حماسه ملی ایران / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش بیستم

1394/4/13 ۰۷:۳۶

حماسه ملی ایران / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش بیستم

کتابهاي مقدس علويان اهل حق (يارسان) چنان که شيوه و سرشت کتابهاي ديني است، از نظم محتوايي اساطيري و تاريخي برخوردار نيست. پير هاشم رژه‌وي از قديسان علويان درباره واقعه گرفتاري کيکاووس در مازندران که آن را تطبيقي با طي هفت مرحله عرفان و به اصطلاح هفت شهر عشق مي‌دانند، مي‌گويد:


حماسه ملي ايران در اعتقاد علويان يارسان

هفت شهر عشق

کتابهاي مقدس علويان اهل حق (يارسان) چنان که شيوه و سرشت کتابهاي ديني است، از نظم محتوايي اساطيري و تاريخي برخوردار نيست. پير هاشم رژه‌وي از قديسان علويان درباره واقعه گرفتاري کيکاووس در مازندران که آن را تطبيقي با طي هفت مرحله عرفان و به اصطلاح هفت شهر عشق مي‌دانند، مي‌گويد:

ئه‌و مازنده‌ران، ئه‌و مازنده‌ران

بارگه‌ي شام وه‌سته‌ن، ئه‌و مازنده‌ران

ياران مه‌کردي جه‌نگ وقه‌وران

که‌يکاوس ويش بي پادشاي سوبحان

سولتان يه‌کره‌نگ، خواجاي غولامان

بروز دابه‌يان، يورت هه‌فته‌نان

روسته‌م بي بنيام، پـير شه‌فا خان

ها گيو بي داوود، چه‌رخه چي جيهان

گوده‌رز «پير موسي»، نوخته‌ي سرنيشان

روسته‌م يه‌کده ست، موسته‌فاي ده‌ودان

به‌هرام بي ره‌مزبار، موهر ره‌زم خوان،

زواره ويش بي يار زه‌رده بان

جه‌هانبه‌خش «روچيار» هام به‌قاي خواجان

چوارته‌ن هه‌فته‌نان چه‌و گا بي‌عه‌يان

باقي ميردان بي ره‌زم په‌هله‌وان

مه‌ولام ره‌نگبازه‌ن، ره‌نگ مه‌ده‌و جه‌ولان

هه‌ر وه‌ختي ره‌نگي ئه‌و که‌رده‌ن به‌يان

ميرديکم گه‌ره‌که‌ن ويل نه‌بو وه‌ي ران

چه‌ي عه‌يار بازييه نه‌بو سه‌رگه‌ردان

وه کوچ و که‌لام بـزيو نه‌مه‌يدان85

بي‌شک مه‌زانو راگه‌ي دين حه‌قان

ترجمه: به مازندران شکوه پادشاهم (خداوندگار) انداخته شده است86 به مازندران+ اي ياران! جنگ و جدل و ممانعت مکنيد/ کيکاووس خود از ذره ذات (فرّة ايزدي) پادشاه سبحان برخوردار بود [همه چيز را مي‌دانست] + سلطان يکرنگ (خداوند مطلق) صاحبکار بندگان/ صبحگاهان منزل و مأواي هفت‌تنان را مشخص و آشکار کرد+ رستم از فرّ (ذره ذات) پير خرد بنيام شفاي بزرگ برخوردار بود/ گيو فرّ داوود دادرس و کماندار را داشت+ (گودرز) از فرّ پيرموسي که نقطه معني‌بخش حروف و سرآغاز شناخت است، بهره‌مند بود/ رستم يکدست نماد مصطفي ده‌ودان باطن‌دار جانستان بود. [رستم يکدست از پهلوانان خُرده شاهنامه‌هاي کُردي است و اکثر اين شاهنامه‌ها ريشه در «سرانجام» دارند و اين شخصيت از روايات ديني و اعتقادي علويان اهل حق (يارسان) به خرده شاهنامه‌ها وارد شده است. اين رستم تنها يک دست دارد که به روايت شاهنامه‌خوانان کُرد از سينه‌اش آويخته و جان‌ستان و بي‌مرگ و بي‌رقيب است] + بهرام [فرزند گودرزِ کشواد] فرّ (ذره ذات) از رمزبار داشت که نامش موجب چيرگي بر دشمن است/ زواره [برادر رستم] فرّ از بابايادگار داشت+ جهانبخش [از پهلوانان خُرده‌شاهنامه‌هاي کُردي است که از متن سرانجام برگرفته شده و نامي از او در شاهنامه فردوسي نيست. وي از خاندان رستم است]87 زنده جاويد است که با صاحبکار آخرين (مهدي موعود) ظهور خواهد کرد/ [در واقعه مازندران] چهارتن [مقدس] و هفت‌تن [مقدس] آشکار شدند+ او (خداوند) زندگي‌بخش انسانهاي جنگاور و پهلوان بود/ مولا و خداوندگارم رنگباز است و رنگ را مي‌گرداند [هر لحظه به رنگي بت عيار درآيد] / انسان کاملي را خواهانم و او را مي‌پذيرم و قبول دارم که با تغيير رنگها منحرف نشود و از گروه ياران خارج نگردد و به بيراهه نرود [هرچه هست از اوست و نبايد به ديگري نسبت داد] + و از اين عياري و دگرگوني حيران و سرگردان نشود/ با آگاهي از حرکتهاي دوري و راهروي بر متون کتابهاي اعتقادي وارد ميدان شود+ [در اين صورت] بدون شک راه دين حقيقت را مي‌داند [خواهد دانست].

 

هفت‌خوان رستم

حماسه ملي ايران سروده حکيم طوس با اين مشخصات اخلاقي و اهورايي و پيوند با عرفان ايراني و اسلامي و نيز تأثير مستقيم در اعتقاد علويان (يارسان) و اختصاص بخشي از کتابهاي سرانجام به شخصيت‌هاي اصلي شاهنامه فردوسي به عنوان قديسان و صاحبان ذره ذات (فرّه) به عنوان نقطه مرکزي عرفان عاميانه مردم ايران خودنمايي کرده است که ‌امروز جايگزين‌هاي ديگر براي آن جستجو مي‌شود؛ کساني که با پيوند حماسه ملي ايران با آيين علويان آشنايي دارند، معتقدند اينکه در شاهنامه آورده شده که رستم از «هفت‌خوان» گذشت، يعني هفت مرحله (نفس، طبع، صدر، قلب، عقل، روح، سرّ خفي، سرّ اخفي)88 را که مراتب سلوكي در طريقت علوي است، طي نموده است و «سيمرغ» راهنما و پير و دستگير او بوده که تربيت روحي زال و رستم را به عهده گرفته است.

ادامه دارد

پي‌نوشتها:

85 ـ همان، ص385.

86 ـ توجه داشته باشيم که درباره نزول شکوه خداوندگار کاربرد افعال متفاوت و مختلف است و فعل به مقتضاي مقام نزول به کار رفته است.

87 ـ شواهد و دلايل متقن تاريخي و جغرافيايي و برداشت درست علمي نشان مي‌دهد که «خرده‌شاهنامه»‌هاي کُردي عموماً از متن دوره‌هاي «سرانجام» نشأت گرفته‌اند؛ از جمله اينکه:

1ـ اسامي پهلواناني که در شاهنامه فردوسي نيامده است، مانند: رستم يکدست، جهانبخش، قهار و... شخصيت‌هاي محوري خرده‌شاهنامه‌هاي کردي هستند که اين اسامي در متن دوره‌هاي «سرانجام» از قديسان صاحب ذرة ذات (فرّ ايزدي) هستند.

2ـ پهلوانان و پادشاهان در خرده‌شاهنامه‌ها در تنگناهاي جنگ بيشتر به نمادهاي مقدس علويان اهل حق (يارسان) سوگند ياد مي‌کنند يا از آنان مدد مي‌جويند؛ چون داوود پيغمبر يا ائمه اثني‌عشر که داوود عليه‌السلام از نمادهاي هفت‌تنان در آيين يارسان و دوازده‌امام نيز مرکز پيوند دو فرهنگ اعتقادي اسلامي و باستاني بر اساس نص «سرانجام‌»ها هستند.

خوانندگان بي‌خبر از قضيه به سبب عدم آگاهي از متون سرانجام‌ها و رسالت اين کتب آييني، اين گونه سوگندها و توسلها را به حساب اشتباه و ناآگاهي سرايندگان مي‌گذارند، در حالي که سرايندگان اين آثار فلسفه سروده‌هاي خود را بيشتر از هر کس مي‌دانسته‌اند و از بيم محتسب و مفتي و مدرس و حاکم و... اصولاً سروده‌هاي خود را يا به طور گمنام يا با تخلصي مستعار انتشار مي‌دادند و به همين علت انتساب خرده‌شاهنامه‌هاي کردي به فرد يا افرادي از شاعران کُرد هيچ اصل و اساسي ندارد و ساخته و پرداخته متأخران يا احياناً کاتبان نسخه‌هاي آن شاهنامه‌هاست؛ زيرا اين شاهنامه‌ها بيشتر در قرن دوازدهم و سيزدهم هجري مکتوب شده است و پيش از آن غالباً شفاهي بوده و حفاظ توانايي سروده‌ها را از بر مي‌کردند و در زمان و مکانهاي خاصي براي اهالي و علاقه‌مندان مي‌خواندند.

تا جايي که به ياد دارم و از معمران و سالمندان و کلام‌خوانان و شاهنامه‌دانان کُرد شنيده‌ام، در حوزة‌ اميرنشين زنگنه (کرمانشاهان) اين متون و سروده‌ها را به همين علت «راز» مي‌گفتند؛ بنابراين سوگند و توسلهاي يادشده در خرده‌شاهنامه‌هاي کُردي از پارادوکسهاي رازآلودي است که نمايانگر پيوند اعتقادي پيش و پس از ظهور اسلام در انديشه علويان اهل حق (يارسان) است و نتيجة آن، آفرينش شخصيت‌هاي دوسويه در سروده‌هاست که حامل بار اعتقادي اسلامي و باستاني هستند. شخصيت‌هايي چون: زرعلي، مهرعلي و زرپوش، زرداد و... «زر» که در اوستا نيز به همين صورت آمده است، همان «زال» است که تداعي‌ معني «پير» در آيين يارسان را دارد و اسامي پيرعلي مترادف زرعلي است؛ چه، «مهر» يا «زر» نماد پيش از اسلام و «علي» نماد پس از اسلام است.

اين پيوند و تأثير تا جايي پيش مي‌رود که در منظومه‌هاي سروده‌شده در اين حوزه که غالباً از دوره صفويه تا اواخرقاجار به زبان فارسي سروده شده‌اند و به تبعيت از سرايندگان خرده‌شاهنامه‌هاي کردي، شاعراني ناشناس و گمنام دارند، رستم به دست حضرت علي بن ابي طالب به اسلام مشرف مي‌شود! و اين سند گوياي پيوند و يکي شدن فرهنگ ايران و اسلام و يک‌کاسه ساختن انديشه مهري و علوي‌گري است (رک: رستم‌نامه «داستان منظوم مسلمان شدن رستم به دست امام علي(ع)»، سراينده ناشناس، به کوشش سجاد آيدنلو، ميراث مکتوب، تهران، 1387) حوزه اين انديشه پيوند و همبستگي نشأت گرفته از دوره‌هاي «سرانجام» کتاب مقدس علويان اهل حق (يارسان) سراسر ادبيات عاميانه آذربايجان، ايران غربي، خراسان و افغانستان و... در بر گرفته است که خود کندوکاو و پژوهشي تطبيقي و گسترده را مي‌طلبد...

88 ـ چنان که مي‌بينيم، اين هفت وادي حداقل از لحاظ عناوين با هفت شهر عشق شيخ عطار که «طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فقر و فنا»ست، متفاوت است.

اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: