حماسه ملی ایران / دکتر محمدعلی سلطانی ـ بخش سوم

1394/3/5 ۰۹:۲۶

حماسه ملی ایران / دکتر محمدعلی سلطانی ـ بخش سوم

اما علمای شیعی به مصلحت پیش‌درآمدی برای زمینه‌سازی امپراتوری اسلامی شیعی در قرن چهارم توسط آل‌بویه سیاستی فرهنگی و مطلوب و مناسب پیشه کردند و برای شناساندن مکتب تشیع در جهان اسلام کتابهای خود را به عربی نوشتند در ۳۲۵ق معزالدوله دستور داد روز عاشورا در بغداد دکانها را ببندند و سوگواری کنند و عید غدیر همان سال هم دستور جشن و سرور و آذین‌بندی شهر را داد. در دوران آل‌بویه فقه و کلام و حدیث و رجال و به طور کلی [علوم مذهبی] شیعه نضج گرفت و به ثمر رسید. افول کُلینی برابر است با طلوع آل‌بویه، سیدرضی گردآورنده نهج‌البلاغه، شیخ مفید، شیخ توسی و سیدمرتضی، که همه از بزرگان علمای شیعه‌اند، در همین عصر و همه در بغداد زندگی می‌کردند و ابن‌بابویه با رکن‌الدوله دیلمی مجالس گفتگو داشت و مورد احترام او بود، شبیه همین رابطه را بهاءالدوله دیلمی با سیدرضی داشت.۱۰در همین قرن چهارم، نهضت علویان ایران (یارسان) از سرزمین کردستان آغاز گردید. همزمان با ظهور آل‌بویه که به روایتی شیعیان زیدی بودند(رک: کرمر، جوئل ل، احیای فرهنگی در عهد آل‌بویه، ص۷۸).

 

حماسه ملی ایران در اعتقاد علویان یارسان

اما علمای شیعی به مصلحت پیش‌درآمدی برای زمینه‌سازی امپراتوری اسلامی شیعی در قرن چهارم توسط آل‌بویه سیاستی فرهنگی و مطلوب و مناسب پیشه کردند و برای شناساندن مکتب تشیع در جهان اسلام کتابهای خود را به عربی نوشتند در ۳۲۵ق معزالدوله دستور داد روز عاشورا در بغداد دکانها را ببندند و سوگواری کنند و عید غدیر همان سال هم دستور جشن و سرور و آذین‌بندی شهر را داد. در دوران آل‌بویه فقه و کلام و حدیث و رجال و به طور کلی [علوم مذهبی] شیعه نضج گرفت و به ثمر رسید. افول کُلینی برابر است با طلوع آل‌بویه، سیدرضی گردآورنده نهج‌البلاغه، شیخ مفید، شیخ توسی و سیدمرتضی، که همه از بزرگان علمای شیعه‌اند، در همین عصر و همه در بغداد زندگی می‌کردند و ابن‌بابویه با رکن‌الدوله دیلمی مجالس گفتگو داشت و مورد احترام او بود، شبیه همین رابطه را بهاءالدوله دیلمی با سیدرضی داشت.۱۰در همین قرن چهارم، نهضت علویان ایران (یارسان) از سرزمین کردستان آغاز گردید. همزمان با ظهور آل‌بویه که به روایتی شیعیان زیدی بودند(رک: کرمر، جوئل ل، احیای فرهنگی در عهد آل‌بویه، ص۷۸).

 

سد فرهنگی ایران

به قول صاحب کلیله و دمنه، این مقدمه از بهر آن آوردم تا به حال و آیندگان از برنا و پیر ایران اهورایی بنمایانم که تازیان با اسلام ابزاری در پی تسری و تسلط زبان، فرهنگ و تمدن بی‌اساس خود بر جغرافیای ممالک اسلامی بودند و هستند، و از دیرباز سدّ سدید مقابل خود را بازشناخته‌اند و آن زبان، فرهنگ و تاریخ ایران است. ایرانیان دانشمند و زیرک و پرتلاش نیز از آغاز با تمام اختلاف‌نظرهای نظری و تئوری از سنی و شیعه و اسماعیلی و علوی (یارسان) و… در دو امر مهم و ریشه‌ای که نخست صیانت از زبان فارسی و سایر زبانهای ایرانی و دوم فرهنگ بالنده و ریشه‌دار آریایی است، همدل و همزبان و همکار بوده‌اند و امروز چنان که می‌بینیم، بیشتر حملات و سازماندهی بنیادگرایان تکفیری در حوزه پیروان امام اعظم اهل سنت و جماعت، ابوحنیفه ایرانی‌تبار است و همان کشتار روزمره‌ای که در افغانستان و در جمع حنفی‌ها می‌شود، به همین صورت برای شیعیان پاکستان تکرار می‌گردد و همچنین برای اسماعیلیان بدخشان و علویان آناتولی و سوریه؛ بنابراین اندیشه نژادپرستانه بنیادگرایی تازی در جغرافیای ایران فرهنگی هیچ استثنایی ندارد. از هندوکش تا داردانل و از حلب تا کاشغر با هر مذهب، اعتقاد و کردار و پنداری چنانچه دارای یکی از ویژگیهای ایران‌گرایی، زبان ایرانی یا علوی‌گری باشی، در فتوای مفتیان دین به دنیافروش محکوم به مرگ خواهی بود. فارس، کرد و بلوچ، پشتو، ترک و هزاره و ترکمن و تاجیک، قزاق و… همه و همه نعوذبالله کافرند!

امروز یکی از بی‌پشتوانه‌ترین مذاهب اسلامی، مذاهب فقهی چهارگانه اهل سنت است که علمای راستین آن در بمباران اقتصادی و دلاردرمانی کشورهای عربی با دست تهی به راه خود ادامه می‌دهند و جز مقلدان نظریات محمد بن عبدالوهاب که در هر کرسی و لباس و مدرس و فضایی به تمام و کمال بی‌نیازند، مابقی با وجود تحصیل و تقوا و تهذیب در فقر به سر می‌برند و حتی به نفت چراغی نیازمندند که حکایتی است مفصل. تازیان بنیادگرا نخست حرکتی که کردند، زبان فارسی را با تلاش و اهتمام و هزینه و برنامه‌ریزی از حوزه‌های علوم اسلامی جغرافیای ایران فرهنگی حذف کردند و با قشری‌گری و سطحی‌نگری از این دالان مخوف به فرهنگ ملتها یورش آوردند و به عنوان حامی دروغین اهل سنت، به اختلاف شیعه و سنی در تمام کشورهای اسلامی به‌ویژه در ایران و عراق و سوریه که قلمرو «ایرانِ فرهنگی» محسوب می‌شود، با تمام توان دامن زدند.۱۱

تحلیل مالیخولیایی همسانی احکام اسلامی حتی در عصر فرخنده صدر اسلام، اندیشه‌ای پوسته‌گرا، ناباور و عقب‌مانده است که هنوز تفاوت امکانات و خدمات و تبلیغات و وسعت جغرافیای اسلام و عدم دسترسی پیروان به مرکز وحی و خلق و خوی و روان‌شناسی صحابه مبلغ و… مهجور بودن خاندان رسول خدا(ص) در جامعه حسود و عنود و عشیره‌ای عرب و… را درنیافته و سیره سلف صالح برای او و آرمانهای جهان‌خواری‌شان ابزاری بیش نیست و هرچند اسلام در اصل و اساس یکی است و در کلیات اصول اعتقادات اسلامی در میان مسلمانان اختلافی که مانع اتحاد باشد، به چشم نمی‌خورد، جز مواردی که وهابیون متأخر وارد کرده‌اند؛ بنابراین به حکم عقلانیت و امر اسلام در پاسداری از عرف اجتماعی منطبق با قرآن و حدیث و موازی شدن شرع اسلام با عرف جامعه و جغرافیای مسلمان، پیروان دین مبین اسلام در هر جغرافیایی همراه با اعتقاد به اصول اسلام در فروع و شرع، عرف و احکام ویژه مذهب خود را دارند. همان طور که امروز وجود دارد و می‌بینیم. پس اسلام ایرانی، اسلام عثمانی، اسلام آسیای مرکزی، اسلام آسیای دور، اسلام شبه‌قاره و… در اصول همان اسلام شبه‌جزیره زمان پیامبر اکرم(ص) است؛ اما در فروع و احکام و شرع در کنار عرف اجتماعی اخلاقی و تاریخی خود مجزا و متمایز است. هرچند در بعضی از مناطق در مباحثی از اصول عقاید نیز تجدیدنظرهای عالمانه شده و سیر تطور خاص خود را داشته است.

بدین ترتیب تحکم و تهاجم و تبلیغ خونین هر مذهب از مذاهب اسلامی به‌ویژه اسلام وهابی شبه‌جزیره بر همسانی و یکسان‌سازی اندیشه اعتقادی در جغرافیای اسلامی و سرکوب و نابودی فرهنگ و تمدن و تاریخ و عرف و عادت اجتماعی ملل اسلامی با اهداف خاص و اسلام ابزاری که هیچ سودی به حال اسلام و مسلمین جز خون و وحشت و اسلام‌ستیزی و اسلام‌گریزی ندارد، حرکتی وحشیانه و قرون وسطایی است.

 

پی‌نوشتها:

۱۰ـ فقیهی، علی‌اصغر، آل‌بویه‌و اوضاع زمان ایشان، انتشارات صبا، ۱۳۵۷، ص۱۴۱، همان، ص۱۴۲ .

۱۱ـ بیان این نکته در اینجا ضروری است که علاوه بر همدلی و همزبانی اکثریت پیشوایان مکاتب فقهی اهل سنت با ایرانیان و آل علی، سرداران و رجال تاریخی ایران که پیرو اهل سنت بودند، همواره با اهل بیت رسول خدا(ص) همدل بوده‌اند. گزارش ابوالفضل بیهقی درباره سردار بزرگ ایرانی طاهر ذوالمینین که پیرو مذهب اهل سنت بود، در واقعه ولایتعهدی حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) شاهد ادعاست. بیهقی می‌گوید:

چون محمدِ زبیده [امین] کشته شد و خلافت به مأمون رسید، دو سال و چیزی به مرو بماند و آن قصه دراز است. فضل سهلِ وزیر خواست که خلافت از عباسیان بگرداند و به علویان آرد. [فضل سهل شیعه بود] مأمون را گفت: «نذر کرده بودی به مشهدِ من و سوگندان خورده که اگر ایزد تعالی شغل برادرت کفایت کند و خلیفت گردی، ولی‌عهد از علویان کنی، و هرچند بر ایشان نماند، تو باری از گردن خود بیرون کرده باشی و از نذر و سوگند بیرون آمده.» مأمون گفت: «سخت صواب آمد، کدام کس را ولیعهد کنم؟» گفت: «علی بن موسی‌الرضا که امام روزگار است و به مدینه رسول علیه‌السلام می‌باشد.» گفت: «پوشیده کس باید فرستاد نزدیک طاهر و بدو بباید نبشت که ما چنین و چنین خواهیم کرد تا او کس بفرستد و علی را از مدینه بیارد و در نهان او را بیعت کنند و بر سَبیلِ خوبی به مرو فرستد تا اینجا کار بیعت و ولایت‌عهد آشکار کرده شود.»

فضل کار را مهیا می‌کند و به طاهر خبر می‌دهد؛ اما سپهسالارِ مأمون، طاهر بدین حدیث سخت شادمانه شد که میلی داشت، به علویان، آن کار را چنان که بایست، بساخت و مردی معتمد را از بطانه خویش نامزد کرد تا با معتمد مأمون بشود و هر دو به مدینه رفتند و خلوتی کردند با رضا و نامه عرض کردند و پیغامها دادند. رضا را سخت کراهت آمد که دانست که آن کار پیش نرود؛ اما هم تن درداد از آنکه از حکم مأمون چاره نداشت و پوشیده و متنکّر به بغداد آمد. وی را به جای نیکو فرود آوردند.

پس از یک هفته که بیاسوده بود، در شب، طاهر نزدیک وی آمد، سخت پوشیده و خدمت کرد و نیکو بسیار تواضع نمود و آن مُلَطّفه به خط مأمون بر وی عرضه کرد و گفت: «نخست کس منم که به فرمان امیرالمؤمنین ـ خداوندم ـ تو را بیعت خواهم کرد و چون من این بیعت بکردم، با من صدهزار سواد و پیاده است، همگان بیعت کرده باشند.» (تاریخ بیهقی، به اهتمام دکتر غنی و دکتر فیاض، انتشارت گام، ص۱۴۱)، مسکوب، همان، ص۱۳۷ ـ ۱۳۸ .

دیگر گزارش بیهقی در واقعه خروج علویان طبرستان در خلافت هارون که خلیفه، فضل برمکی ـ پسر یحیی بن خالد ـ را خلیفه مأمور قیام کرد و ولایت خراسان و ری و جبال و خوارزم و سیستان و ماوراءالنهر را به وی داد، پیش از حرکت یحیی به فرزندش فضل می‌گوید:

ـ ای پسر! بزرگ کاری است که خلیفه تو را فرمود و درجه تمام که تو را ارزانی داشت این جهانی، ولیکن آن جهانی با عقوبت قوی، که فرزندی از آن پیغمبر علیه‌السلام بر می‌باید انداخت، و جز فرمانبرداری روی نیست، که دشمنان بسیار داریم و متهم به علویانیم …

فضل گفت: «دل مشغول مدار که من درایستم، و اگر جانم بشود، تا این کار به صلح راست شود.» (تاریخ بیهقی، همان، ص۴۱۵) همان، ص۱۳۸٫

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: