جامعه‌شناسی جدید كمتر بر دین متمركز می‌شود

1394/2/6 ۰۹:۲۲

جامعه‌شناسی جدید كمتر بر دین متمركز می‌شود

خدای اسلام و در واقع خدای انبیای واقعی با خدای هندی‌ها در یك چیز - نمی‌گویم در ذات- فرق دارد و آن این است كه در خدای اسلام این صفات قبل از هرچیز جلوه می‌كند: رحمان است، رحیم است، رئوف است، هادی و راهنماست؛ [لذا] در همان مرحله اول، انسان به خدا متوجه و متمسك می‌شود كه به سوی او برود. ولی این صفات در خدای فلاسفه و همچنین خدای هندی‌ها بروز و ظهور ندارد. وقتی كه بشر به خدای فیلسوفان توجه می‌كند مثل این است كه یك منجم دارد درباره سیاره نپتون فكر می‌كند كه آیا وجود دارد یا وجود ندارد. اگر وجود دارد، كه چیزی در دنیا وجود دارد و اگر هم وجود ندارد، كه وجود ندارد. تازه اگر هم وجود دارد یك شیء بیگانه از ما وجود دارد. ولی در خدای انبیای حقیقی، از همان اول اول، آن چیزی كه به چشم انسان می‌خورد یگانگی‌اش با انسان است؛ مقصودم از یگانگی، آن رابطه دوستی و آن رفاقتش با انسان است

درباره حال و هوای جامعه‌شناسی دین در ایران

 

شهید مطهری :   خدای اسلام و در واقع خدای انبیای واقعی با خدای هندی‌ها در یك چیز - نمی‌گویم در ذات- فرق دارد و آن این است كه در خدای اسلام این صفات قبل از هرچیز جلوه می‌كند: رحمان است، رحیم است، رئوف است، هادی و راهنماست؛ [لذا] در همان مرحله اول، انسان به خدا متوجه و متمسك می‌شود كه به سوی او برود. ولی این صفات در خدای فلاسفه و همچنین خدای هندی‌ها بروز و ظهور ندارد. وقتی كه بشر به خدای فیلسوفان توجه می‌كند مثل این است كه یك منجم دارد درباره سیاره نپتون فكر می‌كند كه آیا وجود دارد یا وجود ندارد. اگر وجود دارد، كه چیزی در دنیا وجود دارد و اگر هم وجود ندارد، كه وجود ندارد. تازه اگر هم وجود دارد یك شیء بیگانه از ما وجود دارد. ولی در خدای انبیای حقیقی، از همان اول اول، آن چیزی كه به چشم انسان می‌خورد یگانگی‌اش با انسان است؛ مقصودم از یگانگی، آن رابطه دوستی و آن رفاقتش با انسان است

از افراط‌گرایی ضد دینی نیز، كه در چهره جریانات ضداسلام‌گرایی كه امروز اروپا شاهد آن است نباید غافل بود. در عین حال می‌توان ظهور پدیده‌هایی چون جنبش‌های جدید دینی را  یا بازگشت به سنت و احیای دین عامه (كه بیشترین مقاومت را دربرابر امواج مدرنیزاسیون و سكولاریزاسیون داشته است) پاسخی به این جابه‌جایی مرزها و شكننده شدن تعلقات و هویت‌ها دانست

مهم‌ترین چهره دین امروز، هویت است. دین، امروز در چهره هویتی خود است كه بیش از هر زمان بروز و ظهور یافته است؛ هویت‌هایی در واكنش به جهانی شدن، به رنگ باختگی مرزها، تمایزات، تعلقات. چه، به تعبیر كاستلز، «هرچه جهان وسیع‌تر می‌شود، میل به كوچك كردنش افزایش می‌یابد.» این شرایط به واكنش‌های هویت‌گرا انجامیده است؛ «هویت‌هایی مرگبار»، خـشن، حـذف‌كننده

  سینا چگینی: حال و هوای جامعه‌شناسی دین در ایران جدای از وضعیت خود این رشته نیست. دین و پدیده‌های دینی از ابتدای تاسیس جامعه‌شناسی یكی از موضوعات اصلی تالیفات و تحقیقات اجتماعی و فلسفی بوده‌اند. مثلث كلاسیك جامعه‌شناسی یعنی كارل ماركس، امیل دوركیم و ماكس وبر جسته و گریخته یا به نحوی منظم و سیستماتیك، دین و پدیده‌های اجتماعی با محتوای دینی را محور بنای آرای خود قرار داده‌اند. دست‌كم و شاید در مقام قیاس، كلاسیك‌های جامعه‌شناسی نسبت به متاخرین توجه بیشتر و جدی‌تری به دین و پدیده‌های دینی داشتند.

 بخشی از ایده جامعه‌شناسی كه برگرفته از روشنگری یا در واكنش به آن بود برگرفته از مناقشه نقش و محتوای دین در دنیای جدید بود. در دهه‌های پس از نسل اول، كمابیش همان اتفاقی افتاد كه در پیش-تاریخ دین و حتی تاریخ تحول دین درباره نسبت دین با علم، سیاست و اقتصاد رخ داده بود. پس از كلاسیك‌ها، جامعه‌شناسی به مرور از تمركز اصلی روی دین دست برداشت و از آن به طور مستقیم فاصله گرفت و بر حوزه‌های دیگر زندگی اجتماعی همچون آموزش، بهداشت، سیاست و اقتصاد نزدیك شد. به این نحو تقسیم كار درونی جامعه‌شناسی متاثر از گسترش تقسیم كار جامعه جدید جزیی‌تر و دقیق‌تر شد.

 چیزی كه سابق بر این كلی‌ترین چیز بود یا دعاوی كلی داشت، به چیزی جزیی یعنی یك موضوع مطالعاتی خاص بدل شد. به هر حال توجه آن مثلث اصلی نیز به همین «دعوی كلی» نهفته در دین بود؛ چیزی كه در نهایت حتی در این رشته نیز از طریق تخصصی شدن، صرفا به یكی از چندین حوزه مطالعاتی بدل شد. اما در طول چند دهه گذشته و تحت تاثیر وقایع حاد جهانی و به هزار و یك دلیل دیگر، مباحثه درباره دین و پدیده‌های واجد محتوا یا فرم دینی مهم شد.

در ایران شاید نخستین نوشته‌ها یا تاملات درباره دین و نقش‌های سیاسی و اجتماعی آن به سخنرانی‌های علی شریعتی برمی‌گردد. اما در طول چند سال گذشته، انگار تاریخ در این خصوص دوباره (به معنای ماركسی و غیرماركسی كلمه) تكرار شده است. پس از سه دهه غروب شریعتی در بازار رسمی فكری ایران، فرزند خلف او و این‌بار در كسوت یك آكادمیسین و استاد جامعه‌شناسی عرصه‌ای برای مطالعات اجتماعی دین باز كرده است. اما پروژه فرزند در عین پیوند با سنتی كه پدر بنا نهاد، تمایزات روشنی نیز با آن دارد (شریعتی‌های ایرانی در این خصوص شاید چیزی شبیه العطاس‌های پدر و فرزند در مالزی باشند، با پیشروی و پس‌روی مشابه با آنها).

سارا شریعتی آكادمیسین است و متخصص در جامعه‌شناسی دین. در نگاه نخست، دو كلمه آكادمی و تخصص شاید ما را امیدوار كند به پیدایش آثاری روش‌مند و دقیق. دست‌كم بخش اصلی همایش سه‌روزه‌ای كه هفته پیش در دانشگاه تهران برگزار شد، برآیند و نتیجه تلاش نظری او در ایجاد پروژه‌ها یا برنامه‌های تحقیقاتی با «موضوعیت دین» در چند سال اخیر بود.

 اما فهم محتوا و فرم كلی آثاری كه تحت عنوان پایان‌نامه در این همایش ارایه شد، شاید امكانی بود برای درك كلیت پروژه‌های جامعه‌شناسی دین در ایران.

با وجود پیدایش آثاری دست اول در برخی زمینه‌ها كه تاكنون كسی به آنها توجه نمی‌ كرد (منجمله جشن‌های مذهبی، تقویم و غیره) اما هنوز سوالات مشخصی می‌توان از پروژه جامعه‌شناسی دین در ایران طرح كرد. از خلال مروری كلی بر عناوین و محتوای پایان‌نامه‌های دكترا و كارشناسی ارشد، می‌توان به وضوح پی برد كه جامعه‌شناسی دین در ایران هنوز برنامه‌های تحقیقاتی منسجم و متمایزی ندارد.

 این نقیصه از چیدمان پنل‌ها نیز مشخص بود. افراد حاضر در پنل‌ها تقریبا در هیچ چیز اشتراك نداشتند مگر در ابژه كردن دین در معنای كلی كلمه، به گونه‌ای كه یكی به سنجش پوزیتیویستی میزان دینداری جوانان پرداخته بود، دیگری به تغییر و تحولات تقویم در ایران، سومی به مساله زیارت و دیگری به سنجش نسبت دین و علوم اجتماعی و قس علیهذا.

شاید اندكی مهارت، دست‌كم در اجرای نشست‌ها یا چینش پنل‌ها می‌توانست افرادی را كه با پارادایم‌های نزدیك به هم به تحقیق پرداخته‌اند، كنار هم بنشاند تا از خلال گفت‌وگو با یكدیگر از یك سو به انسجام رویكرد مشترك خویش كمك كنند و از سوی دیگر به تعمیق این رویكرد از خلال نقد دست یازند.

در هر حال آشفتگی و پراكندگی رویكردها امكان گفت‌وگوی واقعی درباره موضوعات دینی را تضعیف می‌كند. هر چند این آشفتگی، احتمالا ریشه در فقدان برنامه‌های تحقیقاتی منسجم در میان استادان این رشته در ایران دارد. صرف موضوعیت بخشیدن به دین نمی‌تواند میانجی درستی برای درگرفتن یك گفت‌وگوی واقعی آن هم در فضایی آكادمیك باشد. این آشفتگی خود را در بازخورد همایش در میان دانشجویان جامعه‌شناسی نشان داد. دانشجویان یا مخاطبان چندانی به این همایش نرفتند، مگر همان كسانی كه سخنران نشست‌ها بودند (البته این به آن معنا نیست كه هر استقبال شكوهمند و پرشوری به معنای ثمربخش بودن یك نشست آكادمیك است) . فقدان رویكرد و سنت مشخص تنها مساله‌ای مختص به جامعه‌شناسی دین نیست بلكه مساله مركزی كل جامعه‌شناسی ایران است. صرف نظر از توجیهات عقل سلیمی از قبل اینكه «دست‌كم كسانی كه درباره دین كار كرده‌اند دور هم جمع شوند و با هم حرف بزنند»، نمی‌توان از پیدایش سنت مشخصی در جامعه‌شناسی (دین) در ایران حرف زد اما این نقیصه تا حدی به محدود‌سازی پروژه‌های جامعه‌شناسی دین به قالب‌های از پیش تعیین شده نیز مرتبط است. اگرچه در سطح رتوریك (فن خطابه)، استادان جامعه‌شناسی دین در پی گسترش تحقیقات مربوط به پدیده‌های دینی هستند اما در عمل خود را محدود به حوزه‌هایی پراكنده و خاص كرده‌اند؛ چیزهایی كه هنوز همچون بقایایی موروثی نقل می‌شوند. جامعه‌شناسی دین در این شرایط باید از چنگ قالب‌های از پیش تعیین شده خارج شود و پروژه خود را وسعت بخشد. این وسعت بخشی در دو قطب قابل بحث و مناقشه است.

نخست از طریق پیوند بیشتر با جهان نظری جامعه‌شناسی دین از طریق ترجمه روش‌مند متون و معرفی كامل متفكران این حوزه، دوم از طریق وسعت بخشی به پروژه جامعه‌شناسی دین در داخل ایران و خروج آن از قالب‌های پیشینی و عام صرفا دینی و در یك كلام: پیوند یافتن آن با زندگی مردم. یك مثال ساده: برای نمونه یكی از حرف‌های اصلی سخنرانان این همایش این بود كه جامعه‌شناسی دین باید از حوزه خاص خود فراتر رود، سوالات را گسترش دهد.

جامعه‌شناسی دین تنها از خلال پرسش است كه می‌تواند از حصارهای بسته و مفرد خویش خارج شود و در جامعه به مداخله بپردازد. از این نظر سنتی كه شریعتی پدر بنا نهاد، بسی گسترده‌تر و مردمی‌تر از سنت كنونی جامعه‌شناسی دین است و صد البته، انتقادی‌تر.

   

سخنرانی سارا شریعتی در همایش مطالعات اجتماعی دین

دین مهاجر یا مهاجرت دینی

سارا شریعتی، استاد دانشگاه تهران با تخصص جامعه‌شناسی دین است. شریعتی دكترای جامعه‌شناسی خود را در مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس گذرانده است. پژوهش‌های او عمدتا در حوزه جامعه‌شناسی دین، جامعه‌شناسی هنر و مطالعات زنان است. او از جمله برجسته‌ترین جامعه‌شناسان ایرانی است كه بر نقش دین در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران متمركز است و اثر مهمی در گسترش جامعه‌شناسی دین در عرصه مطالعات اجتماعی در ایران داشته است. او مقالات و ترجمه‌هایی نیز در حوزه جامعه‌شناسی دین از امیل دوركیم و هانری دروش انجام داده است. متن زیر سخنرانی او در مراسم افتتاحیه روز دوم همایش مطالعات اجتماعی دین است كه در سالن كنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران، واقع در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد:

من بحث خود را می‌خواهم بر پرسش از اهمیت و ضرورت مطالعات اجتماعی دین متمركز كنم و با اجازه شما، با توجه به محدودیت وقت، از نتیجه‌گیری آغاز می‌كنم و بعد به مقدمات می‌پردازم. نتیجه بحث من این است: چهره جدید دین امروز، دینی كه در صدر اخبار جهانی قرار دارد، تنها با مفاهیم متافیزیكی صورت‌بندی نمی‌شود، بلكه از وجه فردی و ایمانی خود فراتر رفته و بیش از هر زمان صورتبندی اجتماعی یافته است. با سیاست و انواع امور اجتماعی پیوند خورده است. از این رو در دانشگاه نیز با انتخاب هر سوژه‌ای، ناگزیر، به نوعی و با درجاتی، مستقیم یا غیرمستقیم با پرونده دین مربوط می‌شویم.

 مهم‌ترین چهره دین امروز، هویت است. دین، امروز در چهره هویتی خود است كه بیش از هر زمان بروز و ظهور یافته است؛ هویت‌هایی در واكنش به جهانی شدن، به رنگ باختگی مرزها، تمایزات، تعلقات. چه، به تعبیر كاستلز، «هرچه جهان وسیع‌تر می‌شود، میل به كوچك كردنش افزایش می‌یابد.» این شرایط به واكنش‌های هویت‌گرا انجامیده است «هویت‌هایی مرگبار»، خشن، حذف‌كننده. هویت‌های محافظ، مقاوم، مشروعیت‌بخش. هویت‌هایی كه دربرابر نظم مسلط، حامل نظمی دیگرند. این نتیجه‌گیری من است.

 و اما مقدمات بحث: تغییر موقعیت دین از سطح یك باور شخصی یا یك فرهنگ تاریخی به سطح یك داده ژئوپولتیك و هویت بخش در نتیجه یك فرآیند اتفاق افتاده است؛ فرآیندی كه با جهانی شدن پیوند می‌خورد. در اینجا من تنها به نقش یك عامل یعنی مشخصا مهاجرت تكیه می‌كنم. چرا؟ چون هویت همواره یك واكنش است؛ واكنشی به تهدید و نفی هویت. یكی از مهم‌ترین عواملی كه دین را به یك عامل هویتی بدل كرده است، مهاجرت است. مهاجرت در تحول موقعیت دین نقش تعیین‌كننده‌ای داشته و نقشه دینی جهان را تغییر داده است. مهاجرت پیروان ادیان، با سفر و جابه‌جایی جغرافیایی و مهاجرت خود ادیان از طریق گروش (conversion) . مهاجرت را می‌توان در همه ادیان بزرگ تاریخی مشاهده كرد. در عین حال می‌توان به تركیب‌هایی كه باز هم محصول مهاجرت است، اشاره كرد. تركیب از طریق ازدواج دو فرد متعلق به دو دین متفاوت كه در بروز واكنش هویتی درنسل‌های بعد و همچنین در گسترش ادیان نقش داشته است. نمونه‌ها بسیارند. در دوره اخیر مهاجرت وسیع یهودیان از اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، تبعات بسیاری داشته است.

مسیحیت به نوبه خود با پدیده گروش روبه‌رو بوده است به طوری كه مسیحیت كه همواره با اروپا پیوند خورده بود، دارد آفریقایی و آسیایی می‌شود و اروپا امروز فقط یك‌چهارم مسیحیان جهان را در خود جا داده است. نیجریه امروز، دو برابر آلمان پروتستان دارد و كره جنوبی و چین كانون رشد و پیوست به پروتستانتیزم است. نمونه دیگر، مهاجرت اسپانیایی‌تبارها به امریكاست كه در نتیجه آن، امریكای پروتستان بیش از بیش دارد كاتولیك می‌شود. اسلام به نوبه خود، با مهاجرت و با زمینه استعماری و پسا استعماری درگیر است. استعمار و دوره پس از استعمار، در تحول فرهنگی مستعمرات مسلمان نقش مهمی داشته و مهاجرت یكی از مهم‌ترین پدیده‌های كشورهای پسااستعماری مسلمان است؛ پدیده‌ای كه به ظهور اسلام اروپایی انجامیده است.

 در عین حال اسلام دارد چهره‌ای آسیایی می‌یابد. اكثریت مسلمانان جهان امروز در آسیا زندگی می‌كنند و نصف مسلمانان جهان، ساكن چهار كشور اندونزی، پاكستان و هند و بنگلادش‌ هستند. فرآیند مهاجرت و جهانی شدن تبعات بسیاری داشته است. در اینجا من به دو نمونه از نتایج این مهاجرت‌ها اشاره می‌كنم: نخست، گسست دین از فرهنگ، به این معنا كه برخی ادیان از خاستگاه فرهنگی و تاریخی خود دارند جدا می‌شوند. مسیحیت از اروپا جدا می‌شود.  همچنان كه پیش‌تر بودیسم از خاستگاه خود هند جدا شد.

عامل دوم، رشد همزمان افراط‌گرایی است. مهم‌ترین چهره افراط‌گرایی دینی، جریانات سلفی و تكفیری‌‌اند، اما از افراط‌گرایی ضد دینی نیز كه در چهره جریانات ضداسلام‌گرایی كه امروز اروپا شاهد آن است نباید غافل بود. در عین حال می‌توان ظهور پدیده‌هایی چون جنبش‌های جدید دینی را (كه با ساخت كمونوته‌های معنوی می‌خواهند بر شكنندگی پیوندهای سنتی غلبه كنند)، یا بازگشت به سنت (كه بیشترین مقاومت را دربرابر امواج مدرنیزاسیون و سكولاریزاسیون داشته است) پاسخی به این جابه‌جایی مرزها و شكننده شدن تعلقات و هویت‌ها دانست.

 می‌پرسید چرا به جریانات عقلانی، روشنفكری و اصلاحی اشاره نمی‌كنم؟ چون به نظر می‌رسد در این شرایط جدید، در شرایطی كه دین در چهره هویت‌گرایی بروز پیدا كرده است، این جریانات قدرت بسیج اجتماعی دیروز خود را از دست داده‌اند. ضرورت مطالعات اجتماعی دین در همین جاست. مطالعات اجتماعی دین، جدا از نقش پژوهشی خود، در فهم امر دینی و در پالایش و مدیریت آن نقش تعیین‌كننده‌ای دارند.

این همایش كه به پایان‌نامه‌ها با موضوع دین در عصرجدید و در جامعه ما اختصاص دارد، می‌تواند منبع تحقیقاتی در ساخت تصویر و ارائه تفسیری از موقعیت امروز دین باشد؛ تفسیری كه ضرورت دارد به عنوان پیش‌شرط تغییراین موقعیت قلمداد شود.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: