1393/12/12 ۰۹:۰۱
پروفسور «دنیل کلمنت دِنِت»، فیلسوف تحلیلی معاصر و استاد فلسفه دانشگاه تافتس، معتقد است که توسعه و «پیشرفت علم»، خود مستلزم داشتن چشمانداز و «روشهای فلسفی» است. برخی دانشمندان علومتجربی بر این باورند که پاسخ به پرسشهای بنیادین بشر از حیطه فلسفه و الهیات خارج شده و علم فیزیک با توجه به پیشرفتهای چشمگیری که داشتهاست پرسشهایی که پیشتر فلسفی به شمار میرفت جوابگو شده یا پاسخی برای آنها خواهد یافت.
جلال حیران نیا: پروفسور «دنیل کلمنت دِنِت»، فیلسوف تحلیلی معاصر و استاد فلسفه دانشگاه تافتس، معتقد است که توسعه و «پیشرفت علم»، خود مستلزم داشتن چشمانداز و «روشهای فلسفی» است. برخی دانشمندان علومتجربی بر این باورند که پاسخ به پرسشهای بنیادین بشر از حیطه فلسفه و الهیات خارج شده و علم فیزیک با توجه به پیشرفتهای چشمگیری که داشتهاست پرسشهایی که پیشتر فلسفی به شمار میرفت جوابگو شده یا پاسخی برای آنها خواهد یافت. برای نمونه علمگرایی(scientism) دیدگاهی فلسفی است که روشهای علومطبیعی را برتر از تمامی روشهای جستوجویی انسانی میداند. علمگرایی، تنها روشهای تجربی و استدلالی را جهت توضیح تمامی ابعاد فیزیکی، اجتماعی، فرهنگی و روانی قابلقبول میشمارد. این دیدگاه، متأثر از تجربیگرایی غالب در دوران روشنگری است، و همچنین همبسته با پوزیتیویسم «آگوستکنت» دانستهمیشود. کنت معتقد بود که دانش حقیقی تنها از راه تجربهحسی بهدست میآید. برای بررسی دقیقتر این موضوع، گفتوگویی با پروفسور «دنیل کلمنت دِنِت» انجام دادهایم و این سؤال را با او درمیان گذاشتهایم که «آیا علم توان کنارگذاشتن متافیزیک را دارد؟»«دنیل کلمنت دِنِت» فیلسوف تحلیلی امریکایی است. او در زمینه فلسفهذهن، فلسفه علم و فلسفه زیستشناسی بویژه نظریهتکامل و علومشناختی صاحب آرای قابلتأمل است. او در آکسفورد شاگرد فیلسوف معروف «گیلبرت رایل» و در امریکا شاگرد «کواین» بود و اکنون خود، استاد دانشگاه «تافتس» است. دنت آثار بسیاری درباب ارادهآزاد (ذهنانگیزیها، 1978)، تئوریذهن (توضیح خودآگاهی، 1991) و نقش سازگاری در تکامل (ایده خطرناک داروین، 1995) به چاپ رساندهاست. باورهای او اغلب توسطِ فسیلشناس شهیر، استفان جِی گولد (Stephen Jay Gould) مورد نقد و از سوی روانشناسانی چون، استیون پینکر (Steven Pinker) مورد ستایش قرارگرفتهاست. به دلیل همین نظریههای قابل تأملاش، در سال 2012، جایزه اراسموس، جایزه معتبر اروپا، به او اختصاص یافت.
***
پروفسور دنت! همانطور که میدانید برخی علمگرایان معتقدند پیشرفت علم باعث از بینرفتن پرسشهای متافیزیکی شدهاست. به عبارت دیگر، اعتقاد آنان بر این است که پیشرفت علم باعث شده پرسشهایی که متافیزیکی پنداشته میشد به وسیله علم پاسخ دادهشود. آیا با این دیدگاه موافق هستید؟
خیر، موافق این دیدگاه نیستم. من، اعتقادی ندارم به اینکه علم، متافیزیک را حذف کردهاست. به عقیده من، پیشرفت علم منجر به این نشده که پرسشهایی که ماهیت فلسفی داشت، توسط علم پاسخ داده شود. از جمله افرادی که به این تفکر دامن میزند «استفن هاوکینگ» است که معتقد است پیشرفت علم باعث شده تا پرسشهایی که قبلاً فلسفی بودهاند، توسط علم جواب بیابند. اما فکر میکنم این اظهارنظرهای او از اینجا نشأت میگیرد که به واقع، هاوکینگ در حوزه فلسفه اطلاعات ابتدایی و آماتور دارد. او شناختی از مباحث عمیق فلسفی از جمله «اراده آزاد"(free will) ندارد.
فلسفه و متافیزیک چه کمکی میتواند به «علمی» بکند که در حال حاضر داعیه پیشرفت و کمال دارد؟
هنوز مسائل مهم و زیادی وجود دارند که فلسفه باید برای یافتن پاسخی برای آنها، سخت کار کند. از جمله انتظار میرود که فلسفه به دانشمندان علم کمک کند تا بدانند که دلالتها و محدودیتهای علم چیستند. در واقع، این دانشمندان علم نیستند که میتوانند به مردم توضیح دهند که دلالتها و محدودیتهای علم چیست؟ بلکه این در زمره کار فیلسوفان است که چنین مواردی را توضیح دهند و برایشان استدلالی پیدا کنند.
برخی صاحبنظران بر این باورند که «علم» و «فلسفه» دو حوزه مجزا از یکدیگر به شمار میروند و هیچ تأثیر و تأثری بر یکدیگر ندارند. آیا شما هم معتقد به این موضوع هستید؟
خیر. اساساً چنین دیدگاهی درست نیست. اینگونه نیست که «علم» و «فلسفه» تماماً از یکدیگر مجزا و بیارتباط باشند. این دو حوزه، در برخی زمینهها با یکدیگر همپوشانی دارند. برای نمونه، در حوزه «زیباییشناسی»، علم و فلسفه همپوشانیهای زیادی دارند. همچنین «علماخلاق» نیز با علوماجتماعی و بویژه اقتصاد، انسانشناسی و روانشناسی دارای همپوشانیهای بسیاری است. بنابراین، فکر میکنم صاحبان نظریه «مجزا دانستن علم از فلسفه» راه درست و منطقیای را پیش نگرفتهاند.
توجه داشته باشید که «متافیزیک» به لحاظ مفهومی با «علم» مشارکت و همراهی دارد. آنجا که دانشمندان نتوانستند به وسیله «علم» به پرسشها جواب دهند، فیلسوفانی که با حوزههای علم آشنا هستند میتوانند در جایگاه پاسخگویی قرار گیرند.
اما باور بسیاری از متخصصان بر این است که علم چنان پیشرفت کردهاست که پرسشهای متافیزیکی انسان را قادر به جوابگویی است. استدلال شما برای مخالفت با این ادعا چیست؟
همانطور که گفتم اعتقادی به این موضوع ندارم. توسعه و پیشرفت علم، خود مستلزم داشتن چشمانداز و روشهای فلسفی است. برای نمونه خیلی از پرسشهای اخلاقی مستقیماً توسط علم جواب داده نمیشوند. در واقع یافتههای علمی قادر نیستند به پرسشهای اخلاقی جواب دهند. توجه داشته باشید بسیاری از موضوعات علومانسانی مباحثی نیستند که در آزمایشگاهها به وسیله آزمایش جواب خود را بگیرند. برای نمونه این پرسش در حوزه علم سیاست که «از این پس، چه سیاست و روشی را برای حکومتداری انتخاب کنیم و برگزینیم؟» موضوعی نیست که دانشمند علم آن را در آزمایشگاه به بوته آزمایش بگذارد و جوابی برای آن از طریق آزمایش بیابد. برای پاسخ دادن به این پرسش، مسلماً باید شورایی تشکیل شود و صداهای مختلف شنیده شود و از رهگذر یک سیستم رأیگیری، مردم نوع حکومت را انتخاب کنند.
البته، بررسی علمی نگرشهای مردم در سراسر جهان به این پرسش، میتواند برای تصمیمگیری در این خصوص مفید و مناسب باشد اما نمیتواند جایگزینی برای پاسخ به این پرسش باشد.
در واقع، پاسخ دادن به این پرسش مستلزم تعامل، همفکری و همکاری و فهم دوجانبه میان مردمی است که چنین حکومتی را میخواهند برگزینند. توجه داشته باشید که چنین روشی برای یافتن پاسخ به حکومت مطلوب یک رهیافت و روش «عقلانی» است و الزاماً «علمی» نیست. منظور این است که «هر رهیافت عقلانی الزاماً علمی نیست».
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید