1394/1/29 ۱۱:۵۹
با یكی از دوستان مترجم صحبت میكردم و سخن كشیده شد به ممیزی كتاب. میگفت وقتی به نمایشگاه كتاب میروم یا در مراسمی شركت میكنم تعدادی از خوانندگان، نخستین سوالی كه مطرح میكنند میزان حذف از كتاب است. در مواردی هم كه با هزار تاكید و قسم و جان من و جان شما، میگویم هیچ حذفی انجام نگرفته یا تغییر در حد یكی دو كلمه بوده كه آنهم تاثیری در مفهوم و حتی شكل داستان ندارد، طرف با نیشخندی به معنای «بابا ما رو گرفتی»، راه میكشد و میرود.
١- با یكی از دوستان مترجم صحبت میكردم و سخن كشیده شد به ممیزی كتاب. میگفت وقتی به نمایشگاه كتاب میروم یا در مراسمی شركت میكنم تعدادی از خوانندگان، نخستین سوالی كه مطرح میكنند میزان حذف از كتاب است. در مواردی هم كه با هزار تاكید و قسم و جان من و جان شما، میگویم هیچ حذفی انجام نگرفته یا تغییر در حد یكی دو كلمه بوده كه آنهم تاثیری در مفهوم و حتی شكل داستان ندارد، طرف با نیشخندی به معنای «بابا ما رو گرفتی»، راه میكشد و میرود.
٢- چهار پنج سال قبل یكی از دوستان را كه نزدیك به ٣٠ سال دارد بهشدت سرگرم یادگیری زبان انگلیسی دیدم. پرسیدم «چه شده بعد این همه سال فیلت یاد هندوستان كرده و دنبال زبان انگلیسی هستی؟» جواب داد «به این نتیجه رسیدم هر دستبهقلمی باید با آثار جهانی آشنایی نسبی داشته باشه و خوب و بد اونا رو بخونه و به عنوان یه تجربه با اونا آشنا بشه ولی با این ممیزی كه در كشور ما هست مگه میشه كتابای مختلف با نگرشها و زبانها و دنیاهای متفاوت رو به زبان فارسی دید و خوند. » بعد هم ادامه داد: «حتی اگه بعد از سه سال بتونم شكستهبسته انگلیسی بخونم خیلی بهتره تا متنی رو با حذف و گاهی اضافه بخونم.»
٣- روزی یكی از كتابهای مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، كتاب صادق هدایت، را در یكی از دستفروشیهای كنار خیابان دیدم. طبیعی بود كه نمیدانست من دبیر این مجموعه هستم. قیمتش را پرسیدم كه دو برابر پشت جلد اعلام كرد. وقتی گفتم از این كتاب در بیرون با همان قیمت پشت جلد به فروش میرود جواب داد «نخیر قربان، این كتاب رو كه میبینی سانسور نشده. » خوب میدانستم كتاب، همانی است كه در كتابفروشیها وجود دارد و پیش كشیدن بحث سانسور فقط بهانهای است برای فروش كتاب با قیمت بالاتر. خودم را معرفی نكردم. دو، سه روز بعد كه از همانجا میگذشتم كتاب را ندیدم. وقتی سراغش را گرفتم گفت «دو تا داشتم فروختم و تموم شد!»
٤- چند روز قبل یكی از دوستان میگفت درباره ممیزی كتابش با او تماس گرفته شده و در خصوص موارد اصلاحی گفتوگو كردهاند. دوستم تعجب كرده بود و میگفت قبلا نه تنها تماسی گرفته نمیشد كه حتی وقتی مراجعه هم میكردی هیچكس جوابگو نبود. چه خوب است كه در موردی مانند ممیزی با صاحب اثر صحبت شود تا او هم اگر حرفی دارد بزند. تفاهم و توافق خیلی خوب است.
٥- البته كم اتفاق میافتد ولی یك بار كه به خانه یكی از آشنایان آشنا به كتاب و خواننده حرفهای كتاب رفتم هنوز كلمهای جز سلام و احوالپرسی از زبانمان بیرون نریخت كه ناسزا و بد و بیراه از دهان او نثار مترجمان شد. تلاشم برای بازداشتن او از نگاهی اینچنین به مترجمان نتیجه نداد. دوستم ترجمه كتابی را خوانده بود كه به قول او «حذفها و تغییرها به قدری زننده و چندشآور و توهین به شعور خواننده بود كه جا داشت مترجم رو زیر پا له كرد.» او كتاب را به سطل زباله در بیرون خانه انداخته بود كه به قول خودش «بوی گندش تو اتاق نپیچه.» حرفش این بود كه «مترجم بیخود میگه من نونم از این راهه و مجبورم تن به حذف بدم، اگه قرار باشه هر كس واسه نیازش تن به این كارا بده كه دیگه ارزش و حساب و كتاب انسانی باقی نمیمونه. » در نهایت فقط قبول كرد «منظورش مترجمانی نیست كه كتابهای بینیاز از ممیزی رو برا ترجمه انتخاب میكنن.»
٦- ممیزی یعنی متن را برخلاف خواست خودت به گونهای تغییر دهی كه فردی به نام ممیز آن را بپذیرد و در مقابل، امتیازی بگیری كه همان انتشار كتاب است. ریا یعنی رفتار و سخنت را برخلاف خواست خودت به گونهای تغییر دهی كه فرد یا دستگاهی آن را بپذیرد و در مقابل امتیازی مانند استخدام شدن، اضافهحقوق، پست بالاتر و ثروت بیشتر به دست بیاوری. تن دادن به ممیزی همان تن دادن به ریاكاری است و همان طور كه گاهی مجبوری ریاكاری كنی مجبوری تن به ممیزی هم بدهی!
٧- از آنجا كه هیچ قانونی وجود ندارد كه با دقت خطكش، مرزهای میلیمتری و حتی سانتیمتری و گاهی متری و كیلومتری را در تشخیص درست از نادرست و... مشخص كند بنابراین در حوزه كتاب آنچه میماند نگاه ممیز و دولتمردان و مدیران حاكم است كه چه كسی باشند و چه نگاهی داشته باشند و چه چیز را غلط بدانند و چه چیز را درست. پس ممیزی میشود تفسیر به رای و طفلك نویسنده و مترجم و ناشر كه سرگردان میمانند چه بنویسند و چه ننویسند تا اثرشان از زیر دست ممیز جان سالم به در برد.
٨- خودسانسوری هم كه جای خود. قلم را میگیری و به خیال میسپاری كه راه خود را برود و كار خود را بكند اما در هر پاراگراف و صفحه مدام این هراس سراغت میآید كه این جمله یا این توصیف یا این صحنه یا... اجازه چاپ میگیرد؟ و تو هی این جمله و توصیف و... را حذف میكنی و چیز دیگری میگذاری. در آخر میبینی یك پا ممیز شدهای كه گاه از ممیز رسمی هم سختتر میگیری!
٩- اینكه میگویند «سانسور در همه كشورها و ممالك هست» درست است اما فقط بخش كوچكی از حقیقت را بیان میكند. بخش بزرگتر حقیقت آن است كه دایره سانسور از یك كشور به كشور دیگر خیلی فرق دارد و موضوع تعیینكننده هم همین نكته است.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید