آيت‌الله دكتر سيد مصطفي محقق‌داماد:در جهان اسلام به جاي عقلانيت شاهد شنيدن صداي مرگبار گلوله‌ها و بمب‌ها هستيم

1394/2/5 ۰۹:۱۲

آيت‌الله دكتر سيد مصطفي محقق‌داماد:در جهان اسلام به جاي عقلانيت شاهد شنيدن صداي مرگبار گلوله‌ها و بمب‌ها هستيم

جهان اسلام روزهاي سختي را مي‌گذراند و تنش‌ها و درگيري‌ها در آن هر روز با گونه و رفتارهاي مختلف ظهور مي‌يابد. اما در اين ميان انديشمنداني از اديان مختلف هستند كه اين رفتارها را نه تنها غيرديني مي‌دانند بلكه معتقدند اين رفتارها غيرانساني نيز هست. دكتر سيد مصطفي محقق‌داماد، رييس گروه مطالعات اسلامي فرهنگستان علوم، به تازگي در سفري كه به واتيكان داشتند به پاره‌اي از مشكلات اخير كه دامن اديان مختلف را گرفته با شخصيت‌هاي ديني بحث و گفت‌وگو داشتند. در اين مصاحبه با ايشان سعي شده پاره‌اي از صحبت‌هايي كه طرح شد بررسي شود و درباره برخي مشكلاتي كه در جهان امروز به سبب افراط‌گرايي ديني به وجود آمده نقدهاي ايشان را مد نظر قرار دهيم. آيت‌الله دكتر سيد مصطفي محقق‌داماد هم‌اكنون استاد دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي و رييس گروه مطالعات اسلامي فرهنگستان علوم ايران است. او در سال ۱۳۴۸ش درجه «اجتهاد» را كسب كرد.

 

 

  منوچهر دين‌پرست: جهان اسلام روزهاي سختي را مي‌گذراند و تنش‌ها و درگيري‌ها در آن هر روز با گونه و رفتارهاي مختلف ظهور مي‌يابد. اما در اين ميان انديشمنداني از اديان مختلف هستند كه اين رفتارها را نه تنها غيرديني مي‌دانند بلكه معتقدند اين رفتارها غيرانساني نيز هست. دكتر سيد مصطفي محقق‌داماد، رييس گروه مطالعات اسلامي فرهنگستان علوم، به تازگي در سفري كه به واتيكان داشتند به پاره‌اي از مشكلات اخير كه دامن اديان مختلف را گرفته با شخصيت‌هاي ديني بحث و گفت‌وگو داشتند. در اين مصاحبه با ايشان سعي شده پاره‌اي از صحبت‌هايي كه طرح شد بررسي شود و درباره برخي مشكلاتي كه در جهان امروز به سبب افراط‌گرايي ديني به وجود آمده نقدهاي ايشان را مد نظر قرار دهيم. آيت‌الله دكتر سيد مصطفي محقق‌داماد هم‌اكنون استاد دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي و رييس گروه مطالعات اسلامي فرهنگستان علوم ايران است. او در سال ۱۳۴۸ش درجه «اجتهاد» را كسب كرد. عمده دوره علوم عقلي و حكمت اسلامي را نزد علامه طباطبايي، استاد مرتضي مطهري و فقه و اصول تحليلي را نزد آيات عظام، آملي‌لاريجاني و آيت‌الله گلپايگاني و دايي‌اش مرتضي حائري‌يزدي اعلي‌الله مقامهم آموخت. وي مطالعه و تحصيل در رشته حقوق را پي گرفت سپس براي اخذ درجه دكترا در سال ۱۹۸۸، در بخش حقوق بين‌الملل به دانشگاه فرانسوي زبان لوون جديد بلژيك وارد شد و در سال ۱۹۹۵ موفق به اخذ درجه علمي Ph.d درحقوق بين‌الملل شد.

***

   شما به تازگي ديداري با پاپ فرانسيس، رهبر كاتوليك‌هاي مسيحي جهان، در واتيكان داشتيد. اين ديدار در قالب گفت‌وگوي اسلام و مسيحيت صورت گرفته است. اين ديدار در جريان برگزاري سومين دور از نشست رهبران و علماي اسلام و مسيحيت با موضوع «نقش تربيتي مومنين در اجتماع» كه به دعوت كاردينال توران، نماينده پاپ و رييس شوراي پاپي ديالوگ بين اديان در واتيكان برگزار شده بود، صورت گرفت. اگرچه جنابعالي قبلا هم ديدارهايي با شخصيت‌هاي ممتاز علمي مسيحي و مقامات رسمي كليسا انجام داديد. اگر اشتباه نكنم با پاپ بنديكت شانزدهم شما ملاقاتي هم قبلا داشتيد. به عنوان نخستين پرسش از شما مي‌خواستم بپرسم كه ضرورت اين ديدار اخير را شما به عنوان يك عالم مسلمان و شيعي در چه مي‌دانيد و چه صحبت‌هايي در اين ديدار صورت گرفت؟

ابتدا تشكر مي‌كنم كه نسبت به چنين رويدادهايي توجه خاص و ويژه صورت مي‌گيرد و شما نيز به چنين موضوعاتي به عنوان يك روزنامه‌نگار نگاه ويژه‌اي داريد. من در ابتداي صحبتم به نكته‌اي مي‌خواهم اشاره كنم و در ادامه گفت‌وگو پاسخ پرسش شما هم طرح شود. من در ديداري كه قبلا با پاپ قبلي يعني بنديكت شانزدهم داشتم برايم بسيار ملموس و نتيجه‌بخش بود و به همين دليل به چنين روابطي و گفت‌وگوهايي اهميت خاصي قايل هستم و معتقدم اين ديدارها تا چه اندازه مي‌تواند تاثيرگذار باشد. من مي‌خواهم در اين جا نكته‌اي را نقل كنم. اگر خاطرتان باشد بنديكت شانزدهم در يكي از سخنراني‌هايش به اسلام حمله كرد و جمله بسيار تلخي درمورد اسلام گفت كه معتقد بود خشونت در درون اسلام است. اين مساله بسيار عكس‌العمل بدي در مجامع اسلامي داشت. بنده ديدم كه عكس‌العمل به اين قضيه در كشورهاي اسلامي عكس‌العمل‌هاي تند و خشني به عنوان دفاع از اسلام بود.

من به مناسبتي با بنديكت شانزدهم سابقه آشنايي داشتم. سابقه من اين بود كه قبل از اينكه ايشان پاپ شود در كنفرانسي كه در واتيكان برگزار شده بود و ايشان نيز رييس كنفرانس بودند بنده از ايران دعوت شدم و سخنراني در آنجا ايراد كردم. آشنايي ايشان از آن وقت با بنده بود. من اين سابقه آشنايي را غنيمت شمردم و نامه محترمانه‌اي به ايشان نوشتم و در آن نامه اين نكته را گوشزد كردم كه در طول ١٤قرن چه شخصيت‌هاي عالم و انديشمنداني از مسيحيت به اسلام گرويدند و هيچ شايبه‌اي در گرايش آنها كه در اسلام دلربايي و جذابيتي احساس مي‌كردند نبوده و نمونه‌هايي را با ذكر اسناد مدارك آوردم و از ايشان خواهش كردم كه شما مطالعات اسلامي‌تان را بيشتر كنيد و بنده هم در آن نامه نوشتم كه اعتراف مي‌كنم كه ما هم اطلاع كافي از مسيحيت نداريم و بايد از مسيحيت مطالعات صحيحي داشته باشيم.

 

  به خاطر دارم كه آن نامه شما در ايران هم منتشر شد و شما ايشان را به مطالعه منابع اصيل اسلامي دعوت كرديد.

بله درست است. بنده ايشان را به منابع اصيل اسلامي كه در آن نامه عناوين آنها را ذكر كرده بودم دعوت كردم.

 

  گويا ايشان به منبع تحريف‌شده‌اي استناد كرده بود؟

بله، منبع ايشان تحريف شده بود. اين منابعي كه ايشان ديده بودند بعد از استقرار عثماني و خشونت‌هايي كه عثماني‌ها انجام داده بودند نوشته شده بود. من كتاب‌هاي ديگري كه به زبان انگليسي بود و مي‌دانستم ايشان انگليسي را خوب مي‌داند معرفي كردم. پس از مدت كوتاهي ديدم ايشان جوابي به وسيله يكي از مشاورانش براي بنده فرستاد و بسيار مودبانه اظهار احترام و تشكر كرد. بعد از مدتي در واتيكان جلسه‌اي با عنوان سينود كه مجمع اسقف‌هاي خاورميانه بود تشكيل شد. از مسلمانان هم دو نفر دعوت كردند، يكي عالمي از لبنان بود و ديگري بنده بودم. من در آنجا سخنراني ارايه كردم كه حتي ايشان بعد از سخنراني بنده از محل استقرارشان پايين آمدند و در ميان جمعيت و حضار كه در سمينار بودند بسيار به من ابراز ادب و تشكر كردند. بعدا ايشان بنده را دعوت كردند كه به اتاق مخصوص خودشان بروم. در آنجا نيز گفت‌وگويي با هم انجام داديم و حتي درمورد آن نامه كه به ايشان نوشته بودم ايشان از نامه هم صحبت كردند. بعد از اين ماجرا ديگر نديدم ايشان توهيني به اسلام بكنند يا حرف بي‌ربطي در اين مورد طرح كنند. نكته‌اي ديگر بگويم كه پاپ جديد يعني فرانسيس نيز كتابي به ايتاليايي نوشتند كه از اسلام بسيار تجليل كرده است. بايد بگويم كه ما گفت‌وگوي اسلام و مسيحيت را چند سال قبل آغاز كرده بوديم. اين سومين بار بود كه به واتيكان رفته بودم و در جلسه اخير شركت كردم. در اين جلسه شش نفر از جهان اسلام يعني از كشورهاي كويت، لبنان، عراق، پاكستان و يك نفر هم از خود رم دعوت كردند كه بنده در راس اين هيات بودم. در اين ديدار چهار گروه ديني يعني شيعه، سني به رياست حسن بن طلال از اردن، انگليكن به رياست (آقاي شاين) و يك گروه هم از كاتوليك‌ها به رياست آقاي توران از واتيكان و مسوول دفتر پاپ فرانسيس بود. در اين جلسه كه در يكي از ساختمان‌هاي كليسا برگزار شد رسم اين‌گونه بود كه روساي هريك يكي از هيات‌ها مقاله‌اي مي‌خواند و ديگر اعضا سخنان‌شان را درمورد آن مقاله ايراد مي‌كردند. من در آن جلسه مقاله‌اي با عنوان «پذيرش اصول عقلاني پيش از دينداري» به دو زبان انگليسي و عربي ارايه كردم و در آنجا در اين مورد صحبت كردم كه موضوع خشونت ديني و افراط‌گرايي كه امروز در جهان به وجود آمده را چگونه بايد حل و فصل كرد. پيشنهاد من اين بود كه ما قطع نظر از سياست‌هاي پشت‌پرده، افرادي كه نقش مباشرت دارند و بر اساس كج‌انديشي ديني اين كارها را مي‌كنند را آگاه بايد كنيم. ما بايد قبل از هر كاري به اصول عقلاني ديني توجه كنيم. آنها گناهي هم ندارند چرا كه تشخيص‌شان از دين همين گونه بوده است. من پيشنهاد كردم براي ورود و قبل از دينداري يك اصول عقلاني را به عنوان اصول دينداري مورد توجه قرار دهيم كه برداشت غير‌عقلاني و غير‌رحماني از دين نداشته باشيم. ما خدايي را مي‌پرستيم كه از صفات مهم او رحمت و عدالت است. ما چگونه مي‌توانيم وارد ديني شويم كه دين‌مان با خشونت و عداوت همراه شود. پاپ بعد از اين سخنراني اظهار لطف و محبت به اين ديدگاه بنده داشتند وبه تعبير ايشان «از مقام علمي بنده قدرداني كردند» كه البته بنده خودم را لايق اين موضوع نمي‌دانم. پاپ فرانسيس با ابراز خشنودي از مشاركت روحاني ايراني خطاب به بنده گفت كه من با سوابق علمي جنابعالي به خوبي آشنايي دارم و اميدوارم تجربيات و حضور موثر شما و ديگر رهبران مذهبي موجب شود تا در پرتو تلاش جمعي به اهداف‌مان نزديك‌تر شويم. ما براي رسيدن به مقصود راه دشواري در پيش داريم اما بايد دعا كنيم تا اين مسير هموار شود. اين سخنان پاپ براي بنده بسيار مورد توجه و تامل بود. لذا من در سخنراني خودم از ايشان كه در كتابش نسبت به اسلام تكريم و احترام داشتند تشكر كردم كه البته بعدا شنيدم كه گويا ايشان بعد از انتشار كتاب‌شان مورد هجمه و ايراد عده‌اي قرار گرفتند كه چرا از اسلام تجليل كردي. البته پاپ درمورد تحكيم خانواده بسيار نظر مثبت داشتند و بنده از ايشان خواستم كه شما كه مساله خانواده براي‌تان بسيار مهم است در اين مسير استقامت بيشتري داشته باشيد.

 

  شما در ميانه صحبت به نكته‌اي اشاره كرديد؛ ضرورت گفت‌وگوي اسلام و مسيحيت كه البته بي‌سابقه هم نبوده و قبلا هم‌ به چنين گفت‌وگوهايي كه صورت گرفته اشاره كرديد. تا چه اندازه اخلاق مداري و توجه به معنويت را در اين گفت‌وگوها مهم مي‌دانيد؟

بايد اشاره كنم كه در چنين رويكردي ما با پرسش جدي رو به رو هستيم كه آيا معنويت صرفا اعمال شريعت است يا معنويت اخلاق است؟ به نظر من مطالعات اسلامي نشان مي‌دهد كه معنويت چيزي فراتر از اعمال شريعت و اخلاق است. معنويت نهالي است كه آن را مي‌توان عنصر اصلي دينداري انبيا دانست. اعمال شريعت گوهري دارد كه آن گوهر اگر رعايت نشود همان اعمال حجاب مي‌شود و ما بايد دنبال آن گوهر باشيم. در تاريخ اسلام و هم در مسيحيت فجايع اسفناكي رخ داده كه به نام دين انجام گرفته است. آنها فكر مي‌كردند با انجام اين اعمال به بهشت مي‌روند. در مسيحيت هم جناياتي به‌نام دين و پيروي از عيسي در قرون وسطي توسط كليسا انجام گرفت كه روح عيسي از آن اعمال دور بود. تمام اين فجايع به اين دليل بود كه آنها معرفت ديني و آن گوهر اصلي دين را درك نكرده بودند. بنابراين معنويت در الهيات اسلامي نه در عمل به شريعت و نه در اخلاقيات خلاصه مي‌شود، بلكه چيزي فراتر از اين دو است و آن گوهر اصلي اديان است.

 

  با توجه به نكته‌اي كه اشاره كرديد بايد به اين موضوع هم توجه كنيم كه به واسطه درگيري‌ها و خشونت‌هايي كه امروز در جهان اسلام مشاهده مي‌كنيم اصل ضرورت گفت‌وگو امروز بسيار احساس مي‌شود. تا چه اندازه گفت‌وگو در جهان اسلام هم مي‌تواند به استمرار گفت‌وگو با ديگر اديان هم توسعه بيابد؟

مساله اين است كه گروهي در منطقه ما به نام اسلام خشونت مي‌كنند اينها هم با خود مسلمانان و هم با ديگر اديان خشن هستند. به قدري اين خشونت‌ها رقت‌انگيز است و به نام دين صورت گرفته و يك انزجار ديني در دنيا پديد آورده كه عده‌اي از هرچه دين است متنفر شده‌اند. عالمان ديني بايد اكنون تجربيات ديني خود را به يكديگر انتقال دهند و دين رحماني و رحمت ارايه كنند چرا كه عده‌اي تمايل دارند دين را با خشونت معرفي كنند و اكنون اين‌گونه شده است. پيشنهاد بنده اين است كه براي اين كار اولا همه اديان براي فهم دين ديگري بايد گفت‌وگو كنند. ثانيا منابع اصيل آن دين را به ديگر اديان معرفي كنند. اگر ما چنين گفت‌وگوهايي نداشته باشيم آنها به منابعي رجوع مي‌كنند كه آن منابع چنين خشونت‌هايي مي‌كنند كه اكنون ما شاهد آن هستيم. ما براي نشان دادن اسلام اصيل و معرفي منابع اصيلي، راهي جز گفت‌وگو نداريم.

 

  شما طي سال‌هاي اخير به بحث حقوق بشر توجه داشتيد و سعي كرديد به موضوع حقوق بشر از منظر اسلامي هم بپردازيد. تا چه اندازه در بحث گفت‌وگوي اديان به خصوص گفت‌وگوي اسلام و مسيحيت موضوعاتي مثل حقوق بشر اسلامي هم مورد توجه بايد باشد؟

چند سال پيش يكي از دانشمندان مقيم نروژ آقاي پروفسور گرك كه كتابي با عنوان «اديان، اخلاق و جنگ» مي‌نويسد و در اين كتاب از اديان مختلف ديگر هم صحبت كرده است از من خواست كه موضع تشيع را در اين باره تشريح كنم و مطلبي بنويسم. اين كتاب امسال توسط انتشارات دانشگاه كمبريج منتشر شد. من باور نمي‌كردم كه تا اين اندازه از اين كتاب استقبال شود و كتابخانه سازمان ملل در ژنو رونمايي از اين كتاب برگزار كرد كه بنده نيز در اين مراسم حضور داشتم. من در اين مراسم درمورد نگاه تشيع به مقوله جنگ صحبت كردم. شيعه چند فصل مميزه‌اي دارد كه اخلاق در جنگ و بيرون جنگ بايد رعايت شود. به خصوص در دوران جنگ ويژگي شيعه اين است كه حجت آن قرآن و عمل خود رسول‌الله (ص) است و عمل خلفاي ديگر براي شيعه حجيت فقهي ندارد و لذا آنها در دوران جنگ چه كردند حجيت ندارد. براي شيعه قرآن و تفسير صحيح از آن و روايات نبوي مهم است كه آن روايات نبوي نيز فقط از طريق اهل بيت براي شيعه حجت است. به خاطر همين متد در فقه شيعه، شما هيچ خشونتي در دوران جنگ نمي‌بينيد. به همين مناسبت به فتواي مقام رهبري كه تحريم توليد سلاح‌هاي كشتار جمعي داده بودند كه اين ناشي از متد فقهي شيعه است كه چنين فتوايي صادر مي‌شود كه در آن سخنراني آن منعكس كردم.

 

  به نظر مي‌رسد كه مسيحيت نيز با چنين موضوعاتي ناآشنا است به نظر شما ما بايد چگونه خود را براي آنها معرفي كنيم؟

بايد منابع اصيل‌مان را به زبان روز دنيا ترجمه كنيم و افرادي كه خارج از ايران هستند و دست به قلم هستند به منابعي رجوع مي‌كنند كه منابع اصيل ما نيست. بعد از جريان استقرار عثماني و جنگ‌هايي كه آنها انجام دادند و خشونت‌هايي كه رواج دادند عده‌اي از محققان به عنوان خشونت اسلامي از آن ياد مي‌كنند. هر چقدر كتاب نوشته شد دليل آنها و اسناد آنها اين خشونت‌ها بود. در آتن و يونان و كشور‌هايي كه عثماني‌ها فتح كردند چنان خشونت‌هايي به خرج دادند كه نظير آن را ما اكنون در رفتار داعش مي‌بينيم. كاري كه داعشي‌ها مي‌كنند نوعي تقليد از آنهاست كه با كشتار و رعب به اهداف‌شان برسند. اگر ما اكنون نتوانيم اسلام واقعي را معرفي كنيم استنادات آنها به چنين منابعي خواهد بود و ما چاره‌اي نداريم كه در عرصه‌هاي مختلف علمي حضور داشته باشيم. الان وظيفه شرعي ما حضور در مجامع بين‌المللي است.

 

  تجربه‌اي كه شما در گفت‌وگوي اديان داشتيد به خصوص اسلام و مسيحيت و البته بنده مي‌دانم كه شما با اديان ديگر هم مانند يهوديت و بودايي و غيره گفت‌وگوهايي داشتيد تا چه اندازه تجربه گفت‌وگو با اديان مي‌تواند براي ما به عنوان الگويي باشد كه مشكلات جهان اسلام را هم با گفت‌وگو حل كنيم؟

بله، اين روزها شاهد كشتار و قتل‌هاي بي‌رحمانه و فجيعي در جهان اسلام هستيم. در كشورهاي عراق، سوريه، افغانستان و ليبي خونريزي و آدم‌ كشي انجام مي‌شود كه بسيار جاي تاسف و نگراني دارد. به‌شخصه نظر بدبينانه‌اي به تاريخ ندارم و اغلب سعي كرده‌ام كه خوشبين باشم اما معتقدم كه با همه اين كشتارها و خون‌هايي كه به ناحق ريخته شده شاهد آن هستيم كه روز به روز انسان به سوي انساني‌تر شدن در حال حركت است چرا كه به خوبي درك مي‌كند كه اين همه كشتار نشان انساني نيست و نشانه‌اي از درندگي است. روزگاري افراد خون‌آشامي چون چنگيز فجايعي به بار آوردند كه شنيدن آنها تن آدمي را به لرزه مي‌اندازد، آنها شهرها و روستاها را با خاك يكسان كردند و از سر انسان‌ها مناره ساختند. با پيشرفت‌هايي كه انسان امروز به دست آورده خصوصا در عرصه تكنولوژي، اگر قرار بود با همان سنگدلي اكنون هم همان رفتار را كند، بي‌گمان نمي‌توان حتي در ذهن تخمين زد كه او در اين‌ صورت چه فجايعي به وجود مي‌‌آورد. واقعيت اين است كه امروز دوراني كه سلاح حرف آخر را بزند گذشته است. قدرت‌هاي بزرگ كه مهم‌ترين و خطرناك‌ترين سلاح‌ها را در اختيار دارند نتوانستند به اهداف‌شان برسند. بعد از ١١ سپتامبر مشكلاتي كه در دنيا به وجود آمد امريكا با چه قدرتي مي‌خواهد به اين مشكلات غلبه پيدا كند. با اشغال و حمله مشكلات حل نمي‌شود. در عراق ديكتاتوري ساقط شد اما در درون اين كشور كج‌انديشي ديني باعث شده كه آسايش از اين كشور رخت‌ بربسته است. بنابراين ما به اين نتيجه مي‌رسيم كه خشونت‌ها هر ريشه‌اي داشته باشد آن خشونتي از همه خطرناك‌تر است كه ريشه‌هاي ديني و اعتقادي داشته باشد. من مي‌خواهم بگويم خشونت‌هايي كه ريشه ايدئولوژيك دارد بسيار خطرناك است و اين خشونت‌ها جز با گفت‌وگو و روشنگري قابل حل نخواهد بود. ما تنها كاري كه بايد كنيم اين است كه روشنگري ديني داشته باشيم. جواني كه به داعش ملحق شده با انگيزه اعتقادي وارد مي‌شود و اينها مي‌خواهند با انفجار خود و از بين بردن ديگران وارد بهشت شوند. عقل ما اگر ذره‌اي كار كند به اين نتيجه مي‌رسد كه كسي با جهنم كردن دنياي مردم به بهشت نمي‌رود.

 

  اما انسان به اين درجه از درك رسيده كه با جنگ و خونريزي مسائل و مشكلاتش حل نمي‌شود. پس چرا به جنگ آن هم با نام دين ادامه مي‌دهد؟

به اين پرسش در ادامه پاسخ خواهم داد. بايد بگويم برخي فلاسفه معتقدند كه جنگ و خونريزي در ذات بشر است و هميشه جنگ است و هيچ‌وقت صلح نمي‌شود، اما من مي‌خواهم به نكته‌اي اشاره كنم كه اين روزها بلاي جهان اسلام شده است و آن اين نكته است كه دين بدون تعقل خطر و بلايي در جان انسانيت است. متاسفانه اكنون شاهد جرياني از خردگريزي و اطاعت غير‌عقلاني در ميان بخشي از مسلمانان هستيم كه با روح اسلام در ناسازگاري است. اسلام ديني است كه تبيين آن از خدا و انسان و جهان و مجموعه اخلاق و تكاليف آن همه برپايه عقل نهاده شده است. دين و سنت آبا و اجدادي بدون تعقل و انديشه همان چيزي است كه اسلام با ظهور خود آن را نفي كرده است. نفي دين آبا و اجدادي پاسخي است كه اسلام با ظهور خود آن را نفي كرده است. عقيده اسلام اين است كه تزكيه، اخلاق و تعقل يك روز به هم مي‌‌رسند و مشكلات را حل مي‌كنند. اما نبايد همچنان دست روي دست گذاشت و شاهد كشتارها بود. معتقدم كه در چهار نسل گذشته انسان شاهد پيشرفت‌هاي بسيار چشمگيري در حوزه انديشه و نظر درباره صلح و تحقق آرمان‌هاي حقوق بشري بوده است و انصافا انكار اقدامات عملي در اين خصوص نيز ناسپاسي است. پرسش اين است كه متناسب با اقدامات نظري از يك‌سو و از سوي ديگر آرمان‌ها و اهداف بلند انديشه‌‌ورزان اين حوزه، آيا مي‌توان گفت كه گام‌هاي عملي متناسب با نظر و انديشه صورت گرفته است؟ و ثانيا با توجه به تجربيات گذشته چشم‌انداز اميدوار‌كننده و روشني براي آينده انسان مي‌توان در نظر گرفت؟ فاجعه دو جنگ جهاني چنان انسان را از خواب غفلت بيدار كرد كه با تشكيل سازمان ملل متحد و صدور منشور گويي انسان دوران كودكي و نابخردي خود را پايان‌يافته تلقي مي‌كرد و دوران جديد را آغاز مقطع بلوغ خويش مي‌ديد و كاملا باورش آمده بود كه جنگ گرم يعني به‌كار‌گيري سلاح‌‌هاي كشنده و مخرب ميان انسان‌ها ديگر براي هميشه خاتمه يافته است.

 اما هنوز هم شاهد شنيدن صداي مرگبار گلوله‌ها و بمب‌ها هستيم و ابزار سياسي و بي‌خردي ديني و افراط چنان دامن جهان اسلام را گرفته است كه نمي‌توان شاهدي براي رفتارهاي عقلاني در نظر گرفت. تمام مجموعه اخلاقي اسلام كه ما آن را مطابق با فطرت مي‌دانيم مجموعه‌اي است داراي زيرساخت عقلاني كه از يك يك آنها مي‌توان با منطق و خرد دفاع كرد. در طول تاريخ قوانين اسلام و احكام آن بر پايه انديشيدن و تفكر صادر مي‌شده و معناي اجتهاد نيز همين است. اكنون اگر نابخردي‌ها جايگزين اسلام شود ديري نپايد كه مفاهيمي ديگر جاي عقل و تدبير و اميد را در اسلام مي‌گيرد و ما شاهد افراط‌گرايي و خشونت خواهيم بود و معنا و مفهوم زندگي ديگر چيزي از انسانيت نخواهد داشت.

 

 روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: