روایت رامین اعتمادی‌بزرگ از ساخت مجسمه محمد غفاری به بهانه سالمرگ او

1394/5/27 ۱۰:۳۹

روایت رامین اعتمادی‌بزرگ از ساخت مجسمه محمد غفاری به بهانه سالمرگ او

اشا صدراشکوری . عسل عباسیان: محمد غفاری، معروف به کمال‌الملک، بی‌شک یکی از مشهورترین و پرنفوذترین هنرمندان در تاریخ هنر معاصر ایران است. بیست‌وهفتم مرداد سالروز درگذشت اوست. گنجینه گران‌بهایی از آثار خاندان غفاری و ٩ اثر از کمال‌الملک در كتابخانه و موزه ملی ملك گردآوری شده است. در میان آثار این نمایشگاه دائمی به خود او برمی‌خوریم که میان آثارش ایستاده؛ مجسمه‌ای از جنس موم و اندازه طبيعی از هنرمند که توسط رامين اعتمادی‌بزرگ ساخته شده است. این‌چنین پای گفت‌وگو با هنرمندی می‌نشينیم که کمال‌الملک را در میان آثارش تمام‌قد نگه داشته است.

 

كمال‌الملك من با تصور رایج فاصله دارد

اشا صدراشکوری . عسل عباسیان: محمد غفاری، معروف به کمال‌الملک، بی‌شک یکی از مشهورترین و پرنفوذترین هنرمندان در تاریخ هنر معاصر ایران است. بیست‌وهفتم مرداد سالروز درگذشت اوست. گنجینه گران‌بهایی از آثار خاندان غفاری و ٩ اثر از کمال‌الملک در كتابخانه و موزه ملی ملك گردآوری شده است. در میان آثار این نمایشگاه دائمی به خود او برمی‌خوریم که میان آثارش ایستاده؛ مجسمه‌ای از جنس موم و اندازه طبيعی از هنرمند که توسط رامين اعتمادی‌بزرگ ساخته شده است. این‌چنین پای گفت‌وگو با هنرمندی می‌نشينیم که کمال‌الملک را در میان آثارش تمام‌قد نگه داشته است.

رامین اعتمادی‌بزرگ بیش از ١٣ سال است که مجسمه می‌سازد. با توجه به تسلطش بر هنر مجسمه‌سازی نمی‌توان او را تنها یک مجسمه‌ساز دانست. او از رسانه‌های متفاوتی برای بیان آثارش استفاده می‌کند: عکاسی، نقاشی، هنر اجرا، چیدمان و ویدئوآرت. او همه این رسانه‌ها را در خدمت می‌گیرد برای بیان بهتری از ایده‌اش. بهتر است اعتمادی را هنرمند هنر مفهومی بنامیم؛ هنرمندی که خود را به یک رسانه مشخص محدود نكرده است.

اعتمادی فارغ‌التحصیل نقاشی از دانشگاه هنرومعماری و عضو شهرک بین‌المللی هنرمندان پاریس، عضو افتخاری مرکز توسعه هنرهای تجسمی ایران، عضو پیوسته هنرمندان مجسمه‌ساز ایران و عضو پیوسته هنرمندان نقاش ایران است. او تاکنون در کارنامه‌اش بیش از ١٤ نمایشگاه انفرادی، شرکت در بیش از ٦٠ نمایشگاه گروهی، جشنواره و دوسالانه در ایران، آمریکا، کانادا، فرانسه، آلمان، استرالیا، ترکیه، امارات، ارمنستان و چین را دارد. به بهانه سالروز درگذشت کمال‌الملک، روایت او از ساخت مجسمه سندسازی‌شده این نقاش را شنیده‌ایم.

*****

‌ما شما را به‌عنوان هنرمند هنر مفهومی می‌شناسیم که مدت‌های زیادی است روی یک «کانسپت» یا مفهوم مشخص کار می‌کنید. برای نمونه مجموعه «کارتن‌خوابها» که شامل سه مجسمه شبیه‌سازی‌شده از بی‌خانمان‌هاست، بعدتر در مجموعه «ببین چی پیدا کردم» و مجموعه «سرباز گمنام» هم به همین شکل شما درگیر بازنمايی از وقایع اجتماعی اطرافتان هستید. در خلال ساخت این مجموعه‌ها موزه ملک پیشنهاد ساخت مجسمه‌ای از استاد کمال‌الملک را به شما می‌دهد، چطور این سفارش را می‌پذیرید؟

کمال‌الملک شخصيت بسيار جذابی دارد جدا از اینکه یک هنرمند تأثیرگذار بوده، زندگی بسیار خاص و متفاوتی داشته، ریزبینی منحصربه‌فردش تأثير به‌سزايی در خلق آثارش گذاشته، تسلطش بر تكنيك باعث شده با قدرت همه‌چیز را در آثارش ثبت کند و این چیزی نیست که برای همه اتفاق بیفتد. جدای از اينها برای من دليل مهم‌تری وجود داشت چراكه قرار بود يك پرسوناژ واقعی از اين هنرمند بسازم البته با تكنيك شبيه‌سازی دقيق، تا سندی باشد از حضور هنرمند در موزه خودش؛ سندی نزديك به واقعيت و البته نه تصويری رايج كه از او در جامعه وجود دارد چون اين دو با هم فاصله دارند.

 

‌پروسه ساخت مجسمه کمال‌الملک با کارهای قبلی شما متفاوت بود؟

نه، همان روند همیشگی را طی کرد. ابتدا در موردش شروع به تحقیق کردم. با اینکه مستندات محدودی وجود داشت، من توانستم مدارکی جمع کنم که می‌توانست اطلاعات دقیق‌تری از کمال‌الملک به من بدهد؛ از تصویرش گرفته تا اندازه قد و فرم ایستادن که با توجه به شخصيت در هر انسانی متفاوت است، نوع پوشش و... . توجه به ژست او در عکس‌ها، نوع برخوردش با اطرافیان و تشخيص جايگاه اجتماعي‌اش را برای من روشن کرد. مثلا در يك عكس می‌بينيم كه او با غرور روی يك صندلی نشسته و شاهزاده‌ها و كارداران دولتی با شرمی خاص و خبردار كنارش ايستاده‌اند كه نشان از قدرت و نفوذ او در دربار دارد. یکی از مهم‌ترین مسائل برای من تغییراتی بود که او در مدت طولانی زندگی داشت؛ تحولاتی كه در طی حضورش در زمان پنج سلطنت طی کرده بود و همین امر انتخاب اينكه چه سن و دوره كاری‌ای از او را بازسازی كنم، سخت‌تر می‌كرد.

 

‌وقتی وارد موزه كمال‌الملك می‌شویم، در میان آثار خاندان غفاری، نقاشی را می‌بینیم که با حالت خاصی ايستاده، آثارش و ما را نظاره می‌کند. انگار حسی از غرور و افتخار را با خودش دارد. چطور به انتخاب این فیگور رسیدید؟

ابتدا مسئولان موزه در نظر داشتند فيگوری از كمال‌الملك داشته باشند درويش‌وار، عبابردوش و درحال ساخت تابلویی پشت سه‌پايه نقاشی. اما من اعتقاد داشتم اين دوره بخش كوتاه و انتهایی زندگی هنرمند بوده، پس ترجيح می‌دادم لحظه‌ای را بازسازی كنم كه هنرمند در اوج دوران كاری و زندگی خود بوده و بخش بيشتری از زندگی و افكارش را دربر می‌گيرد و خوشبختانه مسئولان موزه متقاعد شدند.

 

‌خود شما ابتدا نقاش بوده‌اید و بعد به مجسمه‌سازی روی می‌آورید و درگیر تجربه‌کردن رسانه‌های مختلف هنری می‌شوید. حالا از موزه سفارش ساختن فیگور یک نقاش را به شما می‌دهند که شناخت خوبی از او دارید، حس مشترک و آدمی که هویتش مهم است و شاید هویتش در جامعه به شکل دیگری گفته شده و می‌تواند در واقعیت این‌چنین نباشد. هرچند که با طول عمر زیاد کمال‌الملک همین می‌تواند بحث‌برانگیز باشد. چطور رامین اعتمادی ساختن فیگور کمال‌الملک را به‌نوعی بدل به ثبت وقایع واقعی و بازسازی واقعیت می‌کند؟ چطور شما از کمال‌الملك سند ساختيد؟

من فتورئال كار می‌كنم يعنی موبه‌مو عين واقعيت موجود كه نياز به تحقيق زياد و اجرای ظريف دارد. در اين آثار جزئيات نقش اساسی دارند. دقت در نحوه انتخاب و اجرا، اثر را باورپذير می‌كند تا مخاطب هم آن را باور كند و برايش تبديل به يك سند ذهنی شود. فراموش نكنيم من در تمام آثارم سند می‌سازم. حتی در كارهای متأخرترم كه موضوع از مسائل اجتماعی دور شده است و شخصی‌ترند؛ مثلا مجموعه «ما عشق را رعايت كرده‌ايم» يا مجموعه «ويس و رامين» كه با محوريت عشق هستند، همچنان من در حال ساخت سندهايی از خودم هستم. در دوره اول كاري‌ام كه روی مسائل اجتماعی كار می‌كردم باز هم اين به شكل ديگری، گاهی حتی پررنگ‌تر تکرار می‌شود. حالا موزه به من سفارشی می‌دهد از ساخت فيگور يك هنرمند تا به عنوان سندی از او در كتابخانه و موزه ملی ملك كه خود محل نگهداری اسناد محسوب می‌شود به شكل خاص در موزه‌ای به نام خود هنرمند در كنار آثار و اسناد زندگيش قرار گيرد. از طرفی آثار خود نقاش، ثبت دقيق محیط اطرافش بوده است؛ يعنی به نوعی كمال‌الملك به شكلی بسيار دقيق محيط پيرامون خودش را بازسازی می‌كرده و از آنها سند می‌ساخته است. اگر به تابلوی تالار آيينه دقت كنيم، شگفت‌زده می‌شويم كه با دقت شبيه به يك دوربين عكاسی همه‌چيز ثبت شده است. حالا من بايد از او برای چنين محيطی مجسمه‌ای دقيق می‌ساختم. فكر می‌كنم واضح است چرا و چطور اين كار در ادامه سندسازی‌ها و سبك كاريم قرار می‌گيرد.

 

‌این نوع نگاه، ساخت مجسمه کمال‌الملک را پیچیده‌تر نمی‌کند؟ جزئیات این سندگونگی کجاست؟

بله اين اثر با اين نوع نگاه از طرف من شروع شد و در تمام طول ساخت سعی كردم آن را رعايت كنم. من می‌خواستم آنچه می‌سازم به واقعيتی كه من از نقاش درک كرده‌ام، بيشترين نزديكی را داشته باشد؛ شبیه به تاريخ و اسنادی كه در دسترس بود نه چيزی كه در جامعه از او در ذهن‌ها حک شده است؛ مثلا فرم ايستادنش را از یک عكس انتخاب كردم تا دقيقا بازسازی موبه‌مو باشد؛ يعنی ذهن من كمترين دخالت را در فرم داشته و بيشترين تأثير من در مفهوم و انتخاب ديگر عناصر بوده است؛ مثلا در انتخاب متریال، چون جنس اثر از موم است و موم يک خاصيت جادويی دارد؛ شبيه به انسان عمل می‌کند. اگر از اين مجسمه به خوبی محافظت نكنند، زود خواهد مرد شايد كمتر از پنجاه سال!

 

‌به ذهنيتی كه در مخاطبان وجود دارد، اشاره كرديد. منظورتان از این ذهنیت چيست؟

كمال‌الملک در ايران هنرمند شناخته‌شده‌ای است. اكثر مردم كه دستی در هنر ندارند هم نام او را شنيده‌اند؛ اما يك نكته وجود دارد؛ يک تصوير عمومی از او جا افتاده است كه مربوط می‌شود به شاهکار علی حاتمی. اين فيلم چنان هنرمندانه، زيبا و دقيق ساخته شده است كه تقريبا عموم مردم چهره استاد جمشيد مشايخی را برای كمال‌الملک پذيرفته و باور كرده‌اند، چنان كه سخت می‌شود متقاعدشان كرد با چهره واقعی کمال‌الملک كمی فاصله دارد يا حتی فرم زندگيش. استاد حاتمی در فيلم كمال‌الملك مثل تمام شاهكارهای ديگرشان، نوع نگاه شخصي‌شان را در فيلم وارد كرده‌اند. به هر ترتيب، شكستن اين تابو بسيار كار سختی بود.

 

‌آيا در ساخت اين پروژه تنها بوديد، چون می‌دانم در موزه‌های بزرگ دنيا مثل مادام توسو و... يك تيم كامل و مجهز اين كار را انجام می‌دهند؟

در ايران كار گروهی سخت به نتيجه مطلوب می‌رسد. از طرفی من وسواس زيادی در ساخت آثارم دارم و اين همكاری گروهی را سخت‌تر می‌كند. درنتيجه تيم بسيار كوچكی دارم و بيشتر مراحل كار را مجبورم خودم پيش ببرم. اما خوشبختانه دوست و دستيار عزيزی سال‌هاست كه در اكثر كارها به من كمك می‌كند. پدرام زرگر كه در اصل گريمور سينماست، در مراحل ساخت مجسمه كمال‌الملك در كنارم بود و در بخش بافت و نصب مو، سيبيل، ابروها و گريم نهايی صورت به من کمک کرد. دستيار ديگری هم بود كه در مراحل تحقيق، طراحی و دوخت لباس به من كمك كرد كه البته فقط در اين كار همكاری داشت. و همین‌طور حمید شانس، حسين علی عسگری، سعيد روانبخش، محمودرضا رحيمی و حبيب هوشيار که جا دارد از آنها تشکر کنم.

 

‌سايت كتابخانه و موزه ملی ملك بی‌شك يكی از بهترين و كامل‌ترين سايت‌های موزه‌ای در ايران است و قابليت زيادی برای بازديدكنندگان دارد. حتی می‌شود به صورت مجازی از موزه بازديد كرد. تقسیم‌بندی جذابی برای اطلاعات آثار در نظر گرفته شده است اما در بخش نمایشگاه‌های دائمی «آثار خاندان غفاری» كه تصويری از مجسمه شما قرار دارد و ذکر مجسمه کمال‌الملک، هيچ مشخصاتی از شما به عنوان سازنده اثر نمی‌بينيم... .

جالب‌تر اينكه بگويم مجله تنديس هم يك ويژه‌نامه در زمان افتتاح موزه چاپ كرده است كه عكس مجسمه‌ام چاپ شده اما هيچ توضيحی از سازنده وجود ندارد. خب اين طبيعی نيست. درواقع هدف اصلی موزه نگهداری و حفاظت از آثار و اسناد است. اينجا يك چيزی درست عمل نكرده، وقتی اثری به يك هنرمند سفارش داده می‌شود، ثبت و ارائه اطلاعات سازنده اثر جزء وظايف اوليه آنهاست، چراكه اين هنرمند است كه جدا از موضوع و محتوای اثر به آن ارزش می‌بخشد. همه موزه‌ها در دنيا سعی می‌كنند اين اطلاعات را ثبت كنند و دائم با هنرمند برای جابه‌جايی، بازسازی و... در تعامل باشند.

 

‌فكر می‌كنيد هدفمندی موزه‌ها در ايران نگاه دقيق‌تری به گذشته دارند تا به آينده؟ حالا فكر می‌كنيد اين اتفاق سهوی بوده؟

موزه‌ها در ايران با آنكه ادعای اين را دارند كه قصدشان محافظت و نگهداری كامل و دقيق از آثار هنري است، اما به طور كامل اين كار را نمی‌كنند. شايد دقت و توجه در يك بخش با بی‌دقتی در بخش ديگری همراه است. در شكل ساده، مسئولان موزه تصميم می‌گيرند به يك هنرمند زنده سفارش ساخت مجسمه هنرمندی درگذشته را دهند تا در كنار آثار و اسنادش ثبت كنند اما نام هنرمند زنده سازنده اثر مفقود می‌شود. يعنی سند سازنده اثر وجود ندارد؛ سرنوشتی كه حداقل برای آثار موزه‌ای من دارد تكرار می‌شود. گم‌شدن اثر، حذف اسم اثر، حذف نام سازنده يا كوتاهی در نگهداری صحيح، به شكل عجيبی دارد تكرار می‌شود كه البته به‌نوعی غريب، خود در ادامه تكميل ايده‌های من پيش می‌روند. شايد اين اتفاقات در گذشته ما ريشه دارد اصولا ما در ثبت همه چيز مشكل داشته‌ایم. مهم‌ترين منابع ما درباره خودمان منابع غيرايراني است، بخشی هم به ضعف در ساختار مديريت برمی‌گردد و اين نه چيز تازه‌اي است و نه فقط برای يك شخص يا دوره‌ای خاص اتفاق می‌افتد. مثلا اتفاقی را كه برای مجسمه «ني‌لبك‌زن» بهمن محصص می‌افتد، به ياد بياوريد كه چطور حذف و سپس در زيرزمين تئاترشهر تكه‌تكه شده يا نگهداری و ارائه گنجينه موزه هنرهای معاصر تهران كه بزرگ‌ترين مجموعه آثار هنری غرب، در شرق است كه هنوز هم با حرف و حديث‌های فراوان همراه است. اما فراموش نکنیم در طول تاریخ همیشه هنر، ناجی هنرمند بوده است. تأثیر هنر در حافظه جمعی ثبت می‌شود. هنرمندی موفق است که بتواند از تمام کمبودها، ضعف‌ها و محدودیت‌ها هنر بسازد.

روزنامه شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: