آخرین روزها و آخرین سفارش‌های امیر مؤمنان(ع)/ دکتر مصطفی دلشاد تهرانی

1394/4/15 ۱۱:۱۴

آخرین روزها و آخرین سفارش‌های امیر مؤمنان(ع)/  دکتر مصطفی دلشاد تهرانی

زندگی امام علی(ع) از آغاز تا انجام، درس‌آموز است و راه و رسم آن حضرت در نشان‌دادن زیست‌اخلاقی همچون مشعلی بر قله زندگی بشری فروزان است؛ و هر انسان آزاده و خواستار زندگی اخلاقی و ایمانی می‌تواند برترین تربیت‌شده قرآن‌کریم و مدرسه نبوی را الگویی راهبر به کمالات انسانی و میزانی برای سنجش راه و رسم‌ها قرار دهد. آخرین روزهای زندگی ایشان و آنچه پس از ضربت خوردن انجام دادند و بیان کردند، خود مایه درس آموزی‌ها است.



وصال با رفیق اعلی

زندگی امام علی(ع) از آغاز تا انجام، درس‌آموز است و راه و رسم آن حضرت در نشان‌دادن زیست‌اخلاقی همچون مشعلی بر قله زندگی بشری فروزان است؛ و هر انسان آزاده و خواستار زندگی اخلاقی و ایمانی می‌تواند برترین تربیت‌شده قرآن‌کریم و مدرسه نبوی را الگویی راهبر به کمالات انسانی و میزانی برای سنجش راه و رسم‌ها قرار دهد. آخرین روزهای زندگی ایشان و آنچه پس از ضربت خوردن انجام دادند و بیان کردند، خود مایه درس آموزی‌ها است.
چون امام علی(ع) ضربت خوردند، فریاد زد ابن‌ملجم را بگیرند و مردم نیز در پی او شتافتند و پیش از آنکه کاری بکند او را دستگیر کردند.(ابن‌سعد، الطبقات الکبری 3 / 37)
پس از آنکه جراحت امام علی(ع) را بستند، ایشان فرمودند ابن‌ملجم را به نزد او آوردند و به او گفتند: «ای دشمن خدا! آیا به تو نیکی نکرده بودم؟» گفت: چرا. پرسیدند: «پس چه چیز تو را بر این کار وا داشت؟» گفت: چهل روز شمشیر خود را صیقل دادم و از خدا همی‌خواستم که بدترین آفریدگانش با آن کشته شود!
حضرت علی(ع) فرمودند: «جز این نمی‌بینم که خودت با آن کشته می‌شوی که بدترین آفریدگان خدایی». (ابن أبی الدنیا، مقتل الامام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب/ 30)
با وجود بی‌منطقی و بدرفتاری ابن‌ملجم، امام علی(ع) برای مخالفان و دشمنان خود نیکی می‌خواستند و مشهور است که از شهادت خود به دست بدبخت‌ترین امت خبر می‌دادند؛ (احمد بن حنبل، المسند 1 / 209) و روایت شده‌است که مدتی پیش از این، چون ابن‌ملجم را دیدند، به بیتی از شعر عمروبن مَعْدی کرِب که درباره قَیْس بن مَکشوح مرادی سروده بود، تمثّل کرد:
من می‌خواهم او را عطایی بخشم و او می‌خواهد مرا بکشد؛ برای دوست مرادی‌ات بهانه‌ای [برای این کارت] بیاور. (أنساب الاشراف 3 / 261)
شگفت آن است که امام علی(ع) نگران رفتار با ابن ملجم بودند. پس به حسن و حسین علیهما السلام چنین سفارش کردند: «این اسیر را زندانی کنید. خوراک و پوشاکش دهید و با او خوشرفتاری کنید. اگر زنده ماندم، خود سزاوارترم که درباره آنچه بر من رفت، تصمیم بگیرم؛ اگر خواستم قصاص می‌کنم، و اگر خواستم می‌بخشم و اگر خواستم مصالحه می‌کنم. اما اگر مردم اختیار با شما است. اگر خواستید، او را بکشید، ولی مثله‌اش نکنید.» (أبوالعباس الحمیری، قرب الاسناد/ 143)
در مکتب علی(ع) تحقیرکردن مجرم، بدرفتاری با او، آزار دادن و شکنجه کردنش، به هیچ روی جایز نیست، و جز مجازاتی متناسب جرمش، چیز دیگری بر او روا نیست. امام علی(ع) با آن حال، اصرار داشت که با ابن‌ملجم بدرفتاری نشود. پس فرمود: «خوراکش را نیکو سازید و بسترش را نرم قرار دهید. اگر زنده ماندم، خود صاحب اختیار خون خویش‌ام، یا می‌بخشم یا قصاص می‌کنم و اگر مردم، او را به من ملحق کنید، (و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوزگران را دوست نمی‌دارد. بقره/ 190). (أنساب الاشراف 3/256)
و نیز روایت شده‌است که امام علی(ع) درباره رفتار با ابن ملجم چنین سفارش کردند: «همانا او اسیری است [در دست شما]؛ پس از نظر جا و مکان و اقامت با او نیک رفتار کنید و بخوبی و با بزرگواری مهمان‌نوازی کنید.» (الطبقات الکبری3 / 35)
مردم گرد آمده و بی‌تاب بودند. در این میان، اُمّ کلثوم، دختر امام علی(ع) با گریه خطاب به ابن‌ملجم گفت: ای دشمن خدا! پدرم را باکی نیست، و خدا تو را خوار و ناکام خواهد ساخت! گفت: پس بر چه کسی گریه می‌کنی؟ به خدا که این شمشیر را به هزار[درهم] خریدم و به هزار [درهم] آن را زهرآگین نمودم. اگر این ضربت بر همه مردم شهر وارد می‌شد، یک تن از ایشان زنده نمی‌ماند.(الطبری، تاریخ الرسل و الملوک 5 / 146)
با این همه، حضرت علی(ع) اصرار می‌کرد که با ابن‌ملجم نیک رفتاری و مدارا کنند. امام علی(ع) مدتی بیهوش شدند. چون به هوش آمدند، امام حسن(ع) ظرفی شیر به او داد. اندکی نوشید. سپس گفت: «برای اسیرتان شیر ببرید». آنگاه به حسن(ع) فرمودند: «فرزندم! به حقّی که بر تو دارم سوگندت می‌دهم که مبادا جز خوراک و پوشاک خوب به او دهید! تا زمان مرگ من با او مدارا کنید! از آنچه خود می‌خوری و می‌نوشی، به او هم بخوران و بنوشان تا بزرگوارتر از او باشی.» (المجلسی، بحارالانوار 42 / 289)
امام علی(ع) آخرین روزهای زندگی خود را سپری می‌کرد. در کوفه پزشکی داناتر و باتجربه‌‌تر از اثیربن عمرو هانی سَکونی در درمان جراحت‌ها نبود. چون اثیر بر بالین حضرت علی(ع) آمد، تشخیص داد که امیدی به بهبودی نیست و به امام(ع) گفت: ای امیرمؤمنان! وصیت خود را بکن که ضربت این دشمن خدا به مغز سرت رسیده‌است.
   مسلّم بود که امام علی(ع) روزهای آخر را می‌گذرانَد و از آن ضربت جان به در نمی‌بَرد. همه آشفته حال و گریان بودند، حسن(ع) گریان بر او وارد شد، گفت: «پسرم! چرا گریه می‌کنی؟» گفت: چرا گریه نکنم که تو را در نخستین روز آن جهانت و آخرین روز این جهانت می‌بینم؟ گفتند: «فرزند عزیزم! چهار چیز از من به یاد دار و چهار چیز دیگر به خاطر سپار که چندان که بدان کار کنی از کرده خود زیان نبری: بالاترین توانگری‌ها خرد است، و بزرگ‌ترین ناداری بی‌خردی است، و ترسناک‌ترین تنهایی خودپسندی است، و با ارزش‌ترین جایگاه اجتماعی خوش‌‌خویی است. فرزند عزیزم! از دوستی با کم خرد بپرهیز، زیرا می‌خواهد به تو سود رساند در نتیجه به زیانت دچار گرداند! و از دوستی با تنگ‌چشم پرهیز کن، زیرا او تو را از چیزی که بیشترین نیاز را بدان داری باز می‌دارد؛ و از دوستی با تبهکار نیز دوری کن که تو را به بهایی اندک می‌فروشد؛ و از دوستی با دروغ پیشه بپرهیز، زیرا او مانند سراب است؛ دور را به تو نزدیک می‌نمایاند، و نزدیک را دور.» (نهج البلاغه، حکمت 38)
عیادت‌کنندگانی نزد امام علی(ع) آمدند و از وی خواستند تا سفارش‌هایی به ایشان بکنند. ایشان خدای را ستایش کرد و سپاس گزارد و بر پیامبر(ص) درود فرستاد و از جمله گفت: «سفارش من به شما این است که چیزی را همتای خدا مدارید، و سنّت محمد را - که بر او و خاندانش درود باد - ضایع مگذارید. این دو ستون را برپا دارید و خود را از هر نکوهشی برهانید! من دیروز یارتان بودم و امروز موجب عبرت شمایم، و فردا از شما جدایم. اگر ماندم، خود صاحب اختیار خون خویشم، و اگر مُردم، مرگ مرا وعده‌گاه دیدار است. اگر ببخشم، بخشش موجب نزدیکی من است به خدای باری، و اگر شما هم ببخشید، برای شما نیکوکاری است. پس ببخشید! (آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟ نور/22).
(نهج البلاغه، نامه23)
امام علی(ع) درباره ضربت‌زننده خود بخشش را بر قصاص مقدم می‌دانست، ولی شرایط به‌گونه‌ای بود که اگر ابن‌ملجم، پس از شهادت امام علی(ع) مجازات نمی‌شد، به خونخواهی امام(ع) نه فقط ابن‌ملجم، که کسانی دیگر نیز کشته می‌شدند. از این رو، حضرت علی(ع) در وصیت خود به حسن و حسین علیهما السلام سفارش کردند که جز قاتل او نباید کسی مجازات شود، و اینکه در ازای ضربتی که زده‌است، یک ضربت بیشتر نباید به او زده‌شود. بدین ترتیب آن حضرت از ریخته‌شدن خون هرکس دیگر جلوگیری کرد.
روایت شده‌است که یک روز پیش از آنکه امام(ع) به شهادت برسند، مردم بر او وارد شدند و تمام‌شان گواهی دادند که او دارایی‌های عمومی را فراوان ساخت، و خود از دنیای آنان پاک بود، و در اجرای احکام و قوانین رشوه نگرفت، و از بیت المال مسلمانان به‌اندازه زانوبند شتری استفاده نکرد، و از دارایی خود جز به‌اندازه نیاز نخورد و بهره نبرد. (الاختصاص/160)
چون لحظه شهادت امیرمؤمنان(ع) فرا رسید، فرزندانش را گرد خود فراخواندند: حسن، حسین، محمدبن حنفیّه، و فرزندان کوچک را؛ و سفارش‌هایی به آنان کردند، و در پایان گفتند: «با مردم چنان بیامیزید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید با مهربانی به سوی‌تان آیند.» (نهج البلاغه، حکمت10)
پس از این آخرین سفارشها، حضرت علی(ع) پیوسته می‌گفتند: «لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ، لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ» تا آنکه به رفیق اعلی پیوست؛ و این زمان، بیست‌ویکم رمضان سال چهلم هجری بود. (ابن أبی الدنیا، مقتل الامام أمیرالمؤمنین علی‌بن أبی‌طالب/ 47)

ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: