جهاد اسلامى و آزادى عقیده / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى ـ بخش چهارم

1394/2/19 ۰۹:۵۹

جهاد اسلامى و آزادى عقیده / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى ـ بخش چهارم

ممکن است ‏براى یک نفر شیعه در ابتدا این مطلب به همین شکل ‏مطرح شود، بگوید «ما براى کارهایى که بعد از پیغمبر در زمان خلفا شده است، هیچ ارزشى قائل نیستیم و هیچ ‏ضمانتى نداریم که آنها درست باشد؛ کار غلطى بوده که‏کرده‏اند، نمى‏بایست بکنند و کردند، این به اسلام مربوط نیست.»

 

ممکن است ‏براى یک نفر شیعه در ابتدا این مطلب به همین شکل ‏مطرح شود، بگوید «ما براى کارهایى که بعد از پیغمبر در زمان خلفا شده است، هیچ ارزشى قائل نیستیم و هیچ ‏ضمانتى نداریم که آنها درست باشد؛ کار غلطى بوده که‏کرده‏اند، نمى‏بایست بکنند و کردند، این به اسلام مربوط نیست.»

ولى البته براى ما شیعه هم گفتن این مطلب آسان ‏نیست؛ براى اینکه تاریخ نشان مى‏دهد که امیرالمؤمنین با این جنگها مخالفت نکرده. درست است که امیرالمؤمنین ‏خودش در این جنگها شرکت نکرده ـ چون آن شرکت‏ کردن از نظر مسئله امامت و خلافت یک مفهوم خاصى ‏پیدا مى‏کرد؛ یعنى اگر على به صورت یک سرباز یا فرمانده ‏شرکت مى‏کرد، در واقع یک امضاى خیلى کلى از مسئله‏ خلافت و امامت و بیش از همکارى بود؛ ولى مى‏دانیم که ‏آن اخصّ خواص امیرالمؤمنین که ما شک نداریم که آنها بدون دستور و اجازه و رضایت امیرالمؤمنین شرکت ‏نمى‏کردند، آنها در این جنگها شرکت کردند و على هم اگر همکارى به شکل سربازى نمى‏کرد، به شکلهاى دیگر مى‏کرد؛ یعنى در شوراها شرکت مى‏کرد و نظر مى‏داد. و محال بود که امرى از نظر اسلام حرام باشد و دیگران‏ مرتکب بشوند، بعد على در شوراى آنجا شرکت کند و نظر بدهد.

پس به این شکل هم نمى‏شود گفت که همه جنگهاى ‏صدر اسلام ضد اسلامى بوده است و ما هیچ ضمانت و دلیلى بر صحت و مشروع بودن آنها نداریم، بلکه همه آنها را نامشروع مى‏دانیم.

البته نقطه مقابل هم هست، نمى‏خواهیم بگوییم هر کارى که هر سردارى در صدر اسلام کرده یک کار مشروع بوده؛ چون در زمان خود پیغمبر هم احیاناً سردارها کارى مى‏کردند که پیغمبر از آن کار تبرّى‏ مى‏جست. یک وقت مثلاً فرمانده یک لشکر یا یک سرباز کارى را به اشتباه یا تحت تأثیر طغیان احساسات و یا کینه‏هاى قدیمى و شخصى مى‏کرد که خلاف بود و حتى ‏پیغمبر تبرّى مى‏جست. نظیر قضیه خالد ولید.

خالد ولید که یکى دو سال هم بیشتر نبود که مسلمان‏ شده بود و سردار خیلى لایقى بود، در فتح مکه ‏شرکت داشت. مى‏دانید که مکه راههاى مختلفى از شمال وجنوب و شرق و غرب دارد و از درون دره‏ها هم باید آمد. پیغمبر کوشش داشت که مکه بدون خونریزى فتح شود. دستور داد که فلان فرمانده با لشکرش از فلان راه بیاید، دیگرى از راه دیگر، و دستور اکید داد که خونریزى نشود. خالد ولید ظاهراً مأمور بود که از قسمت جنوب وارد شود. او طبعاً آدم سفّاک خونریزى بود، زود و به هر بهانه‏اى دست به شمشیر مى‏برد. گویا از راهى که او وارد مى‏شود، یک مقاومتى شده بود، این هم دست به شمشیر برده بود و یک تا پنج نفر را کشته بود. به پیغمبر اکرم خبر دادند. پیغمبر اکرم خیلى ناراحت شد و منع شدید کرد که این کار دیگر تکرار نشود. مکرر مى‏گفت: «خدایا، من به تو پناه ‏مى‏برم، خدایا من بیزارى مى‏جویم، خدایا تو مى‏دانى که‏ من راضى به این کار نبودم.»

ما هم نمى‏خواهیم بگوییم که در جنگهایى که در زمان خلفا مى‏شده، هر کارى که هر سردارى مى‏کرده، حتماً درست بوده؛ ولى حرف این است که آیا از اول اساس این ‏کار نامشروع بوده؟ از نظر ما که شیعه هستیم، آیا مى‏توانیم‏ این حرف را بزنیم که ما مسئول جنگهاى بعد از پیغمبر نیستیم، چون این جنگها را خلفا انجام دادند و ما خلفا راقبول نداریم، پس هرچه کرده‏اند، از اساس و ریشه غلط بوده، اصلاً حرام بوده و چنین کارى درست نبوده است؟

این طور نیست. ما دلیل داریم که امیرالمؤمنین همان‏ جنگهاى زمان خلفا لااقل تا زمان عمر و اول زمان عثمان ‏را امضا کرده است، به دلیل شرکتش در شوراها و به دلیل ‏شرکت اصحاب خاصش از قبیل عمار و ابوذر و حتى ‏سلمان در این جنگها، و بعضى مدعى هستند ـ که این البته ‏از نظر تاریخى ثابت نیست ـ که یک یا دو بار امام حسن و امام حسین هم در این جنگها شرکت کرده‏اند. مالک اشتر نخعى جزو سردارهاى همین جنگها بوده، در صورتى که ‏مالک از اول هم شیعه خیلى کاملى بود و حتى ‏نوشته‏اند از یمن که آمد، رفت پرچمش را روى خانه على ‏کوبید و نرفت جلوى خانه ابوبکر؛ ولى مع‏ذلک در این‏جنگ [شرکت کرد.] مسلم است که اگر امیرالمؤمنین مایل ‏نبود، نمى‏رفت.

 

جنگ به معنى تجاوز جایز نیست

این مطلب را ما اول باید از جنبه عقلى یعنى از جنبه حقوق ‏انسانى تشریح کنیم و بعد از جنبه آیات قرآنى ببینیم که در آیات قرآن چه مى‏فهمیم و مفسرین در این زمینه چه‏ گفته‏اند. از جنبه حقوقى و عقلى، این مطلب جاى تردید نیست که اگر جنگى به عنوان جذب کردن سرمایه‏ها و استخدام نیروى دیگران باشد، یعنى جنگى که براى ‏تصاحب ثروت دیگرى است، جنگى که براى تصاحب ‏سرزمین دیگرى است، جنگى که هدفش فقط سلب ‏استقلال از دیگران باشد و خلاصه، جنگى که هدفش یا استخدام نیروهاى دیگران و یا تصاحب [سرمایه‏ها و] نیروهاى دیگران و هضم کردن دیگران در خود باشد، ظلم است. این را ما «تجاوز» مى‏گوییم. اصلاً تجاوز یعنى‏حق دیگرى را سلب کردن و آن حق را به خود اختصاص‏دادن، حقى را از دیگرى گرفتن و به خود اختصاص دادن. البته ممکن است حقى از دیگرى سلب شود بدون اینکه ‏خودش استفاده کند، آن هم داخل در ظلم است. حق ‏دیگرى را سلب کردن و پایمال کردن را «تجاوز» مى‏گویند.

به این معنا مسلّم جنگ نمى‏تواند جایز باشد؛ یعنى یک دین الهى که دم از عدل مى‏زند و مى‏گوید: «لقد أرسلنا رُسُلنا بالبیّنات و أنزلنا معهُمُ الکتاب و المیزان لیقوم النّاسُ ‏بالقسط»۱۳ مى‏گوید من براى برقرارى عدل آمده‏ام و ظلم واعتداء (به تعبیر قرآن) به هر شکل را طرد مى‏کند و حتى‏ در مورد کفار، مسلمانها را از اعتداء یعنى از ظلم و تجاوز بازمى‏دارد، معلوم مى‏شود این مفهوم برایش مطرح است ‏که در یک طرف ظلم و تجاوز است و در طرف دیگر قسط و عدالت، و حتى درباره دشمن کافر هم نباید معتدى و متجاوز بود، چون ما مى‏بینیم مثلاً در سوره بقره مى‏گوید: «و قاتلوا فى سبیل‌الله الذین یُقاتلونکُم و لا تعتدوا انّ ‌الله‏لا یُحبُّ المُعتدین»۱۴ با اینها که با شما مى‏جنگند، بجنگید؛ ولى‏ در عین حال که با همین دشمن مى‏جنگید، متجاوز نباشید، از حد تجاوز نکنید. (معلوم مى‏شود یک حدى هست که از آن حد بیشتر ظلم و تجاوز است) و خدا تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد.

در مورد جنگ مسلمان با کافر و مشرک، خطاب به مسلمین مى‏گوید: تجاوز نکنید که خدا تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد. این نشان مى‏دهد که این ‏طور نیست که اسلام در مورد کافر و مشرک بگوید آنجا ظلم و عدل معنى ندارد؛ طرف که مشرک شد، دیگر هر کارى درباره‏اش رواست و هیچ کارى ظلم نیست. معلوم‏ مى‏شود که منطق قرآن این نیست.

یا در آیه سوره مائده شاید صریحتر از این‏مى‏فرماید: «یا ایُّها الّذین آمنوا کونوا قوّامین للّه شُهداء بالقسط»۱۵ شاهد من در جمله بعدش است( به خاطر خداقیام کنید و به عدالت گواهى بدهید؛ در گواهیتان از عدالت‏منحرف نشوید، قیامتان هم للّه باشد نه به خاطر منافع‏شخصى. آیه دیگرى که مى‏گوید: «کونوا قوّامین بالقسط شُهداء لله»۱۶ باز مفهوم آن همین است: شدیدا به عدالت قیام‏کنید و به خاطر خدا گواهى بدهید. هردو، امر به عدالت ‏است و امر به این است که انسان در گواهى دادن، منافع ومصالح و امورى که براى خودش در نظر مى‏گیرد، در نظر نگیرد، حقیقت را در نظر بگیرد. بعد این طور مى‏گوید: «و لا یجرمنّکُم شنآنُ قوم على ألّا تعدلوا اعدلوا هُو أقربُ‏ للتّقوى»۱۷ مباد که دشمنى شما با قومى سبب شود که از عدالت، منحرف و خارج شوید! در این دستور، مخاطب‏ مسلمانان‏اند و مورد هم کفار و مشرکینى که با آنها در حال ‏جنگ هستند.

این آیات بعد از [صلح] حدیبیه است که مسلمین‏ رفتند در آنجا و کفار قریش نگذاشتند اینها بروند حج کنند و این کینه‏اى که از قریش از این راه پیدا کردند، حتى از کینه بدر و احد بیشتر بود. در بدر که فاتح شده بودند. درست است که در اُحد کشته داده بودند، ولى در اینجا تحقیر شده بودند و اینها از این تحقیر خیلى رنج مى‏بردند.[با خود مى‏گفتند] ما آمدیم تا دم دروازه مکه، اینها ما را از دم دروازه مکه برگرداندند، که پیغمبر به هزار زحمت این ‏صلح را به مسلمین تحمیل کرد و راضیشان کرد از آنجا برگردند. با یک خشمى اینها این صلح را پذیرفتند که حد نداشت.

وقتى از حدیبیه برگشتند، مملو از غیظ و خشم از دست کفار قریش بودند که اگر ما بر اینها مسلط شویم، ‏مى‏دانیم با اینها چه بکنیم. آن وقت قرآن در همین زمینه‏ مى‏گوید: «و لا یجرمنّکُم شنآنُ قوم على ألّا تعدلوا: دشمنى و کینه سبب نشود که شما از عدالت خارج شوید.» وقتى‏احساسات و عقده‏هاى روحى خیلى زیاد شد، انسان را ازمسیر عدالت خارج مى‏کند؛ یعنى انسان از حد تجاوزمى‏کند. «اعدلوا هُو أقربُ للتّقوى: به عدالت رفتار کنید که‏عدالت به تقوا نزدیکتر است.» اینها اجمالاً مى‏رساند که قرآن مفهوم عدالت را در مورد کافران هم لازم الاجرا مى‏داند.

ادامه دارد

پی‌نوشتها:

۱٫ حدید، ۲۵٫رر ۲٫ بقره،۱۹۰٫رر ۳٫ مائده، ۸٫رر ۴٫ نساء، ۳۵٫رر ۵٫ مائده، ۸٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: