ناصرخسرو و كتاب طبيعت / دکتر زهرا پارساپور

1394/5/7 ۰۷:۲۵

ناصرخسرو و كتاب طبيعت / دکتر زهرا پارساپور

نگاه ويژه ناصرخسرو به طبيعت از سويي مرتبط با انديشه‌هاي کلامي اوست و از سوي ديگر ريشه در تفکرات ديني و فلسفي پيش از او دارد. تعبير او از تأمل و تفکر در طبيعت به صورت «قرائت کتاب مبسوط» به اشکال گوناگون در ديوان اشعار و نيز در زادالمسافر بيان شده است. ارتباط اين کتاب با «کتاب مکتوب» چيست؟


 


نگاه ويژه ناصرخسرو به طبيعت از سويي مرتبط با انديشه‌هاي کلامي اوست و از سوي ديگر ريشه در تفکرات ديني و فلسفي پيش از او دارد. تعبير او از تأمل و تفکر در طبيعت به صورت «قرائت کتاب مبسوط» به اشکال گوناگون در ديوان اشعار و نيز در زادالمسافر بيان شده است. ارتباط اين کتاب با «کتاب مکتوب» چيست؟ رمزها، نهادها و استعاره‌ها چه نقشي در اين متن بازي مي‌کنند؟ پاسخ اين پرسشها در چهاردهمين مجموعه درس‌گفتارهايي درباره‌ي ناصرخسرو با سخنراني دکتر زهرا پارساپور ـ رئيس پژوهشکده‌ ادبيات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ـ مطرح شد.

ناصرخسرو مبلّغ ديني است

ناصرخسرو يک مُبلغ ديني است. يک مبلغ ديني تلاش مي‌کند که صحبت‌هايش برپايه‌ قرآن باشد. به‌ويژه درباره ناصرخسرو اين موضوع اهميت دوچندان پيدا مي‌کند. چون مورد تکفير اهل زمانه خودش قرار گرفته بود، مدام سعي مي‌کند که به نوعي جبران تبليغاتي که عليه‌اش مي‌شد بکند و حرفهايش را با قرآن مرتبط کند. ناصرخسرو توجه به تأويل قرآن دارد و معاني عميق آن را متعلق به انسانهاي متفکر مي‌داند. اما کتاب ديگري که در آثار منثور و منظوم خود از آن صحبت مي‌کند کتاب طبيعت است. او نگاه عميق و تازه‌اي به کتاب طبيعت مي‌کند و ميان کتاب قرآن و لوح محفوظ ارتباطي برقرار مي‌کند که براي ما بسيار جالب توجه است.

تشبيه طبيعت به کتاب پيش از ناصرخسرو، در ميان مکاتب و اديان شرق و غرب سابقه دارد و به اشکال گوناگون مطرح شده است. اين هم که طبيعت با کتابت چه رابطه‌اي دارد، مورد نظر متفکران بوده است. مطابق يک ديدگاه خداوند پيام خود را از طريق طبيعت به مخلوقاتش منتقل مي‌کند. اين پيغام را به شکل‌هاي گوناگون مطرح کرده‌اند. برخي گفته‌اند به شکل لفظي و شنيداري است. در حکمت اشراق از آن تعبير به «سروش» شده است. نوافلاطونيان طبيعت را انديشه خداوند دانسته‌اند؛ ولي آن چيزي که مي‌خواهيم راجع به آن صحبت بکنيم طبيعت به عنوان مکتوب و نوشته‌ي خداوند است. يا به اصطلاح ناصرخسرو: «خط خداوند».

خداوند همان اصطلاحي را که در مورد قرآن به عنوان «آيه» مي‌گويد، در مورد پديده‌هاي طبيعت هم به‌کار مي‌برد. همان‌طور که توصيه مي‌کند که در آيات قرآن تدبر و تفکر کنيد، توصيه مي‌کند که در آيات طبيعت هم تفکر کنيد. در متون عرفاني تعبير کتاب در مورد طبيعت، حتي با جزئيات آن، مطرح مي‌شود. نسفي در کتاب «انسان کامل» بحث مفصلي راجع به اين موضوع مطرح مي‌کند. يک جا مي‌گويد: «اي درويش، موجودات از وجهي علامت است و از وجهي نامه است. از اين وجه که علامت است، عالمش نام کرد و از آن وجه که نامه است، کتابش نام نهاد. آنگاه فرمود هر که اين کتاب را بخواند، مرا و علم و ارادت و قدرت مرا بشناسد.»

حکمت‌هاي الهي در کتاب طبيعت

در ادبيات فارسي از اين مقوله سخنان بسيار گفته‌اند. در بعضي از آنها حتي کار از اينکه طبيعت قابل خواندن است، بالاتر رفته و براي اين کتاب حروف و کلماتي قائل شده‌اند؛ مثلاً در همان «انسان کامل» مفردات عالم (آب، باد، خاک، آتش) را به حروفي تشبيه مي‌کند که ترکيب مي‌شوند و مرکبات را به وجود مي‌آورند. در نتيجه‌ آن مواليد ثلاثه به عنوان کلمه محسوب مي‌شوند. يک مقايسه‌اي هم هست بين کتاب طبيعت و لوح محفوظ. که در واقع علم خداوند است و پديده‌ها پيش از آنکه به وجود بيايند با آن قلم بر لوح نوشته شده‌اند. مرحله‌ بعدي آفرينش، فرود آمدن اينها به عالم کوْن و فساد و شکل‌گيري موجودات است. اما شکل‌گيري موجودات در روي زمين چگونه بوده است؟ در متون مقدس دو تعبير هست. يکي اينکه به شکل لفظ همراه با نوعي دميدن و نفخه بوده است.

تعبير ديگر هم هست که فرود آمدن آنها به معناي نوشته شدن آنها بر روي جهان طبيعت است. با اين تعبير با قلم و لوح ديگري سر و کار داريم. غزالي و نسفي دو قلم نام برده‌اند: يکي همان لوح و قلم اوليه است و يکي لوح و قلم اين جهان. فرق لوح و قلم ثانويه در اين است که نوشته شده است و پاک مي‌شود. با پاک شدن موجودات از صفحه‌ طبيعت، اين قلم شروع به نوشتن موجودات تازه‌اي مي‌کند.

ناصرخسرو و کتابت

ناصرخسرو در «زادالمسافرين» و ديوانش بحث مفصلي درباره‌ کتابت دارد. مي‌گويد لازم است كه خداوند براي هدايت و معرفت بندگانش با آنها صحبت کند؛ اما اينکه اين صحبت چگونه است، دست به شيوه‌اي استدلالي مي‌زند، مي‌گويد خداوند از طريق لفظ ارتباط برقرار نمي‌کند. يکي بدان علت که لفظ مربوط به جسم است. دوم اينکه مخاطبان خداوند همه حاضر نيستند و خدا براي اينکه تا انتهاي زمان با مخاطبانش گفتگو کند، بايد از طريق کتابت باشد. از اينجا گريز مي‌زند به اينکه خداوند از طريق قرآن و از طريق کتاب طبيعت با مخلوقاتش صحبت مي‌کند. پس تلاش کنيد که خدا را در طبيعت ببينيد:

اي آن که جز طرب نه همي بينمت طلب

گر مردمي، ستور مشو مردمي طلب

چون ننگري چه مي‌نويسد بر اين زمين

يزدان به خط خويش به انفاس تيره‌شب

بنويسد آنچه خواهد و باز بسترد

بنگر بدين کتابت پر نادر عجب

در جاي ديگر از اين کتاب دوم با عنوان «لوح محفوظ» ياد مي‌کند: بنگر اندر لوح محفوظ اي پسر!

نکته ديگر موقعيت انسان در جهان است. انسان بخشي از طبيعت و جهان است. در غرب گفته‌اند که انسان يک کلمه از اين جهان است؛ اما در بعضي از متون اسلامي و اشعار فارسي انسان در عين حال که کلمه است، کتاب هم هست. نسفي اصطلاح «کتاب صغير» را درباره انسان به‌ کار مي‌برد و مي‌گويد کتاب صغير مجموعه معارفي را که در کتاب مبسوط و گستردة طبيعت هست، در خودش دارد.

قرائت انسان از طبيعت و قرائت انسان از خودش موضوع ديگري است که در عرفان بر آن تأکيد شده است و دو ديدگاه وجود دارد: يکي نگاهي است که تأکيد بر سير آفاق دارد: رفتن و گشتن در جهان طبيعت تا از اين راه به معرفت رسيد؛ دوم سير انفاس و فرورفتن در خود و قرائت کتاب خويش است.

خوانندة دو کتاب

اما خوانندة اين دو کتاب کيست؟ ناصرخسرو مي‌کوشد به اين سؤال پاسخ بدهد. بي‌شک انسان تنها موجودي است که داراي تعقل و تفکر است و انتظار مي‌رود او قرائت کنندة كتاب طبيعت باشد؛ ولي آيا همه‌ چنين تواني دارند؟ اين در مورد قرآن هم مطرح است. آيا همه انسانها توان فهم قرآن را دارند؟ پيداست که هر کس توان فهم عمق و معاني باطني قرآن را ندارد. نظر ناصرخسرو اين است که کتاب قرآن خطاب به پيامبر است. پيامبر اين کتاب را مي‌فهمد و مي‌تواند فهم آن را به ديگران منتقل کند. اما در مورد کتاب طبيعت چطور؟

کتاب طبيعت در مقابل چشم همگان باز است و مي‌توان برداشتي از آن داشت. ناصرخسرو مي‌گويد همه مي‌توانند کتاب طبيعت را بخوانند؛ اما فهم همه يکسان نيست، بلکه به دو چيز بستگي دارد: يکي آنکه آن بخشي از طبيعت را که مي‌خوانند، چقدر لطيف است و چقدر کثيف. دوم آنکه کساني که کتاب طبيعت را قرائت مي‌کنند، با هم فرق دارند. بعضي‌ها را بايد دهها عبارت به آنها گفت تا به فهم برسند؛ اما برخي فقط با گفتن يک جمله دهها معني از آن دريافت مي‌کنند. پس به خود شخص هم بستگي دارد.

دريافت معاني از الفاظ طبيعت

آنچه مدّ نظر ناصرخسروست، دريافت معاني از الفاظ طبيعت و پديده‌هاست. او نتيجه مي‌گيرد که عاليترين درجه‌ قرائت و فهم اين متن از آن رسول اکرم(ص) است. او مي‌تواند پيام خداوند را از آيات طبيعت دريافت کند. تأويلهاي مختلفي را که مي‌شود از آيات طبيعت برداشت کرد، به عهده‌ رسول اکرم(ص) است و از طريق او به مراتب ديگر مي‌رسد:

چشم و گوش خلق بي شرح رسول

از خط و از قول او کور و کر است

قول او را نيست جز عالم زبان

خط او را شخص مردم دفتر است

خط او بر دفتر تنهاي ما

چشم و گوش و هوش و عقل و خاطر است

اما هدف از خواندن کتاب طبيعت چيست؟ سه هدف اصلي در آثار ادبي ما هم بازتاب پيدا کرده است: يکي شناخت و معرفت اسما و صفات الهي است. دوم اينکه از آنجايي که انسان خلاصه و چکيده‌ کتاب طبيعت است، با شناخت طبيعت خود را بازخواني و شناسايي مي‌کند. سوم آنکه چيزي که از دل اين خوانش به دست مي‌آيد و ما به آن معرفت پيدا مي‌کنيم، شناخت قوانين و قاعده‌ها و احکامي است که در دل طبيعت است و طبيعت آن قوانين را رعايت مي‌کند. ناصرخسرو همين قوانين و نواميس طبيعت را نوشته‌ خدا مي‌داند و به صراحت در بعضي از جاها مي‌گويد که منظور من از نوشته، همين قوانين طبيعت است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: