علوم انسانی و اجتماعی / دکتر رضا داوری اردکانی - بخش هفتم

1394/4/10 ۱۰:۴۵

علوم انسانی و اجتماعی / دکتر رضا داوری اردکانی - بخش هفتم

کین‌توزی و خشونت و تروریسم که جای مبارزه و مجاهده برای استقلال و آزادی رؤیایی را گرفته است، از ناتوانی این سو و بسته‌شدن افق آن سو حکایت می‌کند. شاید اگر جهان توسعه نیافته به وضع توسعه یافتگی نزدیک می‌شد، مشکل جهان تا این حد شدید نمی‌شد.

 

کین‌توزی و خشونت و تروریسم که جای مبارزه و مجاهده برای استقلال و آزادی رؤیایی را گرفته است، از ناتوانی این سو و بسته‌شدن افق آن سو حکایت می‌کند. شاید اگر جهان توسعه نیافته به وضع توسعه یافتگی نزدیک می‌شد، مشکل جهان تا این حد شدید نمی‌شد.

به هر حال علوم اجتماعی باید به ما بگویند که چرا اروپاییان و آمریکاییان در سیاست و حتی در نظر اجتماعی و تاریخی، طرح جامعه جهانی مرفه را کنار گذاشتند و مزایای جهان جدید را به خود اختصاص دادند (و این شأن منفی وضع پست مدرن است) آیا طرح جامعه جهانی رفاه غیرعملی بود یا لختی (اینرسی) قدرت در غرب، مردم آسیا و افریقا و آمریکای لاتین به حساب نیاورد و آنها را مشمول اصول حقوق بشر ندانست؟ این به حساب نیاوردن ظاهراً به نفع قدرتهای غربی بود، به‌خصوص که با آن استعمار به آسانی توجیه می‌شد؛ اما طرح مدرنیته اگر می‌بایست اجرا شود، می‌بایست کل جامعه بشری را در بر گیرد. پیداست که این طرح دشواری‌های بسیار داشت؛ ولی این دشواری‌ها با گزینشی که در تاریخ اروپای جدید صورت گرفت، تشدید شد.

دانشمندان علوم اجتماعی اروپا و آمریکا به وضع جهان توسعه‌نیافته چنان‌که باید اعتنا نکردند و ندانستند که تعلق به دمکراسی با حمایت از حکومتهای مستبد و فاسد آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین نمی‌سازد. تعارض در نظام لیبرال دمکراسی غرب با پیشامد جنگ بین‌المللی اول کم و بیش آشکار شد؛ اما پس از جنگ جهانی دوم و در زمانی که کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین طالب استقلال و حکومت ملی (به صورتی که پس از انقلاب فرانسه در اروپا پدید آمده بود) شدند و مبارزه و جهدشان با دخالت قدرتهای غربی و اعمال نفوذ آنان در هم شکسته شد، رؤیای استقلال ملی هم بر باد رفت.

روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برای ما روز بدی بود و همواره بد خواهد ماند؛ اما این روز صرفاً برای ما بد نبود. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روز پایان سودای حکومت ملی در جهان جویای استقلال و توسعه‌ علمی اجتماعی و اقتصادی است. این رؤیا را قدرتهایی بر باد دادند که خود را پرچمدار دمکراسی و حقوق ‌بشر و عدالت می‌دانستند و خواب‌زدگان ملتفت نشدند که غرب مغرور دمکراسی‌اش را به کسی عاریه نمی‌دهد. اگر مردمی دمکراسی و حکومت ملی می‌خواهند، خود باید بتوانند آن را بنا کنند. حکومت ملی و دمکراسی تقلیدی، سست‌بنیاد است.

بخشی از بحران علوم اجتماعی معاصر به رابطه جهان توسعه‌یافته با جهان توسعه‌نیافته بازمی‌گردد. این جهان اگر علوم انسانی و اجتماعی داشت (یکی از مصادیق علوم انسانی به نظر من فلسفه سیاسی است که مدتی در اروپا فراموش شد، اما دوباره صورتهایی از آن در آثار بعضی فیلسوفان معاصر پیدا شده است) و شکست را به جان آزموده و به خودآگاهی یافته بود، می‌توانست در عین حال که وضع خود را درمی‌یافت، غفلت غرب را هم به غربیها تذکر دهد. اگر این توقع زیاد باشد، جهان توسعه‌نیافته حداقل باید نقص‌ها و نیازها و اولویت‌هایش را بشناسد. جهان توسعه‌یافته و در حال توسعه برای اینکه بتواند امکانهای خود را در راه توسعه با هماهنگی به کار گیرد، باید طرحی از آینده در نظر داشته باشد که آن را به مدد علوم اجتماعی محقق سازد.

به این جهت نیاز این جهان به علوم اجتماعی بیشتر است؛ زیرا آهنگ و هماهنگی این جهان را علوم اجتماعی باید دریابد و با پژوهشهای این علوم است که زمینه بهره‌برداری از امکانها و من جمله از علوم دیگر فراهم می‌شود.

پس مراد از تقدم علوم انسانی این است که این علوم شرط بهره‌برداری و حتی برخورداری بیشتر و بهتر از علوم دیگرند؛ زیرا جهان توسعه‌نیافته بدون برنامه کاری از پیش نمی‌برد و کار برنامه‌ریزی را سیاستمداران به کمک دانشمندان و پژوهندگان علوم اجتماعی باید انجام دهند یا قسمت عمده‌ این کار به عهده آنان است.

اگر جهان توسعه‌نیافته اکنون از دانشمندان و مهندسان خود چنان‌که باید نمی‌تواند استفاده کند، لااقل به حکم اخلاق باید بپرسد که: این ناتوانی از کجاست و چگونه باید رفع شود؟ هر دانشمندی به این پرسش نمی‌تواند پاسخ دهد؛ زیرا پرسش، تاریخی و اجتماعی است و در علوم انسانی و اجتماعی باید به آن پاسخ داده شود.

وقتی یک کشور نتواند از دانش و دانشمندانش چنان‌که باید بهره‌مند شود، با مهم انگاشتن و تبجیل و تعظیم صوری و لفظی دانش و دانشمند مشکلی گشوده نمی‌شود. برای تعظیم علم باید آن را محقق کرد و در طلب جهان علم و فضای مناسب رشد و بسط آن بود. علم جدید، علم ساختن و پرداختن است و این ساختن و پرداختن که به دست سیاستمداران و مهندسان و اقتصاددانان و… صورت می‌گیرد، موقوف به قرار گرفتن هر علم در جای خویش است.

علم و به خصوص علم جدید مجموعه‌ای از حقایق انتزاعی نیست که در همه جا یکسان مورد استفاده قرار گیرد، بلکه هر کشوری بر حسب امکانها و استعدادها و نیازهایی که دارد، می‌تواند از فواید علم برخوردار شود. دانشمندان هر رشته علمی معمولاً به پژوهشهای خاص علم خود می‌پردازند و به اینکه علمشان در کشور و در جهان چه موقع و مقامی دارد، کمتر اعتنا می‌کنند و اگر اعتنا کنند، فرصت و مجال تأمل و تحقیق در آن را ندارند. پس کسانی باید باشند که بیندیشند علم در زندگی‌شان چه شأن و اثری دارد و تأثیرش از چه طریق و با چه شرایطی است؟

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: