1394/3/12 ۰۸:۵۸
اشاره: مرحوم علامه سید جلالالدین آشتیانی (۱۳۰۴ ـ ۱۳۸۴) از عالمان بزرگ معاصر و استادان بنام فلسفه اسلامی است که آثار ارجمندی در فلسفه و عرفان نگاشته است. وی سالها نزد عالمانی چون آیات عظام: موسوی بجنوردی، رفیعی قزوینی، بروجردی، میرزا مهدی آشتیانی، علامه طباطبایی و بهویژه امام خمینی(ره) به تحصیل علوم عقلی و نقلی پرداخت و علاوه بر تربیت شاگردان متعدد، آثار پرباری نیز نگاشت و مهمتر از آن، به احیای آثار حکمایی پرداخت که شاید اگر مساعی او نبود، در غبار روزگار از یاد میرفتند.
پروفسور هانری کربن در باره او گفته: «آشتیانی مانند ملاصدرایی است که در عصر ما زندگی میکند، به نحوی که ملاصدرایی دوباره زنده شده! او فیلسوفی است که نمایندة تمام عیار فلسفة دیرین است، منتهی فلسفة دیرینی که به نحوی کاملاً امروزی درک شده است.» و به گفته دکتر شایگان: «آشتیانی نقطة تبلور یک نحوة هستی است که از یک سو معطوف به قلههای بزرگ تفکر این مرز و بوم است یعنی ابنسینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین و از سوی دیگر نگاهی است باز به سوی آینده. آشتیانی دربرگیرندة بهترین صفات معنوی این آب و خاک است در آنچه طی قرون متمادی، روح این قوم کهنسال به تقطیر فراهم کرده… برخورد با او یعنی تشرف به یکی از وجوه اصیل روح ایرانی، یعنی برخورد با یک نهاد؛ نهادی که علی رغم گسستهای زمانه، همچنان پابرجاست.» وی که سالیان درازی با امام بوده، پس از ارتحال ایشان مطلب زیر را در حق استاد گرامیاش نوشته است:
***
با نهایت تأسف و تألم از رحلت جانگداز امام بزرگوار و رهبر عظیمالشأن انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران… حقیر به نحو اختصار، محض یادبود پیرامون شخصیتی که در تاریخ ملتها جزء افراد نادر و عزیزالوجود و انسانی ممتاز است، در حد درک و فهم خود اموری را ذکر مینماید:
این بنده حقیر قدری بعد از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی که برای تحصیل به قم مشرف شدم، در مدرسه فیضیه، حضرت امام (سقیالله تربته) را در مدْرَس زیر کتابخانه در حالی که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام مطالبی را که آن روز در یک ساعت تقریباً افاضت فرمودند، به حافظه سپردم؛ یعنی عباراتی را که با کمال طلاقت زبان و عذوبت بیان تقریر میفرمودند، از جاذبهای حیرتآور برخوردار بود که در بیان و تقریر و تحریر و عبارات نگنجد.
آن روزگار آقا جوان و فوقالعاده بانشاط بود و سعی داشت معضلات تفهیم شود و الحق در صاحب ذوق، یک نوع اهتزاز روحانی و طرب قدسی و ملکوتی در مستمع ایجاد مینمود. لسان موعظه امام دومی نداشت، یا ما ندیدیم.
صحبت در خداشناسی و مراتب و درجات آن بود و تقریر این مهم که احوال همه طوائف ـ از سعدا و اشقیا و متوسطان ـ در قرآن مذکور است؛ یک درجه از معرفت، تحصیل علم به خداوند است از طریق موجودات محسوسهای که جزء عجائب خلقت هستند و شتر از عجائب خلقت است؛ ولی اگر کسی حق را از طریق معرفت به حالات و اطوار و ظواهر و بواطن شتر بشناسد، این خود یکی از طرق خداشناسی است و اگر معرفت انسان مادامالعمر منحصر شود به معرفت به حق از طریق این حیوان عجیبالخلقه و از طور محسوس، به اطوار معقولات تجاوز ننماید و از عقال عقل خلاص نشود و مخاطب به این خطاب مبرم نگردد که «اَولم یکف بربّک انّه علی کلّ شیءٍ شهید»، او شترشناس است نه خداشناس…
مرحوم مغفور امام و رهبر ملت در حدود سهسالگی مادر و بعد از مدتی کم پدر را از دست داد؛ ولی حق متعال به لطف خاص خود او را موفق به تحصیل در علوم منقول و معقول نزد اساتید بزرگ و نخبه نمود و بعد از شهریور ۲۰، زمانی که نگارنده به قصد تحصیل به شهر قم مشرف شدم، آن مرد بزرگ استاد مسلّم در حکمت متعالیه و از اساتید مسلم در کتب عالیه سطوح در علوم منقول بودند.
متجاوز از بیست سال «شرح منظومه» و «اسفار» تدریس کردند و یگانه مشعل فروزان علم توحید و معرفت ربوبی و استاد وحید در علم عرفان یعنی معرفت اسماء الله و نفیس ترین دانش بشری موروث از اولیا: علم توحید و ولایت و نبوت و شئون آن محسوب میشدند و مدتی برای برخی از ارباب معرفت «شرح قیصری بر فصوص» را تدریس کردند؛ ولی محیط لیاقت آموزش اشرف علوم و فنون را نداشت.
روزی از آن جناب سؤال کردم: «در فرق بین عطایای ذاتی و اسمایی آنچه را که شارح قیصری نوشته است، به نظر حضرت عالی درست است؟» فرمودند: «نه» و به نحو اختصار فرق بین این دو قسم از عطایا را بیان فرمودند. عرض کردم: «حیف نیست که منع فیض میفرمایید؟ اگر همین نصوص قونوی را که با تعلیقات مرحوم آقا میرزاهاشم چاپ شده است برای افراد مستعد تدریس بفرمایید، مشکلی پیش میآید؟» فرمودند: «مساوی است با انتحار، عیب دیگری ندارد!»
مرجعیت
امام (اعلی الله مقامه) خود بنیانگذار مرجعیت خویش بود؛ به این معنی که توفیق او در تدریس فقه و اصول فقه خارج حیرتآور است. آن مرحوم در مدتی نسبتاً کم از نواحی هوش سرشار و ذوق کممانند و دقت نظر و حسن سلیقه در تدریس، به انضمام طلاقت زبان و قوه فوقالعاده در تفهیم مطالب و احتراز از نقل اقوال علما و فقها در حد خارج از اعتدال و لزوم، طلاب مستعد و باهوش را به درس خود متوجه نمود و بسیار زودتر از آنچه که محتمل بود، بزرگترین و پرجمعیتترین حوزه فقاهت و اجتهاد را از آن خود نمود. با آنکه استاد مسلم معقول و حکمت بود، از آمیختن مسائل حکمی با علم اصول و فقه سخت خودداری میفرمود و معتقد بود که هر علمی جا و مقام خاص دارد.
بنده حقیر درسال ۱۳۴۰ که «شرح مشاعر ملاصدرا» را با تعلیقات و مقدمه مفصل خود برای چاپ مهیا مینمودم و در سال ۱۳۴۲ چاپ شد، در مقدمه این کتاب که نظری اجمالی به سیر فلسفه و عرفان در چند قرن اخیر دارد، نوشتهام: «استاد علامه آقای حاجآقا روحالله خمینی، زعیم بزرگ شیعه از دانشمندان بزرگ و متفکر این عصرند و معقول و منقول را سالیان متمادی تدریس کردهاند و در این اواخر متمحض در تدریس فقه و اصول شدند و در مدت کمی حوزه تدریس آن جناب پر جمعیتتر از حوزه تدریس جمیع اساتید عصر میباشد…»
برای اهل فن واضح و آشکار است که بهندرت استادی را میتوان سراغ نمود که در حدی عالی متضلع و توانا در علوم فقه و اصول و حکمت الهی و عرفان باشد.
یاد یاران
در «شرح مشاعر»، در بحث اصالت وجود، ملاصدرا به مناسبت، کلام محقق شریف را در بساطت مشتقات از حواشی میر شریف بر شرح مطالع نقل نموده است. نگارنده در تعلیقات بر این موضع از شرح بعد از نقل کلام محقق دوانی و فقیه متضلع حاج شیخ محمد حسین اصفهانی، نوشتهام: «قال بعض الاساتید (ادام الله حراسته): «ان لفظ المشتق الاسمی القابل للحمل علی الذوات موضوع لامر وجدانی قابل للانحلال الی معنون مبهم و عنوان دون النسبه…» و در تعلیقه نوشتهام: «و المراد من بعض الاساتید، هو السید الاجل الاکرم و المطاع المفخم العلامه المجاهد الکبیر، سید الماجد الفقهاء و العرفاء، رئیس المله و الدین، الحاج آقا روحالله الخمینی ادامه الله ظله الشریف».
در اغلب آثار خود از مرحوم امام (رضوان الله علیه) مطلب نقل کردهام با ذکر عناوین مذکور، در دورانی که ذکر نام او غدغن و رساله عملیه او به قول برخی از دانشجویان قاچاق بود، کسی از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمیکرد چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد مینمایی و ما نیز با شناسایی کامل و معرفت تام به او ارادت داشتیم و جاذبه علمی و جامعیت او تأثیری عمیق داشت.
چنان که مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (اعلی الله قدره) روزی به نگارنده فرمودند: «آقای حاج روحالله چشم و چراغ حوزهاند.» منظور حقیر آن است که امام (قدس الله روحه) قبل از ورود در میدان مبارزه با حکومت زمان، علماً و عملاً مورد تصدیق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مغرضان که در هر عصر وجود دارند.
خصایص برجسته
حضرت امام (قدس الله روحه) دارای خصائص و صفات برجسته و روحیات پر جاذبه بود: شاگردان خود را نمیشناخت و در صدد شناسایی هم برنمیآمد و در فکر تهیه مرید نبود. بیان او در مطالب دقیق علمی بلیغ و فصیح بود.
بر خلاف عقیده خود هرگز سخن بر زبان جاری نمینمود و از انتقاد از اشخاص سخت پرهیز داشت، مگر در مقامی که ضرورت اقتضا میکرد؛ در این صورت در بیان حقیقت واهمه به خود راه نمیداد.اگر از فضل و دانش و معنویات کسی سؤال میشد، آن شخص اگر صاحب فضیلت بود، با احترام از او نام میبرد و اگر مجوف و تو خالی بود، میفرمود: «چه عرض کنم؟»
امام بسیار صبور و خویشتندار و به عبارت واضحتر بر خود مسلط بود. روزی فرمود: «دو روز بعد از مراجعت از درس، جهت رفع خستگی یکی دو پک به سیگار زدم. روز سوم بیاختیار به طرف سیگار رفتم و بدون درنگ از آن دور شدم.»
امام (قدسالله روحه) از مقدسمآبی نفرت داشت و از این طایفه دل خوش نداشت. امام (قدسالله روحه) به مبانی تشیع سخت پابند بود و عقاید خویش را با ضوابط و قواعد مسلم عقلی و نقلی و بر اصول صحیح استوار نموده بود، و هیچ اصل و فرعی را بیدلیل نمیپذیرفت.
رساله «مصباح الهدایه» و شرح «دعاء سحر»، اعتقادات اوست در ولایت و سر مویی انحراف از اصول و قواعد تشیع در آثار و افکار و گفتار و نوشتجات و تألیفات آن بزرگ انسان کامل دیده نمیشود و آنچه میگفت و انجام میداد، به دور از مداهنه و مصلحت اندیشیهای جزیی جائز در سنت سیاست بود.
در مبارزه علیه دربار، جمعی از روحانیان تابع صرف امام بودند و اگر امام (اعلی الله قدره) رهبری مبارزه را به عهده نگرفته بودند، آنها نقشی ایفا نمیکردند؛ یعنی تن به رهبری فرقههای به ظاهر اسلامگرا و در باطن چپرو نمیدادند.
مقصود آنکه اگر امام (قدسالله روحه) بدون فوت وقت پس از انقلاب، از گسترش نفوذ فرقههای چپگرا و منافق پیشگیری نمیکردند و پی به نقشی که آنها در صدد اجراء آن بودند، نبرده بودند و یا خویش را به ایران نرسانده و شخصاً زمام امور را در دست نمیگرفتند و رژیم نیز ساقط میشد، ملت ایران به مصائب بیشماری مبتلا میشدند و آن جماعت که رسالت خود را در پیاده نمودن یا به اجرا گذاشتن دین توحیدی بیطبقاتی میدانستند، سلطه پیدا میکردند، به احدی ابقا نمینمودند.
انسان الهی
رحلت امام (علیه منّا السلام) طبقات مختلف را به جنب و جوش آورد و میلیونها انسان مانند قُلزمی خروشان از تهران و همه شهرستانها جهت کسب فیض حضور در تشییع این مرد بزرگ و انسان الهی در سطح جهان آنچنان کوبنده بود که کثیری از مخالفان یا ناراضیان مؤمن مستأصل ریزهخوار عمیقاً تحت تأثیر و مخالفان اصل رژیم اسلامی در حالت حیرت و بهت قرار گرفتند.
روابط غیبی بین قلوب، مرئی و محسوس نیست؛ ولی آثار، از آن روابط حکایت میکند. محبوبیت امام در قلوب عموم کامن و مستور بود و خبر رحلت امام (قدس سره) و از دست دادن گوهری که چیزی جای آن را نمیگیرد، عشق کامن را ظاهر ساخت و صفوف ملت را به هم پیوست و محکم نمود و آب رفته از برکت رحلت آن رادمرد، بهسرعت به جوی بازگشت و باید این فیض پربرکت غیبی را بر اثر خدمت به مردم و نجات تدریجی آنها از مشکلات زنده نگه داشت و قدر این نوع مواهب را باید دانست و کاری کرد که زائل نشود. تشریک مساعی نموده و اگر چندین سال متوالی منظم و مرتب همگی در صف واحد دست به دست هم بدهیم و وطن را به نحو طبیعی به طرف کمال سوق دهیم، حق زندگی خواهیم داشت.
این مصیبت بزرگ را به آل البیت امام و ملت اسلام و مسئولان جمهوری اسلامی ایران تسلیت میگوییم و امیدواریم که مقاصد آن بزرگ را در بنیانگذاری حکومت اسلامی دنبال نماییم.
شجره طیبه
امام رحمه الله علیه دارای فرزندان متعددند که همه آنها تربیتیافتگان پدر و مادر خود هستند و وجود بانویی بافرهنگ و فضیلت از فامیلی بزرگ از مواهب الهیه جهت امام بودند و در تربیت فرزندان فرزانه نقش اساسی داشتند.
جد اعلای فرزندان امام از طرف مادر، مرحوم میرزا ابوالقاسم کلانتر نوری، از اکابر تلامیذ شیخ اعظم انصاری میباشد و مرحوم حاج میرزا ابوالفضل تهرانی از افاضل تلامیذ میرزای بزرگ فرزند میرزا ابوالقاسم صاحب تقریرات و پدر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری است که صبیه او مادر فرزندان امام اعلی الله مقامه میباشند[...]
اولین فرزند ذکور امام، مرحوم سید اعلام استاد محقق حاجآقا مصطفی بود که در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در کنار مزار خاتمالاولیاء امام العام امیر ارباب توحید با قلبی مطمئن آرمید.
جناب آقای حاج احمد آقا دومین فرزند ذکور ایشان و یار و مددکار و مشاور او در مهام امور بود. حجتالاسلام حاجآقا احمد مدت ده سال آخر زندگی ظاهری امام، پروانه وار گرد شمع وجود پدر میگشت و آنی از خدمت پدر غفلت نورزید و به افکار و عقاید والد ماجد خود در امور سیاسی احاطه دارد. حاج آقا احمد بسیار باهوش و نکتهسنج است. آنچه که من به یاد دارم، حاج آقا احمد همیشه مورد لطف خاص و علاقه شدید پدر خود بود. آقای حاج احمد بسیار رئوف و مهربان است، در مدتی که کارهای حساس در دست او بود، زبان او به طرف شرّ حرکت ننموده و در صورت امکان به همه خدمت نمود.
بنده قبل از ماه اسفند سال گذشته (۱۳۶۷ش) جهت عمل جراحی به تهران سفر کردم و در بیمارستان حاج احمدآقا به امر امام تشریف آوردند دیدن حقیر و مطالبی را از ایشان نقل کردند که نشاندهندة علو روح و رأفت آن حضرت بود؛ از آن جمله دعا برای اصلاح و هدایت برخی از دوستان دیروز و دشمنان امروز معظم له.
خداوند روح امام عارف بالله را در ظل رحمت خاص اولیاءالله شاد و همه اسیران خاک از برادران ایمانی را مشمول عنایات خود و قلوب بازماندگان را نسبت به یکدیگر رئوف و مهربان گرداند.
مشهد ـ ۷ر۴ر۱۳۶۸
تذلیل و تکمیل
حضرت علامه آشتیانی در مقدمه کتاب شریف مصباحالهدایه اثر حضرت امام خمینی(ره) مینویسد:
یکی از آثار نفیس در مبحث نبوت و ولایت، به طریقۀ محققان از عرفا و کمّل از حکمای اسلامی، رسالۀ «مصباحالهدایه الی الخلافه و الولایه، اثر سید سادات أمجدالعرفاء و الفقهاء، قدوه الحکماء المتألهین، استاد محقق در حکمت متعالیه، مرحوم مبرور، حضرت امام خمینی سقی الله تربته» میباشد. مرحوم امام خمینی کتاب سرّالصلوه که به حق اثری است بینظیر و «شرح دعاءالسحر» و اثر حاضر را به زبان عرفا که لسان خاص این قبیل از آثار است و جز خامۀ کمّل از ارباب عرفان هیچ قلمی را توانایی آن نیست که اثری قابل دوام و کتابی که حق مطلب عرفانی را ادا نماید به وجود آورد، تصنیف فرمودهاند. نگارنده در «مقدمه بر شرحالفصوص قیصری» که چاپ آن به پایان رسیده و تعالیق امام (قدسسره) در حواشی همین شرح نفیس چاپ شده، در نحوۀ تفکر آن محقق عالی مقام در عرفانیات بحث و آثار آن جناب را ذکر کردهام.
اهل حق و حقیقت به این اصل غیرقابل تردید نزد مردم دانا معترفند که درگلزار معانی و حقایقی که چمنآرای فکر بشر به وجود آورده است، هیچ گلی خوشبوتر و دلپذیرتر از گل عرفان نرُسته است و اگر در گلهای دیگر نفحهای از این گل نرسیده باشد، عطری از آنها به مشام نمیآید، اگرچه بسیار بوده و هستند جُعَلْصفتانی که از بوی روحانی و نفحۀ ربوبی این گل، مانند شخص مبتلا به زکام که از عطرگل فرار مینماید، مشمئزند!
در این اثر منیف از مباحث «توحید» و «علمالاسماء» و مسائل مهمی از قبیل بحث «بَدا» و «سرّ قدر»، علم حق به اشیا قبل از کثرت، به طریقۀ حکما نیز گفتگو شده است. زبان کتاب رسا و زیبا و بهجت افزاست؛ مسائل غامض و مباحث عالیۀ نبوت و ولایت در عبارات نسبتاً کوتاه، ولی رسا با مهارت تقریر شده است. مصنف عظیم همه جا به لسان خواص از عرفا با عبارات پرمعنا سخن میگوید و سعی فرموده است که اثر خود را از صورت رساله در جلباب کتاب مبسوط درنیاورد و از تعرض به مسائل غیرنافع احتراز نموده است.
در نحوۀ سیر یا سریان و به عبارت دیگر، ظهور حقیقت «نبوت تعریفیه» و ولایت محمدیه و علویه در کافۀ ذراری وجود، مطالب دقیق و تحقیقی به قید تحریر آوردهاند، که خاص خواص و در بعضی از موارد ابتکاری است.
مرحوم امام (أعلی الله درجته فیالمراتب العلمیه و العملیه) در ذوق و سلیقۀ علمی و پرهیز از ذکر مطالب غیر لازم نظیر ندارند. یکی از علل جاذبۀ قابل توجه در آن بزرگ زمانه، علاوه بر تنظیم و ترتیب خاص در درس و بحث، جامعیت او بود. مردی که سالیان متمادی حوزۀ فلسفی منظمی داشت (تدریس شرح منظومه و اسفار حدود ۱۵ سال) و سطوح فقه و اصول تدریس میفرمود و در عرفان و تصوف نظری و عملی آثار با ارزش تألیف نمودند، بعد از شروع به تدریس فقه و اصول خارج و اجتهادی، در اندک زمانی بهترین و گرمترین حوزه را به خود اختصاص دادند.
از قدیمالایام ابتلای به «تک علمی» موجب لطمۀ شدید به حوزههای علمیۀ شعیه بوده است و افراد نادر حداقل از قلیل هستند که در چندین علم استاد و ماهرند: علوم متفاوت، از «عرشی»، چون عرفان و حکمت متعالیه و از «فرشی»، مانند علوم نقلیه، آنچه در این مقدمه مذکور افتاد، از حدود سیسال به این طرف در آثار خود به نحوه متفرقه ذکر کردهام و در آثار عرفانی و کتب فلسفی، که طی سالیان متمادی منتشر ساختهام، همه جا از آن بزرگ یاد کردهام و از عنایات و الطاف آن بزرگوار نسبت به خود همیشه یاد میکنم. [...]
مشهد،۸ آذر، ۱۳۷۱
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید