1394/5/28 ۰۹:۳۷
شكستهای بزرگ تاوان قانع نبودن به پیروزیهای كوچك است. وقتی نیروهای تحولخواه یك جامعه به پیروزیهای كوچك میرسند در صورتی كه آهسته و در عین حال پیوسته روی خود بسنده كنند اگرچه نه در آیندهای نزدیك اما در دراز مدت محتمل است به نتیجهای برسند كه سالها سودایش را در سر داشتهاند. اما وقتی پیروزیهای كوچك حقیر شمرده و التزام به برداشتن قدمهای كوتاه خستهكننده شود، شكست سنگین برای نیروهای تحولخواه قطعی است. این همان چالشی است كه در برهههای مختلف تاریخ معاصر كشورمان رد آن دیده میشود و شاید یكی از برجستهترین مصادیقش را بتوان در ٢٨ مرداد ماه سال ١٣٣٢جست.
سرنوشت حزبی كه میخواست با عبور از مصدق به « جمهوری خلق دموكراتیك» برسد
شكستهای بزرگ تاوان قانع نبودن به پیروزیهای كوچك است. وقتی نیروهای تحولخواه یك جامعه به پیروزیهای كوچك میرسند در صورتی كه آهسته و در عین حال پیوسته روی خود بسنده كنند اگرچه نه در آیندهای نزدیك اما در دراز مدت محتمل است به نتیجهای برسند كه سالها سودایش را در سر داشتهاند. اما وقتی پیروزیهای كوچك حقیر شمرده و التزام به برداشتن قدمهای كوتاه خستهكننده شود، شكست سنگین برای نیروهای تحولخواه قطعی است. این همان چالشی است كه در برهههای مختلف تاریخ معاصر كشورمان رد آن دیده میشود و شاید یكی از برجستهترین مصادیقش را بتوان در ٢٨ مرداد ماه سال ١٣٣٢جست. اگرچه روز هفتم اردیبهشت ماه سال ١٣٣٠با به نخستوزیری رسیدن دكتر محمدمصدق پیروزی بزرگی برای نیروهای تحولخواه محسوب میشد اما بالا رفتن سقف مطالبات گروههای مختلفی كه در بدو روی كار آمدن او در زمره هوادارنش قرار داشتند به موازات انشقاقی كه در بینشان رسوخ كرد ٢٨ مرداد را به شكستی تمام عیار برایشان تبدیل كرد. برای همانهایی كه پیروزی خود در بهار دو سال قبل را دیگر كوچك میشمردند و در سودای واهی به دست آوردن پیروزیهای بزرگتر، شكست سنگینی را بر سرنوشتشان رقم زدند.
تردیدی نیست كه حكومت شاه از نخستوزیر مستقلی مانند مصدق دل خوشی نداشت همچنان كه بدون شك قدرتهای شرق و غرب از سیاست موازنه منفی او بهشدت ناخشنود و صد البته كه انگلیس و امریكا در این میان از همه ناراضیتر بودند. اما بلندپروازیهای نیروهای تحولخواه بهانه خوبی به دست قدرت حاكم و سركوبگر داد. همان بهانهای كه هسته سخت قدرت دو سال بود در انتظار و آرزویش به سر میبرد. سال ١٣٣٠ بعد از دو سال روی كار بودن دولت مصدق، سقف مطالبات برخی گروهها در پایگاه اجتماعیاش افزایش شدیدی یافته بود. به تبع همین امر بود كه در ٢٥ مرداد ماه شعارهای «جمهوری دموكراتیك» در كف خیابانها فریاد كشیده شد. سر دادن این شعار به مثابه عبور از قانون اساسی بود. همان قانون اساسی كه مصدق در آغاز دولتش قسم خورده بود به آن وفادار باشد و برای همین خردمندانهترین تصمیمی كه او میتوانست در این شرایط بحرانی بگیرد نیفتادن به این ورطه و حفظ فاصله خود با كسانی بود كه استقرار نظام «جمهوری دموكراتیك» یا «جمهوری خلق دموكراتیك» را خواستار بودند. سر دادن این شعارها و شكستن مجسمههای پهلوی اول و دوم، حمله تودهایها به ساختمانهای شهرداری و اشغال آنها در برخی شهرها و برافراشتن پرچمهای سرخ، شمشیری بود كه از رو بسته شد و وقتی كار به اینجا كشیده شود، مشخص است كه برنده آن، طرفی خواهد بود كه از قدرت، ثروت، امكانات و نیروی سركوبگر بیشتری برخوردار است.
در طول دو سال دولت مصدق تصور نیروهایی كه حامی او بودند بر این بود كه میتوانند در چارچوب همان قانون اساسی مشروطه اصلاحات مورد نظرشان را محقق كنند. اما وقتی به هر دلیل به این نتیجه رسیدند كه باید از اصل نظام سیاسی و قانون اساسی آن عبور كنند و متوهمانه این قدرت را در خود دیدند كه دست به چنین كاری بزنند نه تنها به پیروزی بزرگی كه سودایش را در سر داشتند، نرسیدند بلكه آنچه را هم به هزار زحمت به دست آورده بودند به راحتی از كف دادند. برافتادن دولت ملی و روی كار آمدن كابینهای كودتایی كمترین پیامد واقعه ٢٨ مرداد بود چراكه تاثیر واقعی و البته بزرگتر و عمیقتر آن را باید در سرخوردگی نیروهای ملی و تحولخواه در طول دهه بعد از آن جستوجو كرد. مضاف بر اینكه انشقاق و تكه تكه شدن نیروهایی كه خواهان اصلاحات بودند هم تا سالها گریبانگیر هر نوع حركت اصلاحی بود كه سود آن طبعا به حساب دربار و قدرتهای خارجی كه از روی كارآمدن دولت كودتا حمایت كرده بودند، واریز میشد. ٢٨ مرداد سبب شد نسل جوانی از فعالان سیاسی آرمانهای خود را، به واسطه كودتایی كه قابل پیشگیری و با حداقل تلاش به پیروزی رسیده بود، بر باد رفته میدیدند. احزاب سیاسی كه بسیاری از این فعالان از آنها انتظار داشتند به سازماندهی مقاومت و رهبری جنبش ضد كودتایی بپردازند ثابت كردند كه قادر به سازگاری با محیط سیاسی تازه نیستند. با این همه این شكست بزرگ به هیچ راهحلی برای مسائل سیاسی و اجتماعی ایران منتهی نشد. در نتیجه در پایان دهه ٣٠، ناآرامی و آشوب اجتماعی به كشور بازگشت.
وقتی گروههایی بدون برنامه و استراتژی مشخصی رفتارهایی در راستای عبور از قانون اساسی را در دستور كار خود قرار دادند و «جمهوری دموكراتیك» را فریاد زدند تودهایها هم از راه رسیدند و شعار «جمهوری خلق دموكراتیك» سر دادند. یعنی دودستگی و چنددستگی نه برای رسیدن به پیروزی بزرگ بلكه برای رقم زدن یكی از بزرگترین شكستهای نیروهای ملی در مواجهه با حاكمیتی كه مدتها بود مترصد فرصتی برای قلع و قمع هرآنچه قدرت مطلقش را محدود میكرد. در صورتی كه اگر از این انشقاق و چنددستگی جلوگیری میشد و نیروهای ملی میتوانستند اجماع خود را حفظ كنند طبق جدیترین تحلیلهای تاریخ پژوهان ایران معاصر، جلوگیری از كودتا كاملا امری امكانپذیر و شدنی بود. اما وقتی كار به جایی رسید كه نه فقط در بین گروههای مختلف و متعدد بلكه حتی در بین رهبران یك حزب (حزب توده) هم بر سر حمایت یا عدم حمایت از دولت مصدق اختلافات بالا گرفت، معلوم است كه بهترین فرصت برای قدرتی كه هم دولت مصدق و هم فعالیت هر حزب و گروه سیاسی را خاری در چشم خود میبیند، مهیا شده است.
چرا حزب توده پشت مصدق را خالی كرد؟
هرچند تفاوت اهداف سیاسی مصدق با حزب توده و استقرار «جمهوری خلق دموكراتیك» از زمین تا آسمان بود اما به نخستوزیری رسیدن او بیتردید موجب بیشتر شدن آزادی عمل این حزب شد. زیرا نخستوزیر جدید به روند گسترش فضای باز سیاسی شتاب بخشید. او گرچه حكم ممنوعیت فعالیت و غیرقانونی بودن حزب توده را كه در سال ١٣٢٧ و بعد از ترور محمدرضا شاه وضع شده بود ملغی نساخت اما بر این باور بود كه سختگیریهای نیروی انتظامی، آزادیهای مدنی و قانون اساسی را نقض میكند. مصدق میگفت كه سلطنت طلبان، اصلاحگران اجتماعی را «كمونیست» نامیده تا آنها را بدنام كنند همچنان كه قاجارها مخالفان خود را «بابیهای ملحد» مینامیدند و آشكارا اعلام كرد: «این حزب جزیی از ملت ایران است. »
همزمان با كاهش سختگیریهای دولت، حزب توده و هواداران آن فعالیتهای جدید را برای انتشار روزنامهها و ایجاد سازمانهای اداری نشریات منظم آغاز كردند. بنابراین یك روزنامه با عنوان «به سوی آینده» به سردبیری تمدن (یكی از اعضای هیات مشورتی) منتشر شد كه روزنامه رسمی حزب بود. علاوه بر این، مصدق سه تن از هواداران حزب توده را وارد كابینه خود كرد.
از طرف دیگر تشكیلات، انجمنها و جمعیتهای مختلف در حزب توده به واسطه روی كار آمدن دولت مصدق و آزادیهای سیاسی نسبی ناشی از آن دوباره احیا شدند تا جایی كه اگرچه این حزب به لحاظ قانونی همچنان فعالیتش ممنوع بود اما به گفته آبراهامیان توانست دوباره به صورت یك نیروی سیاسی عمده، خود جایگاه خود را بیابد. همین نیرومندتر شدن حزب در فاصله سالهای ٣٠ تا ٣٢ باد نخوت و غرور را آنچنان در دماغ رهبرانش انداخت كه خود را بر سر دو راهی حمایت یا عدم حمایت از مصدق دیدند. یعنی برای حمایت از دولتی كه عامل احیای این حزب و از سرگیری فعالیتهایش شده بود دچار تردید شدند!
این مسالهای بود كه سالها بعد حتی توسط رهبران حزب توده كه البته روشی میانهروتر را پیشه كرده بودند مطرح شد و از جناح تندروی این حزب به دلیل دنبال كردن «سیاستهای بسیار چپ گرایانه» انتقاد كردند. چنانچه عبدالصمد كامبخش مینویسد سازمان جوانان حزب توده در زمان مصدق تظاهرات غیرقانونی برگزار كرد، مقالات تحریككنندهای منتشر ساخت، به قهرمان بازیهای رمانتیك دست زد و خود را بیش از طبقه كارگر، پیشگام انقلاب سوسیالیستی قلمداد كرد. طبق این تحلیل «رهبران بیتجربه حزب» با طرح خواستههای غیر مسوولانه مانند ایجاد جمهوری دموكراتیك، مصدق را تضعیف كردند. (عبدالصمد كامبخش، نظری به جنبش كارگری و كمونیستی در ایران)
حتی نورالدین كیانوری از چهرههای تندروی حزب توده نیز بعدها در سمیناری درباره بورژوازی ملی گفت كه «ارزیابی نادرست از نقش بورژوازی ملی، گاهگاهی به برخی اشتباهات میانجامد... در سالهای مبارزه برای ملی كردن نفت (١٣٣٢-١٣٢٨) حزب توده ما چنین اشتباهات چپگرایانه فرقهای مرتكب شد.»
ایرج اسكندری هم در همین راستا بهصراحت میگوید: «ما فكر میكردیم كه مصدق برای ملی كردن نفت مبارزه میكند ولی از حمایت امپریالیستهای امریكایی برخوردار است. یعنی آنها او را هدایت میكنند. پس به این نتیجه نادرست شرسیدیم كه كمونیستها نباید از این جنبش ملی پشتیبانی كنند. »
مصدق بهانه تودهایها برای عبور از قانون اساسی
چنانچه اشاره شد بر سر هواداری از مصدق در بین رهبران حزب توده اختلافات بالا گرفته بود اما این نكته نیز قابل توجه است كه گروههایی كه در این حزب از مصدق حمایت میكردند نیز در واقع به دنبال محقق كردن منویات خود بودند و حمایت از دولت مصدق صرفا برای شان بهانهای بیشنبود. چنانچه اعضای این حزب در ٢٥ مرداد به اسم هواداری از مصدق اقدام به پایین كشیدن مجسمههای شاه كردند و درخواست الغای سلطنت و استقرار جمهوری خلق دموكراتیك را مطرح كردند. در واقع حزب توده میخواست ماهی خود را از آب گل آلود مرداد ٣٢ بگیرد و این یعنی بهانحراف كشیدن اصل قضیه و عوض كردن زمین بازی. اما مصدق كه میخواست شرایط را كنترل كند از حزب توده خواست نیروهایش را از خیابانها جمع كند و این همان مستمسكی است كه تودهایها در نقد مصدق میگویند كه اگر گذاشته بود نیروهای ما در خیابان بمانند جلوی كودتا را میگرفتیم. حال آنكه مساله مصدق با شاه مشخص بود و فكر میكرد میتواند آن را در چارچوب قانون اساسی مشروطه كه شاه دست كم در مقام حرف، خود را به آن پایبند میدانست حل كند. برای همین از تودهایها خواست كه خیابان را ترك كنند. چنانچه آبراهامیان مینویسد: «پس از ورود ارتش به خیابانها، رهبران حزب توده تلفنی به مصدق اطلاع دادند كه هواداران ارتش حزب توده مداركی در دست دارند كه نشان میدهد افسران سلطنتطلب میخواهند با سوءاستفاده از دستور نخستوزیر مبنی بر بازگرداندن نظم و قانون، جبهه ملی را سرنگون سازند. آنها همچنین از مصدق خواستند تا یك ائتلاف گسترده تشكیل دهد و از طریق پیام رادیویی مردم را به مقاومت مسلحانه در برابر این كودتای قریب الوقوع فراخواند. اما مصدق پاسخ داد كه چنین كاری به خونریزی گستردهای خواهد انجامید. »
به همین دلیل مصدق از حزب توده خواست تا نیروهایش خیابان را ترك كنند اما در آن زمان دیگر كار از كار گذشته بود و حكومت بهانهای را كه مدتها بود به دنبالش میگشت برای سركوب گسترده به دست آورده بود.
محمدعلی موحد در دومین جلد «خوابآشفته نفت» فعالیتهای حزب توده و موضع مصدق نسبت به آنها را در روزهای منجر به ٢٨ مرداد چنین روایت میكند؛ «حزب توده در آن دو روز گذشته تبلیغات خود را بر ضد سلطنت شدت بخشیده بود. كمیته مركزی آن حزب در بیانیهای كه روز ٢٧ مرداد انتشار داد، خواستار شد كه بیدرنگ «بر افكندن سلطنت و برقراری رژیم جمهوری به رفراندوم گذاشته شود. » دكتر مصدق طبعا نمیخواست با حزب توده هم آواز شود. از سوی دیگر او قسم خورده بود كه شخصا در مقام تغییر رژیم بر نیاید و اگر روزی جمهوری در ایران اعلام شد وی از قبول سمت ریاستجمهوری خودداری كند. »
موضع مصدق در مورد شعار جمهوری دموكراتیك
درست به همین دلیل بود كه مصدق از هرگونه همراهی با شعار «جمهوری دموكراتیك» خودداری ورزید و هیچگاه از این موضع خود پشیمان نشد. بلكه به عكس مدتها بعد دلیل مخالفت خود را با طرح شعار جمهوری دموكراتیك اینگونه اعلام كرد: «همه میدانند كه عصر روز ٢٧ مرداد ماه دستور اكید دادم هركس حرف از جمهوری بزند او را تعقیب كنند و نظر این بود كه از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی {شاه مخلوع} درخواست شود هرقدر زودتر به ایران مراجعت فرمایند. چنانچه ممكن نباشد شورای سلطنتی را تعیین فرمایند كه كارها متوقف نشود و جریان طبیعی خود را طی نماید و هرگاه با این دو پیشنهاد موافقت نمیشد چون حق تعیین شورای سلطنتی با اعلیحضرت بود و هیچ مرجعی غیر از خود ملت نمیتوانست به این كار مبادرت كند شورای سلطنتی از طریق رفراندوم تعیین گردد. » و سپس صراحتا میافزاید: «من نه فقط با جمهوری دموكراتیك بلكه با هر رقم دیگر آن هم موافق نبودم.»
آری حزب توده میخواست اهداف غایی و مطالبات حداكثریاش را محقق كند اما دریغ از اینكه با این كار جاده قلع و قمع خود را هموار كرد و در نتیجه آن، هم دولت ملی مصدق سقوط كرد و هم حزب توده از هستی ساقط شد. البته از مهمترین نقاطی كه در كارنامه حزب توده به چشم میخورد دغدغههای غیرملی این حزب و گوش به فرمان قدرتی بیرون از مرزهای ایران بود كه پرداختن به این مهم مجال دیگری میطلبد.
اما آنچه حایزاهمیت است اینكه سقوط دولت مصدق در مرداد ٣٢ شكست تمامی نیروهایی بود كه در آن مقطع اپوزیسیون حكومت بودند. توده ایها كه به بركت دولت مصدق مجال آن را یافته بودند تا دوباره به عنوان نیرویی موثر به صحنه سیاسی كشور بازگردند و آنقدر قدرتمند شده بودند كه خود را مستغنی از حمایت مصدق میدیدند و برای همین عبور از دولت او به بحثی جدی در میان رهبران این حزب تبدیل شده بود با برافتادن دولت مصدق دوباره به نیرویی شكست خورده و بلااثر تبدیل شدند. بهطوری كه این حزب در خلال ناآرامیهای سیاسی سالهای ٣٩ تا ٤٢ هیچ حضور سازمان یافتهای در داخل كشور نداشت و حتی برخی هستههای ماركسیستی كه سابقا با حزب توده همراه بودند، در تحولات بعدی نیز تا حدی حضور داشتند اما از حزب توده سابق، سایهای بیش نمانده بود. این حزب كه در دهه پیشین فشار سنگین سركوب شاه را متحمل شده بود اكنون توان مشاركتی قابلتوجهی را از دست داده بود و تنها میتوانست ژست تهدید را به خود بگیرد و این عاقبت حزب و نیرویی سیاسی بود كه با بلند پروازیهای خود و در سودای رسیدن به یك پیروزی بزرگ و در افكندن طرحی نو، آنچه را در طول چندین سال به دست آورده بود یك شبه از دست داد.
منابع:
١ـ ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان
٢ـ خواب آشفته نفت، محمدعلی موحد
٣ـ شورشیان آرمانخواه، مازیار بهروز
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید