خیام‌خوانی در بوشهر

1394/3/3 ۱۱:۰۳

خیام‌خوانی در بوشهر

خیام‌خوانی در بوشهر، قدمتی حدود صد سال دارد. خیام‌خوانی، صرفا همان خواندن اشعار خیام نیست، که علاوه برآن، موسیقی مشخصی با خود دارد و نیز هزل‌هایی امروزه به آن افزوده شده است. خیام‌خوانی بسته به هم‌نشینانش دچار تغییراتی شده که دیگر آنچه دغدغه هم‌نشینی خیام‌خوانان با خیام بوده، در حال فراموشی است. دیگر، خیام به محفل خیام‌خوانان، به‌سختی رخصت حضور می‌یابد و حتی دیگر خیام میلی به هم‌نشینی با غالب خیام‌خوانان ندارد.

 

بهرنگ حکیمی‌پور . حامد احمدی: خیام‌خوانی در بوشهر، قدمتی حدود صد سال دارد. خیام‌خوانی، صرفا همان خواندن اشعار خیام نیست، که علاوه برآن، موسیقی مشخصی با خود دارد و نیز هزل‌هایی امروزه به آن افزوده شده است. خیام‌خوانی بسته به هم‌نشینانش دچار تغییراتی شده که دیگر آنچه دغدغه هم‌نشینی خیام‌خوانان با خیام بوده، در حال فراموشی است. دیگر، خیام به محفل خیام‌خوانان، به‌سختی رخصت حضور می‌یابد و حتی دیگر خیام میلی به هم‌نشینی با غالب خیام‌خوانان ندارد.

خیام‌خوانی در موسیقی بوشهر مرتبط با موسیقی دستگاهی ایران اجرا و خوانده و عموما در گوشه‌های عراق یا قرایی اجرا می‌شود. این گوشه‌ها متعلق به دستگاه ماهور و آواز بیات ترک (بیات زند) هستند.

همچنین خیام‌خوانی در آواز دشتی نیز اجرا می‌شود. به‌طور معمول، سازهای نیجفتی و فلوت برای همراهی با آواز به‌کار گرفته می‌شود، به‌گونه‌ای که در ابتدا نوازنده ساز‌های نامبرده، یک مقدمه با متر آزاد (نه ریتمیک) اجرا می‌کند و سپس ساز کوبه‌ای وارد شده و از این پس، به شکل ریتمیک، ملودی‌هایی در گوشه‌ها و مایه‌های ذکرشده به اجرا درمی‌آید. پس از گردش چند جمله ملودیک، خواننده شروع به خواندن اشعار می‌کند.

اما برای بررسی دقیق‌تر تلفیق اشعار خیام با آواز و گوشه‌های ذکرشده، باید دید چه چیزی باعث تداوم هم‌نشینی همگن این دو با یکدیگر شده است؟

همه، آواز دشتی را به اندوه و حزنی که در آن وجود دارد، می‌شناسند. اما عراق و قرایی، گوشه‌هایی هستند که حاوی حس دوگانه‌اند؛ یعنی در هر دو گوشه، حس طرب و حس حزن توأمان حضور دارند.

اگر نگاهی هستی‌شناسانه به اشعار خیام بیندازیم، اشعار خیام برآمده از وضعیت انسان در نسبت با هستی است؛ وضعیتی توأم با رنج وجودی که انسان را آنچنان‌که از مفهوم آن انتظار می‌رود، وجودش در عالم با یک توازن معنایی برقرار نیست. خیام پیش می‌نهد که رنج انسان به ماهو انسان، درمان و گریزی نیست؛ پس آن کن که می‌توانی؛ یعنی لذت‌بردن از مواهب و خوشی‌های ممکن. لذت را فدای رنج‌های بی‌درمان‌نکردن و حتی در تفسیری دیگر، کنش به مفهوم گسترده، فدای کاستی‌ها و نالایقی‌هایی شده که به ذات انسانی و وجودی عالم وابسته نیستند- نسبت‌شان با انسان جنبه ثانویه دارد –بلکه از بروز ناراستی‌ها در عالم، دامن‌گیر انسان شده که در فرایندی انسانی / اخلاقی قرار دارد و انتظار می‌رود بازخورد آن هم با او همان‌گونه باشد که او هست.  پس او پیش می‌نهد از آن‌رو که سازوکار جهان با ورود ناراستی‌ها آن‌گونه که خرد حکم می‌کند، نیست، پس از آن که کنشات به‌واقع پیوست، انتظار برایند را نداشته باش و انعطاف در مواجهه با جهان نامراد خردمند را پیش می‌نهد.

لذت پیشنهادی خیام، چنانچه پیش‌تر در تفسیر آمد، نوشداروی خردمند است. و خردمند نمی‌تواند با معنایی که امروزه از لذت مراد می‌کنیم، همراه شود. پس خیام لذتی را می‌گوید که با خرد سازگاری دارد و فراموشی عقل و غرق در لذت و عیش نمی‌تواند باشد. در نهایت آلترناتیوی که برابر ما می‌گذارد تنها جنبه رهایی‌بخشی از رنج ناشی از بروز ناراستی در نظام هستی است و نه درمانی برای درمانِ رنج‌بودن در عالم. از سوی دیگر عاملی هست که نسبت مستقیم با خیام ندارد ولی از ظن مردمانِ منطقه با اشعار خیام هم‌نشین شده و طی تطور تاریخی یکی پنداشته شده است؛ یعنی جاشو از چه لحاظ با خیام هم‌نشین است؟  کارگران و جاشو‌ها در بوشهر از کدام‌سو موجبات حفظ و اشاعه خیام‌خوانی بوده‌اند؟ جاشو، خیام را توجیه غرق در عیش می‌بیند یا او را بستر درمانِ درد وجودی‌اش؟ یا ناراستی تحت عنوان ستم بر کارگرانِ تحت انواع استعمار و استثمار را بستری می‌بیند که می‌تواند با آن زمزمه زیست کند. در خیام‌خوانی شبانه رنج روزانه را برای آناتی فراموش کند؟  کارگران تحت ستم چندین‌سده در مناطق بوشهر رنج‌بودن و رنج جغرافیایی و خصوصا رنج کار را دارند، ولی پس از خروج از محیط کار، جهان خارج از محیط کار هیچ‌گونه نسبتی با رنج درون محیط کار برای او ندارد. او که بیشترین زحمت کار را بر دوش دارد با نگاه تحقیرآمیزِ صاحبان عیش مواجه است، چه به‌لحاظ کیفی ارزشش نادیده گرفته می‌شود و چه به لحاظ کمی، از سطح مطلوب زندگی و میزان دستمزد در موازنه با زحمت و سختی کار و رنج روزانه‌اش برخوردار نیست. پس، از آن‌رو که دیگری را یافته که به هر صورت او نیز از ناراستی در عالم به ستوه آمده، جاشو از این زاویه، رنجور مشترک را یافته و با او هم‌نشین می‌شود.

روزنامه شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: