خاندان موسیقی از آقاعلی‌اکبر تا احمد عبادی

1394/2/30 ۱۳:۲۳

خاندان موسیقی از آقاعلی‌اکبر تا احمد عبادی

سینه به سینه، دست به دست، مضراب به مضراب، پدر به پسر و استاد به شاگرد. این سرنوشت ردیف و دستگاه‌های موسیقی ایرانی است که از گذشته به روزگار ما رسیده؛ میراثی که تنها به دست و مضراب و ذوق استادانی، که بخشی از آن‌ها در میان یک خاندان به دنیا آمدند، ماندگار و حفظ شد. مورخان تاریخ موسیقی هیچ سند روشن و قطعی ندارند که مجموعه نغمات و مایه‌ها و ملودی‌ها از کی، کجا و چطور به‌دست آقا علی‌اکبر رسیده است. اما این را می‌دانیم که او آن‌ها را باواسطه و بی‌واسطه مانند رنگ چشم‌ها و خونی که در تبارشان جاری است به دو پسرش، میرزا عبداله و میرزا حسین‌قلی، سپرد تا این خاندان میراث‌دار هنری باشند که می‌گویند از خنیاگران گذشته و روزگار باربد به صفی‌الدین ارموی و به روزگار قاجاریه رسیده بود.

 

 

خون خنیاگر

فرزانه ابراهیم زاده: سینه به سینه، دست به دست، مضراب به مضراب، پدر به پسر و استاد به شاگرد. این سرنوشت ردیف و دستگاه‌های موسیقی ایرانی است که از گذشته به روزگار ما رسیده؛ میراثی که تنها به دست و مضراب و ذوق استادانی، که بخشی از آن‌ها در میان یک خاندان به دنیا آمدند، ماندگار و حفظ شد. مورخان تاریخ موسیقی هیچ سند روشن و قطعی ندارند که مجموعه نغمات و مایه‌ها و ملودی‌ها از کی، کجا و چطور به‌دست آقا علی‌اکبر رسیده است. اما این را می‌دانیم که او آن‌ها را باواسطه و بی‌واسطه مانند رنگ چشم‌ها و خونی که در تبارشان جاری است به دو پسرش، میرزا عبداله و میرزا حسین‌قلی، سپرد تا این خاندان میراث‌دار هنری باشند که می‌گویند از خنیاگران گذشته و روزگار باربد به صفی‌الدین ارموی و به روزگار قاجاریه رسیده بود.

***

آقا علی‌اکبر فراهانی، اولین چهره‌ی شناخته‌شده‌ی خاندان فراهانی است که لقبش را از همنشینی و هنرنمایی در محضر میرزا تقی‌خان فراهانی (امیرکبیر) گرفت. یک تابلو نقاشی نیمه‌کاره از صنیع‌الدوله تنها تصویری است که آقا علی‌اکبر را میان شاگردانش نشان می‌دهد. آقا‌علی‌اکبر، همان‌گونه که در این تصویر هم نقش گرفته، استاد نواختن تار بود. تاری که در این تصویر در دست اوست به نام قلندر مشهور بوده است و 24 پرده داشته. بسیاری از پژوهشگران موسیقی معتقدند احیا و ردیف‌نویسی برای هفت دستگاه اصلی موسیقی ایرانی مهم‌ترین کاری است که در این خانواده انجام شد. درباره‌ی پیشینه‌ی آقا علی‌اکبر تا ورود به دستگاه امیرکبیر همین‌قدر می‌دانیم که فرزند شاه ولی بود و طبع شعر داشت. این دوبیتی در آواز طوسی دستگاه ماهور را میرزا عبداله نواخته که گفته می‌شود منسوب به اوست: «اگر از تو جدا باشم نباشم/ به غیری آشنا باشم نباشم/ من بی‌دست و پا در زیر تیغت/ به فکر دست و پا باشم نباشم.»

آقا علی‌اکبر بعد از کشته شدن امیرکبیر به دربار ناصرالدین شاه رفت و مهم‌ترین نوازنده‌ی دربار شد. بسیاری چون اعتمادالسلطنه و عبداله مستوفی از تار زدنِ مسحورکننده‌ی او گفته‌اند. اما شاید یکی از مهم‌ترین توصیفات را کنت گوبینو فرانسوی و دکتر پولاک نوشته‌اند که موسیقی ایرانی را با تار آقا‌علی‌اکبر شنیدند.

کنت دوبینو و پولاک نیز در سفرنامه‌هایشان میرزا علی‌اکبرخان را بهترین نوازنده‌ی دربار شاهی نام ‌برده‌اند. گوبینو در «سه سال در آسیا» (1859) او را نوازنده‌ای جهانی می‌داند و می‌نویسد: «معروف‌ترین نوازندگان تار علی‌اکبر است که اروپاییانی که به موسیقی توجه نداشته‌اند در موقع شنیدن ساز او دچار تأثر شده‌اند، چون با روح و حساسیت زیادی تار می‌زند، ولی به نظر بعضی هنرمندان تندخلق است و بایستی خیلی اصرار کرد تا ساز بزند.» به روایت ساسان سپنتا، محمدصادق خان سرورالملک، که خودش از نوازندگان مشهور سنتور در دوره‌ی ناصری بود، درباره‌ی تار آقا علی‌اکبر نوشته است: «چون آقا علی‌اکبر مضراب بر سیم آشنا می‌ساخت من در عالمی دیگر سیر می‌کردم و نوازندگی خودم از یادم می‌رفت.»

آقا علی‌اکبر آن‌چنان‌که در منابع تاریخی نقل شده است شب‌ها قلندر را در کنار بستر خود می‌گذاشت و می‌خوابید. گاهی شب‌ها از خواب بیدار می‌شد و قطعه‌ای می‌زد. براساس روایت معیر‌الممالک، شبی کسی در خواب به او گفته بود من رنگ اصول را، که از قطعه‌های قدیمی است، به تو می‌آموزم و رمز آن را می‌گوید و آقا علی‌اکبر در دل شب از خواب بیدار می‌شود و این رنگ را می‌زند. فردای آن روز آن رنگ را به آقا غلامحسین می‌آموزد که برادرزاده و میراث‌دار اصلی‌اش بود.

آقا علی‌اکبر پس از چندصدسال روی موسیقیِ سنتی کار اصولی انجام داد. او در هر دو زمینه‌ی آهنگسازی و نوازندگی سرآمد بود. عارف قزوینی در دیوان خود به او اشاره کرده و می‌نویسد آقا علی‌اکبر بی‌اندازه مورد تشویق و محبت شاه بوده، طوری‌که اغلب وقت خود را در مصاحبت شاه گذرانیده و او را از نغمات عالی و بی‌نظیرِ ساخته‌ی خود سرمست نگاه می‌داشته است. از عجایب این‌که درجه و میزان هنرش به‌حدی بود که کسی را یارای مخالفت یا جرأت حسادت با او نبوده و از نظر اخلاقی هم طوری با اطرافیان شاه می‌زیسته که محبوب همه واقع شده و مورد توجه عموم قرار گرفته بود. او به‌شدت مذهبی بود و گفته می‌شود پس از نماز شب یکی از سوره‌های قرآن را می‌نواخته که شنوندگان تشخیص داده‌اند سوره‌ی یس بوده است. به روایت خالقی، زندگی آقا علی‌اکبر سرانجام تلخی داشته و او در سن کم درگذشته است. یک شب با یکی از همسایگانش درباره‌ی صدای ساز مشاجره می‌کند و دلشکسته قلندر را به بام می‌برد و صبح مرده او را پیدا می‌کنند. در میان شاگردان آقا علی‌اکبر بی‌تردید تنها کسی که مضراب و ضرباهنگ دست‌های او را به ارث برد نه دو پسرش که آقا غلامحسین خان بود. او نوازنده‌ی خوبی بود. هرچند صدای ضبط‌شده‌ای از هنر این هنرمند در دست نیست، آن‌چه از مضراب‌های تند و سریع و ریزه‌کاری‌های خاص در هنر آقا غلامحسین و بعد از او میرزا عبداله به یادگار مانده همان میراث آقا علی‌اکبر است.

آقا غلامحسین برادرزاده‌ی آقا علی‌اکبر بود که موسیقی و تارنوازی را به‌خوبی از عمویش آموخته بود. او، که بعد از مرگِ زودهنگامِ آقا علی‌اکبر میراث موسیقایی و سرپرستی خانواده‌ی او را برعهده داشت، نغمات و ملودی‌‌هایی را که آموخته بود به فرزندان عمو منتقل کرد. به گفته‌ی روح‌اله خالقی در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» آقا غلامحسین، که یکی از نوازندگان شاخص تار در دوره‌ی ناصری بود، به خواهش همسرش، که بیوه‌ی آقا علی‌اکبر بود، این هنر را به آقا حسینقلی و میرزا عبداله آموخت.

باآن‌که آقا حسینقلی هم در شیوه‌ی نواختن و انتقال دانش موسیقی در خاندان هنر تأثیر داشت، نام برادرش در موسیقی ایرانی از جایگاه مهم‌تری برخوردار است. میرزاعبداله تنها مشق اولیه را نزد پدر هنرمندش آموخت و اجل فرصت بیشتری به میرزاعلی‌اکبر نداد، اما بخت با او یار بود که ادامه‌ی درس هنر را در مکتب میرزا علی‌اکبر در محضر میرزاغلامحسین، پسرعمویش که بعد از درگذشت پدرش سرپرستی خانواده‌ی او را برعهده داشت، بیاموزد. در میان سه پسر آقا علی‌اکبر، عبداله بیشتر از همه به پدر رفته بود.

شاید بیشتر از آموزش موسیقی به علاقمندان موسیقی، نوشته شدن ردیف‌های موسیقی و آوازی ایرانی مهم‌ترین کاری بود که در محضر میرزاعبداله انجام شد، ‌طوری‌که ردیف‌های موسیقی ایرانی به نام ردیف میرزاعبداله مشهور شده است. او در تدوین چیزی که بعدها تحت عنوان دستگاه‌های موسیقی ایرانی جا افتاد تأثیر به‌سزایی داشت، در جمع‌آوری و مرتب‌سازی ملودی‌ها و مایه‌ها هفت دستگاه مستقل پدید آورد و آغازکننده‌ی‌ راهی شد که به هفت دستگاه کامل و مستقل و پنج مایه‌ی آوازی منجر شد. این مجموعه‌ی دوازده‌گانه را مهدی قلی هدایت نت‌نویسی کرد. میرزا عبداله در تهران کلاس رسمی موسیقی تأسیس و همراه برادرش آقا حسینقلی آن را اداره کرد. هرچند این کلاس با مخالفت‌هایی رو‌به‌رو شد که در نهایت باعث تعطیلی‌اش شد، میرزا عبداله تا پای مرگ از آموختن دست نکشید و استادان بزرگی در محضر او مشق ردیف‌های موسیقی کردند. علینقی وزیری یکی از کسانی بود که نزدیک به یک سال و نیم پیش میرزا عبداله می‌رفت. بنا به نوشته‌ی سپنتا و خالقی، جدا از تلاش برای آموختن ردیف‌های موسیقی ایرانی، سبک میرزا عبداله هم در نوع خود بی‌نظیر بود.

در کنار شاگردان صاحب‌نامی همچون ابوالحسن صبا، او چهار فرزند به نام‌های مولود، ملوک، جواد و احمد داشت که همه ذوق موسیقی را از پدر به ارث بردند. مولود، دختر بزرگش، شاید بیشتر از برادرها و ملوک (خواهرش) به ردیف‌نوازیِ پدر مسلط بود و برادرش احمد عبادی، که کوچک‌ترین فرزند خانواده و البته نامدارترینشان بود، تحت تدریس او مشق موسیقی کرده بود.

آقا حسینقلی، فرزند کوچک‌تر آقا علی‌اکبر، چهارمین هنرمند تبار موسیقی ایرانی است که نامش در تاریخ ثبت شده. او که در زمان فوت پدر سن کمی داشت، مشق اولیه‌ی موسیقی را پیش برادرش میرزا عبداله آموخت و با آموزش‌های پسر عمویش، آقا غلامحسین، آن را تکمیل کرد. او جزو نخستین کسانی بود که همراه باقرخانِ رامشگر نوازنده‌ی کمانچه، نایب اسداله خان نوازنده‌ی نی، و سید احمدِ آوازه‌خوان و محمدباقرِ ضرب‌گیر به پاریس رفتند و صفحاتی را ضبط کردند. غلامحسین درویش‌خان و علینقی وزیری شناخته‌شده‌ترین شاگردان آقا حسینقلی بودند. اما آقا حسینقلی نیز مانند برادرش مهم‌ترین آموخته‌هایش را در خانواده‌ی خویش به یادگار گذاشت. همسر اول او، سکینه خانم، صدای خوشی داشت و تار می‌زد. از این همسر دو دختر داشت که یکی با آقا رضا خان، فرزند آقا غلامحسین، ازدواج کرد که تار می‌نواخت. دختر دوم او همسر باقر خانِ رامشگر شد که از نوازندگان سرشناس دوران قاجار بود. او بعد از فوت سکینه خانم همسر دیگری گرفت و صاحب سه پسر شد. همان‌طور که احمد عبادی در خاندان میرزا عبداله نام پدر را سال‌ها زنده نگه داشت، در خاندان آقا حسینقلی، پسر بزرگ‌ترش که نامش را از جد بزرگش گرفته بود، یکی از مهم‌ترین موسیقیدانان و ردیف‌نوازان ایرانی شد: علی‌اکبر شهنازی.

مولود خانم و ملوک خانم شاگردان خوبی برای پدر بودند. آن‌ها سه‌تار و تار را در محضر پدر آموخته بودند و در محافل زنانه اجرا می‌کردند. اما مولود خانم در کنار اجرا به کار آموزش هم می‌پرداخت. او با وصلت با خاندان هنرمند دیگر، یعنی خاندان سیحون، نقطه‌ی اتصال دو خاندان شد. نمی‌توان از تأثیر هوشنگ سیحون در هنر معماری صحبت نکرد که فرزند مولود خانم بود. میرزاعبداله هم مانند پدرش فرصت این را نداشت که به پسر بااستعدادش (احمد) بیاموزد. اما مولود خانم خودش تعلیم برادر را بر عهده گرفت و با هنر خود یکی از مهم‌ترین نوازندگان سه‌تار، یعنی احمد عبادی، را تربیت کرد. مولود بیشتر از دیگران به ردیف پدر وارد بود، شاید به‌همین دلیل یکی از مهم‌ترین نوازندگان زمان خود محسوب می‌شد.

علی‌اکبر شهنازی، که در کنار نام کوچکش تنها تصویر باقی‌مانده از آقا علی‌اکبر را به یادگار برده بود، یکی دیگر از افراد شاخص خاندان هنر است. او آموزش موسیقی را نزد پدرش، آقا حسینقلی، آغاز کرد و بعد از مرگ او سبک نوازندگی پدر را ادامه داد و تار را نیز نزد عمویش میرزا عبداله آموخت. او هم مانند سایر افراد تبارش در نواختن ساز بسیار چیره‌دست بود و آثار مهمی را خلق کرده که از آن میان می‌توان به تصنیف چهارگاه «زد لشکر گل» با شعری از وحید دستگردی و آواز قمر و تصنیف اصفهان با آواز تاج اصفهانی و تصنیف «تا جوانان ایران» با شعر محمدعلی امیرجاهد نام برد. ساسان سپنتا قوام‌السلطنه را شاگرد خصوصی شهنازی می‌دانست.

باآن‌که احمد عبادی کوچک‌ترین پسر میرزا عبداله بود و وقتی در هشت‌سالگی او را از دست داد تنها دو جلسه نزد او مشق موسیقی کرده بود، تحت تعلیمات خواهرانش یکی از نوازندگان شناخته‌شده‌ی سه‌تار شد. عبادی بااین‌که خیلی اهل حضور در جمع نبود، در گراند هتل همراه ملوک ضرابی برنامه‌هایی را برگزار کرده بود. او یکی از نوازندگان سه‌تار در رادیو بود و بعدها در برنامه‌‌ی «گل‌ها» اجرا کرد. از زمانی که او به رادیو آمد، ابوالحسن صبا که نزد میرزا عبداله سه‌تار را آموخته بود در رادیو به این ساز دست نزد. در میان آثار اجراشده‌ی خاندان میرزا عبداله و عبادی، یک سه‌تار کوچک به یادگار مانده که می‌گویند متعلق به ناصرالدین شاه بوده است و بعد از مرگ استاد عبادی، خاندانش آن را به موزه‌ی موسیقی اهدا کردند. با رفتن استاد عبادی با توجه به این‌که فرزندی از او به یادگار نمانده بود، دفتر موسیقی در خاندان میرزا علی‌اکبر بسته شد، اما آن‌چه این خاندان موسیقی به یادگار گذاشتند به وسعت تاریخ موسیقی معاصر ایران ارزشمند است.

ماهنامه شبکه آفتاب

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: