اطاعت از حاکم از نگاه اسلام / استاد شهید مطهری – بخش سوم

1394/2/16 ۱۲:۵۷

اطاعت از حاکم از نگاه اسلام / استاد شهید مطهری – بخش سوم

استاد شهید آیت‌الله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار می‌گرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا می‌ساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب «انسان‌شناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل می‌دهد.

 

استاد شهید آیت‌الله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار می‌گرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا می‌ساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب «انسان‌شناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل می‌دهد.

نقد برخی اعضای هشتگانه یوگا

كتابی است به نام ادیان و مكتب‌های فلسفی هند تالیف آقای داریوش شایگان كه كتابش نشان می‌دهد مرد واردی بوده است. ما اعضای هشتگانه ریاضت‌های یوگا را از این كتاب نقل كرده و بعد برای هر كدام توضیحاتی عرض می‌كنیم. اول: پرهیزكاری‌ها. (مفهوم پرهیزكاری اینها را با آنچه در اسلام هست مقایسه می‌كنیم.) دوم: واجبات یا تكالیف. سوم: حالات مختلف یوگا، كه مقصود، ریاضت‌هایی است كه به بدن می‌دهند. چهارم: حبس دم و تنظیم تنفس (مساله حبس نفس به اصطلاح) . پنجم: تجرد حس باطن از محسوسات. ششم: تمركز و توجه نیروی معنوی. هفتم: حالت تفكر و مراقبه. هشتم: وصال مطلق یا استغراق در ذات خویش,١٧ این همان است كه عرفای اسلام به آن «فناء فی‌الله» می‌گویند و به تعبیر اینها تركیب بخشیدن به وحدت انسان و عالم، متصل شدن به گوهر عالم و جوهر عالم و به یك اعتبار اتحاد انسان با عالم.

عضو اول: پرهیزكاری‌ها

اكنون به توضیح این هشت قسمت می‌پردازیم. گفتیم عضو اول از اعضای هشتگانه یوگا «پرهیزكاری‌ها» است. می‌خواهیم ببینیم پرهیزكاری‌ها را در چه توجیه می‌كنند. یكی از پرهیزكاری‌هایی كه اینها می‌گویند، بی‌آزاری است. عدم آزار از نظر اینها یعنی «عدم ظلم به جمیع موجودات در هرجا و به هر وسیله‌ای كه باشد». بعد می‌گویند «بی‌آزاری ریشه كلیه پرهیزكاری‌های دیگر است و سایر منهیات از برای تحقق یافتن این اصل ممتاز اخلاقی وضع شده‌اند.»١٨

توجیه مساله بی‏آزاری

مساله بی‌آزاری را خودشان مبتنی بر عدل و ظلم كرده‌اند. اگر بر اساس عدل و ظلم بخواهیم این را تقریر كنیم اصلا ملاك عدل و ظلم، خود ناموس خلقت است، خود خلقت است، چون حق از متن خلقت پیدا می‌شود؛ یعنی در متن خلقت، هرچیزی برای هرچه آفریده شده همان درست است و ظلم یعنی اینكه شیئی در حالی كه در متن خلقت برای شیئی دیگر آفریده شده است اختصاص به خودش داشته باشد و به حق طبیعی و حق تكوینی یك شیء دیگر تجاوز كند. اگر انسان به حسب متن خلقت گوشتخوار آفریده شده باشد -كه همین طور هم هست، یعنی انسان هم گوشتخوار و هم گیاهخوار آفریده شده است- این حق در متن خلقت به انسان داده شده كه از گوشت حیوانات استفاده كند. بی‌آزاری به مفهوم كلی بی‌آزاری حرف درستی است ولی هندی‌ها از بی‌آزاری منظور دیگری دارند. پس اگر مقصود این است كه هیچ جانداری به هیچ نحو از انسان آزار نبیند به این معنا كه عملی كه برخلاف میل آن جاندار است صورت نگیرد، لازمه‌اش این است كه انسان گوشتخواری را به‌طور كلی ترك كند، چون گوشتخواری از نظر اینها آزار است، مستلزم كشتن حیوانات است.

به اینها می‌گوییم اینكه حیوانی از حیوان دیگر ارتزاق كند جزو نوامیس خلقت است. اصلا در خود خلقت، بعضی حیوانات، گوشتخوار آفریده شده‌اند؛ اگر این عمل را زاید یا ناصحیح می‌دانید، آیا معتقد هستید كه در متن خلقت اساسا كار بد و زشت رخ داده است؟

به همین دلیل است كه ما برای طفل حق اولویتی نسبت به شیر مادر قایل هستیم. اگر مادری از شیر خودش مضایقه كند و به بچه‌ای كه از خودش به دنیا آمده است شیر ندهد، آیا به این بچه ظلم كرده است یا نه؟ آیا ظلم كرده یا فقط ترك احسان كرده است؟ (ترك احسان یعنی تفضلی كه می‌توانست بكند نكرده است، ولی ظلم یعنی حق واقعی این موجود را به او نداده است.) این مادر واقعا ظلم كرده، نه اینكه ترك احسان كرده است. چرا ظلم كرده است؟ شیر مال اوست، به این بچه چه مربوط است؟ جواب این است كه در متن خلقت یك هماهنگی میان پیدایش این بچه و پیدایش این شیر وجود دارد، به نحوی كه اگر این بچه نمی‌بود این شیر به وجود نمی‌آمد. در اصل متن خلقت و طرح خلقت این دو با هم پیوسته هستند، اگر این آكل نبود آن ماكول هم نبود، همان‌طور كه اگر آن ماكول نبود این آكل نبود. اگر ماكول نبود آكل بدون غذا می‌ماند و اگر آكل در متن خلقت و طرح خلقت نبود ماكول اصلا به وجود نمی‌آمد.

همچنین است ذی‌حق بودن حیوانات نسبت به گیاهان؛ اینها هم در متن خلقت و در طرح خلقت با یكدیگر پیوسته و وابسته هستند، یعنی این برای آن آفریده شده و آن برای این. این حیوان آفریده شده است كه این گیاه را بخورد و آن گیاه آفریده شده است كه رزق و روزی این حیوان باشد. اینكه ما اشیاء را مستقل از یكدیگر تصور كنیم و دنیا را یك جنگل بی‌حساب و بی‌ارتباط بدانیم، آن حیوان بگوید به تو چه مربوط، من برای خودم آفریده شده‏ام، درست نیست. هیچ‌كس برای خودش آفریده نشده است؛ همه جزء‌یك طرح كلی هستند و با توجه به آن طرح كلی، هر موجودی ذی‌حق است. بدون توجه به آن طرح كلی اساسی، هیچ موجودی هیچ حقی ندارد.

 اگر این‌طور باشد، گوسفندی را بدون دلیل زدن، ظلم است. گوسفند برای زده شدن آفریده نشده است، اسب برای شلاق‌ خوردن بی‌جهت آفریده نشده است، این ظلم است. گربه را در یك خانه حبس كنیم و غذا ندهیم، ظلم است. حیوانی را بیاوریم، كاه و جو به او ندهیم ظلم است، یعنی كاری خارج از متن خلقت است. اما گوسفندی را آب و غذا بدهیم، پروارش كنیم و بعد، از گوشتش استفاده كنیم، این ظلم نیست، كاری است منطبق با طرح اصلی خلقت.

بنابراین مساله بی‌‌آزاری به معنای ترك حیوانی در فلسفه هندی، كه خیلی هم هندی‌ها روی آن تكیه می‌كنند، حرفی است كه اساسا درست نیست.

آنچه یوگا در مورد جانداران می‌گوید اساسا عملی نیست و به قول مرحوم اشراقی١٩ قتل، قتل است. ما گاهی پشه را می‌كشیم. (گفته بود پشه حتما باید آشیخ پشه باشد كه احترامش واجب باشد؟!) آن پشه هم یك چیزی است. آیا از نظر یوگا واقعا فقط گاو و گوسفند و مرغ و امثال آن جاندار هستند یا در مایعی كه آنها مصرف می‌كنند، میلیون‌ها جاندار وجود دارد؟ گیاهی كه می‌خورند خودش یك موجود زنده است و میلیاردها جاندار در همان گیاه وجود دارد. آیا جاندار حتما باید به صورت مرغ و گاو و گوسفند باشد؟ یك سلول هم جان دارد. اتفاقا به آد‌م‌ها آنقدر احترام نمی‌گذارند كه به گاوها احترام می‌گذارند.

در مورد پرهیزكاری‌ها پنج مورد را ذكر می‌كنند. اول بی‏آزاری كه بحث كردیم و گفتیم تفاوتی میان منطق ما و منطق آنها هست. دوم راستگویی كه حرف خاصی نیست و درست است. سوم دزدی نكردن، یعنی تصاحب نكردن آنچه به دیگران تعلق دارد و حتی میل و خواهش آن را هم نداشتن. این هم حرف خاصی نیست و مورد قبول است.

یوگا و غریزه جنسی

چهارم از اصول پرهیزكاری در یوگا -كه مورد قبول اسلام نیست- مهار ساختن اعضای پنهانی یا به عبارت دیگر اعضای تناسلی است، یعنی پرهیز از شهوات و روابط جنسی. در این كتاب می‌نویسد:

امساك از شهوات و پرهیز از آمیزش جنسی یكی از اصول مهم ریاضت هندی است و یوگا معتقد است كه قوه شهوانی یكی از منابع سرشار از نیرو است و آدمی با پرهیز از شهوات می‌تواند این نیروی غریزی را از مجرای طبیعی خود منحرف سازد و متوجه عالم روحانی بگرداند. غرض از روابط جنسی نه فقط دوری از شهوات یا تلطیف و اعتلای غریزه جنسی است، بلكه مراد، كشتن، انهدام و از بن بركندن آن است. ٢٠

این، مطلبی است ضد زندگی و ضد انسانی و اسلام هم به هیچ‌وجه آن را قبول ندارد بلكه این همان چیزی است كه روانشناسی امروز آن را صددرصد رد كرده است. این در واقع همان چیزی است كه امروز روانشناسی فرویدیسم آن را طرد می‌كند و می‌گوید كه جلوگیری كردن از غریزه جنسی سبب از بین رفتنش نمی‌شود بلكه سبب تغییر مسیر و انحراف مسیر می‌شود كه بعد به صورت عقده‌هایی در می‌آید و این عقده‌ها احیانا ممكن است در یك مجرای ناصحیحی بروز پیدا كند و منشا بیماری‌های روانی دیگری بشود و به هرحال خودش از نظر علم امروز بیماری روانی است.

نظر اسلام درباره این مساله درست در جهت ضد این مطلب است یعنی درست است كه اسلام برای اِعمال غریزه جنسی هم مانند هر غریزه دیگر به خاطر مصالح اجتماعی و مصالح دیگر محدودیت‌هایی قایل شده ولی محدودیت‌ها در این حدود نیست كه قسمتی از نیروی این غریزه صرف شده و قسمتی ذخیره بشود. اسلام به هیچ‌وجه طرفدار ذخیره نگه‌ داشتن و ذخیره كردن این نیرو نیست. در حدود آمیزش‌های مشروع، یعنی آنجا كه كسی همسر مشروعی دارد، تا حدی كه افراط و ضد طبیعت نباشد یعنی در حدی كه طبیعت استعداد دارد، اسلام او را تشویق می‌كند به اِعمالش كه هیچ چیزی نماند.

در میان شهوات انسان، تنها شهوتی كه اعمالش از نظر اسلام نورانیت می‌آورد و ذخیره كردنش تیرگی می‌آورد شهوت جنسی است. خوردن این‌طور نیست، كم خوردن بهتر است. غریزه جنسی این طور نیست كه هرچه ذخیره بشود بهتر باشد. بله، یك وقت مساله بیماری است و آن تحمیل كردن بر طبیعت است یعنی انسان با محركاتی مثل موسیقی یا تنوع‏طلبی بخواهد طبیعت را از مقداری كه استعداد دارد بیشتر وادار كند. به قول سعدی:

به بی‌رغبتی شهوت انگیختــن     به رغبت بود خون خود ریختن٢١

این البته امری است كه از نظر اسلام هم، شهوترانی و شهوت‌پرستی نامیده می‌شود ولی در حدودی كه طبیعت استعداد دارد، هیچ تشویق به ذخیره كردن نشده و بلكه اِعمال كردنش مستحب شمرده شده است.

 

یوگا و حرص دنیا

در یوگا یكی دیگر از شعب پرهیزكاری را تحت عنوان «عدم حرص» بیان كرده‌اند. می‌گویند: «و آن نپذیرفتن و نگرفتن اشیایی است كه پس از پی بردن به آفات ناشی از آنان به وجود‌ آید و این آفات عبارتند از اخذ، نگهداری، زوال، دلبستگی و آزار.»٢٢

 این همان ترك دنیایی است كه می‌گوییم اسلام قبولش ندارد. اینها وقتی می‌گویند عدم حرص یعنی انسان نباید خودش را به مال و منال دنیا، چیزهایی كه بعد برایش مصیبت نگهداری و گرفتن و از دست رفتن و دلبستگی و از این حرف‌ها به وجود می‌آورد گرفتار كند؛ انسان از مال دنیا باید به حداقلی كه می‌شود، قناعت كند.

در مساله حب دنیا از نظر اسلام كه وارد بشویم خواهیم گفت كه اسلام در عین اینكه وابسته شدن انسان به مال و منال دنیا را محكوم می‌كند ولی اصلِ داشتن و اخذ آن را محكوم نمی‌كند. امیرالمومنین می‌فرماید: و اعْلمُوا عِباد‌الله أنّ الْمُتّقِین ذهبُوا بِعاجِلِ‏ الدُّنْیا و آجِلِ اْلآخِره,٢٣ در این زمینه ما روایات زیادی داریم و قرآن منطق عجیبی دارد.

بعضی گفته‌اند دنیای مذموم، حب دنیاست و حال آنكه حب هم به معنای میل، یك امر فطری و طبیعی است و نمی‌تواند امر بدی باشد. آدم بچه‌اش را دوست دارد؛ آیا بد است كه آدم بچه‌اش را دوست داشته باشد؟

قرآن همین محبت‌ها را جزو آیات و حكمت الهی ذكر می‌كند: و مِنْ آیاتِهِ أنْ خلق لكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ أزْواجاً لِتسْكُنُوا إلیها و جعل بینكُمْ مودّه و رحْمه إنّ فی‏ ذلِك لآیاتٍ لِقوْمٍ یتفكّرُون‏,٢٤

قرآن مودت و رحمت میان زوجین را جزو حكمت‌های خدا ذكر می‌كند. چطور می‌شود چنین چیزی بد باشد؟ اینها عواطفی است كه اگر بد بود، در همه افراد بشر آفریده نمی‌شد. همان‌طور كه هیچ عضو بدنی، لغو و زاید آفریده نشده، هیچ عضو روحی هم زاید و لغو آفریده نشده است. پس آن چیزی كه بد است چیست؟ آن چیزی كه بد است همان است كه در آیه «زُین لِلنّاسِ حُبُّ الشّهواتِ مِن النِّساءِ و الْبنین و الْقناطیرِ الْمُقنْطره مِن الذّهبِ و الْفِضّه و الْخیلِ الْمُسوّمه و اْلأنْعامِ و الْحرْثِ ذلِك متاعُ الْحیاه الدُّنْیا و‌الله عِنْدهُ حُسْنُ الْمآبِ‏»٢٥ یا: «إنّ الّذین لا یرْجُون لِقاءنا و رضُوا بِالْحیاه الدُّنْیا و اطْمأنُّوا بِها و الّذین هُمْ عنْ آیاتِنا غافِلُون»٢٦ آمده است.

رضایت دادن، آرام گرفتن و قناعت كردن به دنیا و خلاصه هدف قرار دادن آن، كه همه‌چیز انسان بشود دنیا، این است آن دنیایی كه از نظر اسلام مذموم است. این مطلب باشد تا جداگانه روی آن بحث كنیم.

بنابراین، عضو یا ركن اول از اركان هشت‌گانه یوگا پرهیزكاری است كه پنج شعبه داشت كه عبارت بود از بی‌آزاری، راستگویی، دزدی نكردن، پرهیز از شهوات و روابط جنسی و حرص نداشتن؛ هركدام به مفهومی كه ذكر كردیم.

پی‌نوشت:

١٧. ادیان و مکتبهای فلسفی هند انتشارات امیرکبیر، ١٣٤٦، ج٢ ص٦٨٧-٦٦٧.

١٨. همان، ص٦٦٩.

١٩ .[ مرحوم اشراقی واعظ، پدر مرحوم اشراقی داماد امام خمینی(ره).]

٢٠. همان، ص٦٧١

٢١. بوستان سعدی، باب٦ حکایت٥

٢٢. همان، ص٦٧٠

٢٣. نهج‌البلاغه(صبحی صالح) ص٣٨٣. [انسان‌های با تقوا، هم از دنیای زودگذر و هم از آخرتِ دیرپا بهره‌مند شدند.]

٢٤. روم/٢١

٢٥. آل‌عمران/ ١٤

٢٦. یونس/7

روزنامه اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: