در اسلام خود خدا مطرح است / استاد شهید مطهری – بخش دوم

1394/2/8 ۱۲:۵۶

در اسلام خود خدا مطرح است / استاد شهید مطهری – بخش دوم

استاد شهید آیت‌الله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار می‌گرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا می‌ساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب «انسان‌شناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل می‌دهد.

 

استاد شهید آیت‌الله مطهری در بیان معارف و حقایق اسلامی، زبان گویا و قلم رسای خویش را به كار می‌گرفت و برتری مكتب اسلام را بر مكاتب قدیم و جدید برملا می‌ساخت. مطلب زیر گواه صادق این مدعاست. استاد شهید در این مطلب، قوت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندی در موضوع خودسازی و مبارزه با نفس به خوبی نشان داده است. شایان ذكر است كه این مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنرانی استاد مطهری در زمستان ١٣٥٠ و بهار ١٣٥١ هجری شمسی است و بخشی از كتاب «انسان‌شناسی قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است تشكیل می‌دهد.

 

چگونگی بریدن از غیر خدا در اسلام

این است كه اسلام برنامه تكمیل روحی و روانی را از اول با خدا شروع می‌كند، اصلا با خود خدا شروع می‌كند. از اول می‌گوید اگر می‌خواهی از اشیا ببری، به خدا پیوند كن. در مورد همان بریدن اول، نمی‌گوید به اتكای نفس خودت چنین كاری كن، نمی‌گوید برو برنامه چنین ریاضتی را ترتیب بده، می‌گوید به او متصل باش. در اسلام، خدا به صورت یك محبوب و به صورت یك مطلوب برای انسان درمی‌آید و آن وقت بریدن از اشیا خیلی ساده می‌شود، زیرا از اول یك نقطه مثبت نشان داده می‌شود.

برای توضیح بیشتر مثالی عرض می‌كنم. یك ورزشكار را در نظر بگیرید كه همین قدر می‌داند كه برای اینكه نیروی بدنی‌اش تقویت بشود یك سلسله ورزش‌های سختی باید انجام بدهد. چه حالتی دارد؟ دندان روی جگر می‌گذارد و می‌آید روزی سه ساعت و گاهی شش ساعت متوالی به خودش فشار می‌آورد و ورزش می‌كند. مثلا از زمین وزنه برمی‌دارد برای اینكه از این كار قدرت و نیرو و ورزیدگی عضلات را می‌خواهد.

در مسائل روحی، یك وقت این طور است كه یك فرد متوجه می‌شود كه همان طور كه بدن، ورزشی و ریاضتی دارد و باید به بدن فشار آورد تا نیروی بدنی به وجود بیاید، روی روح هم باید فشار آورد تا نیروی روحی به وجود بیاید. طبق طرز فكر هندی آن آخر آخرش كه نیروی روحی به وجود بیاید، آن وقت او را به خدا می‌رساند. خدا در آن آخر كار قرار گرفته و در این مراحل اول بین ما و خدا فاصله زیادی وجود دارد. خدا به ما كاری ندارد و ما هم به خدا كاری نداریم. ما باید این فشارهای زیاد را روی خودمان بیاوریم تا آخر كار به خدا برسیم. طرز تفكر هندی اصلا این است؛ یعنی در ابتدای كار اساسا خدا مطرح نیست.

ولی شما در اسلام می‌بینید كه از همان ابتدا خود خدا مطرح است، از ابتدا همان اخلاص مطرح است و هرچه را می‌خواهد از همان ابتدا با اخلاص می‌خواهد. به همین دلیل عالی‌ترین نتایجی را كه پیرو مكتب هندی از راه ریاضت‌های بسیار شدید خودش می‌گیرد، یك مسلمان بدون اینكه نیازی به آن ریاضت‌ها داشته باشد و به قول خود هندی‌ها جنبه ضدانسانی به خودش بگیرد، این كمالات روحی را كسب می‌كند. این جهت یك فرق بسیار اساسی است، غیر از فرق‌های دیگری كه در اصل برنامه‌ها هست كه بعد می‌خوانیم.

بعضی برنامه‌ها اساسا از نظر اسلام نباید وجود داشته باشد چون روی روح و جسم فشار می‌‌‌آورد. وقتی كار از اول اشتباه باشد، یعنی از اول با توجه به خدا صورت نگیرد قهرا برای به دست آوردن آن استغراق‌هایی كه پیش خودشان فرض می‌كنند، چاره‌ای ندارند جز اینكه این فشارها را بیاورند. ولی در برنامه اسلام گذشته از اینكه این فشارها زندگی را مختل می‌كند، اصلا ضدانسان است، ضد زندگی است، نیازی هم به آن نیست؛ نه اینكه نیازی هست و چون ضد زندگی است اسلام تجویز نمی‌كند؛ اصلا نیازی به آن نیست.

این [یعنی برنامه اسلام] مثل این است كه در ورزش‌های بدنی یك ورزشكار، مشوق‌هایی در كار باشد كه این ورزش را خود به خود آسان كند. در مقام تشبیه - مثال بهتر از این نداریم- فرض كنید یك ورزشكار در حالی ورزش می‌كند كه معشوقه و محبوبه‌ای هم دارد كه ناظر به احوال اوست و آن معشوقه از اینكه می‌بیند این فرد این ورزش‌ها را انجام می‌دهد خوشش می‌آید و لذت می‌برد. ببینید این ورزشكار چه نیروی روحی برای ورزش پیدا می‌كند! نیرویش مضاعف می‌شود، چند برابر می‌شود، برخلاف كسی كه همین طور به خودش فشار می‌آورد تا بعد از یك سال ورزش فقط عضله‌اش قوی شده باشد؛ چنین ورزشكاری ورزش را بر خودش تحمیل می‌كند.

حال بپردازیم به اصولی كه در یوگا مطرح است. یوگا مجموع آداب و اعمالی است كه به آن نتیجه نهایی منجر می‌شود. برای یوگا هشت ركن و به تعبیر دیگر هشت عضو قایلند و البته برای هر عضوی اعضای دیگری قایل هستند. مناسب است كه ما این هشت عضو را به‌طور خلاصه بخوانیم و با تعلیمات اسلام تطبیق كنیم و ببینیم كدام یك با تعلیمات اسلامی مطابق است و كدام یك مطابق نیست.

 

در اسلام تمرین تمركز بر یك نقطه نداریم

قبل از آنكه به نقد یك به یك اصول هشتگانه یوگا بپردازیم مطلبی را به عنوان مقدمه عرض می‌كنیم كه بیشتر متوجه همان هدف اصلی یوگاست كه مساله آزاد شدن روح و تمركز قوای معنوی در یك نقطه است كه تا در یك نقطه متمركز نشود آن نیرو پیدا نمی‌شود. البته این مقدار، مطلبی است كه اروپایی‌ها هم اذعان و تصدیق دارند كه این خاصیت در قوای روحی انسان هست كه اگر در یك نقطه متمركز بشود، فوق‌العاده قدرت پیدا كرده و نیرومند می‌شود. كتابی هم آقای كاظم‌زاده ایرانشهر تحت عنوان روح و قوای روحی دارد كه رساله كوچك و خوبی است. درباره مساله تمركز در آن كتاب بحث كرده و در جاهای دیگر هم خیلی بحث شده است. من قسمتی از این كتاب را برای شما می‌خوانم و بعد مقایسه می‌كنم:

ذهن انسان در هر سوی و هر جهت پراكنده است و هردم به شیئی می‌گراید و از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌جهد و هیچ قرار و ثبات نمی‌نماید. یكی از راه‌های مهم مهار كردن امواج ذهنی، تمركز نیروی دماغی در نقطه‌ای واحد است به نحوی كه ذهن از پراكندگی همه جانبه خود دست بردارد و متوجه نقطه‌ای واحد بشود.

بعد می‌گوید نقطه‌ای را در نظر بگیرید و ذهن را در آن متمركز كنید. تمرین‌تان این باشد كه ذهن‌تان روی آن متمركز باشد و هیچ چیزی غیر از آن را تصور نكنید. ما جزو تعلیمات و عبادت‌های اسلام چنین چیزی نداریم كه انسان ذهنش را متوجه یك نقطه واحد كند. چیزی كه اسلام اجازه می‌دهد فقط همان تمركز نیروی دماغی و فكری در حال عبادت است؛ اول متمركز كردن در خود عبادت، بعد متمركز كردن در معبود. گفتیم اصلا روح عبادت همین است كه باید در آن حضور قلب باشد، چه در اذكار و چه در قرائت قرآن. اسلام برای اینكه كسی بخواهد فكرش متوجه خدا بشود، به عنوان تمرین نگفته است كه مثلا میخی را در نظر بگیرید و همیشه توجه‌تان به این میخ یا به این سیخ یا به نوك‌بینی‌تان باشد (آن طور كه اینها می‌گویند) یا زبان‌تان را در بیاورید و بعد همه‌اش به نوك زبان‌تان نگاه كنید و فقط توجه‌تان به همین نوك زبان‌تان باشد.

اینها اصلا در تعلیمات اسلام نیست و این روی همان اصلی است كه عرض كردم كه اسلام اصلا مطلب را از خدا شروع می‌كند، در حالی كه در مكتب اینها خدا در نهایت امر است. در اسلام خدا، هم در شروع است و هم در وسط و هم در نهایت امر كه اینها مراتب معرفت است. خدا، هم اول است و هم وسط است و هم آخر. ولی از نظر اینها، آنكه او را خدا می‌گویند در آخرِ آخر قرار گرفته و فعلا ما از او جدا و بیرون از او هستیم.

بعد می‌گوید «یوگا یعنی هضم و انقطاع تموّجات باطنی» و روی این قضیه بحث می‌كند كه این تفرق و تشتت، یكی از راه حواس پیدا می‌شود؛ چشم نگاه می‌كند، گوش می‌شنود، دست لمس می‌كند و مرتب ذهن را به خودشان متوجه می‌كنند. باید كاری كنیم كه از راه حواس -كه دروازه‌های ذهن ما هستند- هیچ چیز وارد نشود. یك دروازه درونی هم داریم زیرا چیزهایی هم از باطن‌مان می‌جوشد، یعنی خاطرات گذشته ما در ذهنمان می‌آید كه همان خیال ما است كه آن را هم باید تحت تسلط خودمان قرار بدهیم. وقتی ذهنِ خود را متوجه یك جا كنیم و تمرین زیادی هم بكنیم، نه از راه حواس‌مان چیزی وارد می‌شود و نه از راه دل و باطن‌مان چیزی بیرون می‌آید. مدعی هستند كه ذهن به سبب تمركز فكری، مستقل و قائم به خود می‌شود و دیگر هیچ ارتباطی با محسوسات و امواج منفك از حس باطن پیدا نمی‌كند و دارای دنیایی می‌شود بسته و متكی به خود. اگر این طور باشد ذهن یك حالت استقلال پیدا می‌كند. ذهن افراد معمولی مستقل نیست؛ دایما از شاخه‌ای به شاخه‌ای می‌پرد و از جایی به جایی می‌رود و اختیارش دست خودش نیست.

در حدیثی است كه پیغمبر اكرم (ص) فرمود: إنّما مثلُ‏ الْقلْبِ‏ مثلُ‏ ریشه بِالْفلاه تعلّقتْ فی أصْلِ شجره یقلِّبُها الرّیحُ ظهْراً لِبطْن,١٣ دل انسان مثل پری است كه در یك صحرا بر درختی آویخته شده باشد؛ باد دایما آن را پشت و رو می‌كند (در صحرا اطراف باز است و باد آزادانه رفت و آمد می‌كند) . مولوی این را به شعر درآورده است:

در حدیث آمد كه دل همچون پری است

در بیابانـی اسیـــــــر صرصری است

باد پر را هر طـرف رانـــــد گزاف       

گه چپ و گه راست با صد اختلاف

در حدیث دیگر این دل دان چنان   

كآب جوشـــان زآتش اندر قازغان

هر زمان دل را دگـــــــر رایی بود   

آن نه از وی لیك از جایــــی بود١٤

حدیث دیگری كه در این ابیات، مولوی اشاره كرده این است: لقلْبُ‏ُُ ابْنِ‏ آدم‏ أسْرعُ تقلُّباً مِنْ الْقِدْرِ إذا اسْتجْمعتْ غلیاناً؛١٥ یعنی همانا دل فرزند آدم از دیگِ در حال جوشیدن بیشتر زیر و بالا می‌شود.

خب وقتی چنین است، او مالك خودش نیست. به قول مولوی یا بادی از بیرون می‌آید (چشم آدم به جایی می‌افتد، گوش آدم چیزی می‌شنود) و دل را به سوی خودش می‌برد، یا خیالات باطنی، آرزوهای مكتوم و كینه‌های مكتوم از دل انسان می‌جوشد. اغلب هم از این دو راه است: یا باد آرزو می‌آید و دل را به طرف خودش می‌كشاند یا باد كینه و حقد و انتقام و حسد و این طور چیزها می‌آید. آن چیزی كه مطلوب است این است كه دل انسان یك جا نگه داشته شود، انسان قدرت داشته باشد كه قلب خودش را روی یك نقطه نگه دارد، اختیارش دست خودش باشد و بی‌اختیار زیر‌و‌رو نشود.

حدیثی هست كه عرفا بیشتر نقل می‌كنند. من این را در كتاب مرحوم حاج میرزا حبیب‌الله كاشانی دیدم - كه مرد عالمی هم بوده - ولی خودم تا به حال در كتب حدیث ندیده‌ام: سُئِل علِی علیهِ ‌السّلامُ: بما نِلْت ما نِلْت؟ سوال شد از حضرت امیر(ع) كه به آنجا كه رسیدی از چه رسیدی؟ فرمود: قعدْتُ علی بابِ قلْبی فلمْ أدعْ أنْ یدْخُلهُ سِوی‌الله١٦ بر در خانه دل نشستم و نگذاشتم چیزی غیر از خدا داخل آنجا بشود. اصلا خود این حدیث معنایش این است كه مالك قلب خودم شدم، اختیار قلب خودم را خودم در دست گرفتم، مثل دروازه‌ای كه دروازه‌بانی قوی داشته باشد و رفت و آمدها را كنترل كند و هرچه را دلش بخواهد راه بدهد و هرچه را نخواهد راه ندهد.

اگر انسان تا این حد بر نفس خودش و بر قلب خودش مسلط بشود، آن وقت است كه یك موجود قائم به خود و متكی به نفس و دارای دنیایی بسته و متكی به خود می‌شود. این، حرف درستی است و آنچه تا به حال گفته شد مقدمه‌ا‌ی بود برای آن چیزهایی كه آنها اركان هشتگانه یا اعضای هشتگانه یوگا می‌گویند.

١٣ . نهج‌الفصاحه ص٣٤٦

١٤ . مثنوی دفتر سوم

١٥ . نهج‌الفصاحه ص٦٣١

١٦ . [مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین مع تعلیقات الخواجوئی ص ٣٧٨:

کما اشار الیه اولهم علی علیه السلام بعد ان سئل بهذه العبارة: بم نلت ما نلت من المنزلة و الزلفی؟ بقوله: قعدت علی باب قلبی فلم ادع ان یدخله سوی الله.]

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: