفهان و دیگر شهرهای ایران مشغول به کارند که همه متدین، اهل خیر و دارای روحیه انسان‌دوستی قوی هستند. اگر این افراد همدیگر را شناسایی کنند، با هم ارتباط بر قرار کنند و در جریان کارها و فعالیتهای هم قرار گیرند، قطعاً خیلی راحت می‌توانند دست به دست هم دهند، از تجربیات هم استفاده کنند، مشکلات پیش روی خود را ساده‌تر از سر راه بر دارند و حتی با هم‌افزایی ظرفیتها، حوزه فعالیت خود را گسترش دهند. این‌گونه کارهای عام‌المنفعه ارزشمندی که الان محدود به لبنان یا اصفهان یا تهران است، می‌توانند به هم وصل شوند و مجموعه‌های خیلی بزرگتر و دارای شعاع تأثیرگذاری بسیار بیشتر را فراهم سازند. تنها تصور کنید که همکاری این افراد موجب شود تا مؤسساتی شبیه به مؤسسات امام صدر در لبنان، با همان اهداف و با همان کیفیت، در شهرهای مختلف ایران و عراق تکثیر شود. در درازمدت و حتی میان مدت، چه تحولی در جامعه ایرانی و عراقی رخ خواهد داد؟ همچنین تصور کنید که اعقاب خاندان صدر با امکانات و ظرفیت خود به کمک رباب خانم صدر در لبنان بشتابند. آیا مؤسسات امام صدر در لبنان بیش از پیش تقویت و گسترده نخواهد شد؟ آیا امام صدر آرزویی بزرگتر از این داشت؟

امام صدر خودش نیز به این ظرفیتهای گسترده خانوادگی خیلی خوب واقف بود و در حد اقتضائات زمان از آنها استفاده می‌کرد. برای مثال در ایران با شهید بهشتی و حاج‌آقا خادمی و آقای مستجابی که پسرعموهایش بودند، ارتباط بسیار نزدیکی داشت و در تنظیم روابط خود با نهاد روحانیت و انقلابیون ایران و حتی امام خمینی(ره) از ظرفیت آنها استفاده کرد. در عراق نیز با شهید محمدباقر صدر ارتباط بسیار نزدیک داشت و جهت تنظیم روابط خود با نهاد مرجعیت از ایشان استفاده کرد. به اروپا هم که می‌رفت، با پسرعمویش جمالزاده رابطه داشت و هرجا ضرورت تشخیص می‌داد، او را به یاری می‌طلبید و از روابط اروپایی او استفاده می‌کرد.

امیدوارم اعقاب امروز خاندان صدر تدریجاً یکدیگر را در ایران و جهان پیدا کنند، قدر یکدیگر را بدانند، به هم متصل شوند، مجموعه‌ای قوی تشکیل دهند و با کمک همدیگر کارهایی بزرگ در راه تقویت اسلام و کشورهای خود انجام دهند. چنین اتفاقی اگر در دیگر خاندانهای بزرگ شیعه نیز رخ دهد و بعد این خاندانها همه با هم همکاری کنند، بی‌شک تأثیرات بسیار شگرفی را در راستای منافع بشریت بر کشورهای خود و در سطح منطقه و جهان خواهند توانست برجای بگذارند.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: