جهاد اسلامى و آزادى عقیده / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش دوم

1394/2/14 ۱۰:۰۲

جهاد اسلامى و آزادى عقیده / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش دوم

در قرآن سلسله ‏آیاتی داریم که یک دستور کلى و به اصطلاح اصولیین ‏دستور مطلق است در مورد جهاد؛ یعنى اگر ما باشیم و این ‏دستورها، مى‏گوییم اسلام گفته که با کفار و اهل کتاب ‏بجنگید، شرطى نکرده. مطلق است؛ یعنى مشروط به‏ شرط نیست، فقط دستور جهاد است به طور کلى؛ مثل‏اینکه در یک جا مى‏فرماید: «یا ایُّها النّبىُّ جاهد الکُفّار والمُنافقین و اغلُظ علیهم:۱ اى پیامبر، با کافران و منافقان‏ بجنگ و بر آنها سخت بگیر.»

 

در قرآن سلسله ‏آیاتی داریم که یک دستور کلى و به اصطلاح اصولیین ‏دستور مطلق است در مورد جهاد؛ یعنى اگر ما باشیم و این ‏دستورها، مى‏گوییم اسلام گفته که با کفار و اهل کتاب ‏بجنگید، شرطى نکرده. مطلق است؛ یعنى مشروط به‏ شرط نیست، فقط دستور جهاد است به طور کلى؛ مثل‏اینکه در یک جا مى‏فرماید: «یا ایُّها النّبىُّ جاهد الکُفّار والمُنافقین و اغلُظ علیهم:۱ اى پیامبر، با کافران و منافقان‏ بجنگ و بر آنها سخت بگیر.»

آیه دیگر در سوره توبه و مربوط به آیات برائت است ‏در سال نهم هجرى، یک سال بعد از فتح مکه. در سال اوّلى‏که مکه فتح شد، مسلمانها و مشرکین با همدیگر در مراسم‏حج شرکت کردند؛ چون بت‏پرستان قریش هم عمل حج ‏انجام مى‏دادند ـ زیرا عمل حج یک سنت ابراهیمى بود ـ با این تفاوت که آنها بدعتهایى ایجاد کرده بودند و در بعضى قسمت‌ها میان حج آنها و حج مسلمین تفاوتى بود؛ ولى در سال دوم بعد از فتح مکه که سال نهم هجرى بود، امیرالمؤمنین از طرف پیغمبر[ص] مأمور شد برود سوره برائت ‏را در همان حج بخواند و در آنجا اعلام کند که: از امسال به‏ بعد هیچ مشرکى حق حج کردن ندارد، کسى حق ندارد عریان طواف کند، چنین و چنان.

مفهوم آیه برائت، عمده این بود که به مشرکین مدت‏ چهار ماه مهلت بدهید، از حالا تا چهار ماه راه خودشان را انتخاب کنند؛ شما اکنون با آنها هیچ عهد و پیمان و قراردادى ندارید، فقط چهار ماه به آنها مهلت مى‏دهید، در این چهار ماه تصمیم خودشان را بگیرند، اگر مسلمان ‏شدند و یا هجرت کردند و از اینجا رفتند، برایشان بهتر است؛ اما اگر مسلمان نشوند و در اینجا بمانند، شما حق‏ دارید که اینها را بکشید یا زندانى کنید و یا عمل دیگرى ‏انجام دهید:

«فاذا انسلخ الاشهُرُ الحُرُمُ فاقتُلوا المشرکین‏حیثُ وجدتُموهُم و خُذوهُم و احصُروهُم و اقعدوا لهُم کلّ ‏مرصد:۲ پس وقتى ماههاى محترم ـ که مقصود آن چهارماه مهلت است ـ گذشت، مشرکین را هر جا یافتید، بکشید یا بگیرید یا زندانى کنید و در هر کمینگاهى در کمین اینها بنشینید.» خلاصه، دیگر در اینجا مشرکى نباید آزاد وجودداشته باشد.

آیه دیگر راجع به اهل کتاب است، ولى به این تعبیراست: «قاتلوا الذین لایُؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر: با مردمى که به خدا ایمان ندارند و به قیامت هم ایمان ندارند، و لا یُحرّمون ما حرّم‌ اللهُ و رسولُهُ: حرام خدا را محترم ‏نمى‏شمارند، و لایدینون دین الحقّ…: و به دین حق ایمان‏ ندارند، بجنگید حتّى یُعطُوا الجزیه‌ عن یدٍ و هُم صاغرون:۳ تا آن وقتى که حاضر به جزیه دادن بشوند.»

مسئله جزیه را على‏حده بحث مى‏کنیم. مفسران‏ مفهوم این آیه را دو گونه بیان کرده‏اند: بعضى گفته‏اند مقصود این است که این اهل کتاب ولو اینکه مدعى ایمان ‏به خدا و قیامت و دین خدا و حلال و حرام هستند، اما در واقع نه به خدا ایمان دارند نه به قیامت و نه حرام خدا را محترم مى‏شمارند؛ چون مثلاً در کتاب خدا ربا حرام شده، اینها ربا مى‏خورند و بنابراین اینها اسمشان اهل کتاب ‏است، ولى در واقع اهل کتاب نیستند، پس اینها را بزنید.

بعضى دیگر گفته‏اند مقصود این است که با آن دسته‏ از اهل کتاب که این گونه‏اند، بجنگید؛ اما آن دسته از اهل‏کتاب که واقعاً به خدا و قیامت اعتقاد دارند و واقعاً به دین‏ خودشان متدین هستند و به شریعت خودشان احترام‏ مى‏گذارند، [متعرضشان نشوید.] البته در مفهوم این آیه‏ بحثى هست.

اینها یک سلسله آیات است. این آیات را آیات کلى ‏و آیات مطلق مى‏گویند؛ یعنى اگر ما باشیم و این آیات، تا حد زیادى باید بگوییم که اسلام جنگیدن با مشرکان و اهل کتاب را مطلقاً جایز مى‏داند. یعنى مفهوم این آیات تا اندازه‏اى مى‏تواند مستمسک کسانى باشد که مى‏گویند اسلام هیچ شرطى [براى جهاد] قائل نیست و مى‏گوید هر کسى که مسلمان نیست، مسلمانان حق دارند با او بجنگند.

 

آیات مقیّد

ولى یک سلسله آیات دیگر داریم که صریحاً جنگیدن را مشروط کرده و گفته با اینها که با شما مى‏جنگند، بجنگید: «یا ایّها الذین آمنوا قاتلوا الّذین یُقاتلونکُم و لاتعتدوا: اى ‏اهل ایمان، با کسانى که با شما مى‏جنگند، بجنگید و در جنگ هم از حد تجاوز مکنید»؛ مثلاً غیر سرباز را مکشید، به ‏پیرمردها، زنها و بچه‏ها کارى نداشته باشید. (در تفاسیراین طور آمده.) انّ ‌الله لایُحبُّ المُعتدین:۴ خداوند تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد.» در اینجا مى‏گوید بجنگید، ولى با کسانى بجنگید که با شما مى‏جنگند. در آیه دیگر مى‏گوید: «و قاتلُوا المُشرکین کافّه‌ً کما یُقاتلونکُم کافّه‌:۵ با تمام این مشرکین بجنگید، همچنان که ‏اینها با تمام شما مى‏جنگند.» پس اینجا مى‏گوید من از این‏جهت مى‏گویم بجنگید که آنها با شما مى‏جنگند.

از همه بالاتر، اولین آیات جهاد است. مى‏دانید که در سیزده سالى که مسلمین در مکه بودند، نه تنها اجازه جهاد نداشتند، بلکه اصلاً اجازه دفاع از خودشان را هم نداشتند و مکرر به پیغمبر اکرم[ص] عرض مى‏کردند: «یا رسول‌الله، اینها تا منتهى درجه ما را تحت شکنجه قرار داده‏اند، اجازه بدهید از خودمان دفاع کنیم»؛ مى‏فرمود: نه، موقعش برسد من‏خواهم گفت، که این امر سبب شد که عده‏اى نتوانستند در مکه بمانند، هجرت کردند و به حبشه رفتند. ظاهراً در سال ‏دوم مدینه است که به مسلمین اجازه داده شد که جهاد کنند.

 

اولین آیه جهاد

اولین آیه‏اى که اجازه جهاد داده، مفهوم عجیبى دارد و خیلى خصوصیات را روشن مى‏کند. آیه قبل از آن ‏مى‏گوید: «انّ ‌الله یُدافعُ عن الذین آمنوا انّ ‌الله لایُحبُّ کُلّ‏خوّانٍ کفور: خدا دفاع مى‏کند از اهل ایمان، خدا خیانتکاران و کافرنعمتان را دوست نمى‏دارد.» آنگاه‏ مى‏فرماید: «اُذن للّذین یُقاتلون بأنّهُم ظُلموا و انّ ‌الله على نصرهم لقدیر: اجازه داده شد، یعنى تا حالا اجازه نمى‏دادیم، اکنون اجازه دادیم؛ این اولین آیه جهاد است: به چه‏ کسى اجازه دادیم؟ الّذین یُقاتلون: کسانى که دیگران به‏ جنگ آنها آمده‏اند؛ یعنى اى مسلمانان! ما به شما که‏ دیگران به جنگ شما آمده‏اند، اجازه جنگ دادیم، به ‏موجب اینکه مظلوم واقع شدید. مظلوم باید از خودش ‏دفاع کند. صریح جنبه دفاع دارد. بعد هم وعده مى‏دهد: خدا قادر است که این مظلومین را که دیگران به آنها ظلم‏ مى‏کنند، یارى کند. الّذین اُخرجوا من دیارهم بغیر حقٍّ الّا أن‏یقولوا ربُّنا ‌الله: این مردمى که از شهر و دیارشان به ناحق ‏اخراج شدند، گناهى نداشتند جز اینکه عقیده‏شان این ‏بوده که ربُّنا ‌الله؛ ما به این گونه اشخاص اجازه جهاد مى‏دهیم.

این آیات مفهوم عجیبى دارد. آیات اوّلى که اجازه‏ جهاد را داده، تقریباً زمینه و فلسفه جهاد اسلامى رامشخص کرده است. بعد جمله عجیبى دارد: و لولا دفعُ ‌الله النّاس بعضهُم ‏ببعضٍ، لهُدّمت صوامعُ و بیعٌ و صلواتٌ و مساجدُ یُذکرُ فیها اسم ُ‌الله کثیرا:۶ اگر نباشد اینکه خداوند به وسیله بعضى از افراد مردم جلوى شرارت بعضى دیگر را مى‏گیرد، صومعه‏اى (محل عبادت راهبهاى مسیحى) و بیعى (محل‏عبادت یهودیها) و صلواتٌ (گفته‏اند از «صلى» به مفهوم‏ معبد آتش‌پرستهاست) و محل پرستش ‏آتش‏پرستانى و مساجد و مسجدهایى براى مسلمانها باقى ‏نمى‏ماند؛ یعنى یک عده افراد هستند که اگر جلوى شرارت‏آنها گرفته نشود، نمى‏گذارند مردم آزادانه آن خدایى را که‏ مى‏خواهند عبادت کنند، عبادت کنند؛ هر قومى آن ‏پرستشى را که به حسب فطرتش مى‏خواهد انجام بدهد، انجام دهد؛ ولى تعبیر این است: لولا دفعُ‌الله النّاس بعضهُم‏ ببعض: اگر این نباشد که خدا به وسیله بعضى از افراد مردم ‏جلوى بعضى دیگر را مى‏گیرد، یعنى دفاع، [عبادتگاهها باقى نمى‏ماند.] فلسفه دفاع را دارد ذکر مى‏کند. در یک آیه دیگر مى‏گوید: و لولا دفعُ‌الله النّاس‏بعضهُم ببعضٍ، لفسدت الارض:۷ اگر خدا به وسیله بعضى ازافراد مردم جلوى بعضى دیگر را نگیرد، زمین تباه مى‏شود.

 

پاسخ قرآن به مسیحیان

مسیحی‌ها گفته‏اند جهاد چیز بدى است و صلح چیز خوبى است؛ دین باید با جهاد و جنگ مخالف و با صلح موافق باشد. جوابشان همین آیه قرآن است؛ یعنى ‏این آیه قرآن جواب آنها را داده. این که «جنگ بد است» چه جور جنگى بد است؟ «جنگ بد است» یعنى تهاجم بد است. اینکه قومى بدون موجب به قوم دیگرى حمله کنند، براى اینکه سرزمین آنها را اشغال کنند، ثروت آنها را ببرند و آنها را در قید بندگى و اطاعت خودشان دربیاورند، این ‏همان است که اسمش تهاجم است و بد است؛ اما اگر قومى ‏به قوم دیگر چنین حمله‏اى کرد و این قوم مى‏جنگد که‏ جلو حمله و تجاوز او را بگیرد (مبارزه با تجاوز هم ‏بالاخره جنگ است؛ جنگ از یک طرف تجاوز است، از طرف دیگر جلوگیرى از تجاوز) آیا جلوگیرى از تجاوز هم بد است؟! مى‏گویند «دین که نباید قانون جنگ داشته‏باشد.» دین نباید قانون تهاجم به آن معنا داشته باشد، اما آیا دین نباید قانون دفاع داشته باشد؟ اگر قانون دفاع‏نداشته باشد آن دین ناقص است. قرآن هم حرفش این است، مى‏گوید شما که موردتهاجم قرار گرفته‏اید و شما را از شهرها و دیارتان اخراج‏کرده‏اند بدون حق، ما اجازه مى‏دهیم که از خودتان دفاع‏کنید و دست به شمشیر ببرید و اگر این نباشد که بعضى ازمردم جلوى تهاجم افراد دیگر را بگیرند، سنگ روى‏سنگ بند نمى‏شود.

 

پی نوشتها:

۱٫ توبه، ۷۳٫رر۲٫ توبه، ۵٫رر۳٫ توبه، ۲۹٫رر۴٫ بقره، ۱۹۰٫رر ۵٫ توبه، ۳۶٫رر ۶٫ حج، ۴۰ـ ۳۸٫رر۷٫ بقره، ۲۵۱٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: