علل اجتماعی شكست مصدق در گفت وگو با شروین وكیلی

1394/5/28 ۱۱:۰۸

علل اجتماعی شكست مصدق در گفت وگو با شروین وكیلی

علی طجوزی: شروین وکیلی،جامعه‌شناس،درگفت وگو با «قانون» به بررسی شرایط اجتماعی برآمدن وسقوط دولت دکتر محمد مصدق پرداخته است.به اعتقاداو مصدق در هرصورت سقوط می‌کردامانه به دلایل اقتصادی ویا اجتماعی.همچنین او مصدق را آخرین نسل از سیاستمداران نسل قدیم سیاست‌ایران می‌داند ومعتقد است که تمام رفتار سیاسی او بر اساس پیگیری مطالبات مشروط است.به گفته شروین وکیلی،مصدق می‌توانست جلوی وقوع کودتا را بگیرد

 

مصدق در سازماندهی و اتحاد هوادارانش موفق نبود

علی طجوزی: شروین وکیلی،جامعه‌شناس،درگفت وگو با «قانون» به بررسی شرایط اجتماعی برآمدن وسقوط دولت دکتر محمد مصدق پرداخته است.به اعتقاداو مصدق در هرصورت سقوط می‌کردامانه به دلایل اقتصادی ویا اجتماعی.همچنین او مصدق را آخرین نسل از سیاستمداران نسل قدیم سیاست‌ایران می‌داند ومعتقد است که تمام رفتار سیاسی او بر اساس پیگیری مطالبات مشروط است.به گفته شروین وکیلی،مصدق می‌توانست جلوی وقوع کودتا را بگیرد:«مصدق کاری که نکردوبسیارهم نقدبه آن وارد است‌این است که از سازمان یافتگی هوادارانش جلوگیری می‌کرد.جای بحث هم دارد که چرا‌این کاررا می‌کرد.یعنی مثلا ازتشکیل میلیشیایاسپاه ملی برای حمایت از نهضت ملی خودش جلوگیری می‌کرد.درحالی که شرایط برای رخ دادن چنین اتفاقی فراهم بود.محمل قانونی هم می‌توانست داشته باشد».

 

  برای شروع بحث می خواهم كمی درباره شرایط اجتماعی آن روزها و فضایی كه باعث برآمدن مصدق شد توضیح بدهید.

اولین نكته ای كه باید در نظر گرفت این است كه دكتر مصدق، وثوق الدوله وقوام الدوله،ازدولتمردان قدیمی دوران مشروطه به شمار می آیند.درواقع یك نسلی از سیاستمداران قدیمی كه درمشروطه فعال بودند؛مثلا دكتر مصدق در 17یا 18 سالگی مستوفی می شود.این گونه افراد كه بعدهاهركدام یك سیاستمدار معروف می شوند متعلق به نسل قدیم هستند.فروغی هم از همین نسل است. ضمن اینكه از خانواد‌ه‌های با نفوذ قاجار هم هستند.به عبارت دیگر سیاست ایرانی رامی شناسند وآن را به ارث برده‌اند. از جایگاه تثبیت شده ای هم برخوردارهستند ونیازی هم نیست كه برای كسب جایگاه بجنگند. غوغا سالارنیستند.وی‍ژگی ای كه در نسل‌های بعدی سیاستمداران كه بعضا از طریق مطبوعات وارد سیاست شده اندمثل سیدضیاءویامحمدمسعود دیده نمی شود.درواقع بعد از 1310به بعد نسلی ازسیاستمداران جوان داریم كه آنهایاتحصیلكرده اروپا هستندویابافرهنگ اروپا آشنا هستندوارتباط دارند.همچنین ازنظر ساخت وخاستگاه طبقاتی كاملا بانسل قدیمی متفاوت هستند وخاستگاه‌های گوناگون دارند. به تعبیردیگرمی توان گفت مصدق آخرین نسل ازسیاستمداران ایرانی است وبعد از وی چرخشی در سیاستمداران رخ می دهد.افرادی می‌آیندکه روشنفکر هستند و همگی به نسل جدید و جوان تعلق دارند.كسانی مانند منصور ،هویدا و امثال این‌ها كه تقریبا هم سن وسال شاه هستند و دوران كوچكی وبچگی شاه را ندیده اند چرا كه رابطه شاه و مصدق مثل رابطه عمو وبرادرزاده یا پدر وپسراست كه به چشم یك بچه به اونگاه می كردند.رابطه فروغی وشاه هم از همین جنس است. به همین دلیل شاه نسبت به نسل قدیم سیاستمداران آن اتوریته واینکه بتواند مستبدانه حرف خودش را بزند را ندارد؛حرفش هم در برابر‌این‌ها خریدار چندانی نداشت. از سوی دیگر‌این افراد کسانی هستند که به شدت به اصول مشروطه پایبندند. در واقع شرایط اجتماعی‌ایران دارای یک جنبش جدی و فعال سیاستمداران است که جنبش مشروطه را به پیروزی رسانده‌اند. در دوران پهلوی هم‌این‌ها فعال هستند ولی درچارچوب نسبتا متمرکز شاهی مقتدر قرار گرفته‌اند. از 1320تا25 هم یک آشفتگی داریم که آن هم به دلیل اشغال مملکت در جنگ جهانی دوم است که قوای روس همچنان در‌ایران مانده اند.دراین زمان هم باز نسل قدیم سیاستمداران کم وبیش حضور دارندوپس از تخلیه‌ایران است که‌این نسل جدید آرام آرام وارد صحنه می‌شوند.از 1320 تا 28 مرداد 32 می‌توان گفت که کشور ازحالت اشغال خارج شده است امامیدان‌های نفوذخارجی‌ها همچنان سر جای خوداست؛درجنوب شرکت نفت‌ایران و انگلیس است ودرشمال حزب توده حضور دارندکه بقایای شوروی هستند.همچنین جنبه‌های نظامی‌آن‌هانیزدربرخی مناطق مانند آذربایجان وکردستان فعالیت می‌کنند.درواقع دراین فضابایدظهورمصدق را دید.

 

  چگونه؟

یکی از ویژگی‌های مصدق‌این است که متعلق به نسل قدیمی‌است که تامدتی از سیاست خارج است.یعنی ازدوره رضاشاه چندان فعال نیست.ضمن‌اینکه طی فاصله 1301تا 1304مصدق هوادار اقتداررضاخان است ومخالف سرسخت شاه شدن او.یکی ازدیگر ویژگی‌های اخلاقی مصدق جسارت وراستگویی جدی اوست.دردوره‌ای که مصدق درمجلس باتغییر سلسله قاجاربه پهلوی مخالفت کرد،تقریبا تمام نخبگان سیاسی‌ایران موافق‌این ماجرا بودند.یعنی از میان نخبگان طرازاول تنها بهار،آیت‌ا... مدرس ومصدق مخالفت خود را اعلام کردند.دراین بافت است که مصدق دوباره به صحنه می‌آید.مصدق در دوره رضاشاه به‌عنوان یک سیاستمدار جسور و محبوب مطرح است ولی یک صدای تک است وسال 1329سازماندهی خاصی نمی‌کند. تا انتخابات مجلس که به شدت مهندسی شده بود و با اعتراض شدید مصدق و بسیاری دیگر مواجه شد که شاه انتخابات را لغو می‌کند ومجددا انتخابات صورت می‌گیرد.درواقع نقطه شروع نهضت ملی است.نکته مهم دیگر حقوقدان بودن مصدق است به طوری که رفتار سیاسی او را می‌توان رفتارسیاسی حقوقدانانه دانست.خیلی خیلی هم قانونمدار است،حتی در حوزه بین المللی هم همین طور است.درداخل هم به همین نحو عمل می‌کرد.

 

  یعنی بدون اماواگرکاملا قانونمندعمل می‌کرد؟

البته اخیرا اما واگر‌هایی مطرح شده است که درجای خود قابل بحث هستنداماکدام یک ازدولتمردان آن دوره اماواگر دنبا‌ل‌شان نیست.بحث ما دفاع وحمله نیست ولی نسبت به بقیه آدم‌های آن دوره‌این فرد در چارچوب قانون گام بر می‌دارد  وحرف می‌زند.تمرکزش هم تغییر وبازنویسی واصلاح قانون اساسی است.

 

  از مصدق ووثوق الدوله نام بردید.البته شایدکمی‌ازبحث دور شویم.اما‌این مرد،وثوق‌الدوله سیاستمدار کوچکی نبود ودر زمانی هم توانست با فریب شوروی آن راوادار به خروج از‌ایران کند.‌این کار در نوع خودش کار بسیار مهم وماندگاری محسوب می‌شود اما می‌بینیم که نام وثوق الدوله ماندگار نمی‌شود. پرسش اصلی ‌این است که اگر نفت را از مصدق جدا کنیم آیا بازهم نام مصدق ماندگار می‌شد؟

وثوق الدوله به هر ترتیب یک دولتمردبسیار مهم درتاریخ ‌ایران است اما با مصدق تفاوت‌هایی دارد. یکی‌اینکه بسیارجاه طلب است وبه نظرم‌این مسئله‌ای است که باعث شده از چشم بیفتد. مسئله دیگر هم چندوچونی در مورد مسائل مالی او است. ضمن‌اینکه آدم حزب سازی هم است. مثل حزبی دموکراتی که راه می‌اندازد.این حزب را وثوق الدوله در برابرحزب توده علم می‌کندکه نسبتا هم موفق است.آدم بسیار توانایی در عرصه سیاست هست وبسیار موثرهم هست.ولی کلا خوشنام نیست وبایدبگویم که واقعا هم وزن مصدق نیست.

 

  یعنی دکتر مصدق بدون نفت هم ماندگار می‌شد؟

بله.به رغم‌اینکه هردو متعلق به نسل قدیم سیاستمداران‌ایران هستندامارفتار سیاسی متفاوتی داشتند.

 

  برگردیم به بحث.به یک سال و28 روز قبل ازکودتا.درآن هنگام ودرروز 30 تیر 1331 که مصدق علاوه بر حمایت‌های مردمی‌وحزب توده ،ازحمایت کامل وپرقدرت سران جبهه ملی هم برخوردار است.در‌این مدت چه اتفاقی می‌افتد که یک سال بعداین حمایت‌ها رنگ دیگری می‌گیرند؟

بایدبه دو نکته اشاره کرد؛یکی رفتار سیاسی ودیگری رفتار استقلال طلبانه  وی است.این رفتار‌ها دقیقا در امتداد شعار‌ها واهداف مشروطه است.رفتار سیاسی مصدق یک رفتار استقلال طلبانه است. دقیقا در امتداد شعار‌های مشروطه است که استقلال‌ایران از استعمار غرب را هدف گرفته است.به عبارت دیگر رفتار سیاسی مصدق را در امتدادمشروطه می‌توان قرار داد.اگر گفتمان مصدق را تحلیل کنیم به دو رکن بر می‌خوریم. یک استعمارودیگری استبداد.جالب است که در آن دوره استبداد نداشتیم و مطالبی هم که درمورد استبداددر آن زمان مطرح می‌شودبرای دوره رضا شاه است.چون که محمد رضا شاه درآن دوران مستبد نیست ومحبوب هم هست.اوج محبوبیت او و در سال 1325وبعد از آزادی آذربایجان است که به عنوان یک شاه جوان دموکرات  و محبوب مطرح می‌شود. البته شواهدی هم هست که نشان می‌دهد که از ابتدا آدم مستبدی بوده وخلق وخوی‌اش جوری بوده است كه می‌خواسته تمام امور را خوددردست بگیرد.منتها تا 1332که به نوعی دوباره عنان قدرت را در دست می‌گیرد در ظاهر هم باز آدم مستبدی نشان نمی‌دهد.

 

  خب‌این رفتار را دکتر مصدق هم داشتند.به عنوان مثال تقاضای دوم برای افزایش اختیارات.این دو چه فرقی با هم دارند؟

من استبداد به معنی به دست گرفتن زمام امور را به شخصه بد نمی‌دانم. بسیاری از شخصیت‌های بزرگ تاریخ هم مستبد بودند. فکر می‌کنید گاندی مستبد نبوده یا ماندلا.می‌خواهم بگویم که متمرکز کردن قدرت موقعی خطرناک و فساد آفرین است که پیامد سرکوب گرانه وناجور داشته باشد.  البته هر دو هم تغییرات مورد نظر را از طریق راه‌های قانونی تعقیب می‌کردند اما مصدق در برابر مخالفانش بسیار روادارانه رفتار می‌کرد.

 

  فقدان نهادهای مدنی قوی در سقوط دولت او چقدر تاثیر داشت ؟

نهادهای مدنی تا حدودی داریم واین گونه نیست که صحنه خالی باشد.کلی احزاب داریم.البته یک باور غلط وجود دارد که تنها حزب مدرن آن دوره را حزب توده می‌دانند.درحالی که حزب توده یکی از احزاب است که توسط شوروی که بزرگ‌ترین ابرقدرت دنیا از نظرپهنه جغرافیایی ونیروی نظامی‌وانسانی بود، تغذیه می‌شد.حزب توده هم شعبه سیاسی آن کشور در‌ایران بود.درعین حال حزب توده جاسوس شوروی نبود.باید توجه داشت که جاسوس باگماشته سیاسی فرق دارد.جاسوس یعنی خبر چین که مهم‌ترین جاسوس روس‌هادرایران،آن زمان تیمسار مقربی بود که ارتباط چندانی هم با حزب توده نداردوبیشتربر اساس منافع شخصی است.بنابراین  حزب توده شعبه سیاسی شوروی در‌ایران است که تا آخر طرفدار مصدق نیست.در مقاطعی هواداری از نهضت ملی می‌کند. فرض آن‌ها بر‌این بود که دوران مصدق دورانی زودگذر است واین‌ها قدرت را در دست می‌گیرند. می‌خواهم بگویم که درآن دوران نهادهای مدنی داریم. یكسری احزاب ویكسری هم جبهه‌هایی هستند مثل جبهه ملی که بسیار پیچیده وشاخه شاخه است؛ اتفاقا سازمان نیافتن ومتمرکز نشدن آن به خاطر خود مصدق است. در حالی که می‌توانست تبدیل به یک حزب فراگیر بزرگ شود.

 

  مصدق مانع متمرکزشدن جبهه ملی شد؟

مصدق کاری که نکردوبسیارهم نقدبه آن وارد است‌این است که از سازمان یافتگی هوادارانش جلوگیری می‌کرد.جای بحث هم دارد که چرا‌این کاررا می‌کرد. یعنی مثلا از تشکیل میلیشیا یا سپاه ملی برای حمایت ازنهضت ملی خودش جلوگیری می‌کرد.در حالی که شرایط برای رخ دادن چنین اتفاقی فراهم بود.محمل قانونی هم می‌توانست داشته باشد.

 

  می‌توانست یا باید ساخته می‌شد؟

می‌توانست به راحتی ساخته شود.

 

  تشکیل میلیشیااصلا لزومی‌داشت؟

بله، اگر چنین نیرویی داشتیم خودش واکنش نشان می‌داد وکودتا احتمالا به نتیجه نمی‌رسید.شرایط نشان می‌دهد که در تهران آن دوره که جمعیت چشمگیری داشته ،تخمینی که می‌زنند حداقل بین 20 تا 30 هزار نفر است یک عده مخالف هم داشته که برخی سلطنت طلب بودند وبرخی هم از نظر اقتصادی متضررشده بودند وناراضی بودند.البته کودتا یک فرایند پیچیده‌ای است که برخی مردم هم به  آن می‌پیوندند.خیلی هم‌این طور نیست که هر کسی 28 امرداد درخیابان است دارند از جایی پول می‌گیرند. نقطه شروع یاهسته مرکزی به نظرمی‌آید که چند صدنفرند.در‌این حالت اگر میلیشیا وجود داشتند جلوی آن رامی‌گرفتند.

 

 ‌این باعمل با فرآیند دموکراسی که دکتر مصدق دنبال آن بودتعارض ندارد؟

فکر نمی‌کنم تعارض داشته باشد.چون وقتی که نیروی شبه نظامی‌درگیر است نیروی شبه‌نظامی‌بایدباآن درگیر شود.

 

  مگرخودکشور نیروی نظامی‌یا انتظامی ‌نداشت ؟

باید به نکاتی توجه کرد.یکی‌اینکه قوی‌ترین ومنسجم ترین نیروی نظامی‌ای که آن دوره داریم ارتش است که به دربار وصل هست.نکته‌ای رابه نقل از آقای ورجاوند عرض می‌کنم که نقل از یک شاهد عینی است که می‌گوید مجریان کودتا تا ظهر 28امردادفکر می‌کردند که کودتا شکست خورده است. تمام شواهد نشام می‌دهد که آنها تیم کوچک با اندوخته مالی کم با ارتباطات نسبتا محدود بودند وفکر می‌کردند که حرکت‌شان به سرانجام نرسیده است. منتها چرخش‌هایی انجام شد که ورق را برگرداند.

 

  نیروی نظامی‌چگونه اثر گذاری کرد؟

یکی از لحظاتی که سکه می‌چرخد موقعی است که سرگرد نوذر رستمی‌فرمانده یگان تانک در دوشان تپه بود.این آدم با تعدادی تانک درحالی که هنوز صبح است وهنوز اتفاق خاصی نیفتاده همین که می‌بیندشهرشلوغ شده است به هواداری دربار سمت نخست وزیری حرکت می‌کند.این یکی از فاکتورهای مهم در پیروزی کودتا به شمار می‌آید. بعد‌ها هم‌این آدم سپهبدشدزیادهم سروصدای آن را هم درنیاوردکه چه کرده ونکرده است. اسناد نشان می‌دهد که یکی ازعواملی که نشان دادمی‌توان‌این فرآیند را ادامه داد همین عمل او بوده است.‌این آدم اصلابه جایی وابسته نبودوصرفا به هواداری دربارتادیدشلوغ شده است سرخوددست به چنین کاری زد.

 

  ازمیان عوامل خارجی ،داخلی وعملکرد دکتر مصدق کدام یک درسقوط دولت وی بیشتراثر داشتند؟

یک نکته‌ای که بایدبه آن توجه کردعدم حضور شاه در‌ایران است.یعنی شاه ازماجرا بی خبر است.

 

  پس دیدارباکرومیت روزولت برای چه بوده است ؟

دیداروصحبت کردند ولی درمورد 25مرداد.امادر روز 28مردادجزو سازماندهندگان نیست. یعنی آدمی‌است که تلاشی کرده وشکست خورده وفرار کرده است. در‌این سه روزشواهدمحکمی‌ازحضور شخص شاه درمدیریت وبرنامه ریزی وسازماندهی وجود نداردونشان نمی‌دهد که شاه نقش خاصی داشته باشد.ضمن‌اینکه درآن هنگام مجلس همچنان حضور داردودرحضورمجلس شاه نمی‌توانست مصدق را عزل کند. مجلس البته در حالت سقوط بود وشاه می‌توانست ازطریق آن عمل کند.این که چراشاه از مجرای مجلس اقدام نکرد جای بحث دارد.

 

  مگر عزل مصدق قانونی نبود؟

نه.چون دستخط برای شاه نبوده،کاغذ،کاغذ دربار نبوده است کسی که نامه را می‌برد پیک دربار نیست وتنها امضا برای شاه است. سندی هم که مدام منتشر می‌شودسند قانونی دربار برای عزل نخست‌وزیر در سنت سیاسی آن زمان  نیست.در‌این میان شاه چندان نقشی ندارد ومخالفان مصدق بسیار مهم هستند که زمانی جزویارانش بودند.آیت‌ا... کاشانی،حسین مکی ومظفر بقایی را در جبهه مخالفان مصدق می‌بینیم.  نیروی خارجی را داریم که بیشتر لایه‌های غیرموثررا فعال می‌کند. هر چند روزولت نوشته است که‌این کودتا را ما انجام دادیم در واقع‌این اولین کودتای موفق «سی. ‌آی‌.ای » است که بعدها باعث افزایش بودجه سیا وکارهای دیگر آنان می‌شود.‌این کودتا ضمنا کودتایی است که بسیار بد هم برنامه‌ریزی واجرا می‌شود.امامیان عوامل مختلف یک همگرایی رخ می‌دهد. ضمن‌اینکه بسیاری ازافرادی که شب 28 مردادمهم می‌شوددر‌این فرآیند چندان حضور نداشتند؛مثل خود سپهبدزاهدی.در واقع نیرو‌های حاشیه‌ای هستند که بسیارتعیین کننده می‌شوند.مثل همین فرمانده یگان تانک،مثل شعبان جعفری «شعبون بی مخ»ودارودسته‌ای هم تیپ آنها.

 

  به نظر شما حزب توده می‌خواست که مصدق برود یا بماند؟

این بحث را بیشتردکترهرمیداس باوند دنبال کرده اندومعتقد هستند که سیاست شوروی‌ها حفظ وضع موجود بود. چون با رفتن مصدق آمریكایی‌ها وارد می‌شدندوآنها درلبه جنگ سرد قرار می‌گرفتند.درابتدا هم به دولت دکترمصدق هشدار دادندولی بعدها‌اینکه چه کارمی‌توانستند انجام بدهند وندادند باز هم جای بحث دارند.

 ‌این کودتا را آمریکایی‌هادرحالی ساماندهی کردند که یکی ازبرنامه‌های جبهه ملی به نوعی جایگزینی آمریکا به جای انگلستان به عنوان استعمارگر پیر بود؟

این کار یکی از برنامه‌های اولیه جبهه ملی است. آنهامی‌خواستند با‌این قدرت جدید غیراستعماری بازی کنند والبته کمی‌ساده لوحانه بود. چون از اتصالات وارتباط پشت پرده‌این دو بی خبرند؛ ‌اینکه‌این دو کشور تازه از جنگ خارج شده با هم در جنگ متحدبودند ودر قالب شرکت‌ها وکمپانی‌های نفتی پیوندهایی با هم دارند را نادیده گرفته بودند؛یک مقدار خوش خیالانه نگاه می‌کردند.دراین میان قطعا هوادار‌اینکه در آمریکا در‌ایران پایگاه پیدا کند نبودند. کودتا هم در ابتدای کارچندان آمریکایی نبوده وتقریبا بخش عمده‌ای از نیروها دست انگلیس را پشت پرده می‌دیدند. به لحاظ سیاسی هم چنین بود.

 

  اگر دولت مصدق سقوط نمی‌کرد با توجه به وضعیت اقتصادی ومالی پابر جا می‌ماند یا سقوط می‌کرد ؟

خرابی وضعیت اقتصادی آن زمان از چیزی که می‌گویند کمتر بوده است. شاخص‌های اقتصادی هم آنقدرها افت نداشته است.وضعیت به گونه‌ای نبوده که بگویم در تنگنای وخیم اقتصادی قرارداشته است. طبق گفته دکتر علی رسیدی 20درصد افت شاخص داشتیم. نکته جالب در آن زمان افزایش صادرات است که رشد کرده است.به نظرم با فروش اوراق قرضه می‌توانستند اوضاع را کنترل کنند که در حال انجام آن هم بودند. در آن مقطع سیاست چاپ اسکناس وفروش اوراق قرضه درست بوده است. خیلی هم نباید به‌این کاربد نگاه کرد. به نظر دراین باره اغراق هم می‌شود ودولت دراین دوره چندان به پول نفت وابسته نیست. به عبارت دیگر چندان پول نفت از طرف انگلیسی‌هاواردایران نمی‌شد وباور‌اینکه اقتصاد نفتی که بعدها وحتی تا‌این دوره وجوددارد در آن زمان هم بوده یک باور نادرستی است.

 

  چه دولتی داریم؟

دولتی مستقل ازپول نفت که تازه می‌خواهدپول نفت را به دست بیاورد.وابستگی دولت به پول نفت در واقع از دهه40 آغاز می‌شود وپولدارشدن دولت از نفت هم به دهه پنجاه بازمی‌گرددونباید آن را به آن دوران  پیش از آن تعمیم داد. ضمن‌اینکه باید توجه داشت که دولت مصدق به شدت پشتوانه مردمی‌دارد.‌این مسئله خیلی مهم است. چرا می‌گویم پشتوانه مردمی ببینید بعداز 28 مرداد مصدق آدم بده می‌شود و هر سال‌این روز را جشن می‌گرفتندوبه آن قیام مردمی‌می‌گفتند. کل دوره 25سال بعد از آن از طریق تمام رسانه‌های عمومی‌این گونه آموزش می‌دهند که مصدق آدم خوبی نبوده وقیام مردمی‌او را سرجای خود نشانده است.بعد از انقلاب هم‌این اتفاق درمورد مصدق رخ داده است وچندان از نظر دولتی محبوب نیست وتبلیغاتی برای اونمی‌شود.بزرگداشتی برای او برگزار نمی‌شود وتصویر روشنی هم از او ارائه نمی‌شود.منتها همچنان اگر افکار عمومی‌را افکار سنجی کنید بعضا حتی برخی نگاه اساطیری به او دارند.ضمن‌اینکه اساطیری دیدن وی‌ایرادهایی دارد اما یک معانی‌ای هم در خود دارد. نشان می‌دهد که بالاخره‌این فرد به عنوان یک سیاستمدار بسیار محبوب بوده که به رغم گذشت 62سال همچنان به عنوان یک قهرمان به او نگاه می‌کنند. ضمن‌اینکه بر برخی از رخدادهای بین المللی هم تاثیر گذاشته است. مثل زمانی که نصر می‌خواست کانال سوئز را ملی کند گفت به تاسی از مصدق‌این کار را می‌کند.حتی بودجه سازمان سیا بعد از‌این دوره بود که افزایش پیدا کرد وتثبیت شد.به عبارت دیگر درمورد‌این که دولت مصدق از نظر اقتصادی یا پشتوانه مردمی‌سرنگون می‌شد من تردید دارم که‌این گونه می‌شد.امادرمورد‌اینکه از نظر سیاسی ونظامی‌پایدار می‌ماندتردید ندارم که نمی‌ماند.دولت مصدق وحدتی که باید بین سیاستمداران تولید می‌کرد که درمقطعی هم انجام دادولی نتوانست آن را حفظ کند ویاران سابق به دشمن مبدل شدند.بن بست‌های قانونی در مقابل او به وجود آمدند که به انحلال مجلس منتهی شد وهمچنین نیروی‌های نظامی‌مخالف او جدی بودند.به نظرم سقوط دولت اوحتمی‌بود ولی دلیل اقتصادی واجتماعی نمی‌توانست داشته باشد.

 

  پرسش آخرم کمی‌انتزاعی است. اگر به هر شرایط دولت وی پابرجا می‌ماندباتوجه به رفتارهای سیاسی به نظر شما او مسیر دیکتاتوری را طی می‌کردیادموکراسی را ؟

برای‌این منظور باید رفتار کل زندگی یک سیاستمدار را ببینید. مصدق خوشبختانه در دوران خیلی طولانی در سیاست است. رفتار سیاسی وی را می‌توان رصد کرد. یكسری مسائل تغییر می‌کند ویكسری ثابت می‌ماند که آن اخلاق دولتمرد است. با توجه به اخلاق یک سیاستمدار می‌توان مردم سالاری او را دید. ضمن‌اینکه مردم سالاری با پوپولیست متفاوت است. مصدق یک مشروطه خواه مردم سالار است. حتی معتقدم یکی از دلایل محبوبیت او‌این است که آخرین تجلی روح مشروطه در سیاست‌ایران است.

روزنامه قانون

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: